نویسنده :دکتر ابراهیم فتح الهی
5. عوامل مؤثر در معنی بخشیدن به زندگی
احساس تنهایی و انزوا، سرگردانی و بلاتکلیفی، احساس پوچی و بیهودگی و بالاخره از خود بیگانگی (الیناسیون) عمده ترین مشکلات روزگار ماست. تلاش در یافتن معنایی در زندگی خود نیرویی اصیل و بنیادی است (فرانکل 1385: 141) و در دنیا چیزی وجود ندارد که به انسان بیشتر از یافتن معنی وجودی خود در زندگی یاری کند (فرانکل، 1385: 156). بر این اساس باید دید چه عوامل و نیروهایی می توانند در یافتن معنای واقعی زندگی به انسان کمک نمایند.
1.5. تأثیر دین در معنی بخشیدن به زندگی
یکی از دلایل عمده ی گرایش به دین از نظر بسیاری از روان شناسان و فلاسفه اگزیستانسیالیست معناجویی برای زندگی است. آنها معتقدند که علت عمده ی نابسامانی های روانی ما نشئت گرفته از بی معنی بودن زندگی است. ویکتور فرانکل پایه گذار مکتب اصالت معنا می گوید: «ما اگر ندانیم چرا باید زندگی کنیم، آنگاه در حقیقت زندگی نمی کنیم، فقط به حیات بیولوژیک خود ادامه می دهیم». انتظار آدمیان از دین این است که آنان را از وضع و حال موجود نامطلوب به وضع و حال مطلوب برساند، از این راه که به زندگی معنا ببخشد و عدم مطلوبیت آن را بزداید. (ملکیان: 1380: 112)
آلپورت در ارتباط با سیستم های ارزشی و دین معتقد است که کارکرد و وظیفه ی هر سیستم ارزشی، وحدت دادن به حیات انسان است. برطبق نظر او بالاترین سیستم ارزشی که به انسان وحدت می دهد، سیستم ارزشی دینی است. این سیستم بهترین زمینه را برای یک شخصیت سالم آماده می کند. (دوآن 1364)
پژوهش هایی بسیار در خصوص تأثیر دین و اعتقاد به ادیان برمعناداری زندگی صورت گرفته است. براساس این پژوهش ها، دین و جهان بینی توحیدی ساختارهای ذهنی و شخصی افراد را وسعت می بخشند و قابلیت و ظرفیت تفسیر و تحلیل شناختی را بهبود می بخشند و به این ترتیب توانایی کل نگری اشخاص افزایش می یابد. این شناخت ها باعث می شود انسان، جهان هستی را مجموعه ای بی ارتباط، تصادفی، بی نظم و بدون علت نداند؛ بلکه جهان را پدیده ای نظام مند، پیچیده، دارای قانون بشمارد که نوعی اراده، تدبیرو معنا در آن نهفته است. علاوه بر آن دلیل ظرفیت انسان برای خودآگاهی، افراد به ناچار با این حقیقت که آنها روزی خواهند مرد، روبه رو می شوند، و این احساس فناپذیری می تواند علت زیربنایی ترس و حتی احساسات پوچ گرایانه شود. دین با وعده دادن به جاودانگی در دنیای دیگر با این احساسات مبارزه می کند و به زندگی معنی می بخشد و در ذهن و مخاطبانش، برای این جهان ثبات و دوام فراهم می کند، ایجاد امید می نماید و ترس از فناپذیری را از بین می برد. (سیزنسکی 1990: 67-85)
همچنین دین و جهان بینی های فرهنگی با تدارک زمینه ای که در آن زمینه فرد خودش را با ارزش و با شکوه تصور می کند عزت نفس نسبتاً پایداری را ایجاد می نماید. البته داشتن عزت نفس نیز نیازمند این است که شخص در یک جهان با معنی خودش را فردی ارزشمند ببیند و این امری است که با دین فراهم می شود. (سیزنسکی 1990: 67-85)
1.1.5. کارکرد روان شناختی دین در معنی بخشیدن به زندگی
یکی از بحران های عمیقی که دامن گیر بشر امروزی شده است مسأله ی پوچی و بی معنا شدن زندگی است. که منشأ افسردگی و بیماری های روحی بسیاری شده است. جامعه شناسان معمولاً در بررسی سرچشمه های احساس سرخوردگی و پوچ گرایی به سه موضوع اشاره می کنند: (همیلتون 1375: 273-287)
الف. هر گاه انسان از لحاظ نظری نتواند پدیده های مهم زندگی خود را تبیین کند دستخوش سردرگمی و تحیر می شود و در نتیجه دچار اضطراب های عمیق و بحران بی معنایی در زندگی میشود.
