نویسنده:علی اسدی*
ب. نیکی کردن انسان به دیگران:
در پاره ای از آیات، نیکی در عواطف، گفتار و رفتار به افراد خاصی از جامعه، که توجه بیش تری را می طلبند، همراه با تأکید بیش تر به برخی از آنان به چشم می خورد. در این میان، نیکی به پدر و مادر، به سبب اینکه دست کم بیش از ده بار و به طور معمول پس از توحید به آن سفارش شده است، (بقره: 83؛ نساء: 4، 36؛ انعام: 6، 151 و…)، جایگاه ویژه ای دارد. در آیات 23-24 سوره اسراء، بر روا نداشتن
کمترین اهانت به پدر و مادر،(1) گفتار نرم، نیکو و سنجیده، نهایت فروتنی از سر مهر و شفقت، و نه از سر ناچاری، طلب آمرزش و رحمت الهی و نیز کمک مالی به صورت مصادیق نیکی به پدر و مادر، به ویژه در اوان پیری، تأکید شده است.(2) (نساء: 36)
در سوره احقاف بر رنج های مادر در دوران بارداری، زایمان، شیردهی و کودکی فرزند به صورت عاملی که نیکی به وی را می طلبد، تصریح شده است (احقاف: 15). این آیه بیان می کند که باید به مادر بیش از پدر نیکی کرد. در آیاتی که به نیکی به پدر و مادر سفارش شده، از پاداش آن و نیز نیکوکار بودن فرزند به سبب آن، سخنی نیامده است. این امر به این دلیل است که احسان یاد شده در برابر زحمات و رنج های پدر و مادر است و نباید انتظار پاداش و ستایش داشت.
فروتنی و کمک مالی به خویشان، یتیمان، بیچارگان، همسایگان دور و نزدیک، دوستِ هم نشین، در راه ماندگان، بردگان و پرهیز از خودپسندی، فخر فروشی و بخل ورزی با آنان از مصادیق دیگر نیکی به دیگران است. (نساء 36-37)، همچنین روشن است که نوع و اهمیت نیکی به هر یک از گروه های یاد شده در مقایسه با دیگری متفاوت است (بقره: 83).
ج. نیکی کردن انسان به خود،
از منظر قرآن کریم، انسان پاداش و کیفر و دیگر پیامدهای عقاید، عواطف، گفتار و رفتارهای خوب و بد خویش را در دنیا و آخرت می بیند نجم: 31؛ بینه: 6-8؛ زلزله: 7-8). از این رو، انجام هر گونه کار نیک از سوی انسان را نیکی به خود او می خواند: (اسراء 7)؛ بنابراین، انجام کارهای نیک یاد شده، مصداق نیکی انسان به خود نیز به شمار می رود.
3. انجام دادن شایسته کاری در شکل کامل آن:
قرآن این معنا را که متناسب با هر موردی متفاوت است، بیش تر به صورت یکی از صفات فعل الهی به کار برده است. در آیه 7 سجده آفرینش همه مخلوقات، و در آیه 64 غافر و 3 تغابن، آفرینش انسان، نیکو و در کامل ترین شکل آن معرفی شده است. همچنین در مواردی هم که از خدا با وصف «احسن الخلِقین» یاد می شود، همین معنا مقصود است: (مؤمنون: 14؛ صافات: 125). درباره «خلقت احسن» هر چند مفسران وجوهی متفاوت و در عین حال قابل جمع ذکر کرده اند،(3) مقصود از آن را چنان که برخی مفسران نیز تصریح دارند، (4) خود قرآن دست کم درباره انسان بیان کرده است. (مؤمنون: 12-14). در این آیه، ستایش خداوند با آوردن،
«فاء» تفریع و پس از بیان مراحل گوناگون آفرینش انسان نشان می دهد که آفرینش به گونه ای که در آیه آمده، وجه «خلقت احسن» انسان و «احسن الخالقین» بودن خداوند است. شأن نزولی که درباره آیه 93 سوره انعام، گزارش شده، مؤید این معنا است.(5)
در سوره یوسف نیز احسان به معنای انجام دادن شایسته و به نحو احسن یک کار، به خدا نسبت داده شده است. (یوسف: 23) در این آیه، یوسف (ع) ناز و نعمتی را که در خانه عزیز مصر داشت، جایگاه نیکو و گرامی داشتی می خواند که خداوند به وی ارزانی کرده است. برخلاف آنچه بیشتر مفسران(6) گفته اند، قراین جدی نشان می دهد که مقصود از «ربّی» نمی تواند عزیز مصر باشد؛(7) البته در هر دو صورت، احسان به یک معنا خواهد بود.
