نویسنده: اصغر طاهرزاده
راه برونرفت
همانطور که مطلعید، نظام سرمایهداری برای استفاده از کارِ زنان، آنان را تشویق به خارج شدن از نظام خانوادگی میکند و جنبش فمینیسم هم علاوه بر تحریکشدن توسط نظام سرمایهداری به دلایل دیگری که برشمرده شد، (1) هستهی خانواده را نشانه رفته و درصدد واردکردن خسارت به کانون خانواده است. راه حل برون رفت از این خطرِ بزرگ، احیاء کرامت حقیقی زنان است که خالق آنان به آنان و مردان گوشزد کرده است. لذا در همان راستا نظر عزیزان را به نکات زیر جلب مینماییم.
رعایت کرامت زن
1- قال رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم): «مَا اَکْرَمَ النِّساءَ اِلاّ کَریمٌ وَ لا اَهَانَنَّ اِلاّ لَئیمٌ»(2) زنان را بزرگ نمیدارد مگر انسان بزرگ و بزرگوار، و آنان را کوچک نمیشمارد مگر انسان پست و فرومایه.
پس اگر ما متوجه شویم تحقیر جنس زن یک نوع فرومایگی است و نه یک شرافت، از این کار فرومایه دست میکشیم. وظیفهی هر مسلمانی است که اجازه ندهد به دلایل واهی زن تحقیر و سبک گردد، وگرنه کرامت و بزرگی خود را از دست داده است.
و نیز حضرت فرمودند: “لَعَنَ اللهُ الَّذی ضَیَّعَ مَنْ یَعُول» نفرین و لعنت خدا بر مردی که حقوق و حرمت خانواده خود را ضایع کند.
طبق روایت فوق؛ بیتفاوتبودن به حقوق همسر با لعنت خداوند همراه است و انسان را از رحمتهای الهی دور میکند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «خِیارُکُمْ، خِیارُکُمْ لِنِسائِهِم» (3) بهترین شما کسانی هستند که برای زنان خود بهتر باشند.
چون انسانی که به بهترین نحو رعایت حقوق زنان را در جامعه نمود، نشان میدهد که به ظرائف مسائل تربیتی آشناست و انسان سطحی و کمعمقی نیست. لذا پیامبرخدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: بهترین شما مردان، آنهاییاند که برای زنانشان بهترین باشند و رعایت روح و روان آنها را بنمایند.
ایجاد بستری برای تربیت
2- حال که اسلام مسئولیت تربیت را بیشتر به عهدهی زنان قرار داده، به مردانی که فضای سالم اقتصادی را برای چنین کاری بس خطیر، برای زنان تنگ کنند، سخت اشکال کرده، بهطوری که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: «لَیْسَ مِنّا مَنْ وَسِعَ اللهُ عَلَیْهِ ثُمَّ قَتَرَ عَلی عَیالِهِ»(4) یعنی؛ از ما مسلمانان نیست کسی که خداوند برای او گشایش فراهم کرده و او بر عیالش تنگ بگیرد و زمینهی پرورش طبیعی او را از بین ببرد، یا قلدرمآبانه مانع ارتباط عاطفی با خواهر و مادر و ارحامش شود.
و نیز میفرمایند: «کَفی بِالْمَرْءِ اِثْماً اَنْ یُضیِّعَ مَنْ یَقُوت»(5) گناهکاری مرد همین بس که همسر خویش را بیتکلیف گذارد، و نسبت به شرایط زندگی او بیتفاوت باشد. حضرت اشاره به مردانی دارند که نسبت به مسئولیت ادارهی خانواده بیتفاوتاند و از وظیفهی خطیری که به عهده دارند شانه خالی میکنند.
همسران صالح، بستر تعالی مردان
3- اسلام به مؤمنین متذکر میشود که خوبیهای همسرانتان را از الطاف خدا بدانید و سخت پاس دارید. بهطوری که رسولخدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: «مؤمن، پس از تقوای الهی، چیزی بهتر از زن پارسایی که چون فرمانش دهد، اطاعت کند و اگر بدو نگرد، مسرورش کند و اگر در بارهی او قَسَم خورد، قَسَماش را رعایت کند، و اگر غایب شود، مال وی و عفت خویش را حفظ کند، چیزی بهتر از چنین زنی نیابد».(6)
همچنانکه به مردان متذکر میشود: «مَنْ رَزَقَهُ اللهُ امْرَأهی صالِحَهی فَقَد اَعانَهُ عَلی شَطْرِ دینِهِ، فَلْیَتَّقِ اللهُ فِی الشَّطْرِالْباقی»(7) هرکس را همسر صالحی دادهاند، عملاً وی را در نصف دیناش یاری کردهاند، باید در بارهی نصف دیگر آن از خدا بترسد و تقوا پیشه کند.
4- پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در راستای حاکمیت محبت و احترام در فضای خانه میفرمایند: «اِنَّ الرَّجُلَ اِذا نَظَرَ اِلَیامْرأتِهِ وَ نَظَرَتْ اِلَیهِ، نَظَرَاللهُ تَعالی اِلَیْهِما نَظَرَ الرَّحْمَهی»(8) چون مرد به همسر خود بنگرد و او هم متقابلاً بر او بنگرد، خداوند به هر دوی آنها با نظر رحمت مینگرد.
چون در چنین توجه متقابل نسبت به همدیگر، حرمتها حفظ میگردد و بستر تعالی زن و مرد فراهم میشود.
5- در راستای مدارا با روحیهی زنان و در تنگنا قرارندادن آنها پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: «اِنَّ الْمَرْأهی خُلِقَتْ مِنْ ضِلْعٍ وَ اِنَّکَ اِنْ تُرِدْ اِقامَهی الضِّلْعِ تُکْسِرُها، فَدارِها تَعِشْ بِها»(9) زن از دندهای خلق شده (بهعنوان مثال چون دنده، حالت منحنی دارد) و اگر بخواهی دنده را راست کنی آن را میشکنی، پس با او مدارا کن.
مدارا با زنان خود عاملی است برای شیرینی زندگی، زیرا روحِ زن، روح حساس است و در مقابل برخوردهای خشن شدیداً فرسایش میبیند و علاوه بر زیبایی ظاهری، زمینهی تعالی روح او نیز از بین میرود و به سرعت احساس شکست میکند.
6- توصیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به زنان این است که: ظاهر خود را نیکو و آراسته نگهدارند؛ «اَعْظَمُ النِّساءِ اَحْسَنَهُنَّ وَجْهاً وَ اَرْخَصُهُنَّ مُهُوراً»(10) بهترین زنان، آنهاییاند که ظاهر نیکو و آراسته داشته باشند و مِهر یا صِداقشان کم باشد.
به مردان نیز توصیه میکنند که: لباس و ظاهر خود را بیارایند. پیامبرخدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: «اِغْسِلُوا ثِیابَکُمْ وَ خُذُوا مِنْ شُعُورِکُمْ وَاسْتاکُوا وَ تَزَیَّنُوا وَ تَنَظَّفُوا فَاِنَّ بَنِیاِسْرائیلَ لَمْ یَکُونُوا یَفْعَلُونَ ذلِکَ فَزَنَتْ نِساؤُهُم»(11) لباسهای خود را پاکیزه کنید، موهای اضافهتان را کوتاه نمایید، مسواک بزنید، زینت کنید و نظیف باشید که مردان بنیاسرائیل چنین نکردند، پس زنانشان زناکار شدند.
از این طریق بستر خانواده را بستر توجه عاطفی و صفا و صمیمیت میکند.
7- اسلام، دامنهی برخورد خوب با زنان را تا آنجا میداند که پیامبرخدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمودند: ملاک کمال ایمان مؤمنین، خُلق خوب داشتن، و ملاک خوبی مردها، خوب بودن برای زنانشان است. «اَکْمَلُ الْمُؤْمِنینَ اِیماناً، اَحْسَنَهُمْ خُلْقاً، وَ خِیارُهُمْ لِنِسائِهِمْ».(12) بالاترین مؤمنین از نظر ایمان، آنهاییاند که اولاً؛ اخلاقشان نیکو باشد. ثانیاً؛ بهترین کسان برای زنانشان باشند.
تقبیح ازدواج مکرر
8- اسلام پیوند ازدواج را به عنوان پیوندی پایدار مورد توجه قرار میدهد و زنان و مردانی که این پیوند مقدس را به اندک بهانهای میشکنند مورد نکوهش قرار میدهد. پیامبرخدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: «تَزَوَّجُوا وَ لا تَطَلِّقُوا، فَاِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ الذَّوّاقینَ وَ لاَ الذَّوّاقات»(13) ازدواج کنید و طلاق مدهید، که خداوند زنان و مردانی که مکرر ازدواج کنند دوست ندارد.
9- در رعایت حقوق زنان در امور خودشان، پیامبرخدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: «اَلثَّیِّبُ اَحَقُّ بِنَفْسِها مِنْ وَلِیِّها وَ الْبِکْرُ یَسْتَأْذِنُها اَبُوها فِی نَفْسِها وَ اِذْنُها صُماتُها»(14) زن به اظهار نظر در کار خویش، بر ولیّاش مقدم است، و پدر دختر باید در بارهی امور دختر از خود او اجازه بگیرد و اجازهی دختر، سکوت است.