ب. یکی دیگر از علل احساس بی معنایی و پوچی، رنج کشیدن های نامفهوم است. درد و رنجی که حکمت آن بر انسان رنجور پوشیده باشد، احساس پوچی را در او برمی انگیزد. گرفتار شدن در رنج و اندوه به تنهایی موجب احساس بی معنایی در زندگی نمی شود، زیرا رنجی که انسان بداند برای چه آن را تحمل می کند، سهل و پذیرفتنی است. توانایی انسان در فهم رنج، در واقع به معنای توانایی پذیرش و تحمل آن است. (همیلتون 1375: 277)
ج. مشاهده ی کامیابی انسان های رذیلت پیشه و ناکامی عاملان فضیلت پیشه یکی دیگر از علل احساس پوچی و دلزدگی در انسان است. باو های دینی افق هایی نوین را فرا روی انسان می گشایند و آدمی را در تبیین پدیده هایی مانند مرگ، یاری می دهند. مرگ براساس آموزه های دینی، پدیده ای ساده است که در فرانید حیات جاودان انسان، حلقه ی اتصال دو مرحله از زندگی آدمی است. به این ترتیب «دین پاسخی فوری برای این رخدادها فراهم می سازد و در مورد رخدادها که به صورت های دیگر توضیح پذیر نیستند، تبیین قابل قبولی ارائه می کند» (همیلتون 1375: 276). از طرف دیگر دین با به حساب آوردن حیات اخروی انسان، رنج های آدمی را در زندگی دنیوی معنا می بخشد و از این طریق انسان را در تحمل آن یاری می دهد و بالاخره دین با ارائه تعاریفی جدید از کامیابی و ناکامی نشان می دهد که اگر انسان با نگاهی عمیق تر و با در نظرداشتن حیات اخروی، در حال اهل رذیلت و فضیلت بنگرد در می یابد که خوشی های اهل فسق و فجور دوامی ندارد و خوشی پایدار فقط نصیب صاحبان فضیلت خواهد بود. (امینی و دیگران 1379: 31). تنها با یاد خداوند و گام نهادن در صراط مستقیم است که قلب انسان آرامش می یابد و از غلتیدن در ورطه ی پوچی و بی معنایی می رهد:
«الذین امنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله و الا بذکر الله تطمئن القلوب» (رعد: 28)
برخی از پژوهگشران در عرصه ی روان شناسی تأکید دارند که مذهب می تواند جایگزینی برای تمام مؤلفه های تأثیر گذار همچون عوامل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و خانوادگی شود و به رضایت و تعادل و سلامت فرد کمک نماید. پژوهشگران به یافته های فراوان و معتبر از لحاظ علمی دست یافته اند که روشن نموده است اعتقادهای مذهبی نه تنها در پیشگیری، بروز و شیوع بیماری های روانی و درمان آنها می تواند تأثیر داشته باشد، بلکه همچنین دینداری، عوارض جسمانی بیماریها را کاهش می دهد و طول مدت بیماری ها را اعم از جسمی یا روانی کم می نماید. (مالتبی 1995: 600)
2.1.5. کارکرد اجتماعی و اخلاقی دین در معنی بخشیدن به زندگی
نوع نگرش مذاهب به خدا و پیامبرانشان بر مشی سیاسی دینداران تأثیر دارد. اگر دینداری پرستشگر خدایی خودکامه باشند که یک نوع مشی سیاسی خواهند داشت و اگر پرستشگر خدایی اخلاقی باشند، مشی دیگری را در پیش خواهند گرفت. همچنین نوع نگرش به عدل یا کرم خداوند در مشی سیاسی آنها اثر خواهد گذاشت. هر کدام از این دو را مقدم بدارند، در درک سیاسی آنها دخیل خواهد بود. خلاصه، هر مذهبی معرف رابطه ای خاص بین انسان و خداست. و همین رابطه ی خاص ایجاد کننده ی سمت گیری ها و رفتارهای مؤمنان با یکدیگر است. اعتقاد به خدایی رحیم، نوعی رفتار را؛ و پرستش خدایی غیر اخلاقی، رفتاری دیگر را ایجاب می کند (سروش 1378: 281)
