در عصر امام حسن عسکری و نیز امام هادی علیهماالسلام و همچنین عصر غیبت صغرا، وضعیت سیاسی بسیار دشوار شده بود و لذا بسیاری نمیتوانستند نام اصلی خود را نیز اظهار کنند و بعضاً در نقل روایت از اسامی و القاب جعلی استفاده میکردند. اینک به نمونههایی از وضعیت دشوار سیاسی آن عصر و زمان اشاره میکنیم:
الف. داودبناسود میگوید: امام عسکری علیهالسلام عصایی به من داد و فرمود: این را به عَمری برسان. او میگوید: در بین راه عصا شکست، ناگهان مشاهده کردم که در بین آن نامهای است. خدمت امام رسیدم و جریان را بازگو کردم، حضرت فرمود: «هرگاه مشاهده کردی کسی ما را دشنام میدهد، تو به دنبال مأموریتی که فرستاده شدی، برو و مبادا درصدد پاسخ او برآیی یا خودت را به او معرفی کنی؛ زیرا ما در بد شهری قرار داریم، تو به راه خودت ادامه بده؛ همانا اخبار و احوال تو به ما میرسد، این را بهخوبی بدان».[۱]
ب. علامه مجلسی در «بحارالانوار» از حلبی نقل کرده که میگوید: «ما در لشکرگاه اجتماع نمودیم و منتظر روز آمدن ابومحمّد عسکری علیهالسلام (به سمت دارالاماره) بودیم، پس توقیعی از ناحیه آن حضرت بدین مضمون صادر گردید: آگاه باشید! (در مسیر ورود به دارالاماره) کسی بر من سلام نکند و اشارهای نیز به من ننماید؛ زیرا شما بر جانتان در امان نیستید».[۲]
ج. امام حسن عسکری علیهالسلام برای ملاقات با شیعیان خود مکانی را معین میکرد و میفرمود: «در فلان مکان و فلان خانه، شبهنگام مراجعه کنید که مرا در آنجا خواهید یافت».[۳]
د. محمّدبنعبدالعزیز بلخی میگوید: «صبح هنگامی در خیابان گوسفندفروشان نشسته بودم که ناگهان مشاهده کردم امام عسکری علیهالسلام از منزل خود خارج شده و بهسوی خانه عمومی میرود. در دلم گفتم: اگر فریاد زنم که این مرد، حجت خدا است، بر شما باد که او را بشناسید مرا خواهند کشت؟! هنگامیکه حضرت به من نزدیک شد با انگشت سبابه خود بر دهان خود اشاره فرمود که ساکت باش! همان شب حضرت را ملاقات کردم، فرمود: «إنّه هو الکتمانُ أوِ القَتلُ فَاتَّقِاللهَ عَلی نَفسِکَ؛ یا باید کتمان کنی و یا اینکه به قتل خواهی رسید. بر خودت از خدا بترس».[۴]
ﻫ. مرحوم اردبیلی میفرماید: «… هر حدیثی که از «رجل» وارد شده، ظاهر آن است که مقصود به او، امام حسن عسکری علیهالسلام باشد».[۵]
از اینجا استفاده میشود که: وضعیت سیاسی در عصر امام عسکری علیهالسلام چنان دشوار بود که حتی راویان هنگام نقل روایت میترسیدند نام یا لقب حضرت را بر زبان جاری سازند.
پینوشتها
۱. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۰، ص۲۸۳، ح۶؛ «… و إذا سمعت لنا شامتاً فامض لسبیلک الّتی أمرت بها و إیّاک أن تجاوب من یشتمنا أو تعرفه من أنت، فأنا ببلد سوء و مصر سوء، وامض فی طریقک؛ فإنّ أخبارک و أحوالک تردّ إلینا، فاعلم ذلک».
۲. همان، ص۲۶۹، ح۳۴؛ «اجتمعنا بالعسکر و ترصّدنا لأبی محمّد یوم رکوبه، فخرج توقیعه: ألا لایسلّمنّ علیّ أحد، و لایشیر إلیّ بیده و لا یؤمی؛ فإنّکم لاتؤمنون علی أنفسکم…».
۳. همان، ص۳۰۴؛ «صیروا إلی موضع کذا و کذا و إلی دار فلانبنفلان العشاء والعتمه فی لیله کذا، فإنّکم تجدونی هناک…».
۴. همان، ص۲۹۰.
۵. جامعالرواه، ج۲، ص۴۶۲؛ «… و کلّما ورد عنالرجل فالظاهر أنّه العسکری»