10- فمینیسم آنچنان به افراطگری افتاده که حاصل آن امروزه همجنسبازی است، به طوری که زنان همجنسباز یکی از افتخاراتشان را شوهرنکردن میدانند و اگر خانواده در بستر دینی و طبیعی خود قرار نگیرد و الگوهای دینی مدّ نظر اعضاء خانواده نباشد، این خطر به صورتهای مختلف در خانوادههای ما نیز ظاهر خواهد شد.
در روایت هست: زنی به محضر امامصادق(علیه السلام) آمد و اظهار داشت، که ازدواج نکرده است. امام(علیه السلام) علت را پرسیدند. آن زن، این کار را نوعی فضل و مباهات عنوان کرد. امام(علیه السلام) با نکوهش به او فرمودند: «اَنْصِرْفِی فَلَوْ کانَتْ ذلِکَ فَضْلاً لَکانَتْ فاطمه (سلام الله علیها) اَحَقُّ بِذلِکَ مِنْک، اِنَّهُ لَیْسَ اَحَدٌ یَسْبِقُها اِلَیالْفَضْلِ»(15) از این فکر منصرف شو که این کار را فضل بدانی، اگر این کار فضل بود فاطمه (سلام الله علیها) به این شایستهتر بود که شوهر نکند، چرا که هیچکس در برخورداری از فضل به پایهی او نمیرسد.
راه بازگشت
گسستگی خانواده با جایگزینی «قانون بشر» بهجای «قانون خدا» آغاز شد، چون در شرایطی که قانون خدا از اجتماعی رخت بربست، «اَحَد» که مبنای همهی یگانگیها و پیوندها است، از صحنه خارج میشود، در چنین شرایطی هر یک از افراد خانواده، خود را اتمی تنها و سرگردان میان بقیه انسانها مییابد که هیچ پیوند حقیقی با اعضاء خانواده و با گذشته و با امروز، در خویش نمییابد و در آن حال هیچکس به هیچ جای پایداری تعلق ندارد.
وقتی علت گسستگی خانواده را متوجه شدیم و ایمان پیدا کردیم که خانواده اولین جمعی است که میتواند با پیوندی قدسی، حضور«اَحد» را در آن جمع، ممکن سازد، پس اگر در آیندهی جهانِ گسستهی امروز، چیزی بتواند نقشآفرین باشد واین گسستگی را به پیوستگی تبدیل کند، احیاء خانواده توحیدی است با پاسداشتن همان دستوراتی که خداوند تعیین فرموده است و ارج نهادن به دستورات خدا به شرطی است که راز گسستگی جهان امروز را بتوانیم بهخوبی بشناسیم و خسارات وارد آمده از این طریق را درست ارزیابی کنیم.
جمعی غیرممکن
آنهایی که میپندارند میتوان خانواده ای ساخت که هم خوبیهای قدیم را داشته باشد و هم افکار و آداب متجددان در آن جاری باشد، در غفلت بزرگی به سر میبرند، صورت منطقیدادن به فرهنگ غرب، فریبکاری را عمیق میکند و به تنفر بین افرادِ اجتماع و خانواده میافزاید.
ساکنان کشورهای تجددزده، خانواده را گم کردند، از خانوادهی دینی بیرون آمدند و به بیخانمانی موجود در دنیای مدرن گرفتار شدند و لذا آشوب و هیجان، جای رشته پیوند قلبها را گرفت و اگر آداب و رسومی هم باقی ماند، همه خالی و بیروح و بیتأثیر است.
راه حلّ خیالی
در دنیای مدرنِ پشتکرده به دین، جدایی بین اعضاء خانواده، آرامآرام خود را به نمایش گذارد، ولی اعضاء خانواده نمیتوانستند در این جدایی باقی بمانند و آن را تحمل کنند، لذا راههای فرهنگی برای جبران این جدایی پیش کشیدند، مثل روز مادر و روز زن و …. در حالی که با رفتن خدای اَحد که او اساس یگانگی است، این پیوستگی نیز رفت، و فقط با برگشتن او آن پیوستگی برمیگردد. باید به خانوادهای برگشت که حکم خدا، محور آن باشد واراده آزاد از بندگی، به اراده مقید به بندگی تبدیل گردد و مسلم اگر آفت «ارادهی آزاد از بندگی» روشن شود، گزینه «ارادهی مقید به بندگی» انتخاب خواهد شد ودر آن حال، همه در خدمت همدیگر قرار میگیرند، و همسران جوان نمیپرسند چرا نباید بدون اجازه شوهر از خانه خارج شد.