با حذف مذهب از حیات دنیوی و مدیریت زندگی مادی و سیاسی، اخلاق و ازش های اخلاقی و از جمله محوری ترین آنها، یعنی عدالت اخلاقی (حرکت برمبنای وجدان و پیروی از خیرات و اجتناب از زشتی ها و آلودگی ها بدون تکیه و توقع اجر و پاداش یا فرار از مجازات) متزلزل می گردد و رو به فنا خواهند رفت. (جعفری، بی تا ج بیست و پنج: 99)
بهترین پشتوانه برای اخلاق، دین است. ادیان که پشتوانه ی اخلاق اند، بهترین ضامن بقای دموکراسی اند و جامعه ی دینی که به فساد و صلاح حساس است بسی بهتر از جوامع دیگر، می تواند ناظر و داور احوال حاکمان و بهره جویی ناصواب آنان از قدرت باشد. (سروش 1373 ج دو: 179)
دموکراسی راستین نیازمند معیارهای عالی اخلاقی است. داشتن پارلمان یا نهاد رأی گیری، به هیچ وجه دموکراسی را تضمین نمی کند. بلکه برای استقرار آن، اصلاح گرایش نسبت به ارزش ها و حقایقی چون خدا، انسان، علم، عدالت، قدرت و ثروت فوق العاده ضروری است. (سروش 1372: 271)
2.5. آثار یاد مرگ در معنی بخشیدن به زندگی
یاد مرگ یک سلسله آثار «روان شناختی» و یک سلسله آثار «جامعه شناختی» دارد:
الف. یکی از آثار روان شناختی یاد مرگ این است که ما را به موقت بودن زندگی این دنیا متوجه می کند. یاد مرگ ما را به یاد محدودیت زندگی این جهانی می اندازد و لذا موجب می شود از فرصت زندگی استفاده لازم را به عمل آوریم. اساساً اگر مرگ نبود ما از زندگی خودمان هیچ استفاده ای نمی کردیم و نمی توانستیم برای آن معنایی در نظر بگیریم. قرآن کریم می فرماید:
«الذی خلق الموت و الحیاه لیبلو کم ایکم احسن عملا» (ملک: دوم)
در نگاه قرآنی، زندگی یک فرصت است و نحوه ی استفاده از فرصت به اختیار آدمی است. بنابراین یاد مرگ، یادآور محدود بودن فرصت است و درک محدودیت فرصت، موجب می شود از فرصت محدود، کمال استفاده بشود. به عبارت دیگر در عین حالی که زمان در اختیار انسان نیست ولی آگاهی از محدودیت آن، در استفاده ی بهتر از آن، خیلی مؤثر است. همین مسأله موجب تلاشگری و داشتن روحیه ی شاداب و گریز از سستی و تنبلی در زندگی می شود.
ب. اثر جامعه شناختی یاد مرگ در این است که انسان با توجه به گذرا و موقت بودن و ناپایداری زندگی مادی از ظلم کردن به دیگران دست بر می دارد و رعایت حقوق مردم را به عنوان سرلوحه ی وظایف خود تلقی خواهد کرد.
یاد مرگ انسان را متوجه این نکته می کند که مالکیت های مربوط به دنیا که معمولاً اکثر ظلم ها به خاطر آن انجام می گیرند مالکیت هایی گذرا و ناپایدار است و توجه به این مسأله، انگیزه ی مالکیت را کم می کند، در نتیجه ی انگیزه ی ظلم کم می شود. جامعه ای که مردم آن چنین تلقی یی داشته باشند جامعه ای مسالمت جوتر خواهد بود. در چنین جامعه ای به حق دیگران احترام بیشتری گذاشته می شود و تعدی به حقوق دیگران کمتر رخ می دهد.
