امام محمد باقر، پنجمین اختر ولایت صلوات اللّه و سلامه علیه حکایت فرماید:
در یکى از مسافرت هائى که پدرش ، حضرت سجّاد، امام زین العابدین علیه السّلام به مکّه معظّمه داشت ، زنى را از خانواده اى که سر وصدا و بضاعتى نداشت خواستگارى کرد؛ و بعد از آن ، او را براى خود تزویج نمود.
یکى از همراهان حضرت به محض اطّلاع از این امر، بسیار ناراحت شد که چرا حضرت چنین زن بى بضاعتى را انتخاب نموده است ؛ و شروع به تفحّص و تحقیق کرد تا بداند که این زن کیست و از چه خانواده اى بوده است .
و چون به این نتیجه رسید که زن از خانواده اى گمنام و بى بضاعت است ، فورا به محضر مبارک امام سجّاد علیه السّلام آمد و پس از اظهار ارادت ، عرضه داشت :
یابن رسول اللّه ! من فداى شما گردم ، این چه کارى بود که کردى ؟
و چرا با چنین زن بى بضاعتى ، از چنین خانواده اى ازدواج نموده اى که هیچ شهرتى و ثروتى ندارند و حتّى براى مردم نیزاین امر بسیارمساله انگیز(1) شده است .
امام سجّاد صلوات اللّه علیه فرمود: من گمان مى کردم که تو شخصى خوش فکر و نیک سیرت هستى ، خداوند متعال به وسیله دین مبین اسلام تمام این افکار – خرافى و بى محتوا – را محکوم وباطل گردانده ، و این نوع سرزنش ها و خیالات را ناپسند و زشت شمرده است .
آنچه در انتخاب همسر براى ازدواج و زندگى مهمّ است ، ایمان و تقوا – و پاکدامنى و قناعت – مى باشد، و آنچه که امروز مردم به آن مى اندیشند، افکار جاهلیّت است و ارزشى نخواهد شد.(2)
بنابراین مِلاک در شخصیّت زن : ثروت ، شهرت ، مقام ، تشکیلات زندگى ، زیبائى و… نیست ؛ بلکه آنچه که به انسان ارزش مى بخشد و او را قابل شراکت و هم زیستى مى گرداند، ایمان به خدا و شعور انسانى و معنویش مى باشد.
1- چون جوّ عمومى آن زمان بر این بود که همسر باید از خانواده اى انتخاب شود که اهل ثروت ومقام و شهرت باشد و خانواده هاى بى بضاعت و آرام را کسى به سراغشان نمى رفت . واحتمالاً حضرت سجّاد علیه السّلام با این حرکت ، نوعى مبارزه فرهنگى و اجتماعى انجام داده است .
2- کتاب زهد حسین بن سعید کوفى اهوازى : ص 59، ح 158.
منبع:
چهل داستان وچهل حدیث از امام سجاد علیه السلام ، حجت الاسلام والمسلمین عبدالله صالحی