خانوادهی آرمانیِ اسلامی با «عقلانیت»، «معنویت» و «عدالت» خود را به حکم خدا مجهز و حیات خود را ادامه میدهد و در عین حاکمیت عواطف، هرگز در آن محیط؛ سه موضوع فوق مورد غفلت قرار نمیگیرد، زیرا هرگز نباید عاطفه، تنها حاکمِ روابط اعضاء خانواده قرار گیرد.
خانوادهای که در فضای دینیِ خود به «حقالنّاس» توجه داشت، انسان عادلی میپروراند که جامعه سخت به او نیاز دارد و مسلّم بزرگترین حامی حقالنّاس، حقالله است، چرا که راه تقرب به خدا از راه رعایت حقوق مردم ممکن است، زیرا «اَلْخَلْقُ عَیالُالله» مردم عیال خداوندند.
در راستای بازگشت به خانوادهی توحیدی لازم است موارد زیر بازنگری شود:
1- غفلت از کرامت زن و گسست خانواده
گوهر یکتای زن و مرد: زن در آفرینش از همان گوهری آفریده شد که مرد آفریده شده و هر دو در جوهر و ماهیت، یکسان و یگانهاند و در همین راستا قرآن میفرماید: «یَا اَیُّهَاالنَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَهی، وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا…»(16) ای مردم در برابر امر خدا تقوا پیشه کنید، خدایی که شما را از یک نفسِ واحد آفرید و از همان نفس، همسر او را پدید آورد. یا میفرماید: «وَ مِنْ آیاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجاً لِتَسْکُنُوا اِلَیْهَا…»(17) از نشانههای حضور حضرت حق اینکه از جان خود شما، همسران شما را آفرید تا در کنار آنها آرامش یابید، همانطور که میفرماید: خداوند، رسولی از جان خودتان برایتان مبعوث کرد «لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَیالْمُؤْمِنِینَ اِذْبَعَثَ فِیْهِمْ رَسُولاً مِنْ اَنْفُسِهِمْ….»(18) همانطور که رسولخدا (صلی الله علیه و آله و سلم) جان مؤمنین است و در یگانگی با روح مؤمنین قرار دارد، همسران شما نیز در این حدّ با جان شما یگانهاند.
امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: «… خداوند تبارک و تعالی آنگاه که آدم را از خاک آفرید و به ملائکه فرمان داد تا او را سجده کنند، خوابی عمیق بر او چیره ساخت، سپس مخلوقی جدید بیافرید… که وقتی به حرکت آمد، آدم از حرکت او بهخود آمد، چون بدان نگریست، دید زیباست و همانند خود اوست، جز اینکه زن است… آدم در این هنگام گفت: خداوندا این مخلوق زیبا کیست که من نسبت به او چنین احساسِ انس میکنم؟ خداوند گفت: این بندهی من حَوّا است.»(19)
در همین روایت امام سخنان کسانی را که میگویند: خداوند حَوّا را از دندهی پائین آدم آفرید، رد میکنند، بلکه روشن مینمایند که آدم دید «همانند خود اوست».
در آیه 35 سوره احزاب کمالات معنوی را برای زن و مرد مساوی نقل میکند و میفرماید:
«إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَهی وَأَجْرًا عَظِیمًا».
چنانچه ملاحظه میفرمایید در آیه فوق تمام مراتب کمال را برای زن و مرد مساوی نقل فرموده و سپس مغفرت الهی و اجر عظیم را نتیجهی کار هر دوی آنها قرار داده است. یا میفرماید: «وَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتَ مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهی وَلاَ یُظْلَمُونَ نَقِیرًا».(20) هرکس کاری شایسته انجام دهد، چه زن و چه مرد، اگر مؤمن باشد، به بهشت میرود و به قدر شکاف هسته خرما به کسی ستم نمیشود. از آیه فوق بهخوبی میتوان نتیجه گرفت که نه مردبودن عامل کمال و نه زنبودن مانع کمال خواهد بود.
همچنانکه میفرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهی طَیِّبَهی وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ»(21) هر زن و مردی که کاری نیکو انجام دهند، اگر ایمان آورده باشند، حتماً به حیات طیبه خواهند رسید و حتماً جزایشان بر اساس بهترین کاری است که انجام دادهاند.
پس طبق آیات فوق رسیدن به کمال حقیقی مشروط به جنس خاص اعم از زن یا مرد نیست و آن فهم و اندیشه و عقلی که موجب کمال انسانی است مخصوص به زن یا مرد نیست، زیرا وقتی آیه میفرماید هر زن و مردی میتواند به اوج کمال انسانی برسد، معلوم است که خِرد و فهم رسیدن به آن کمال در هر دوی آنان هست.
