مقدمه :
هر پیامبری برای اثبات پیامبری خود معجزه یا معجزاتی داشته است. واژه «معجزه» به معنی: “ناتوان کننده” است. و به معجزات انبیاء به این خاطر معجزه اطلاق شده که “دیگران نمی توان سته اند مانند آن انجام بدهند و شکست می خور ده ا ند. نوع معجزه یا معجزات هر پیامبری به شرایط دوران وی بستگی داشته است. مثلاً دوران حضرت صالح مردم کوه می تراشیده اند و در آن ساختمان می ساخته اند. به این خاطر معجزه وی شکافتن کوه و درآوردن شترِ زنده از آن بوده است. دوران حضرت سـلـیـمـان عصر آهنگری و ریخته گری بوده است. به این خاطر یکی از معجزات حضرت سلیمان کار با آهـن بوده است. وی آهن را بدون اینکه حرارت بدهـد ذوب می کرده و بدون اینکه قالب ریزی کند اسباب و وسایل و قطعات ظریف و پیچیده می ساخته است (یعنی با دست آنها را شکل می داده است).
موسی در دوران سحر زندگی می کرده است. و معجزات وی متناسب با کار ساحران بوده است. مثلاً چوب را اژدها می کرده یا از زمین چشمه جاری می کرده است. دوران حضرت عیسی عصر پزشکی بوده است. به این خاطر معجزات وی در کادر مسائل پزشکی بوده است. وی نابینا را با یک لمس بینا می کرده، و بیماری پیسی مادرزادی را با یک لمس شفا می داده، و مرده را زنده می کرده است. دوران حضرت محمد (کـه بعد از وی نیز شامل می شود) عصر علم و ادبیات بوده است. به این خاطر معجزه وی در زمینه علم و ادبیات بـوده است.
و اولین واژه ای که بر محمد نازل شده نیز واژه «اِقرأ» بوده است که فعل امر از قرائت است. قرائت در اصل بمعنی: “بترتیب چیدن و پیش رفتن” است. در معنی دوم خود از جمله بمعـنی: “خواندن” بکار رفته است (که در خواندن حروف و واژه ها بترتیب چیده می شوند). و قرائت نیز بطور ضمنی و تلـویحی و توضیحی به معنی: ” آموختن، مطالعه کن، با سواد شدن”، و مفاهیمی از این قبیل بکار رفته است (چنانکه در زبان فارسی نیز چنین است. یعنی وقتی می خواهیم به کسی بگوئیم: با سواد شو، با فرهنگ شو، بیاموز، تحصیل کن، و مواردی از این قبیل، می گوئیم بخوان!). بنابر این اولین واژه ای کـه به محمد وحی شده نیز مربوط به علم و ادبیات بوده است.
و “معجزه” بودن قرآن به این معنی است که کسی نمی تواند کتابـی مانند آن بنویسد. یعنی علومی که در قرآن آمده ارتباطی به سواد خواندن و نوشتن داشتن یا نابغه بودنِ ندارد، که یک یا چند نفر باسواد یا نابغه بتوانند بنشینند و مانند آن بنویسند، بلکه علوم آن یا تلسکوپی است یا میکـروسکوپی، یا برای رسیدن به آنها نیاز به فرستادن زیر دریائی دراعماق چند کیلومتری اقیانوسها است، یا نیاز به داشتن هواپیما و پرواز نمودن است، و یا سایر دستگاه های دیگرِ امروزی، و یا نیاز به داشتن انبوهی از اطلاعات علمی امروزی که غالباً با دستگاه و در آزمایشگاهها بدست آمده اند می باشد.
آیا به تمام نکات علمی روز در قرآن اشاره شده است؟
ابتدا باید هدف از نزول قرآن را دانسته، سپس به پاسخ بپردازیم .
قرآن، کتاب انسان سازی است که هدف آن راهنمایی بشر به راه راست و هدایت وی در مسیر تکامل میباشد. قرآن راه خیر و شر را به بشر مینماید و طریقه وصول به آن را روشن میگرداند تا بشر با به کار بستن این برنامه زندگانی به خدا تقرب جوید و به سعادت و کمال نائل شود. قرآن کتابی است که حتی در زمینه مسائل شرعی به ذکر کلیات بسنده نموده است؛ به طور مثال فقط حکم وجوب نماز و روزه بیان شده و کیفیت آن در روایات آمده است .
