نویسنده: دکتر بدریسادات بهرامی
روابط عاطفی خواهر و برادر فقط به رفتار پدر و مادرشان بستگی دارد و بس. از همان روز اولی که پای یک فرزند جدید به خانواده باز میشود، فرزند اول حس میکند که رقیبی برای او خواهد آمد که محبت پدر و مادرش را بگیرد.
پدر و مادرهای آگاه قبل از تولد فرزند دوم به شیوه خاصی کودکشان را آگاه میکنند تا به این باور برسد که بچه جدید قرار است همراه، همبازی و همفکری برای او باشد. در واقع والدین به فرزند خود امنیت خاطر میدهند که تولد و ورود فرد جدید، روابط و عاطفه آنها را تغییری نخواهد داد اما آیا این دقت به تنهایی کافی است؟ قطعا خیر. ما باید پس از تولد فرزند دوم دقت بیشتری داشته باشیم و نکاتی را به خوبی در کلام و رفتارمان مدنظر قرار دهیم.
مهمترین مساله این است که هر محبتی که قرار است به این فرزند دوم بکنیم، باید از کانال فرزند بزرگترمان عبور کند. منظور من حتی نکات ریزی است که شاید از نظر شما بیاهمیت باشد؛ مثلا وقتی میخواهید به نوزادتان شیر بدهید، بگویید: «پسرم بیا سر نینی را نگهدار و کمک کن تا شیر بخورد.»؛ «پسرم برو بالش نینی را بیار و به مامان کمک کن تا بتونم بخوابونمش.»
تمام سرویسهایی که میخواهید به این کودک تازهوارد بدهید، باید از کانال او بگذرد تا احساس کند مسوولیت بزرگ کردن این بچه به عهده اوست و گویا پدر و مادر فقط به او کمک میکنند تا این بچه را بزرگ کند و به زودی بتواند با این موجود کوچولو که فقط از آن اوست در زندگی همراه شود. به مرور بذر عشق و علاقهای که در وجود او میکارید، با رشد آن نوزاد بزرگ و بزرگتر میشود. او از اینکه بخواهید مراقب برادر یا خواهر کوچولویش باشد تا شما به دستشویی بروید یا برای مدت کوتاهی از کنار آنها دور شوید، لذت میبرد.
با این شیوه نه تنها او از این احساس خوشایند لذت میبرد و نسبت به این کوچولو پرعاطفه میشود بلکه به مرور فرزند کوچکترتان نیز چنین حس متقابلی را از برادر یا خواهر بزرگترش میگیرد چون متوجه میشود او همواره مراقب اوست و در غذا دادن یا پوشیدن لباسهایش با علاقه یاریاش میکند و یا در بیرون از خانه مراقب است که آسیب نبیند و حمایتش میکند.
● البته مساله به این سادگیها هم نیست!
ما در بطن خانواده خیلی مسایل را از همشیرگان خود (خواهران و برادران خودمان) یاد میگیریم؛ مسایل مهمی مثل دفاع از خود، حق مالکیت، رعایت نوبت و حقتقدم و بسیاری روابط اجتماعی.
طبیعتا ما برای یادگیری این نکات مهم و مهارتهای زندگی باید آنها را با خواهران و برادران خود تمرین کنیم. پس میبینیم که آموزش این مسایل با منافع ما در تعارض است. وقتی میخواهیم از مالکیت دفاع کنیم، درست متقارن است با وقتی که همان برادر و خواهر یک وسیله متعلق به ما را برداشته است و از همینجا تعارض و دعواها شروع میشود. این دعواها به خودی خود هیچ اشکالی ندارد و آن رابطه عاطفی اولیه را خدشهدار نمیکند، به شرط آنکه والدین درست عمل کنند.
● پدر و مادرها موقع دعوای بچهها باید چهکار کنند؟
وقتی بچهها در حال کش و قوس با هم هستند که مساله مالکیت یا حق تقدم را یاد بگیرند، نباید به هیچ وجه پدر و مادر در دعوای آنها دخالت کنند؛ به صحنه زیر دقت کنید:
پدرام با فریاد یا شاید گریه میگوید: «مامان، ببینش مداد منو نمیده!» مادر سراسیمه تحت شرایط و جو موجود وارد اتاق آنها میشود و داد میزند: «مدادش را بده! گفتم تو از اون بزرگتری، عقلت نمیرسه که نباید اذیتش کنی!» یا «تو کوچکتری، بلند شو برو توپ بازی کن، برادرت با کامپیوتر کار داره.»تمام این جملات و موارد مشابه آنها یعنی کاشتن بذر نفاق و کینه بین این دو برادر، یادتان باشد هرگز از این گونه جملات استفاده نکنید. توصیه ما در قالب دو راه حل که البته هر کدام از آنها به شرایط و فاصله سنی فرزندانتان بستگی دارد، ارایه میشود.
