نویسنده: الهه رضائیان
گفت و گو با خانم دکتر بدریسادات بهرامی روانشناس و مشاور خانواده
در این مقاله نگاهی به وضعیت خانوادههایی می اندازیم که از سالمند خود نگهداری میکنند. همه ما پس از طی دوران جوانی و دوره طولانیتر بزرگسالی (از 35 تا 60 سالگی) به بازنشستگی میرسیم اما کمتر پیش میآید که قبل از تجربه این دوران، خودمان را به جای آن فرد سالمند قرار دهیم. شاید برای همین است که درک ما از شرایط روحی و نیازهای عاطفی آنان کمتر میشود. وقتی صحبت از مراقبت و نگهداری از پدر و مادر سالمندمان به میان میآید، گمان میکنیم چون آنها را دوست داریم، این مراقبت بسیار ساده است. برای همین با یک نگرش سنتی با آنها که پا به سن گذاشتهاند، رفتار میکنیم؛ رفتارهایی که گاهی مناسب سن والدین سالمندمان (چه سالم و چه بیمار یا معلول) نیست. گاهی اوقات ما سعی داریم همانطور که از فرزندمان مراقبت میکنیم، با آنها برخورد کنیم و فراموش میکنیم که ما هرگز نمیتوانیم والد پدر و مادر خود باشیم و مراقبت از آنها مهارتهای خاصی نیاز دارد. نکته مهم این است که این مهارتها که باید در تکتک رفتارهای ما نمود داشته باشد، آموختنی هستند اما بیشترمان این مهارتها را بلد نیستیم و صرفا با مهر و محبت هم نمیتوان این مهارتها را در خود ساخت. شاید اگر به طریقی یاد میگرفتیم که چهطور با فرد سالمند خانواده رفتار کنیم، این همه گلایه و نارضایتی در خانوادهمان به وجود نمیآمد. این هفته به بررسی داستانی میپردازیم که حاکی از این عدم مهارت است. استفاده از نظرات کارشناسی خانم دکتر بدری سادات بهرامی، روانشناس و مشاور خانواده، به ما کمک میکند تا مهارت برخورد با سالمندان را بیاموزیم و رفتاری که شایسته مقام آنهاست، با آنها داشته باشیم…
بهترین طرز برخورد با سالمندان خانواده
s دوره سالمندی هم مانند هر دوره دیگری در زندگی خصوصیات و دغدغههای مربوط به خود را دارد و بسته به اینکه ما، در سالمندی اولیه باشیم (بین 60 تا 75 سالگی) و یا در سالخوردگی یا کهنسالی (از 75 سالگی به بالا)، نیازها و شرایط روحی و جسمی ما متفاوت خواهد بود. به طور خلاصه، شاید بتوان تنها یک نکته مهم را در مورد رفتار با سالمندان اشاره کرد. آن نکته مهم این است که ما باید همواره در ذهن خود یادآوری کنیم که این سالمند (پدر، مادر یا هر عضو دیگر خانواده) به دلیل ضعف قوای جسمانی و آسیبپذیری در برابر بیماریها به شدت نگران و مضطرب است که مبادا سلامت او به مخاطره بیفتد. از سوی دیگر و علاوه بر این نگرانی، به خاطر تغییر شرایط زندگی و کممشغلهتر شدن نسبت به گذشتهها، این افراد تا حدی دچار کاهش اعتماد به نفس میشوند. بنابراین همواره در تلاشاند و با این درگیری ذهنی میکوشند که به خود و اطرافیان بگویند هنوز هم مانند گذشته فرد موثری هستند. حالا اگر ما خودمان به اشکال مختلف، به فرد سالمند کمک کنیم که از نظر ذهنی، آسودگی اینکه هنوز جایگاه قبلی، یعنی موثر و