1.2.5. حقیقت مرگ
مرگ آن طور که پنداشته می شود وحشتناک نیست. مرگ ارزش وقت را به ما می آموزد. ما را متوجه می کند که عمر چقدر گرانبهاست، به این واقعیت پی می بریم که زندگی جاودانه نیست و می آموزیم که ببینیم و بشنویم. (بوسکالیا 1378 :125)
مرگ را باید به عنوان پدیده ای انکار ناپذیر پذیرفت. یک راه قبول زندگی، پذیرش مرگ است. مرگ به آدمی می آموزد که زندگی محدود و پایان پذیر است (بوسکالیا 1378 :132). مرگ، لذت لحظه را به ما می آموزد و هشدار می دهد که زندگی را آسان بگیریم و به هیچ چیز نیاویزیم. (بوسکالیا 1378: 234)
مرگ نوعی مبارزه است. او به ما هشدار می دهد که وقت را تلف نکنیم. به ما می آموزد که رشد کنیم، از بودن به شدن تبدیل شویم و به یکدیگر در همین لحظه مهر بورزیم و یکدیگر را ببخیشیم. علتی برای ترسیدن از مرگ وجود ندارد، مرگ بالاترین مبارزه را در زندگی طلب می کند؛ و این نوعی معنی بخشیدن به زندگی است.
برخی می پندارند رنج و مرگ معنی زندگی را می ربایند؛ ولی باید دانست گذرایی و انتقال زندگی از معنای آن نمی کاهد بلکه در ما احساس وظیفه و مسؤولیت را بیدار می کند. انسان، پیوسته در میان موجی عظیم از توانایی ها و امکانات نهفته ی خود در حال گزینش است که کدامین آنها می بایست شکوفا و بارور گردد و کدامین محکوم به نابودی و فراموشی است. انسان باید در هر لحظه تصمیم بگیرد، تصمیمی برای بهتر شدن یا سقوط. تصمیم برای اینکه اثر ماندگار او در این زندگی گذرا چه خواهد بود. قرآن کریم می فرماید:
«و نفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقواها قد افلح من زکاها وقد خاب من دساها». (شمس: 7-10)
2.2.5. تأثیر موقت و گذرا بودن زندگی در معنی بخشی به آن
یکی از شیوه های قرآن کریم در معنابخشی به زندگی، توجه دادن انسان به گذرا بودن زندگی و انتقال از حیات دنیوی به آخرت است. قرآن کریم می فرماید:
«یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه». (انشقاق: شش)
مقدمه بودن زندگی دنیا برای آخرت، به معناداری آن می افزاید و درک این حقیقت که زندگی دنیایی موقتی و گذراست و سرنوشت ابدی انسان را رفتار و اعمال او در این دوران محدود رقم می زند، چهره زندگی را در نظر انسان دگوگون می سازد. بعد از درک این مطلب، انسان دیگر به دنیا چشم جایگاه ماندن و آرام گرفتن نمی نگرد، بلکه آن را گذر گاهی پرخطر می بیند که باید از آن بگذارد و به سر منزل مقصود برسد. با چنین بینشی لحظه لحظه ی عمر انسان، ارزشی بی نهایت می یابد؛ چرا که در سرنوشت ابدی او بسیار مؤثر است. با این شناخت انسان به هیچ رو راضی نمی شود عمر را به بیهودگی سپری کند یا به هدف های پوچ و بی ارزش چشم بدوزد، بلکه می کوشد تا از همه ی لحظه های عمرش به بهترین شکل استفاده کند و هر چه بیشتر به خدا نزدیک شود.
3.2.5. معنی واقعی مرگ و زندگی از دیدگاه قرآن کریم
الف. روح انسانی بر خلاف حیات نباتی و نفس حیوانی او جاوید و ابدی است و زندگی انسان با مردن پایان نمی پذیرد.
