نویسنده:مهتاب علیمردای
همواره این سوال برای ما پیش می آید که تا چه حد می توانیم به فرزندانمان به خصوص در سنین نوجوانی اعتماد و اطمینان داشته باشیم؟در ابتدا بد نیست به گفت و گوی این مادر و دختر توجه کنید:”مامان،می تونم امروز با دوستم به فروشگاه بروم!” “نه،چون دیشب دیر اومدی،دیگه نمی تونی تنها بیرون بری.” “ولی همه دوستام می تونن.” “به من ربطی نداره،تو نمی تونی.” “تو اصلاً به من اعتماد نداری.”خب،سعی کن اعتمادمو جلب کنی.”من همیشه این کار را می کنم” “نه،تو نمی کنی.”بعد هم صدای در شنیده می شود و دختر اتاق را ترک کرده و احتمالاً چند روز دعوا ومشاجره ادامه پیدا می کند و فاصله بین آنها زیاد و زیادتر می شود.اگر شما نیز شاهد چنین گفت و گوهایی در منزل هستید،پس احتمالاً دارای فرزند نوجوانی هستید و با او به مشکل رسیده اید.
به خاطر دارم هنگامی که نوجوان بودم هروقت به پدرو مادرم می گفتم”همه این کار را می کنند”آنها می گفتند اگر همه نیمه شب بیرون بروند و خود را داخل چاه بیندازند تو هم این کار را می کنی؟”البته شاید هم در آن سن و سال تحت تاثیر قرار می گرفتم و خیلی کارها را بدون فکر انجام می دادم!احتمالاً آن موقع متوجه صحبت های والدینم نمی شدم و منظور آنها را به خوبی درک نمی کردم.اکنون که به گذشته نگاه می کنم متوجه می شوم مسوولیت والدین چقدر دشوار است.من روزانه با تعداد زیادی نوجوان و همچنین والدین آنها سر و کار دارم و چیزهای زیادی از آنها فرا می گیرم و برای تک تک آنها ارزش و احترام فراوانی قائلم.طی سال ها بدین نتیجه دست یافتم که خوشبختانه اکثر نوجوانان بدون مشکل جدی و حادی این مرحله را پشت سر می گذارند و وارد دوره بزرگسالی می شوند.ولی اگر با دقت به رفتار آنان بنگرم متوجه می شویم آنها یک لحظه مانند جوان 26 ساله صحبت می کنند و لحظه ای دیگر مانند کودک 6 ساله.رفتار و حالات آنان خیلی زود تغییر می کند.والدینی که متوجه چنین حالاتی نمی شوند و نمی دانند این رفتارها مقتضای سن و سال فرزندشان است،با آنها درگیر شده و از دستشان عصبانی و خشمگین می شوند و فاصله بین آنها هر روز بیشتر و بیشتر می شود.یکی از مسایل و مشکلاتی که این قبیل والدین با آن دست به گریبان هستند مساله اعتماد و اطمینان است.با نگاهی عمیق تر متوجه می شویم که داشتن اعتماد چه اندازه می تواند رابطه بین والدین و فرزندان را مستحکم تر کند.بنابراین خانواده ها باید روابط خود را پایه اعتماد و اطمینان نسبت به یکدیگر بنا کنند و اگر در این بین به هر دلیلی خدشه ای در روابط آنها پیدا شد بتوانند دوباره آن را ترمیم کنند و مانند دو دوست صمیمی و قابل اعتماد با یکدیگر برخورد کنند.خانواده های کمی پیدا می شوند که اصلاً با فرزندانشان مشکلی ندارند و از یک رابطه ایده آل لذت می برند.اغلب خانواده ها با فرزندان نوجوان خود دچار مشکل می شوند و گاهی نیز اعتمادشان از آنها سلب می شود.به عنوان مثال عده ای از نوجوانان حدود و مقررات را رعایت نمی کنند.متاسفانه همین رفتار باعث می شود اعتماد والدین نسبت به آنها سلب شود.وقتی رابطه به این حد تنزل پیدا می کند و دیوار اعتماد فرو می ریزد،برخی از خانواده ها دچار مشکلات زیادی می شوند و متاسفانه هر یک به سویی می روند.در این مرحله باید یاد بگیرید همه چیز را از ابتدا آغاز کنید و اعتماد از دست رفته را دوباره به دست آورید.بهترین رابطه هنگامی شکل می گیرد که بر پایه اعتماد و اطمینان بنا شود.اگر شما اعتماد خود را نسبت به فرزندتان از دست داده اید،وقت را از دست ندهید و دست روی دست نگذارید بهتر است هرچه سریع تر گام اول را بردارید:اعتماد را از شماره 1 تا 10 درجه بندی کنید.شماره 1 کمترین میزان اعتماد و 10 بیشترین را نشان می دهد.به عنوان مثال اگر فرزندتان کار خطایی انجام داد،دنیا به آخر نرسیده است فقط میزان اعتماد شما نسبت به او از شماره 9 به 3 تنزل پیدا می کند.در اینجا نباید کنترل خود را از دست بدهید زیرا به هیچ نتیجه ای به جز ایجاد لجبازی در فرزندتان نخواهید رسید.بهترین کار این است که دوباره این فاصله را پر کنید.البته این موضوع یک شبه اتفاق نمی افتد.باید تمام جوانب و زوایا را بررسی کنید و ببینید کجای کار مشکل دارد.بعد با تغییر رفتار و منش نسبت به او و یا حتی نزدیکی بیشتر توجه او را به خود جلب کنید.در اینجا به طور ناخودآگاه میزان اعتماد را مرحله به مرحله بالاتر برده اید.بنابراین اگر در وهله اول که از او کار خطایی سر می زد شما نیز پاسخ می دادید و کنترل خود را از دست می دادید اعتماد شما از بین می رفت و به نتیجه دلخواه نمی رسیدید.برخی والدین به قدری از دست فرزندشان عصبانی و ناراحت می شوند که او را به حال خود رها می کنند و هیچ گونه تلاشی برای بازسازی اعتماد و روابط فروپاشیده شان نمی کنند.بنابراین چنین والدینی نباید انتظار معجزه داشته باشند و بخواهند فرزندان موفق تربیت کنند.شما به عنوان پدرومادر باید فرزندتان را به نحو احسن راهنمایی کرده،با احترام با آنها برخورد کنید و اعتماد خود را به آنها نشان دهید.البته هر روز رفتار آنان را به طور مستقیم زیر نظر بگیرید و ببینید گفته ها و رفتارشان با هم سازگاری دارند یا نه.مطمئن باشید فرزندانی که در چنین محیط سالم و آرامی پرورش پیدا کنند،آینده درخشانی در انتظار آنها خواهد بود.دوره نوجوانی مرحله بسیار سختی است که شما به عنوان یک فرد بزرگسال باید آن را درک کنید و همراه فرزندانتان گام بردارید.اگر آنها دچار هیجانات وسرکشی هایی می شوند طبیعی است و آن را غیرعادی تلقی نکنید.آنها را درک کنید و در هر زمان و شرایطی دوباره رابطه تان را از نو بسازید.اگر به هر دلیلی نتوانستید این کاررا بکنید بهتر است از مشاوران متخصص در این امر یاری بطلبید.در انتها به خاطر داشته باشید دوره نوجوانی نیز مانند سایر دوران زندگی می گذرد تنها چیزی که در ذهن فرزندانتان باقی می ماند رفتار و عکس العمل های شما در قبال آنها خواهد بود!
منبع:مجله ی موفقیت شماره 165