▪ راهحل اول: دخالت نکنید
وقتی فاصله سنی بچهها یکی دو سال است، شما به عنوان پدر یا مادر هرگز نباید به خاطر چنین دعواهایی وارد معرکه آنها شوید. کمی منطقی باشید. بچههای شما بهطور طبیعی در حال تمرین کردن دفاع از حقوق خود یا دفاع از مالکیت خود هستند. میتوانید گمان کنید آنها در مدرسه یا جامعه هستند و باید راهکاری در مقابل مشکلات خود (برداشتن مداد یا جلوگیری از بازی با کامپیوتر) پیدا کنند. شک نکنید که با این عدم دخالت شما، آنها هیچ آسیبی به هم نمیزنند. حتی اگر یک کدام از آنها گفت: «مامان! منو زد» و به سراغتان آمد، خیلی خونسرد باشید و با مهربانی بگویید: «عزیزم، دیروز که با هم بازی میکردید و میخندیدید، منو صدا نکردید. الان هم بهتره مشکلت را با داداشت حل کنی دیگه.» با این کلام نه تنها بذر نفاق بین آنها نمیکارید بلکه لحظات خوششان را یادآوری میکنید. بچهها به سرعت با هم کنار میآیند و همه چیز را فراموش میکنند.
▪ راهحل دوم: دخالت کنید
اگر فاصله سنی دو فرزند شما زیاد است و متوجه کش و قوس و دعوا بین آنها شدهاید، نباید معطل کنید چون قطعا ضربه یک بچه هشت ساله میتواند به کودک سه ساله شما آسیب برساند. در اینجا توصیه میکنیم بدون گفتن هیچ کلامی به فرزند بزرگتر و بدون چشمغره رفتن به او، بچه کوچکتر را بغل کنید و از اتاق بیرون بیاورید. لازم نیست از این استدلال که تو بزرگتری و باید گذشت میکردی و یا تو کوچکتری و باید احترام داداشت را نگه میداشتی، استفاده کنید و اما اگر آنها بدون دعوا و خشونت و در آرامش از شما نظر خواستند، باید بیطرفانه حل مساله را به آنها بیاموزید.
به طور مثال: «مامان! این مداد مال منه یا مال اون؟» بدون هیچ گونه جانبداری پاسخ شما باید این طور باشد که راهحلی را آموزش دهد، نه اینکه یک لقمه آماده برای آنها فراهم کند: «خب، تو مطمئنی که مدادت را نتراشیده بودی؟ به رنگ مدادت و اندازهاش خوب فکر کن و…» اگر دعوای بچهها بر سر وسایل مشترک مثل کامپیوتر باشد باید با برنامهریزی مهارت رعایت نوبت را به آنها بیاموزید. اگر امروز شما بهعنوان والدین این درس را آموزش ندهید، نباید انتظار داشته باشید که او در جامعه موفق شود. پس بسته به بضاعت و شرایط هر یک از بچهها، برنامه نوبتی استفاده از کامپیوتر را طراحی بکنید و در مواقع استثناء هم برنامه بگذارید: «الان نوبت برادر کوچکت است اما چون تو فردا باید این کار کامپیوتری را تحویل معلمت بدهی، میتوانی نوبتت را که مثلا پس فردا ساعت فلان است با او عوض کنی و از اینکه نوبتش را تغییر میدهد و شرایطت را درک میکند تشکر کنی!»
● پیشگیری از نتایج تلخ آسان است
نتیجه رفتارهای غلط والدین و استفاده از جملاتی که بسیار رایج است و در بالا گفتیم باعث شده دو برادر یا دو خواهر که باید در دوره جوانی و نوجوانی همراز یکدیگر باشند، از یکدیگر بیزاری جویند و ما چنین جملات مشابهی را از آنها میشنویم که میگویند: «همیشه به خاطر او از پدرم کتک خوردم و تحقیر شدم.» «مادر همیشه او را به من ترجیح میداد، گناه من چیست که فرزند بزرگتر، کوچکتر بودم.»و حتی حالا که بیست و چند ساله هستم نیز، نسبت به او همانطور بزرگتر/ کوچکتر، هستم و خواهم بود. اصلا حس خوبی به برادرم/ خواهرم ندارم.
● یک اشتباه رایج دیگر
وقتی دو فرزند خود را یکسان لباس میپوشانید و یا همه هدایا و وسایل آنها را درست مانند یکدیگر تهیه میکنید و حتی گاهی اوقات تولد آنها را با یک کیک مشترک که اغلب هم در تاریخ تولد فرزند بزرگتر برگزار میشود، جشن میگیرید، بدانید که در مسیر جدایی آنها از یکدیگر گام برمیدارید.اگر قرار است بین آنها رتبهبندی بزرگتر و کوچکتری داشته باشید (هر چند برای تفاوت سنی یکی دو ساله) باید فقط متوجه امتیازهای بزرگتر یا کوچکتر بودن نشوید؛ بلکه علاوه بر مشخص کردن امتیاز سنی، مسوولیتهای آنها را نیز معین نمایید.
برای فرزند بزرگتر که مسوولیت حمایت و یا کمک در انجام کارهای برادر یا خواهر کوچکتر را دارد، وقتی احساس خوشایندی از این بزرگتر بودن حاصل میشود که در ازای این مسوولیت، امتیازاتی نیز دریافت کند. «وقتی از استخر برگشتید، مراقب باش برادر کوچولوت حوله و وسایلش را جا نگذارد.» (مسوولیت اوکه در واقع امتیازی برای سرویس گرفتن فرزند کوچکتر محسوب میشود). «در برنامهریزی کار با کامپیوتر حق تقدم با برادر بزرگتر است و در تعارض پیش آمده از تو انتظار دارم که به احترام او پیش قدم شوی» (این مسوولیت فرزند کوچکتر و امتیاز برادر بزرگتر است) با این گونه قوانین هم رابطه عاطفی آنها را تحکیم میکنید و هم هر دو حس خوبی از موقعیت بزرگتر یا کوچکتر بودن خود خواهند داشت.
منبع: www.salamat.ir