ب. روح انسانی بر خلاف حیات نباتی و نفس حیوانی او شدت و ضعف بردار است و انسان به هر میزان از آگاهی و تحرکی بیشتر برخوردار باشد زندگی بهتری خواهد داشت و به هر نسبت که آگاهی کمتری داشته باشد ساکن تر و مرده تر خواهد بود.
ج. مردگی و زندگی انسان ها از دیدگاه قرآن کریم به میزان برخورداری انسان از روح انسانی ارزیابی می شود. قرآن کریم افرادی را که تنها می خورند و می خوابند و از آگاهی و حرکت مسؤولانه بهره ای ندارند، مرده خطاب می کند.
«انک لا تسمع الموتی» (نمل: هشتاد)؛
«وما انت بمسمع من فی القبور».(فاطر: بیست و دو)
قرآن کریم تعلیمات اسلامی را حیات بخش معرفی می کند و می فرماید:
«یا ایها الذین امنوا استجیبوا الله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم». (انفال: بیست و چهار)
3.5. جایگاه عشق در معنی بخشیدن به زندگی
تمام افراد بشر با وجود تفاوت های نژادی، فرهنگی و مذهبی در بعضی نیازها با یکدیگر وجه اشتراک دارند که از آن جمله نیاز به عشق، مهربانی و دوستی است.
عشق نیازی مبرم، حیاتی و همگانی است که تبلور آن شکوفایی و خلاقیت است و کمبود آن انسان را به فساد و تباهی می کشاند. برای درک معنی و مفهوم واقعی حیات باید با عشق و در عشق زندگی کرد. عشق، مظهر زندگی است و اگر عشق از دست برود، در حقیقت زندگی از دست رفته است (بوسکالیا 1378: 329)
عشق عالی ترین و نهایی ترین هدفی است که بشر در آروزی آن است. (فرانکل 1385: 59)
ازنظر قرآن کریم هدف از ازدواج و تشکیل خانواده پاسخگویی به این نیاز حیاتی انسان است و عشق ورزی یکی از نشانه های خداوند در جهان شمرده می شود.
«ومن آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون». (روم: بیست و یک)
از نظر قرآن کریم ازدواج باید با هدف احساس آرامش در زندگی و بر پایه ی عشق و محبت پایه ریزی شود. حضور آدمی در کانون ازدواج ازنظر روحی و روانی او را ارضا می کند و در پرتو این آرامش، علاقه مندی انسان به زندگی افزاش می یابد و معنی دار بودن آن را لمس می کند و در نتیجه به راحتی می تواند به عنوان عضوی سالم و کامل در اجتماع عمل کند.
عشق تنها شیوه ای است که با آن می توان به اعماق وجود انسانی دیگر دست یافت. هیچ کس توان آن را ندارد جز از راه عشق به جوهر وجودی انسانی دیگر، آگاهی کامل یابد.
جنبه ی روحانی عشق انسان را یاری می دهد تا صفات اصلی و ویژگی های واقعی محبوب را ببیند و حتی چیزی را که بالقوه در اوست و باید شکوفا گردد، درک کند. علاوه برآن عاشق به قدرت عشق توانایی می یابد که معشوق را در آگاه شدن از استعدادهای خود و تحقق بخشیدن به آن ها یاری کند. به این ترتیب زندگی معنی واقعی خود را می یابد و آدمی در کاروان عشق به سوی معبود واقعی جهان آفرینش عاشقانه حرکت می کند.
از نظر قرآن کریم اگر زندگی خانوادگی، براساس عشق بنیان نهاده شود موجب آرامش روانی طرفین و پرورش سالم فرزندان نیز خواهد بود. در دنیای امروز تشکیل خانواده و در آغوش پر مهر آن بزرگ شدن و از محبت پدر و مادر برخوردار بودن، بالاترین و مهم ترین نیاز بشر محسوب می شود و تمام ناراحتی های روزافزون روانی، ناشی از احساس تنهایی و دور بودن از دست نوازشگر خانواده است.
4.5. تأثیر رنج ها در معنی بخشیدن به زندگی
برخی معتقدند انسان وقتی با وضعی اجتناب ناپذیر مواجه می گردد یا با سرنوشتی تغییر ناپذیر روبه رو می شود این فرصت را می یابد که به عالی ترین ارزش ها و به ژرف ترین معنای زندگی یعنی رنج کشیدن دست یابد. درد و رنج بهترین جلوه گاه ارزش وجودی انسان است. آنچه اهمیت بسیار دارد، شیوه نگرش فرد نسبت به رنج است و شیوه ای که این رنج را به دوش می کشد.