مفید بودن را دارد؛ در نتیجه از اضطراب سالمند کم شده، جایگاه خود را در مخاطره نمیبیند و دچار کاهش اعتماد به نفس نمیشود. همانطور که شما و دیگر کسانی که در خانوادهشان فرد سالمندی را دارند، به وضوح مشاهد میکنید وقتی به هر دلیلی جایگاه قبلی والدین شما که در دوران طولانی بزرگسالی آن را به سختی تثبیت کرده بودند، در معرض آسیب قرار میگیرد، فرد سالمند به دنبال به دست آوردن آن جایگاه قبلی، ممکن است به حوزههایی وارد شود که شاید برای شما و یا بعضی از افراد خانواده ورود به این حوزه نوعی دخالت تعبیر شود و یا تا حدی هضماش سخت باشد؛ مثلا مادر شما چنین قصدی ندارد که در امور تربیت فرزند شما و یا روابط خانوادگیتان دخالت کند، بلکه فقط میخواهد نشان دهد که هنوز هم مثل گذشته فردی مفید و توانمند است که دیگران میتوانند به او رجوع کرده و در حوزههای مختلف از او نظر بخواهند. اگر هر کدام از ما برحسب علاقه، توان و تخصص سالمندمان، جایگاهش را به او تقدیم کنیم و با رفتارمان به او نشان دهیم که هرگز از نظر ما به فردی سربار و غیرموثر تبدیل نشده است، بسیاری از مسایل و مشکلاتمان حل خواهد شد. چند هفته پیش بود که یکی از دوستان تعریف میکرد آقای سالمندی که خط زیبایی دارد، بچههای محل را جمع کرده و این توانایی و تجربه را به آنها آموزش میدهد. والدین این بچهها میگفتند گاهی به آن پدربزرگ، که هم بچهها را از پرسه زدن در کوچههای گرم تابستان دور کرده و همچنین مهارتی را به آنها میآموزد، هدایایی میدهیم. در واقع میخواهم به بیان ساده بگویم که چون دختران این پیرمرد قادر به نگهداری او نبودهاند، چنین جایگاهی را برایش ایجاد کردند که در دوره بازنشستگی سرگرم باشد و از این مفید بودنش لذت ببرد.
سالمندان هم میتوانند خودشان به فراگیری دانشی مشغول شوند و هم قادرند بخشی از تجربیات ارزشمند خود را به دیگران بیاموزند.
حتما الان با خود میگویید که اگر هم قرار باشد برای مادرتان برنامهای مانند شرکت در NGO یا گروه خاصی را پیشنهاد کنید، او ناراحت میشود! بله؛ چون چگونه مطرح کردن این موضوع با کسی که پدر یا مادر شماست، نه فرزند شما، مهارت خاصی میطلبد و اگر آن نکته کلیدی که در ابتدا مطرح کردم، مدنظر قرار دهید، موفق خواهید شد.
در عوض، اگر در کلام، لحن صدا و نوع رفتارتان حالتی باشد که آن عزت نفس و اعتماد به نفس به مخاطره بیفتد و یا حتی تهدید شود، آنها از خودشان دفاع میکنند.
پیشنهاد شما باید طوری مطرح شود که انگار از آنها مشورت میخواهید. به تفاوت این دو پیشنهاد دقت کنید:
1- «بابا! ادارهمون کلاس شنا گذاشته، من نمیخواهم بروم ولی ثبتنام کردم تا شما بروید.»
2- «همیشه دوست داشتم به یک کلاس موسیقی یا شنا بروم. به نظر شما بهتر است الان به این کلاسها بروم یا وقتی که همسن شما شدم و فراغت بیشتری داشتم؟ راستی، بابا! اگر خواستید برنامهریزی کنید اداره ما انواع کلاسهای مختلف را دارد؛ از شنا تا موسیقی.»