2- عقل زن
الف: وقتی امام علی(علیه السلام) میفرمایند: «اِعجابُ المَرءِ بِنَفْسِهِ دَلیلٌ عَلی ضَعْفِ عَقْلِه»(22) خودبینی شخص، نشانه ضعف عقل اوست. و یا وقتی میفرمایند: «لا عَقلَ مَعَ شَهوهی»(23) وقتی شهوت در میان است، عقل در صحنه نیست. پس میفهمیم آنجا که در روایت مسئله نقص عقل زنان را مطرح میکند، وقتی است که زنان به خود و مسائل شهوانی بیشتر نظر دارند و چون گاهی در جوامع خاص و یا زمانهای خاص، فضای جامعه را زنان با جنبههای شهوانی خود متأثر میکنند و کمتر به مسائل فکری و عقلی میپردازند، روایات به چنین شرایطی نظر دارد، نه اینکه سرشت زنان، از عقلِ لازم جهت کمال انسانی، کمتر از مردان برخوردار باشد، و تعبیر به نقص عقل برای زنان به منظور بیفرهنگیهای متداول زمانه است که در اکثر زنانِ در جوامع عادی دیده میشود.
ب: زنان در بُعد عاطفی از مردان نیرومندترند، که این توانایی جهت تربیت فرزندان و سالمسازی محیط، امری ضروری است و مسلّم این نوع حالات عاطفی با عقلگرایی خشک حسابگرانه همطراز نمیباشد و زنان با موضوعات زندگی صرفاً با روش عقلِ حسابگرانه برخورد نمیکنند و از اینرو درک برخی مسائل عقلی برای مردان آسانتر است واین به تفاوتهای طبیعی آنان بر میگردد و نه یک ضد ارزش برای زنان به حساب آید.
3- مشورت با زنان
وقتی قرآن میفرماید: «…فَاِنْ اَرَادَا فِصالاً عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَ تَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا….»(24) اگر پدر و مادر بخواهند با رضایت و مشورتِ یکدیگر، فرزندشان را از شیر بازگیرند، گناهی مرتکب نشدهاند. نشان میدهد که مشورتکردن زن و مرد با همدیگر مورد تأیید قرآن است و میفرماید: پس از اینکه مرد، زن خود را طرف مشورت قرار داد و هر دو به چنین نتیجهای رسیدند که فرزند خود را از شیر باز گیرند، در این حالت گناهی مرتکب نشدهاند. پس اگر در فرمایش امامعلی(علیه السلام) داریم که: «اِیّاکَ وَ مُشاوِرَهی النِّساءَ اِلاّ مَن جُرِّبَت بِکمال عَقلٍ»(25) بر حذر باش از مشاورهی با زنان، مگر آنهایی که کمال عقل آنان آزمایش شده باشد. روشن میشود اولاً: توصیهی مطلق به ترک مشورت با زنان نیست. ثانیاً: نساء در این روایت مثل بسیاری از روایات به معنی زنانی است که بیشتر جنبهی شهوانی زندگی را محور قرار دادهاند و حضرت ما را از مشورت با چنین زنانی بر حذر میدارند.
امروز جامعهی غربی در اثر میدانداری میلِ اینگونه زنان، در حال سقوط کامل است. آیا در این سقوط زن و مرد فرق میکند یا همه سقوط خواهند کرد؟ پس توصیهی امام برای نجات جامعه است.
آفات پشت کردن به طرح اسلام در خانواده
کسانی که میخواهند یکی از خطرات بزرگی که آینده کشورهای اسلامی را تهدید میکند، بشناسند و پیشاپیش جلوی آن را بگیرند و از این طریق خدمت بزرگی به مسلمانان کرده باشند، باید خطر فروپاشی خانوادههای اسلامی را درست بشناسند و علت آن را ریشهیابی کنند و راههای نجات را که بهخوبی در متن دین اسلام نهفته است گوشزد نمایند. وقتی عمق فاجعه بهخوبی روشن شد و آثار زیانبار آن بررسی گردید تازه متوجه ارزش امکاناتی میشویم که خداوند برای نجات مسلمانان به جهان اسلام لطف نموده است.
میزان از دسترفتن خانوادههایی را که به روش غیردینی ادامهی حیات میدادند، امروز آمارها بهخوبی نشان میدهند. و موارد زیر کافی است تا ما را به تأمّل وادارد.
الف: شش میلیون کودک در سالهای اخیر در اثر بیماری ایدز، پدر و مادرشان را از دست دادهاند.
ب: تعداد تلفات کودکان در سالهای اخیر بیش از کل تلفات جنگ جهانی دوم بوده است.
