همه انسانها در زندگی خود، اصول و قوانین معینی برای خود طراحی کرده و طبق آن عمل می کنند؛ اما کدام اصول و قوانین او را به هدف وی از خلقتش می رساند، هر کسی بدنبال آن نیست.
اساساً هدف خداوند از خلقت انسان، چیست؟
قرآن کریم به این پرسش پاسخ داده و فرموده است: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»[1] و جن و انس را نیافریدم مگر براى آنکه مرا عبادت کنند. البته اگرچه در این آیه، هدف از خلقت انسان، عبادت و بندگی بیان گردیده اما این هدف، هدف میانی است؛ و هدف اصلی و حقیقت عبادت، کسب معرفت الهی است؛ چنانچه در روایتی از امام حسین علیه السلام آمده که فرمودند: «أَیهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلا لِیعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَهِ مَا سِوَاهُ» «خداوند مردم را نیافرید مگر براى معرفت و شناختن و چون او را شناختند، او را عبادت مىکنند و هر که او را عبادت کند، از بندگى غیر او بىنیاز مىشود.»[2] شخصی پرسید: «ای پسر رسول خدا! پدر و مادرم به فدایت، معنای شناخت خدا چیست؟» ایشان فرمودند: «مَعْرِفَهُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیهِمْ طَاعَتُهُ» «معرفت خدا عبارت است از اینکه اهل هر زمان امامی را که اطاعتش بر آنان واجب است، بشناسد».
بدیهی است اگر او را نشناسد، حتماً و یقیناً از امام دیگری تبعیت میکند و از صراط مستقیم بندگی خدا خارج میشود.
اما نکته ای که قابل تامل است، برای آنکه انسان خداوند را عبادت کند و او را بشناسد و معرفت کسب کند، چه راهی را باید طی کند؟
پاسخ آن است که باید راه را از راهنمایی پرسید که این راه را طی کرده و به کمال رسیده و به اوج و قله معرفت و بندگی دست یافته است.
زیرساخت های زندگی امام صادق (علیه السلام)
بیاییم جواب آن را از امام صادق علیه السلام بپرسیم که زیرساخت های زندگی ایشان چیست؟ و ایشان چه اصول و قوانینی را برای طی این راه طولانی، بنا نهاده اند؟
جواب آن است که این سوال را کسی از حضرت پرسید، و حضرت اینگونه پاسخ دادند و فرمودند: «عَلَى أَرْبَعَهِ أَشْیَاءَ: عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلِی لَا یَعْمَلُهُ غَیْرِی فَاجْتَهَدْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُطَّلِعٌ عَلَیَّ فَاسْتَحْیَیْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ رِزْقِی لَا یَأْکُلُهُ غَیْرِی فَاطْمَأْنَنْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ آخِرَ أَمْرِی الْمَوْتُ فَاسْتَعْدَدْتُ»[3]. بر چهار اصل:
1. فهمیدم که عمل مرا کسى دیگر انجام نمى دهد پس (برای انجام آن) تلاش نمودم.
2. دانستم که خدا بر کار من آگاه است، پس (از انجام کارهای ناشایست) حیا کردم.
3. فهمیدم که روزى مرا دیگرى نمى خورد پس آرام گرفتم.
4. دانستم که پایان کار من مرگ است پس براى آن آماده شدم.
اصل اول: عملم را خودم باید انجام دهم
تنها چیزی که از انسان به همراه وی تا قیامت خواهد بود، عملش است؛ تمام زرق و برق دنیا، زندگی مرفه، فرزندان، مال و منال، همه و همه تا زنده بودنش، همراهش خواهند بود، اما فقط و فقط این عمل خود آدمی است که تا قیامت همراهیش خواهد کرد؛
چنانچه در روایتی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: همانا فرزند آدم در آخرین روز از روزهای دنیای خود و اولین روز از روزهای آخرت (در حال احتضار) قرار گیرد، (در عالم مثال به صورت مثالی) مال و اولاد و عملش برای او ممثّل شود، پس متوجه مال خود شود و گوید: (ای مال) ! به خدا سوگند من بر (جمع) تو حریص و (بر انفاق تو) بخیل بودم (شب و روز خود را برای تحصیل و به دست آوردن تو صرف کردم و چیزی از تو را از خود جدا نمی کردم)، پس چه سود و بهره ای از تو برای من است؟ مال (در جواب) می گوید: کفن خود را از من برگیر (یعنی استفاده تو از من در این حال فقط کفنی بیش نیست).
سپس حضرت فرمود: پس متوجه فرزندان خود شود و گوید: به خدا سوگند! من برای شما پدری مهربان و حامی و نگهدرانده شما بودم، پس (در این حال) چه نفع و فایده ای از شما برای من هست؟ می گویند ما تو را به قبر و گودالی که آرامگاه تو است، می رسانیم و در آن پنهان می سازیم.
