زنان و دو بیعت با على بن ابىطالب علیهالسلام
بیعت اول : در غدیرخم
در بیست و پنجم ذى القعده سال دهم هجرى رسول خدا صلى الله علیه و آله در فراخوان عمومى همگان را براى هجرت به مکه فراخواندند ، ضمن اینکه اشاره فرمودند امسال آخرین سال حیات من است . ایشان در این سفر دو مأموریت داشتند :
1. تعلیم احکام و مناسک حج ؛
2. ابلاغ پیام ولایت امیرالمؤمنین على علیهالسلام و سپردن رهبرى و هدایت جامعهى مسلمانان به ایشان .
انجام ندادن این مأموریت ، به معناى عمل نکردن به وظیفه بود ؛ ) یا أیها الرسول بلغ ما أنزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدى القوم الکافرین . ( ) مائده : 67 ) این سفر علىرغم ممانعت گروهى از مخالفان انجام شد . پیامبر صلى الله علیه و آله پیاده از مدینه خارج شدند و اهل بیت و همسران او در حالى که بر هودج قرار گرفته بودند به اتفاق تمام مهاجرین ، انصار و قبایل عرب و گروه عظیمى از خلق در پى ایشان به حرکت درآمدند . ) امینى ، 1362 ، ج 3 ، ص 30 – 29 ) تعداد شرکتکنندگان را تا یکصد و بیست و چهار هزار نفر ثبت کردهاند . البته اهالى مکه و آنها که به اتفاق امیرالمؤمنین علیهالسلام و ابوموسى از یمن آمدند ، بر این تعداد اضافه مىشوند . ) همان ( سفر پیامبر صلى الله علیه و آله و همراهان ایشان قریب ده روز به طول انجامید . مراسم حج تحت تعلیم و سرپرستى رسول خدا صلى الله علیه و آله برگزار گردید . این تنها حجتى بود که پیامبر صلى الله علیه و آله بعد از مهاجرت به مدینه انجام دادند ؛ نه پیش از آن و نه بعد از آن ، این عمل از طرف آن حضرت وقوع نیافت . این حج را به اسامى متعدد در تاریخ ثبت نمودهاند ؛ از جمله : حجه الوداع ، حجه الاسلام ، ججه البلاغ ، و حجه الکمال . پس از پایان مراسم حج و اعلام خروج حاجیان از مکه و در روز پنجشنبه هجده ذى الحجه ، سیل جمعیت به سوى » غدیر « حرکت کردند . همگان در مسیر بازگشت ، به منطقهاى به نام » جحفه « رسیدند . حجفه شاهراهى بود که مسیر اهل مدینه ، مصر ، یمن و عراق از آنجا جدا مىشد . در آن زمان ، جبرئیل امین آیهى شریفهى ) یا أیها الرسول بلغ ما أنزل الیک من ربک ( را بر رسول گرامى صلى الله علیه و آله ، نازل ، و به ایشان فرمان اعلان ولایت على علیهالسلام را ابلاغ کرد . رسول خدا صلى الله علیه و آله علىرغم تابش سوزان آفتاب دستور توقف همگان را صادر فرمودند ؛ به کسانى که جلوتر حرکت کرده بودند دستور بازگشت دادند و مقدارى نیز صبر کردند تا افرادى که در عقب بودند برسند . همگى در محلى به نام » غدیرخم « اجتماع نمودند . رسول خدا صلى الله علیه و آله پس از برپایى نماز ظهر ، بر بالاى منبرى که برخى از اصحاب براى ایشان تدارک دیده بودند قرار گرفته و امیرالمؤمنین علیهالسلام را فراخواندند تا بر بالاى منبر و در سمت راست ایشان بایستند و با صدایى رسا خطبهاى طولانى را ایراد فرمودند . رسول خدا صلى الله علیه و آله پس از حمد و ثناى الهى و اقرار گرفتن از مردم بر وحدانیت خداوند متعال ، رسالت پیامبر صلى الله علیه و آله و حق بودن معاد و قیامت و شهادت بر بندگى خود ، فرمودند : باید فرمان مهمى را دربارهى على بن ابىطالب به استماع شما برسانم که در غیر این صورت رسالت الهى خود را انجام نداده و از عذاب الهى ترسناکم . آنگاه دست امیرالمؤمنین علیهالسلام را بالا برده و پس از معرفى ایشان به حاضران ، فرمودند: اى مردم ! چه کسى نسبت به مؤمنین از خود آنان سزاوارتر است ؟
پاسخ دادند : خدا و رسول او آگاهترند .