احسان به معنای انجام دادن نیکوی یک کار، فقط در یک مورد، آن هم درباره ایمان و عمل صالح به انسان نسبت داده شده است (کهف:18).
این نکته می تواند از این جهت باشد که انسان به سبب فقدان احاطه علمی به جوانب گوناگون یک رفتار، از جمله پیامدهای دنیایی و آخرتی آن، نمی تواند بدون هدایت الهی، نیک یا بد بودن آن را تشخیص، و در نتیجه، در کامل ترین و شایسته ترین شکل، انجامش دهد. (هود: 7؛ فصلت: 33).
نتیجه گیری
احسان از آموزه های پرسابقه وحیانی و پردامنه قرآنی است. به سبب خلط میان معانی مختلف و بی توجهی به بخشی از مصادیق و مولفه های معنایی احسان، اغلب تعاریف ارائه شده برای آن جامع و مانع نیستند. بررسی آیات قرآن نشان می دهد که احسان متناسب با چگونگی کاربرد آن، در سه معنای «انجام کار نیک»، «نیکی کردن به دیگری» و «انجام کاری به شکل کامل و بهترین شکل آن» به کار رفته است. دو معنای نخست با مصادیق گوناگون درباره روابط مختلف انسان با خدا، خود و دیگران به کار رفته، ولی مفهوم اخیر فقط درباره خداوند به کار رفته است. بررسی مفهوم و مصادیق گوناگون احسان، از یک سو نشان می دهد که این مفهوم نسبت این همانی با مفاهیم قرآنی تقوا، ایمان و عمل صالح، حسنه و نسبت تقابل با مفاهیم کفر، تکذیب آیات الهی، ظلم و تعدی از حدود الهی دارد. از سوی دیگر قرآن کریم با توجه به آشنایی کامل عرب عصر نزول با مفهوم احسان، آن را که بیشتر در قلمرو روابط انسانی به کار می رفت، به حوزه معنایی نسبتاً جدیدی
آورده است. مفهوم یاد شده هر چند صیغه غالب اخلاقی دارد، اما قلمرو معنای قرآنی آن، افزون بر چارچوب کلی اعتقادی، با ترسیم نظامی از ارزش های اساسی اسلام که در هم تنیده و تفکیک ناپذیرند، شاکله عاطفی، رفتاری و گفتاری مؤمنان را در حوزه های گوناگون ارتباط با خدا، خود، دیگران، دین و بیگانگان به تصویر کشیده است و یک مفهوم چند بعدی است.
پینوشتها:
*عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامی.
1. محمد بن جریر طبری، همان، ج1، ص550؛ فضل بن حسن طبرسی، همان، ج6، ص 630-631؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، همان، ج13، ص98.
2. محمد بن جریر طبری، همان، ج1، ص550، احمد بن علی جصاص، احکام القرآن، ج3، ص 291.
3. محمد بن جریر طبری، همان، ج3، ص 307- 308؛ فضل بن حسن طبرسی، همان، ج10، ص448، 620، 683 و 775-776؛ زاد المسیر، ج8، ص 281.
4. اسماعیل ابن کثیر الدمشقی، تفسیر ابن کثیر، ج3، ص 251-252.
5. علی بن احمد واحدی، اسباب النزول، ص 148؛ ابوعبدالله قرطبی، تفسیر قرطبی، ج7، ص 27-28؛ اسماعیل ابن کثیر الدمشقی، تفسیر ابن کثیر، ج3، ص 251- 252.
6. محمد بن جریر طبری، همان، ج12، ص 238؛ فضل بن حسن طبرسی، همان، ج5، ص 341؛ ابوعبدالله قرطبی، تفسیر قرطبی، ج9، ص109.
7. سیدمحمدحسین طباطبائی، همان، ج11، ص 125.
منابع:
الجصاص، احمدبن علی، احکام القرآن، به کوشش صدقی محمد جمیل، مکه المکرمه، الکمتبه التجاریه، بی تا.
الغزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، بیروت، دارالکتب العربی، بی تا.
سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط سرخسی، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
ابن قدامه، المغنی و الشرح الکبیر، بیروت، دار الکتب العلمیه، بی تا.