ج: میلیونها دختر و پسر جوان که از خانه فرار میکنند و با تن دادن به فحشاء و مواد مخدر کل زندگی بشر را تهدید میکنند.
د: از همه مهمتر، حجم گستردهی ناسازگاریهای بین فرزندان و والدین و عنان گسیختگی فرزندانی که باید فردا پدران و مادرانِ فرزندانشان باشند.
همه و همه حاصل شکستن حرمت خانواده است و این که مأواهای دروغین را که اسم خانواده بر آن گذاشتهایم، به جای خانوادهای که آداب و قوانین دیگری دارد، انتخاب کردهایم.
فرهنگ مدرنیتهای که زیر پوشش علم، عقدِ نکاح را که پیوندی مقدس بین دو زوج بود، به چیزی نگرفت، منجر به چنین وضعیتی شد که ما امروز با آن روبهرو هستیم. آیا جای آن نیست که از خود بپرسیم بشر نسبت به چند قرن پیش چه پیشرفت انسانی و اخلاقی کرده است؟
نظر و تدبّر به فجایع امروزِ زندگیِ بشر، انگیزهای خواهد بود که نظر اسلام را در رابطه با خانواده، یعنی این اساسیترین هسته توحیدی، با جدیتِ کامل مورد تأمل قرار دهیم.
ریشهی اصلی عقبرفت
پرسش اصلی این است که ریشه این همه عقب رفت بشر جدید کجاست؟ این خشونت جدید که تمام روح و روان جوامع را در بر گرفته است از کجا شروع شده است؟ اگر همچنان بشر جلو برود به کجا میرسد؟ آیا باید فکری و عملی برای نجات بشر از این عقب گردِ بزرگ انجام داد؟ از کجا باید شروع کرد؟ و بر چه چیزی و چقدر باید تأکید نمود؟
وقتی دقیقاً معنی خانواده در مکتب اسلام شناخته شد و تأثیر دراز مدت و کوتاه مدت آن مورد ارزیابی قرار گرفت و متوجه شدیم باید بیش از پیش بر روی خانواده به معنی دینی آن تأکید کنیم و بفهمیم خانه، اولین هسته توحیدی است که اعضای خود را برای شایستگی به قرب الهی آماده میکند. راه حل گمشده است، ولی مشکلات را، اساسی یافتهایم و دیگر به شعارها و پیشنهادهای غیر واقعی برای رفع مشکل،که یا مشکل را بیشتر و یا پنهان میکند، دل نمیبندیم.
مدرنیته فرهنگ انسان محوری به جای خدا محوری را پایهگزاری کرد و در آن فرهنگ، نفس امّاره برنامهریز بشریت شد و در چنین فضایی شعارِ برابری زن و مرد، عملاً معنیاش عدم وفاداری واقعی زن و مرد نسبت به خانواده گشت و «آزادی» معنیاش بیبند و باری و آزادی برای حاکمیت سود و سرمایه شد و عدالت زیرپا قرار گرفت.
اینک نوبت اسلام است
وقتی متوجه شدیم ریشه نجات جامعهی بشری بازگشت به توحیدی است که از خانواده شروع میشود، پس بعد از لیبرالیسم و سوسیالیسم و فاشیسم، اینک نوبت اسلام است که طرح زندگی خود را ارائه دهد.
تمدن شناسان معاصر گفتهاند: دنیای جدید که فعلاً ما با آن روبهرو هستیم حاصل لیبرالیسم و سوسیالیسم و فاشیسم است و خبر جدید این که انقلاب دینی وارد عرصه تمدن سازی شده است و هرکس بخواهد جهان جدید را بشناسد، بدون توجه به انقلاب دینی نمیتواند ارزیابی درستی از جهان بعد از مدرنیته داشته باشد. و این مسلم است که انقلاب دینی، با احیاءخانواده ماندنی است.
توجه به هستهی توحیدی خانواده و بازگشت به معنی خانواده از منظر دینیِ آن، میتواند در جهان امروز نقشی تعیین کننده داشته باشد، چرا که همواره انقلابهای دینی با تکیه بر پایه ریزی نظام خانوادهی توحیدی، ریشه خود را ماندگار و مؤثر میکنند و بههمین جهت هم در جهان معاصر برای ریشهکنی انقلاب اسلامی ایران که تهدیدی برای نظام استکباری شد، همه کارشناسان دشمن پیشنهادشان اضمحلال انسجام خانوادگی مردم مسلمان شیعه بود و منحرف کردن جهت ارضای غریزه جنسی، از خانواده و پیوند ازدواج، به مسیری دیگر.