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند : همانا خداوند مولاى من ، و من مولاى مؤمنین و از آنان نسبت به خودشان سزاوارترم . آنگاه فرمودند : » من کنت مولاه فهذا على مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله « ؛ هر که را من مولاى اویم ، پس على مولاى اوست ، پروردگارا دوستداران او را دوست ، و دشمنان او را دشمن بدار ، یارىکنندگان او را یارى کن و پشت کنندگان به او را خوار گردان . آنگاه فرمان دادند تا حاضران این سخن را به غایبان اطلاع دهند . هنوز جمعیت متفرق نشده بودند که آیهى شریفهى ) الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا ( ) مائده : 3 ) نازل گردید . پیامبر صلى الله علیه و آله بر نعمت رسالت خود و ولایت على علیهالسلام تکبیر گفتند . ) مجلسى ، 1403 ، ج 27 ، ص 112 – 111 ) و در ادامه ، سرانجام نافرمانى از ولایت ائمه طاهرین علیهمالسلام و غضب الهى بر دشمنان اهل بیت ، و بیزارى خود را از امامان گمراهى که مقام امامت را غصب کنند متذکر شدند . در پایان ، از حاضران بر اطاعت از ائمه طاهرین علیهمالسلام و طلب مغفرت از آنان اقرار گرفته و فرمودند : اى مردم ! هر کس خدا و رسولش و على و امامانى را که ذکر کردم اطاعت کند به رستگارى بزرگ دست یافته است . اى مردم ! کسانى که براى بیعت با او و قبول ولایت او و سلام کردن به عنوان » امیرالمؤمنین « با او سبقت بگیرند آنان رستگارانند و در باغهاى نعمت خواهند بود . حضرت سخنان خود را با طلب آمرزش براى مؤمنانى که دستور حضرت را اطاعت کنند ، و نفرین بر انکارکنندگان و کافران ، و حمد و سپاس خداوند به پایان رساندند .
پس از اتمام خطبهى رسول خدا صلى الله علیه و آله دو خیمه برپا شد ؛ یکى براى خود ایشان و دیگرى براى على بن ابىطالب علیهالسلام ، مردم گروه گروه براى تبریک و تهنیت ابتدا به خیمه ایشان و سپس به خیمهى على بن ابىطالب علیهالسلام مىآمدند . در این میان ، ابوبکر و عمر اولین کسانى بودند که با عبارت » مبارک باد بر تو اى پسر ابوطالب که از این پس مولاى من و هر مرد و زن مؤمنى هستى « با على علیهالسلام بیعت کردند. پس از آنکه بیعت مردان پایان یافت ، پیامبر صلى الله علیه و آله به همسران خود و بقیهى بانوان مؤمن دستور دادند تا بر على علیهالسلام وارد شوند و بر امیرى على علیهالسلام بیعت کنند ، و آنان نیز چنین کردند . ) مجلسى ، 1403 ، ج 21 ، ص 388 ) البته نحوهى بیعت زنان و مردان چنان که در » بیعه النساء « آمده متفاوت از یکدیگر بوده است . در بیعه النساء پیامبر صلى الله علیه و آله ظرف آبى را تهیه کرده دستان مبارک خود را در آن فروبردند ، آنگاه به زنان فرمودند : هر که مىخواهد بیعت کند دستش را در ظرف فروببرد . ) مجلسى ، 1403 ، ج 21 ، ص 112 ، ح 6 ) در این مجلس نیز زنان با قرار دادن ظرف آبى که پردهاى در وسط آن بود بیعت نمودند ؛ به این صورت که امیرالمؤمنین علیهالسلام در یک سوى پرده و زنان در سوى دیگر ، دست خود را داخل آب قرار مىدادند . این روز به روز تاجگذارى امیرالمؤمنین نیز معروف است ؛ زیرا حضرت در این مراسم عمامهى خود را که » سحاب « نام داشت بر سر امیرالمؤمنین علیهالسلام قرار دادند . عمامه پوشش مخصوص اشراف و بزرگان بوده است و چنان که مراسم تاجگذارى پادشاهان با قرار دادن تاجى از جنس طلا و جواهر برگزار مىگردد ، در میان عرب مرسوم بوده که از عمامه استفاده مىکردند . روایت است که حضرت فرمودند : » العمائم تیجان العرب « . رسول خدا در این روز عمامه خود را به شکل مخصوصى که حکایت از عظمت و جلالت على علیهالسلام داشت بر سر ایشان نهاد . ) امینى ، 1362 ، ج 2 ، ص 212 – 208 )