شاید در ادامه این صحبت شما، پدر یا مادرتان پاسخ دهند که: «میخواهم چه کار؟! من که کاری به کسی ندارم و برنامهام از صبح که بیدار میشوم تا شب چنین و چنان است.» اما به مرور که در کلام شما جایگاه خود را تثبیت شده دیدند و تصور نکردند که ضعف جسمانی و سن و سالشان عزت نفس آنها را مخدوش کرده تغییر رویه میدهند. یادتان باشد در دو حوزه مختلف، به روشهای گوناگون آنها را تشویق کنید؛ دو حوزهای که میتواند از تحلیل رفتن جسمی و ذهنی آنها جلوگیری کند، یعنی ورزش کردن و مطالعه داشتن. باز هم تاکید میکنم در رفتار و ادبیاتی که به کار میبرید نباید عزت نفس آنها مخدوش شود وگرنه برای بازپسگیری جایگاهشان در برابر شما گارد میگیرند.
در پایان صحبتهایم، دو پیشنهاد به شما و دیگر افراد مشابه دارم:
1 اگر پس از اصلاح و تغییر شیوه کلامی خود تغییری در خلق و خو و نشاط او ندیدید، بهتر است با یک مشاور یا روانپزشک تخصصی سالمندان صحبت کنید؛ چون تظاهرات و علایم برخی بیماریها در دوره سالمندی با دیگر زمانها تفاوت دارد و شاید تشخیص و درمان به موقع کمککننده باشد.
2 اگر سالمند شما رفاه نسبی قابل قبولی دارد، در حد یک سقف بالای سر و حقوق بازنشستگی، بسیار خوب است و حتی بهتر است با روشی صحیح متوجه این نیاز شوید که آیا او تمایل دارد برای ارضای عواطف خود و رفع تنهاییاش ازدواج کند یا خیر.
قبلا در مورد مزایای ازدواج سالمندان و تاثیر آن بر افزایش اعتماد به نفس و امید به زندگی آنها صحبت کردهایم، بهخصوص مردان سالمند به نسبت بیشتری تمایل دارند همسری بگیرند و با او همکلام شوند و اوضاع خانه آنها سر و سامانی بگیرد. اگر هم رفاه نسبی وجود ندارد و سالمند شما از نظر مالی یا نیروی انسانی در مضیقه است، بهتر است بدانید آنها در این سن تمایل دارند استقلال خود را دوباره بازیابند. پس چه خوب است که در جمع فامیل شبیه به آنچه صندوقهای قرضالحسنه خانوادگی باب شده و خیلی هم کار مطلوبی است، یک سرای سالمندی فامیلی درست کنید. عدهای از پیرمردها و پیرزنها را میبینیم که با هم نسبت فامیلی نزدیک یا دور دارند و در یک خانواده زندگی میکنند. گروهی از نظر مالی در وضعیت خوبی هستند و گروهی فرزندان خوبی دارند (نیروی انسانی) که مدام به خانه آنها رفته و سرویسدهی میکنند. به عمه خود اشاره کردید که در یک خانه تنها زندگی میکند. خانمهای مسنی را میبینیم که با خواهر خود، خواهر شوهر یا زن برادرشان در یک منزل هستند، برنامه مسافرتی و زیارتی ترتیب میدهند، هر کدام مسوولیتی دارد و حس همزبانی و هم دلی و اعتماد به نفس بالا موجب میشود امید به زندگی در آنها افزوده شود. با هم مهمانی ترتیب داده و فرزندانشان را دعوت میکنند، صبحها ورزش کرده و خلاصه این خانه سالمندی فامیلی گاهی عضو جدید میپذیرد و به او هم وظایفی محول میشود و در عوض از مزایای خانوادهاش بهره میگیرند. سالمندان این خانه افسرده نمیشوند چون مانند جوانی که با همسر و فرزندشان بودند حالا هم خانه و زندگی مستقلی دارند. به این پیشنهاد هم فکر کنید و برای مطرح کردنش با مادر و عمهتان از مشاور کمک بگیرید، البته منوط به اینکه روابط آنها را حسنه میدانید. یادتان نرود مبادا عزت نفس آنها را خدشهدار کنید. ضمنا در مورد دردهای جسمی مادرتان توصیههای کارشناسی و کامل همکارانم را حتما بخوانید.
منبع: salamat.ir