خانواده؛ قلب جامعه
اگر ما معتقدیم اسلام قابلیت جهانیشدن را دارد – که دارد- این درصورتی است که هستههای کوچک خانواده به روش اسلامی درست پا بگیرد و جمع توحیدی خانواده بر اساس اسلام بازسازی شود که در آن جمع، حریمها و حرمتها و حقوق اعضاء به خوبی پاسداری شود.
نقشههایی برای ضربه زدن به اسلامی که میتواند جهانی شود طرحریزی کردهاند که اساس آن بر روی ویرانی خانواده است. باید متوجه بود همان طور که قلب معنویِ انسان، محل خلوت با خدا است، خانوادهی دینی، انعکاس قلبِ خالیشده از اغیار و نامحرمان در زمین است، و لذا خداوند در خانواده دینی با تمام تجلّیاتش جلوه میکند و به همین دلیل گفته میشود: خانوادهی توحیدی جایگاه خدا است، همانطور که «قَلْبُ الْمُؤْمِن، عَرْشُ الرَّحْمان» است، پس صلاح و فساد جامعه به صلاح و فساد خانواده، یعنی قلب اجتماع است.
ممکن است انسان ها فکرهای صحیح ولی پراکنده داشته باشند، چنین افکاری در نقطههای بحرانیِ تصمیم بهکمک صاحبانش نمیآیند، زیرا نتوانستهاند به یک هسته فکری جامعی دست یابند، آن هستههای فکری که دارندگان آن در آرمانهای بلند الهی بهسر میبرند و هر عضوی از اعضاء آن هسته از افکار بقیهی اعضاء استفاده میکنند و هرکس در آن هویت جمعی، خود را معنی میکند و به معنیداری میرسد واز پوچی و بیهویتی نجات مییابد، چنین هستهی فکریِ جامعِ هدفدار، در خانوادهی دینی بهراحتی شکل میگیرد و تأثیرگذار خواهد بود.
هریک از اعضاء خانوادهی دینی میداند برای آرمانهای بلندی کنار همدیگر آمدهاند و در عین متذکرکردن همدیگر نسبت به آن آرمانها، در واقع به همدیگر معنی میبخشند، چنین خانوادهای از یک مرد و زن شروع میشود و سپس تکثّر مییابد، ولی در عین تکثیریافتن، از یگانگی و وحدت، خارج نمیگردد و معنی «وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت» را در خود متجلی میسازد.
تمرین حفظ هویتِ توحیدی و نجات از پراکندگی، از خانوادهی دینی شروع میشود، تا افراد در پراکندگیهای جامعه غرق نشوند. هرکس که در زندگی خانوادگیِ خود، در حیات توحیدیِ هدفدار، تمرین لازم را نکرده است، در جامعه، بازی میخورد و نهتنها کمکی به جامعه نمیکند، بلکه مزاحم یگانگی و وحدت جامعه نیز میشود.
شهر خدا در زمین، ابتدا باید از خانواده شروع شود و معنی ایثار و احترام و رعایت مراتب در آن نهادینه گردد، وگرنه زمین را شیاطین اشغال میکنند و شهرها شهر شیطان میگردد.
بنیاد اخلاق در خانوادهی دینی شکل میگیرد و مسئولیت پدر ومادر که مسئولان اصلی این هسته هستند، در این راستا بسیار زیاد است چرا که راه و روش صحیح با حضور پلیس، عملی نیست، باید جایی باشد که مقیدبودن به راه و روش صحیح را در روح انسانها نهادینه کند، آنهم نهادینهکردن روشها در بینشها و نه در عادات.
مردِ خانواده به کمک مشاوری صادق و دقیق و دلسوز یعنی همسرش، هیئت مرکز توحیدی خانواده را پایهگذاری میکنند و آرامآرام خود را برای پروراندن سایر اعضاء آن هیئت، آماده مینمایند، تا حاصل این هیئتهای کوچک، جامعهای شود به نام شهر خدا.
سالهای سال بشر با هستهی توحیدی خانواده زندگی میکرد ولی اخیراً از رازها و رمزهای آن غافل گشته، اما وقتی از طریق فرهنگ مدرنیته روح آن خانواده به ضعف گرایید و بحرانهای اجتماعی یکی بعد از دیگری سر برآورد، تازه بشر، آن هم بشری که اهل تفکر است، فهمیده چه گنج ذیقیمتی در دست داشته، و این است که امروز بیشتر از دیروز نیاز است به خانواده توجهی جدّی شود و بدانیم هرقدر محیط پیرامون ما ناپایدارتر میگردد، اهمیت حضور خانوادهی توحیدی بیشتر خواهد شد. باید بیش از پیش زشتی فرهنگی که این هستهی مقدس را نشانه رفته است، بشناسیم.