انگیزه ی اصلی و هدف زندگی، گریز از درد و لذت بردن نیست، بلکه معنی جویی زندگی است که به زندگی مفهوم واقعی می بخشد. به همین دلیل انسان ها درد و رنجی را که معنی و هدفی دارد با میل تحمل می کنند. گاهی در زندگی وضعی پیش می آید که انسان از انجام کاری محروم می شود یا کامیاب نمی گردد، ولی چیزی که اجتناب ناپذیر است همانا «رنج» است. از این رو اگر رنج را شجاعانه بپذیریم تا واپسین دم، زندگی معنی خواهد داشت. یعنی باید پذیرفت رنج نیز بخشی از زندگی است. (فرانکل 1385: 171)
اگر بپذیریم که رنج در صیقل دادن روح آدمی بسیار مؤثر است در این صورت باید آن را سودمند دانست و نباید از آن گریخت، بلکه باید راه مقابله صحیح با آن را بیاموزیم.
رنج هایی که در زندگی سراغ انسان می آید او را هوشیار و متفطّن می کند؛ قرآن کریم می فرماید:
«لقد خلقنا الانسان فی کبد». (بلد: چهار)
پس رنج، واقعیت جداناپذیر زندگی است و هیچ وقت نمی توان آن را از واقعیت زندگی حذف کرد. اما آموزش نحوه ی موضع گیری در برابر رنج ها وظیفه ای است که انسان باید در جهت آن تلاش کند. با این رویکرد می توان نتیجه گرفت که هیچ چیزی زیانمند نیست؛ به شرطی که انسان در برابر آن موضعی صحیح اتخاذ کند و هیچ چیزی سودمند نیست؛ اگر انسان در برابر آن موضعی نادرست اتخاذ کند. پس تمام آنچه ما زیانمند می دانیم مثل رنج، غربت، دشمنی دیگران با ما و گمنامی می توانند سودمند باشند. نحوه ی تقرب ما به مسائل تعیین کننده است؛ مثلاً، دشمنی دیگران با ما برای ما رنج آور است اما همین دشمنی های رنج آور می تواند به زندگی ما معنی ببخشد. نخستین سودرسانی دشمنان به ما این است که تنهایی ما را در نظام آفرینش به ما نشان می دهند. کسانی که اطرافیان ما هستند و به ما سود می رسانند احساس تنهایی را از ما می گیرند و نمی گذارند تنهایی به مرحله ی وجدان و آگاهی ما برسد.
خداوند در احوال روز قیامت به خصوصیت این جهانی انسان اشاره می کند و می فرماید: شما همیشه تنهایید و از اول شما را تنها آفریدیم.
«ولقد جئتمونا فرادی کما خلقنا کم اول مره». (انعام: 94)
زندگی های روزمره این احساس تنهایی را از ما می گیرد. اما دشمنی دیگران با ما این حسن را دارد که تنهایی ما را به ما می نمایاند و می فهمیم که چقدر در دنیا تنهاییم. فهم این نکته یکی از خاستگاه های اساسی گرایش بشر به دین است. و در تعالیم دینی، احساس تنهایی انسان به مطلوب ترین وجه پاسخ داده می شود. قرآن کریم می فرماید:
«ونحن اقرب الیه من حبل الورید». (ق: شانزده)
علاوه بر آن وقوف به تنهایی یک از اصول مهم برای سازندگی شخصیت انسان است. توجه نکردن به این نکته که «انسان تنهاست» ریشه ی تمام گرفتاری های اوست و بسیاری از ظلم هایی که انسان ها بر یکدیگر روا می دارند و به پشت گرمی دوستی هاست و بسیاری از بی عدالتی ها به خاطر خشنود کردن دیگران است. اگر انسان احساس کند که تنهاست نه ظلم می کند و نه از حق عدول می کند.
این احساس تنهایی در روز قیامت به شدت سراغ انسان خواهد آمد. قرآن کریم می فرماید:
«یوم یفر المرء من اخیه و امه و ابیه و صاحبته و بنیه». (عبس: 34-36)
نقش سختی ها و رنج ها در زندگی دنیوی دقیقاً یادآور لحظه ی تنهایی انسان در روز قیامت نیز هست و به بیداری و هوشیاری او منجر می شود و به او کمک می کند تا معنی زندگی و حقیقت آن را درک کند و بداند که زندگی فرصتی برای تلاش و اخذ توشه برای زندگی آخرت است. نگرانی از سختی و تنهایی آخرت موجب اعمال صالح در زندگی دنیوی نیز می شود؛ آیات هفت تا ده سوره ی دهر، که در شأن حضرت علی (علیه السلام) و خانواده اش نازل شده بیان کرده است حضرت علی (علیه السلام) وقتی به سائل مسکین و یتیم و اسیر غذا خوراند فرمود:
«لانرید منکم جزاء و لاشکوراً انا نخاف من ربنا یوماً عبوساً قمطریراً». (دهر : 9-10)
یعنی کمک به دیگران به خاطر سپاسگزاری آنها نیست بلکه به خاطر ترس از خداست در روزی (قیامت) که شر بر فراز سر همه پرواز می کند.
دومین سودرسانی دشمنان به ما این است که به نقاط ضعف خود پی می بریم. دشمنان ما با دشمنی خود ضعف های وجودی ما را به ما می نمایانند. و این در بیداری انسان و تلاش او برای رفع ضعف ها و نقایص وجودی اش مؤثر است و موجب تکامل او در زندگی می شود. بنابراین می توان نتیجه گرفت رنج ها و ناملایمتی ها و گرفتاری ها و سختی های زندگی در سازندگی روحی و روانی انسان مؤثر و به معنی داری زندگی او منجر می شود. قرآن کریم می فرماید:
«ولنبلونکم بشی ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین. الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا الله و انا الیه راجعون». (بقره: 155-156)
بنابراین آنچه آنسان ها را از پای در می آورد، رنج ها و سرنوشت نامطلوبشان نیست بلکه بی معنا شدن زندگی است که مصیبت بار است و معنی تنها در لذت و شادی و خوشی نیست، بلکه در رنج و مرگ هم می توان معنایی یافت. (فرانکل 1385: 226)
قرآن کریم برای ایجاد یک زندگی متعادل و معنی دار به انسان ها یادآوری می کند که در خوشی ها سرمست نگردند و در گرفتاری ها مأیوس نباشند.
«لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم» (حدید: بیست و سه)
نتیجه
قرآن کریم به عنوان آخرین کتاب الهی بیشترین توجه را به مسأله ی معنی داری زندگی داشته و هدفدار بودن نظام آفرینش را مورد تأیید قرار داده است. مطالعه ی روشمند و موضوعی در آیات قرآن کریم نشان می دهد که زندگی آدمی در جهان نه تنها هدفدار و معنی دار معرفی شده بلکه معناهای راستین زندگی و اهداف واقعی آن نیز تبیین شده است.
دلایل معنی دار بودن زندگی از نظر قرآن کریم را در این شش مورد می توان بیان داشت:
1. زندگی دنیوی از نظر قرآن کریم موضوعیت دارد و برای حفظ آن باید تلاش کرد.
2. تأکید اسلام بر تلاش اقتصادی در زندگی دنیوی، دلیل معنی دار بودن زندگی است.
3. قرآن کریم به دو شیوه انسان را به زندگی دعوت می کند: گاه مسخر شدن نظام آفرینش را در برابر انسان به او یادآوری می کند و گاه انسان را به استفاده از منابع ثروت راهنمایی می کند.
4. قرآن کریم برای یافتن معنی زندگی، انسان ها را به تفکر در اسرار آفرینش دعوت می کند.
5. قرآن کریم زندگی انسان را در جهان، جدی ارزیابی می کند؛ لذا محاسبه ی اعمال را به او یادآوری می کند.
6. قرآن کریم انسان را مسؤول اعمال خود معرفی می کند و این به معنی هدفدار و معنی دار بودن زندگی انسان است.