محقق حلی، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، تهران، اعلمی، 1389ش.
مراغی، حسین العناوین الفقهیه، قم، نشر اسلامی، 1417ق.
انصاری، محمدعلی، الموسوعه الفقهیه المیسره، قم، مجمع الفکر الاسلامی، 1415ق.
مکارم شیرازی، ناصر، القواعد الفقهیه، چ دوم، بی جا، بی نا، بی تا.
الشریاصی، احمد، موسوعه اخلاق القرآن، چ سوم، بیروت، دار الرائد العربی، 1407ق.
فناری، محمد بن حمزه، مصباح الانس، به کوشش محمد خواجوی، تهران، مولی، 1416.
احمد بن فارس، مقاییس اللغه، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1404ق.
فیروزآبادی مجدالدین، القاموس المحیط، به کوشش محمد المرعشلی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1417ق.
راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، به کوشش صفوان عدنان داوودی، دمشق، دارالقلم، 1412ق.
ایزتسو، توشیهیکو، مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن، ترجمه فریدون بدره ای، تهران، فرزان روز، 1378ش.
ابن منظور، لسان العرب، به کوشش علی شیری، اول، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق.
احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، قم، دارالهجره، 1405ق.
طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان، چ سوم، بیروت، اعلمی، افست، قم اسلامی، 1393ق.
دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، مؤسسه لغت نامه دهخدا و دانشگاه تهران، 1373ش.
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفه، افست، تهران، ناصرخسرو، 1406ق.
راوندی، سعید بن هبه الله، فقه القرآن، به کوشش سید احمد حسینی، چ دوم، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، 1405ق.
واحدی، علی بن احمد، اسباب نزول، به کوشش ایمن صالح شعبان، قاهره، دار الحدیث، بی تا.
الشرتونی اللبنانی، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، تهران، دار الاسوه، 1416ق.
فیروزآبادی محمد بن یعقوب، بصائر ذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز، بیروت المکتبه العلمیه، بی تا.
الحنفی، زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، 1414ق.
طوسی، محمد بن حسن، تبیان فی تفسیرالقرآن، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.
مصطفوی، حسن التحقیق فی کلمات القرآن، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1374ش.
فراهیدی، خلیل بن احمد، ترتیب کتاب العین، به کوشش محمدحسن بکایی، قم، اسلامی، 1414ق.
الدمشقی، اسماعیل ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، به کوشش یوسف مرعشلی، چ سوم، بیروت، دار المعرفه، 1409ق.
العیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، به کوشش رسول محلاتی، تهران، المکتبه العلمیه الاسلامیه، بی تا.
فخر الرازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، چ چهارم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1413ق؛
ابن ترکه اصفهانی، صائن الدین، تمهیدالقواعد، به کوشش جلال الدین آشتیانی، سوم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1381ش.
طبری، محمد ابن جریر، جامع البیان عن تأویل القرآن، به کوشش صدقی جمیل العطار، بیروت، دارالفکر، 1415ق.
قرطبی، ابوعبدالله، الجامع لاحکام القرآن، چ پنجم، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1417ق.
ابن درید، جمهره اللغه، به کوشش رمزی بعلبکی، بیروت، دار العم للملایین، 1987م.
نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، چ هفتم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.
شهید اول، الدروس الشرعیه، قم، اسلامی، 1414ق.
ابوهلال عسکری، الفروق اللغویه، تحقیق مؤسسه نشر اسلامی، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1412ق.
آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، به کوشش محمدحسین عرب، بیروت، دارالفکر، 1417ق.
الجوزی، جمال الدین، زادالمسیر فی علم التفسیر، چ چهارم، بیروت، المکتب الاسلامی، 1407ق.
حلی، جعفر بن الحسن، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، تهران، اعلمی، 1389.
سبزواری، هادی، شرح الاسماء او شرح دعاء الجوشن الکبیر، به کوشش حبیبی، چ دوم، تهران، دانشگاه، 1375ش.
قیصری، شرح فصوص الحکم، به کوشش آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، 1375ش.
بیهقی، احمد بن حسین، شعب الایمان، به کوشش محمد سعید بن بسیونی، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1410ق.
جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، به کوشش عبدالغفور العطاری، قاهره، 1376ق.
نشریه معرفت اخلاقی، شماره 4.