این کتاب آسمانی، کتاب فیزیک، گیاهشناسی، زیستشناسی و یا روانشناسی نیست اما در عین حال سعادت و کمال انسانها هماهنگ با حقایق جهان هستی است و برنامهای که برای خوشبختی از طرف خداوند ترسیم شده، بی ارتباط با حقایق عالم هستی نبوده، بلکه جزئی از آن است ؛ بنابراین لازمه برنامه الهی که در قرآن آمده، آن است که انسان حقیقت عالم را بشناسد. در قرآن، این حقایق بیان میشود تا انسان به عظمت خدا و علم و قدرت بیکران الهی دست یابد.
پیش بینی های قرآن :
پیش بینی شناخته شدن آیات قرآن در آینده :
«آیات خـود را در دوردست هـا و در درون خـودشان به آنها نشان خواهیم داد تا جائـیـکـه بـرای آنـهـا روشن شود که این قرآن حق است».
آیه پیش بینی می کند که انـسـان بـه شـنـاخـت پـدیـده هـا در دوردسـت ها و در درون خود خواهد رسید. شناختی که بدست خواهد آورد نیز درستی حرفهای قرآن را ثابت خواهد کرد.
در عـصـر مـا انسان بـا تلـسکوپ و میکروسکوپ و انواع امکانات پیچیده دیگر خیلی از پدیده های دور دست فضای دور و نزدیک و هـمـیـنـطـور در درون خودش را شناخته است. آن شناختها نیز چنانکه دیدیم بنوبه خـود درسـتی آیات قـرآن را تأیید نموده است.
انعام 105: « وَکَذَلِکَ نُصَرِّفُ الْآیَاتِ وَلِیَقُولُوا دَرَسْتَ وَلِـنُـبَـیّـِنـَهُ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ».
« و به این شکل آیات را روشن می کنیم. بگذار بگویند که تو آنها را خوانده ای. ما آن را (قرآن را) برای کسانی که می دانند (دانش دارند) نشان خواهیم داد».
آیه پیش بینی می کند که در آینده کسانی خواهند آمد که دانش خواهند داشت و قرآن را به آنها نشان خواهد داد. و این چیزی است که فعلاً اتفاق افتاده است.
آسیب رساندن به گوش دامها و تغییر در خلق :
« و به آنها امر می کنم که گوشهای دامها را آسیب برسانند، و به آنها امر می کنم که در خلق خدا دگرگونیهائی ایجاد کنند».
نکات آیه:
1ـــ به گوش دامها آسیب رسانده خواهد شد:
جملات مزبور نقـل قول از حرفهای شیطان است. چنانکه در تصویر می بینیم و در جهان واقع نیز کم و بیش دیده ایم، شماره یا مشخصات دامها را در نوشته ای به گوش آنها منگـنه می کنند. در حالیکه می توان آنرا در گردن آنها نیز آویزان کرد.
2ـــ ایجاد تغییرات در خلق:
در قـرآن دو مـقـوله «تبدیل» و «تـغییر» هـسـت. «تغـییر» به معنی: ایجاد دگرگونیهائی در شئ، و «تبدیل» به معنی: عوض کردن کلی شئ (یعنی: عـوض نمودن ماهـیت و هـویت آن) است. قــرآن «تبدیل» پـدیـده ها را خارج از توان انسان دانسته (لا تبدیل لخلق الله) و تاکنون نیز کسی موفـق به تغییر “هـویت و ماهـیـت” چیزی نـشـده، ولی ایـجـاد «تـغـیـیـر» را پیش گوئی کرده است. و این چیزی است که در عصر ما فعلاً انسان به آن نقطه رسیده و دست به چنین کاری می زند. مثلا کسانی هستند که نمودهـای مردانگی خود را برمی دارند و نمودهای زنانگی می دهند و همینطور برعکس.
بدن فرعون :
« و بنی اسرائیل را از دریا عبور دادیم. فرعون و سپاهیان وی بیدرنگ مسلحانه و فراتر از حد خود آنها را دنبال کردند، تا وقتی که داشت غرق میشد گفت: ایمان آوردم به اینکه خدائی غیر از خدائیکه بنی اسرائیل (فرزندان یعقوب) به او ایمان اوردند وجود ندارد و همیشه مسلمان خواهم بود ـــ حالا! در حالیکه تا پیش از این از سپردن بنی اسرائیل سرباز زدی و همیشه نیز مفسد بودی ـــ امروز فقط بدن تو را نجات میدهیم تا برای افراد پس از خودت درسی باشد. هر چند خیلی از مردم از آیات ما غافلند».
