این همه تاکید، چرا؟

این همه تاکید، چرا؟

علاوه بر پاداش ‏زیادتر و تاکید بیشتر نسبت به زیارت قبر حسین بن على (علیه السّلام)، از نظر مناسبتهاى زمانى هم آن فوق العادگى، کاملا محسوس است .
همانگونه‏که شیعیان آن حضرت، در هر مناسبت و مجلس و محفلى – حتى مراسم شادى و جشن هم – از حسین یاد مى‏کنند و یاد او رانمک هر مجلس مى‏دانند، ائمه‏هم نسبت به زیارت او – از دور یا نزدیک – اینگونه اصرار و تاءکید داشته‏اند .
درروایات مربوط به زیارت هم، در هر فرصت و مناسبتى، در تمام ایام‏و فصول سال، در همه حالات سفر و حضر، غم و شادى ، اعیاد و وفیات، شبهاى قدر، مبعث، فطر،نیمه شعبان، غدیر، عاشورا، و …دستور یه زیارت حسین بن على(علیه السّلام) داده‏اند.و بیش از همه ائمه و حتى رسول خدا، به زیارت سیدالشهدا تاکید شده است .
اینهابراى چیست؟مى‏توان گفت براى این است که، عاشوراى حسین و حادثه کربلا، ( سمبل ) است .
همچنانکه مخالفت‏و دشمنى دشمنان هم، بیش او همه، با نام و یاد و مزار مظلوم کربلا بوده است چرا که کربلا در نظرشان سمبل مقاومت بوده است .
البته بایدبه تاریخ نگاه کرد، تا هم عمق تاثیر عاشورا را در سرنوشت اسلام‏و مسلمین دریافت، و هم میزان خصومت دشمنان را با این (مزار) و ( تربت )، شناخت.تبلور درخشان خط ائمه، در حرکت عاشورا بود و کینه توزى شدید دشمنان حق و اهل بیت هم، در مخالفت با آن حضرت، و اثرات شهادتش انجام مى‏گرفت.حتى سالها بعد از نابودى امویان هم، بخش عظیمى از جامعه، همچنان دچار ضایعات و عوارض و آثار سوء تبلیغات‏و تعلیمات مسمومى بود که در آن دوره خفقان و در آن ( هزار ماه سیاه ) ایجاد شده بود.
تشویق موکدبه زیارت کربلا، در جهت خنثى کردن و محو نمودن هر چه بیشتر آن ضایعات و سموم بود .
کربلا، از یک سو،سمبل مظلومیت آن پیشوایان عدل بود، و از سویى، مظهر دفاع بزرگ آل على و عترت پیامبر، از اسلام و قرآن، حتى به قیمت جانهاى عزیز و گرانقدر و قتل عامهاى شگفت و هولناک .
توجه و روى‏آوردن به مزار سید الشهدا، در واقع تکرار و یادآورى همه روزه‏و همواره حق و مظلومیت و تکلیف و تعهد بود، تا دلها به آن جهت و آن سو، تمایل پیدا کند و امت اسلام، (کربلایى) شود و فکر و ذکر و نشست و برخاست و آغاز و انجام شیعه، همواره ( حسینى ) گردد .
خداونداگر براى زیارت کربلاى حسین، پاداش هزار حج و عمره مى‏دهد، چون حج هم به برکت عاشورا باقى مانده است.حج را هم حسین زنده کرد.حیات اسلام در سایه خون پاک شهیدان کربلا بود.اگر نامى و سخنى از پیامبر و کعبه و قبله و وى و دین و قرآن مانده است، به برکت وجود حسین و خون و شهادت اوست .
اسلام، مدیون ‏سید الشهداء است. از اینجاست که مى‏گوییم: کربلا ، همه چیز ماست، چون اساس دین را حفظ کرد .
مگر نه اینکه ‏امویان، کمر به هدم اسلام بسته بودند؟! مگر نه اینکه برنامه‏هاى ضد اسلام رجعت طلبان، در راستاى ارزشهاى جاهلى، یکى پس از دیگرى احیا مى‏شد؟مگر نه اینکه آل امیه ، اسلام را به بازیچه گرفته بودند و خلافت اسلام را همچون توپى میان خود دست به دست مى‏گرداند؟! مگر نه اینکه حسین بن على فرمود :
در شرایطى که ‏امت اسلامى به والى و زمامدار ناپاک و نالایقى همچون (یزید) گرفتار شده است، ( فعلى الاسلام السلام) باید با اسلام خداحافظى کرد و با دین، بدرود گفت؟! بنابراین، حرکت عاشورا، پیش از آنکه یک نهضت شیعى و در جهت احیاى حق آل محمد باشد، یک حرکت اسلامى و براى نجات دین خدا بود، که در آستانه زوال و نیستى قرار داشت .
پس کربلا، تنها مربوط‏به شیعیان نیست، بلکه قبله گاه همه مسلمین است، چرا که فسق علنى یزید و بدعتها و تحریفها و ستمها و اسلام زدایى‏هاى بنى‏امیه،ازنظر اهل سنت هم مطرود و محکوم است و ایستادن در مقابل آن رجعت فاحش یک عمل ارزشمند!… سخن خود حسین، این بود که اگر استوارى و استقامت دین جدم با مرگ من است، پس: اى تیغها بیایید بر فرق من فرود…ان کان دین محمد لا یستقم الا بقتلى یا سیوف خذینى .
آن همه تاکید، براى آن است که حسین، اسلام را زنده کرد و خون او ، بقاء دین را بیمه نمود.و …. پیامبر، در وجود حسین، تداوم یافت .

حدیث معروف :

( حسین ‏منى و انا من حسین ) شاید یکى از معانى‏اش این باشد که همچنانکه حسین از من است، من هم از حسینم، یعنى اگر نام من و دینم و کتاب آسمانى‏ام، حیات وابدیت یافته است. به برکت حسین است و من نیز از حسینم .
پس، چون ‏کربلاى حسین، مظهر و سمبل و اسوه است، مزار او نیز چنین است و زیارت قبرش هم، بیش از همه مورد سفارش پیشوایان دین است .
با استفاده از کتاب :کربلا کعبه دلها – اثر:جواد محدثى .

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید