نویسنده:دکتر سید محمد صالح هاشمی گلپایگانی (1)
ارکان و ابعاد نظام غایی
در جهان خلقت و در نظام توحیدی که همه ی عالم تبلور یک خلق مدبرانه و متقن می باشد برای تعبیین صیروریت جهان و حرکت عالم، می باید به ابعاد این نظام غایی، متناسب با بحث توجه کرد و ویژگی های آن را شناخت.
1)جهان بینی نظام غایی
از دیدگاه قرآن کریم، جهان خلقت که فعل خداوند حکیم است تماماً بر اساس غایت واقعی خلق شده است و انسان نیز، جزو این جهان، دارای غایتی حقیقی و واقعی می باشد.
حقیقت عالم در جامه ی حق شکل گرفته و باطل و بازیچه نیست و حق بودن این عالم کون و فساد، به این است که برای خلقت آن غایت و هدفی ثابت در ماورای آن باشد. (همان، 18/241)
قرآن کریم می فرماید: آیا نمی بینی که خداوند آسمان ها و زمین را بر اساس حق بنا نهاد یعنی برای این جهان غایتی حقیقی و واقعی قرار داد و این نظام را باطل و بی غایت رها نکرد یعنی هر یک از موجودات از اول پیدایش متوجه نتیجه و غایتی معین بودند که جز رسیدن به آن غایت هدف دیگری ندارند و در جهان بینی توحیدی یک حرکت عمومی و فراگیر همه ی جهان را فرا گرفته است. جهان، ساکت و ساکن نیست: «تمامی موجودات با جوهره ی ذاتشان به سوی غایت وجود خود در حرکت اند». (همان، 15/577)
جهان بینی توحیدی غایی دارای ویژگی هایی است که خلقت بر اساس آن شکل گرفته است.
الف) غایت های طولی
در نظام خلقت، بعضی از انواع موجودات، غایت و هدف بعضی دیگر است یعنی خلقت موجودی، برای این که وجود دیگری از این موجود بهره مند شود، به وجد آمده است. مانند عناصر زمین که گیاهان از آن بهره مند می شوند و مانند گیاهان که حیوانات از آن ها انتفاع می برند و اساسا گیاهان برای حیوانات به وجودآمده اند و هم چنین حیوانات که برای انسان خلق شده است معنای آیه ی «ما خلقنا السماوات و الارض و ما بینهما لا عبین/ ما خلقناهما الا بالحق ولکن اکثرهم لا یعمون» (دخان، 38 و39) و آیه ی «و ما خلقنا السماء والارض و ما بینهما باطلا ذلک ظن الذین کفروا فویل للذین کفروا من النار» (ص، 27) همه ناظر به همین معناست (طباطبائی، 12/56)
ب) نظم عالم و غایت کلی
از آن جا که خلقت و فعل خداوند حق است لذا نظام عالم را به احسن وجه تدبیر نموده است تدبیر امر عالم یعنی اجزای آن را به بهترین و محکم ترین نظم، منظم ساخت تا هر چیزی به سوی غایت و مقصد آن متوجه گشته و سیر کند و هم چنین مجموع آن را با نظمی عام، منظم سازد به طوری که سرا پای عالم همه متوجه ی غایت کلی خود شود. (همان، 11/389) در جهان هستی تمامی اجزای اطراف عالم به یکدیگر متصل و مربوط است به طوری که یک موجود در مسیر وجودیش، موجود دیگری را هم به کمال و نتیجه ایی که از خلقتش منظور بوده است میرساند و سلسله ی موجودات به منزله ی زنجیری است که وقتی اولین حلقه ی آن به طرف نتیجه و هدف به حرکت در آید، آخرین حلقه ی سلسله نیز به سوی سعادت و هدفش به راه می افتد پس تمامی موجوادت دارای نظام متصلی هستند که هر نوع از انواع را به سوی سعادت خاصه اش سوق می دهد و همه در نظام خداوندی یک هدف را دنبال می نمایند. (همان، 7/249)
ج) هماهنگی اجزای عالم در جهت غایت