ما در آثار فردوسی و سعدی و مولوی و حافظ به طور مستقیم راه و رسم زندگی را نمیآموزیم، بلکه آنها روح خانهی ما را آباد کردهاند و ما در آن خانه قرار و طمأنینه و شیوهی زندگی خود را یافتهایم. ولی خانهای که در آن تکنیک فرمانرواست، به حافظ و مولوی وقعی نمینهد و به آنها نیازی ندارد، نه اینکه ساکنان خانه به اخلاق و معنویت احساس نیاز نکنند، آنها معمولاً به شعر و حکمت رجوع میکنند، اما شعر و دستورهای تکهتکه، اخلاق ما را مثل اثاثیه به خانه میبرند و شاید مدتی در کنار آنها احساس آرامش کنند، ولی بنیاد خانه بر آن پایهگذاری نمیشود.(26)
بهانهای غیر منصفانه
استبدادهای جزئیِ بعضی پدران را که معنی خانواده توحیدی را نمیشناختند بهانه کردند، تا حکمت جاری در روح و روان خانواده را که سالهای سال بشر در آن سکنی گزیده بود، نفی کنند.
آری؛ همچنانکه انحراف رهبری در نظام اجتماعی، عامل استبداد و غیرقابل پذیرش است، ادارهی خانوادهایی هم که بهجای اِعمال مسئولیت الهی پدر، گرفتار پدرسالاری شوند، محکوم است. اما همچنانکه با استبدادی شدن رهبری نظام اجتماع، از اجتماع نباید دست برداشت و باید در اصلاح امر کوشید، با پدید آمدن پدرسالاری – به جای حقسالار همراه با مدیریت صحیح پدر- نیز نباید از خانواده دست برداشت و به تضعیف آن کوشید و خود را از اجتماعی قدسی که با حکم خدا به حیات خود ادامه میدهد، محروم نمود.
خانوادهی دینی؛ دولت حق و تکلیف اصولگرا و آزادگراست و تا این آرمان ها در خانواده پایهگذاری نشود در جامعه محقق نمیگردد و نباید گفت چون نمیتوان در جوامع امروزین جهان به این مفاهیم مقدس دست یافت، پس باید چنین آرمانهایی را از آرزوهای دست نایافتنی بشر پنداشت، در حالی که در خانواده میتوان این آرمانها را قابل دسترس کرد.
خانواده؛ سایهی درختی است که دو زوج آنرا بهوجود آوردهاند تا هم خود را به بهترین نحو با عقدِ نکاح به آسمان وصل کنند و هم در زیر چنین سایهای عدهی دیگر را بپرورانند.
خانواده؛ پایگاهی است که میتوان در زیرسایه آن انسانهای مستقل و مبتکرتربیت کرد. پس سربازان انقلاب جهانی اسلام در خانوادهی توحیدی ساخته میشوند و همهی این نتایج با شناخت خانوادهی توحیدی و اهداف آن عملی است. پس باید ابتدا گمشدهی جهان معاصر یعنی خانوادهی توحیدی را شناخت.
ادامه دارد ….
پینوشتها:
1 – خودبنیادی بشر یا اومانیسم.
2 – نهجالفصاحه، حدیث شماره 1520.
3 – نهجالفصاحه حدیث شماره 1477.
4 – همان، حدیث شماره 2417.
5 – همان، حدیث شماره 2172.
6 – نهجالفصاحه، حدیث شماره 2615.
7 – همان، حدیث شماره 2936.
8 – همان، حدیث شماره 621.
9 – همان، حدیث شماره 825.
10 – نهجالفصاحه، حدیث شماره 356.
11 – همان، حدیث شماره 377.
12 – همان، حدیث شماره 453.
13 – نهجالفصاحه حدیث شماره 1146.
14 – همان، حدیث شماره 1297.
15 – دُرر الاخبار ،سید مهدی حجازی ،ص 718.
16 – سوره نساء، آیه 1.
17 – سوره روم، آیه 21 .
18 – سوره آلعمران، آیه 164.
19 – بحارالأنوار، ج11، ص 221.
20 – سوره نساء، آیه 124.
21 – سوره نحل، آیه 97.
22 – الحیاه، ج 1، ص 180.
23 – همان.
24 – سوره بقره، آیه 233.
25 – الحیاه، ج1 ، ص 193.
26 – این تعابیر از کتاب «مبانی نظری تمدن و مناسبات انسانی» از دکتر رضا داوری اقتباس شده است.
منبع مقاله :
طاهرزاده، اصغر، (1388) زن آنگونه که باید باشد، اصفهان: لُبالمیزان، چاپ اول