حدیث غدیریه به روایت بانوان
این روایت که در منابع متعدد شیعى و سنى آمده است ، از نظر سند متواتر بوده و فاقد هرگونه ضعف و اشکال در طریق روایت مىباشد . بسیارى از بزرگان صحابى که در غدیر حضور داشتهاند آن را روایت کردهاند . تعداد بانوانى که در حادثهى کمنظیر و تاریخى غدیرخم و بیعت با على علیهالسلام شرکت کردهاند مشخص نیست و در منابع روایى به مناسبت روایت غدیر فقط از بانوانى که حدیث غدیر را روایت کردهاند نام برده شده است .
علامه امینى در طبقهى صحابه ، نام یکصد و ده راوى که شش تن از آنان را بانوان تشکیل مىدهند به عنوان اولین راویان حدیث غدیر معرفى کرده است . لازم به توضیح است که مأخذ اصلى این حدیث بانوان ، فردى است به نام ابنعقده صاحب کتاب حدیث الولایه . ابنطاووس ، از علماى بزرگ شیعه ، دربارهى او مىنویسد : » او در نزد بزرگان همهى مذاهب فردى ثقه و مورد اعتماد است . او کتاب خود را حدیث الولایه نام نهاد و در آن روایات پیامبر صلى الله علیه و آله را دربارهى ولایت ، همراه با اسامى راویان آن ثبت کرده است . این کتاب که بر آن ، خط شیخ طوسى و جمعى از بزرگان اسلام قلم خورده است در نزد من موجود مىباشد . « ) ابنطاووس حلى ، 1371 ، ص 140 – 139 ) این بانوان عبارتند از :
اسماء دختر عمیس
ابنعقده در کتاب الولایه حدیث غدیر را از او روایت کرده است . ) امینى ، 1362 ، ج 2 ، ص 44 ) اسماء ابتدا به همسرى جعفر بن ابىطالب درآمد و سه پسر به نامهاى محمد ، عبدالله و عون به دنیا آورد . اسماء و جعفر در هجرت به حبشه – که اولین هجرت در اسلام به دستور پیامبر صلى الله علیه و آله بود و براى جلوگیرى از آزار و اذیت مشرکان صورت گرفت – شرکت داشتند . پس از او سایر مسلمانان نیز به این سرزمین مهاجرت نمودند و در آنجا اجتماعى از مسلمانان را تشکیل دادند . او عبدالله را در حبشه به دنیا آورد و همزمان با آن ، پسر نجاشى پادشاه حبشه را نیز شیر داد . ) ابناسحاق ، 1383 ، ج 1 ، ص 214 و 819 )
پس از کشته شدن جعفر در جنگ ، اسماء به نکاح ابوبکر درآمد . به هنگام باردارى محمد ، همراه شوهرش ابوبکر به مکه هجرت نمود و در ایام حج محمد را در منطقهاى به نام ذوالحلیفه به دنیا آورد . او پس از مرگ ابوبکر به عقد على علیهالسلام که از همسر اولش ده سال کوچکتر بود درآمد ، و کودک خردسال او ، یعنى محمد بن ابىبکر ، در خانهى على علیهالسلام بزرگ شد . او در کنار سایر فرزندان على علیهالسلام بزرگ شد و به همین سبب او را ربیب على علیهالسلام نامیدهاند . محمد در جمل و صفین همراه على علیهالسلام بود . در برخى منابع تاریخى و روایى از حضور اسماء در وقایعى مانند عروسى حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام و ولادت امام حسن علیهالسلام سخن به میان رفته است . اما علامه سید جعفر