عواملی نیز در معنی بخشیدن به زندگی انسان مؤثرند، از آن جمله می توان به: 1. نقش دین در معنی داری زندگی؛ 2. یاد مرگ؛ 3. تأثیر عشق ورزی و 4. رنج های زندگی اشاره کرد. هر یک از این عوامل به نحوی به زندگی انسان جهت و معنی و شور و نشاط می دهند و انسان را از احساس پوچی و بی هویتی رهایی می دهند.کتابنامه:
الف. فارسی
1. قرآن کریم.
2. امینی، علیرضا، و دیگران، معارف اسلامی2، تهران، دفتر نشر و پخش معارف، چاپ چهارم، 1379ش.
3. بیرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه باقر ساروخانی، تهران، کیهان، 1366ش.
4. بوسکالیا، لئو، بیا دریا شویم، ترجمه ی ناهید ایران نژاد، تهران، دایره، چاپ هشتم، 1378ش.
5. زندگی با عشق چه زیباست؟، ترجمه ی توراندخت تمدن، تهران، دایره، چاپ چهاردهم، 1378ش.
6. پترسون، مایکل، و دیگران، عقل و اعتقاددینی، ترجمه ی نراقی و دیگران، تهران، 1376ش.
7. جعفری، محمد تقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج25، تهران، دفترنشر فرهنگ اسلامی، 1380ش.
8. جعفری لنگرودی، محمد، ترمینولوژی حقوق، تهران، کتابخانه ی گنج دانش، چاپ پنجم، 1370ش.
9. حجازی، فخرالدین، نقش پیامبران در تمدن انسان، بعثت، 1365ش.
10. حرعاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه الی معرفه مسائل الشریعه، ج12، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
11. رو، ویلیام، فلسفه ی دین، ترجمه ی قربان علمی، تبریز، 1381ش.
12. سروش، عبدالکریم، حکمت و معیشت، ج2، تهران، صراط، 1373ش.
13. ــــــــ، سیاست نامه، تهران، صراط، 1378ش.
14. ـــــــ، فربه تر از ایدئولوژی، تهران، صراط، 1372ش.
15. ـــــــ، مدارا و مدیریت، تهران، صراط، 1372ش.
16. شولتس، دوآن، روان شناسی کمالی، ترجمه ی گیتی خوشدل، تهران، نو، چاپ سوم، 1364ش.
17. صالح، صبحی، نهج البلاغه، سیدرضی، با تنظیم و فهرست صبحی صالح، بیروت، 1378ق.
18. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1412ق.
19. فرانکل، ویکتور امیل، انسان در جستجوی معنی، ترجمه صالحیان و میلانی، تهران، درسا، چاپ هفدهم، 1385ش.
20. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، 1388ق.
21. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوارالجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار(علیه السلام)، ج 72، بیروت، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403ق.
22. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج9، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1364ش.
23. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 2، تهران، صدرا، 1369ش.
24. ملکیان، مصطفی، «تأثیر دین در منش آدمی»، فصلنامه ی علامه، شماره 3، تبریز، دانشگاه تبریز، زمستان 1380ش.
25. نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج2، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1383ق.
26. همیلتون، ملکم، جامعه شناسی دین، ترجمه ی محسن ثلاثی، تهران، تبیان، 1375ش.
ب. انگلیسی
27. Frankli. Viktor Emil. (1959) Man’s Search For Meaning. an introduction to logotherapy. Boston. Beacon Press.
28. Maltby. j. (1995). Frenquency of church attendance and obsession actions among English and U.S.Adults. Jurnal of Psychology.
29. Nottingham. Elizabeth K. (1954) Religion and Socity . U.S.A. Random-house.
30. Pyszczynki. Tom. (1990). A Terror Management analysis of self-awareness and anxity. The hierarchy of terror. London: harwood academic Publishers.
31. Smart. Ninian. (1984) The Religious Experience of Mankind New York.
منبع: گروهی از نویسندگان، مجموعه مقالات مسابقات بین المللی قرآن کریم- جلد سوم، انتشارات اسوه، چاپ اول، (1387).