در عین حال که همه ی عالم به سوی غایت کلی سوق داده می شود ولی هر نوعی هم به سوی غایت و نهایت سیرش هدایت می شود، پس برای هر نوع از موجودات نیز غایتی تکوینی وجود دارد که از همان آغاز وجودش متوجه آن غایت است و به سوی آن حرکت می کند و از پا نمی ایستد تا به آن غایت برسد مثلا یک دانه گردو اگر ر زمین قرار گیرد، مغز، پوست را می شکند، خاک را می شکافد و هر روز بیشتر رشد می کند، به طوری که در این سیر تکاملی حالش تغییر نمی کند بلکه از ابتدا، وجودش غایتی دارد که می خواهد خود را به غایت تکوینی برساند (همان، 16/284) در عین حال، مقتضای توافق و سنخیت در اجزای عالم قرار داده شده و در میان اجزای این نظام، تلائم و توافقی نهاده شده که همه به منزله ی شی واحدی شده اند و در اصل میان اجزای معانده و تضادی پیدا نمی شود و مقتضای آن ها این است که هر نوعی در عافیت و نعمت و کرامت قرار داده شده است تا به غایت خود برسد. البته تضاد و تزاحمی که بین اجزای عالم هستی، به چشم می خورد ظاهری است زیرا خداوند، به نحو خاصی اجزاء را به هم مرتبط و پیوسته خلق نموده است که اجزای عالم را هم آهنگ و هم آغوش یکدیگر کرده و در اثر این هم آغوشی و هم آهنگی، هر موجودی را به نتیجه و اثر خود رسانده است. عیناً مانند دو کفه ی ترازو که در عین نا سازگاری و اختلاف شدیدی که با هم دارند به طوری که هر یک به هر قدر به طرفی متمایل شود آن دیگری به همان قدر به طرف مخالف آن متمایل می شود و در عین حال هر دو در تعیین وزن کالا با هم، هم آهنگ اند. (همان، 11/428) پس عالم هستی و تمام اجزای آن با نظامی که در آن جاری است به سوی غایات و نتایجی صالح پیش می رود، نتایجی که برای همان نتایج خلق شده و مجموعه ی هستی به سوی آن هدف واحد، در حرکت است، ولی هر یک از اجزایش نیز راهی جداگانه دارد غیر از راهی که سایر اجزا دارند، راهی که جز با اعمال مخصوص به خودش آن راه را طی نمی کند ولی در عین حال یک هدف کلی را دنبال می کند.
این ضروری و واضح است که بیرون شدن یک جزء از آن خطی که برایش ترسیم شده و تباهی آن نظمی که برای آن و غیرآن لازم است، باعث می شود سایر اجزاء با آن هماهنگی نکنند و در عوض با آن بستیزند، اگر توانستند آن را به راه راستش بر می گردانند و به وسط راه و حد اعتدال بکشانند که مقصود حاصل می شود ولی اگر نتوانستند، نابودش نموده، آثارش را هم محو می کنند تا صلاح خود را حفظ نموده و عالم هستی را بر قوام خود بگذارند و از انهدام و تباهی نگه بدارند. (همان، 15/430)
2)غایت جهان هستی
حال که مشخص شد جهان هستی همه در حال حرکت و صیروریت به سوی یک هدف خاص است و آن هدف نیز هدفی واقعی و عینی است سوال بر سر این است که غایت ثابت و باقی و نهایی جهان هستی چیست؟ همه ی موجودات عالم به کجا می روند؟ در جواب باید گفت: با توجه به اینکه در جاهن بینی توحیدی ، خداوند همه ی عالم و جز جز آن را جز به حق نیافریده حال این خلق، ملابس و متصف به حق باشد یا مصاحب و همراه آن هر چه باشد آن را به خاطر غرضی و غایتی حقیقی آفریده نه سرگرمی و عبس و هم چنین عالم و اجزای آن را خلق نکرده مگر برای مدتی معین پس هیچ یک از اجزای عالم تا بی نهایت باقی نمی ماند بلکه روزی فانی می شود و وقتی هیچ یک از اجزای عالم دائمی نباشد معلوم می شود غایت آن ها بعد از فنای آن هاست. (همان، 16/238) آسمان