مرتضى عاملى در بررسى حوادثى که به اشتباه به اسماء بنت عمیس نسبت داده شده ، حضور او را در این وقایع مورد نقد قرار داده و مىنویسد : اسماء بنت عمیس در آن هنگام در حبشه بوده و در آنجا پسر نجاشى را شیر مىداده ، و در آن سرزمین از منزلت و جایگاه رفیعى برخوردار بوده است . بلکه مقصود اسماء بنت یزید بوده است و به دلیل شهرت و عظمت اسماء بنت عمیس به او نسبت داده شده است . ) عاملى ، 1415 ، ج 5 ، ص 263 – 262 و 284 )
امسلمه همسر پیامبر صلى الله علیه و آله
امسلمه مىگوید : رسول خدا صلى الله علیه و آله در غدیرخم دست على علیهالسلام را بالا گرفت و فرمود : هر که را من مولاى اویم پس على علیهالسلام مولاى اوست . آنگاه فرمود : اى مردم ! من دو چیز گرانبها برایتان به جا مىگذارم : کتاب خدا و خاندانم . این دو هرگز از هم جدا نمىشوند تا آنکه بر حوض کوثر بر من وارد شوند . این روایت را سمهودى شافعى و ابنعقده روایت کردهاند . ) امینى، 1362 ، ج 2 ، ص 44 ) نامش هند ، دختر ابوامیه و عاتکه است . او نخست به همسرى ابوسلمه عبدالله درآمد . این زن و شوهر هر دو در مکه اسلام آوردند و آنگاه که آزار کفار قریش در مکه بر مسلمانان طاقتفرسا گردید ، رسول خدا صلى الله علیه و آله به ایشان دستور داد تا به حبشه مهاجرت کنند . امسلمه فرزندان خود را در حبشه به دنیا آورد . آنان پس از مدتى به مکه بازگشتند . چون پیامبر صلى الله علیه و آله قصد هجرت به مدینه را کرد ، ابوسلمه زن و فرزند خود را سوار بر شترى کرد ، مهار شتر را به دوش گرفته و رهسپار مدینه گردید ، اما خانواده امسلمه که از ابتدا با اسلام او مخالف بودند او را از همسفرى با همسرش ابوسلمه منع کردند . از این رو ، ابوسلمه بدون همسرش مهاجرت کرد و امسلمه نیز پس از مدتى به همراه فرزندش ، که چند روزى توسط اقوام همسرش از او جدا شده بود ، عازم مدینه گردید . )عسکرى ، 1368 ، ج 1 ، ص 57 ) امسلمه پس از مرگ عبدالله به همسرى پیامبر صلى الله علیه و آله درآمد .
امسلمه از نظر شخصیت فردى ، بانویى بسیار فهیم ، با درایت و صاحب کمالات بوده است . در برطرف کردن اندوه رسول خدا صلى الله علیه و آله شیوههاى خاصى به کار مىبرده و در عین حال در سخن گفتن و طرح تقاضاهاى خود بسیار مؤدب بوده است . )امین ، 1362 ، ج 10 ، ص 272 ) او محرم راز على علیهالسلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام است . على علیهالسلام با واسطه او تقاضاى برپایى مراسم عروسىاش را با پیامبر صلى الله علیه و آله مطرح مىکند . فاطمه علیهاالسلام نیز در هنگام وفات ، از على علیهالسلام پیمان مىگیرد که غیر از امسلمه و چند تن دیگر در تشییع جنازهى او شرکت نکنند . ) مجلسى ، 1403 ، ج 78 ، ص 310 ) او از مدافعان سرسخت على علیهالسلام ، و راوى روایات بسیارى در مدح و حقانیت ولایت اوست . امسلمه پیش از خروج عایشه براى جنگ با على علیهالسلام ، سخنان پیامبر صلى الله علیه و آله را به او یادآورى ، و او را به شدت از مقابله با ایشان نهى مىکند . پس از بازگشت از جمل نیز با او محاجه پرداخته ، و در توبیخ او روایت » على مع الحق و الحق معه « را از زبان رسول اکرم صلى الله علیه و آله برایش نقل مىکند . ) خزاز قمى ، 1401 ، ص 180 )