پس از آن متوجه عمل خود می شود و می گوید: به خدا سوگند! من نسبت به (انجام) تو میل و رغبت نداشتم و تو بر من گران و سنگین بودی، پس چه نفع و فایده ای از تو برای من هست؟ می گوید: من قرین و همنشین تو هستم در قبر و روز رستاخیزت، تا زمانی که من و تو بر پروردگارت عرضه شویم. پس اگر آن شخص، ولیّ و دوست خدا باشد، نزد او کسی آید که از جهت خوشبویی و خوبی منظره و زیبایی و در برداشتن لباس های فاخر و قیمتی، نیکوترین مردم است، پس به وی گوید: بشارت و مژده باد تو را به راحتی و آسایش و زندگی دایم و روزی پاک و پاکیزه و بهشت پر نعمت و ورود تو بهترین ورودها باشد، پس محتضر می گوید: تو کیستی؟ می گوید: من عمل صالح تو هستم. از دنیا به سوی بهشت کوچ کن.[4]
پس می بینیم که جز عمل خود آدمی، چیز دیگری انسان را همراهی نمی کند.
اگر ما ادعا داریم که: «شیعه امام صادق علیه السلام» هستیم، آیا زیر ساخت های زندگی ما نیز با زیرساخت های زندگی اماممان سنخیت و مطابقت دارد یا خیر؟
اصل دوم: خدا را حاضر و ناظر بر اعمالم، دیدم
قرآن کریم، در سوره مبارکه علق می فرماید: «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری»[5] آیا ندانست که خداوند ( همه اعمالش را ) می بیند؟!
تمام دوربین های عالم ظاهر و چهره انسان را می توانند نشان دهند، اما خداوند متعال دوربین هایی در عالم قرار داده است که نه تنها از ظاهر و چهره انسان، بلکه از باطن و درون انسان، با عمق وجودی که قرآن از آن به «ذات الصدور»[6] تعبیر کرده، باخبر است. یعنی خداوند از لایه های درونی انسان، و نیت های وی آگاهی دارد.
اکنون باید تفکر کرد، که اگر خداوند متعال از لایه های درونی انسان باخبر است، نباید از گناه در محضر وی شرم کند؟
حضرت می فرماید: حال که دانستم که خداوند از احوال من باخبر است، پس از گناه در محضر او شرم کردم.
اصل سوم: رزق مرا کس دیگری نمی خورد
اصل سومی که در زندگی حضرت وجود دارد، دغدغه نداشتن روزی است؛ ایشان، خدا را رازق می داند و غم روزی نمی خورد و علت غم نخوردن هم آن است که ایشان به آیات قرآن باور عمیق دارد که خداوند می فرماید: «وَمَا مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا…»[7] «هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر خداست!…»
اما هیچ گاه این اعتقاد به رازقیت خدا، او را از کار و زحمت برای امرار معاش و کسب روزی حلال، باز نداشت.
امام صادق علیه السلام در این باره فرموده اند: «اِنّى لاَعْمَلُ فى بَعْضِ ضِیاعى حَتّى أَعْرَقَ وَ اِنَّ لى مَنْ یَکْفینى لِیَعْلَمَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ أَنّى أَطْلُبُ الرِّزْقَ الْحَلالَ»؛[8] من در برخى زمین هاى کشاورزیم کار مى کنم تا عرق مى کنم، در حالى که افرادى هستند که به جاى من کار کنند و مرا از کار کردن بى نیاز کنند، ولى من کار مى کنم تا خداوند بزرگ بداند که من براى روزى حلال تلاش مى کنم.
ایشان نتیجه این غم نخوردن را، آرامش می داند.
اصل چهارم: سرانجامم، مرگ است
کسی که برای انجام عمل خود در تلاش است، خداوند را ناظر بر اعمالش می بیند و غم روزی نمی خورد، اعتقاد قوی و مستحکمی به مرگ، برزخ و قیامت خواهد داشت.
حقیقت مطلب آن است که اگر آدمی به این باور برسد که سرانجام باید در قبر برود، و پاسخگوی اعمالش باشد، دیگر تصور گناه هم نمی کند؛ اما چگونه به این باور برسد، در این مقاله مجال بیان آن نیست. اما باید گفت: کسی که اعتقاد داشته باشد که سرانجام زندگی دنیا، مرگ است، برای آخرت آماده می شود؛ چنانچه حضرت نیز به همین مطلب تصریح فرمودند.
حال باید دید که اگر ما ادعای داریم که: «شیعه امام صادق علیه السلام» هستیم، آیا زیر ساخت های زندگی ما نیز با زیرساخت های زندگی اماممان سنخیت و مطابقت دارد یا خیر؟
پی نوشت:
[1] سوره ذاریات، آیه 56
[2] شیخ صدوق(ره)، علل الشرایع، ج1، ص9/ بحار الانوار، ج ۵، ص۳۱۲، ح۱.
[3] بحار الانوار، ج75، ص228
[4] وسائلالشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج 16، ص 105
[5] سوره علق، آیه ۱۴
[6] سوره فاطر، آیه ۳۸
[7] سوره هود، آیه ۶
[8] وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۳ ح ۸