ها و زمین دارای اجل و پایان اند و در خود اجل هم غایتی است پس باید جهان دیگری باشد که موجودات به غایت برشند و آن عالم بقاء و معاد موعود است. (همان، 18/284) در این جهان دائماً خلقت عالم، از مرحله ای به مرحله ای، از هدفی به هدف شریف تری پیش می رود تا ان که به هدفی برس که بالاتر از آن هدفی نیست و آن بازگشت به سوی خدای سبحان است. (همان ، 12/56) لذا نهایت و انتهای حرکت همه ی عالم و همه ی اجزای آن خداوند متعال است و ان ربک المنتهی. (نجم، 42) اگر معاد نبود خلقت بدون هدف و غرض می شد و آفریدن جنبه ی بازی و سر گرمی به خود می گرفت و وقتی خلقت عالم به منظور لعب نباشد، قهرا هدف و غایتی دارد و آن غایت همان معاد است. (همان، 14/366)
از آن جا که هر موجود ممکن الوجودی دارای نقص وجودی است لذا کمال هر موجودی به رفع نقص خود است و چون هر شی در ذات خود، حرکت به سوی بر طرف کردن همه ی نقص ها و رسیدن به کمال مطلق است یعنی کمالی که در آن نقص نباشد لذا همه ی موجودات تکویناً به سوی خداوند متعال که کمال مطلق است در حرکتند پس غایت کل خلقت، ذات باری تعالی است و ذات و خود او غرض و غایت اوست چون در خداوند نقصی تصور ندارد و دیگر احتیاج ندارد که غرضی خارج از ذات خود داشته باشد (همان، 14/378) زیرا وجود و انانیت خدای تعالی وقتی بذاته و لذاته برایش ثابت باشد و او معبودی باشد که مبدا تمامی عالم از او و معاد آن به سوی او باشد پس او در هیچ فعلی از افعالش جز به ذات خود و نه به هیچ فاعل دیگری اتکا نداشته و در هیچ فعلی، محکوم علت غایی دیگری، جز ذات خود نمی گردد و قهراً او فاعلی خواهد بود که در فاعلیت ما فوق هر فاعل دیگر و هم خود او غایتی ما فوق همه ی غایات خواهد بود. هر فاعلی هر کاری را انجام می دهد اتکایش به قوه و نیرویی است که او ارزانیش داشته و اما خود او به کسی اتکاء ندارد، «ان القوه یً لله جمیعا» و هر غایتی از این جهت داعی بر فعل میشود که متضمن کمال و خیری است و خداوند به خیر چیزی محتاج نیست، بلکه خیر هر چیزی از او است، «بیده الخیر». با این حال چگونه ممکن است سبب کار چنین خداوندی را جستجو کرده و او را در این باره بازخواست نمود؟ سبب هر کاری یا فاعل است و یا غایت آن و خدای تعالی فاعل هر فاعلی دیگر و غایت هر غایتی دیگر است. و اما غیر از خدا هر فاعل دیگری از آنجایی که قدر بر فعلش از ناحیه ی خدا است و هم چنین هر غایت و خیری که فاعل از فعل خود انتظار داشته و یا به دست می آورد همه به عنایت او و به تسبیب اسباب و تنظمی عوامل و شرایطی است که او می کند، از این جهت، مسئول فعل خود بوده و مورد بارخواست قرار می گیرد که چرا این عمل را انجام داده است و بیشتر این بازخواست ها از نتیجه و جهت خیر و صلاح عمل است، به این معنا که در غالب افعال مخصوصا افعالی که حسن و قبح و مدح و ذم در آن جریان دارد سوال می شود که به چه منظوری این عمل را کردید؟ و چه خیر و مصلحتی در آن دیدی؟ (همان، 8/61)
پی نوشت ها :
1-دکترای فلسفه و کلام اسلامی و عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق (ع)
نشانی الکترونیکی: hashemi.saleh@yahoo.com
*تاریخ دریافت مقاله: 88/6/17
*تاریخ پذیرش مقاله:88/7/30
منبع: علوم و معارف قرآن کریم شماره 4