واژه فرعون در لغت بمعنی: ساختمان باشکوه است. بعد به فرمانروایان مصر اطلاق شده، که اشاره ضمنی و تلویحی بوده به ساختمانهای بلند بالا و باشکوه آنها. تصویری که میبینیم تصویرهمان فرعونی است که در زمان موسی بوده و از سپردن بنی اسرائیل به موسی سرپیچی کرده و موسی و همراهانش را تعقیب کرده و در دریا غرق شده. او رامسز دوم نام داشته است. پس از غرق شدن افراد باقیمانده دستگاه فرعون که با وی در تعقیب موسی نبوده اند او را از آب گرفته و مومیائی میکنند، و امروزه در معرض تماشای جهانیان است. چیزی که 1400 سال پیش قرآن آن را پیش بینی کرده است.
پیش بینی آینده اسلام :
«می خواهند با فوت کردنهای خود نور خدا را خاموش کنند، ولی خدا نور خود را کامل خواهد کرد هر چند افراد حق ستیز آنرا خوش نداشته باشند».
پیش از اینکه اسلام پیروز بشود و در جامعه مستقر بشود، آیه پیش بینی می کند که خدا نور خود (که منظور از آن قرآن و اسلام است) را کامل خواهد کرد. اگر محمد اسلام را از خود درآورده می بود، اینقدر می فهمید که احتمال می داشت فردا پس فردا فوت کند یا کشته بشود، یا اصلاً تا آخر عمر موفق نشود که اسلام را در جامعه مستقر کند، در آنصورت برای هواداران وی روشن می شد که اگر قرآن حرف خدا می بود، خدا می بایست می دانست که اسلام بالاخره کامل خواهد شد یا نه. روشن است که گفته های اینچنینی فقط می تواند گفته خدا باشد.
پیش بینی رفتن انسان به فضا :
«شما نه در زمین و نه در فضا هیچکدام نمیتوانید اراده خدا را شکست بدهید».
معنی ضمنی و تلویحی آیه این است که انسان روزی به فضا خواهد رفت و در فضا خواهد بود، که فعلاً تحقق یافته است.
پیش بینی آلوده شدن محیط :
«از کارهای مردم در دریا و خشکی فساد ایجاد خواهد شد».
در زبان عربی وقـتی بخواهـنـد اتـفـاق افـتـادن قـطـعی و محـتـوم کاری در آینده را بیان کنند از جمله از فعـل گذشته استفاده می کنند .
بـاد :
بادها عمل لقاح ها را انجام می دهند :
« و بادها را برای لقاح دادن ها می فرستیم و بعد از ابر آب پائین می فرستیم»!
نکته آیه: بادها لقاحهای گوناگونی را انجام می دهند و از جمله باعث بارندگی می شوند:
(جمع بودن «لَـواقِـح» به معنی: تلقـیح دهنده ها، به این معنی است که بادها بیش از دو نوع عمل «تلقـیح» انجام می دهند).
ـــــ بـادهـا ذرات نامرئی بخار آب موجود در هوا را به ذرات دود و هوا و غبار و نمک و غیره می زنند و آنها را دور ذرات مزبور جمع می کنند، (بدون موارد مزبور ذرات بخار بهم نمی پیوندند).
ــــــ بادها ابرها را جمع و متراکم می کنند.
ــــــ بادها موجب بار الکتریکی مثبت و منفی شدن ابر می شوند.
ــــــ بادهـا بـا حـرکت دادن ابـر باعـث مـی شـوند که جریان برق ذرات بخار آب را بهم ترکیب کند. با تـرکـیـب ذرات بخار قـطره های ریز تشکیل می شود که تا حد سقـوط کردن سنگین می شوند و سقوط می کنند، و در مسیر سقوط خود با ذرات دیگـر برخورد می کنند و آنها را جذب می کنند و بزرگ و بزرگ تر می شوند، و بصورت قـطره (باران) سقوط می کنند.
همه کارکردهای مذکور باد، نوعی عـمـل بارورسازی است. (یعنی: معنی واژه لـقـاح همه آن موارد را دربر می گیرد).
همینطور بادها درختان و گـیاهان را تـلـقـیـح می دهند که برخی از تخمها و هاگهای آنها از جمله قارچها میکروسکوپی هستند.
نقش بادها در بارندگی :
« و با بادها آب ریزانی را فرو می فرستیم».
بادها در واقع چنانکه آیه مطرح کرده از عوامل اساسی بارندگی هستند.
بدن انسان :
نیروی حفاظتی بـدن
« هر کسی در درون خود نیروی پشتیبانی دارد».
نکته آیه: هر کسی در درون خود نیروی پشتیبانی دارد:
بدن هر انسانی یک سیستم حفاظتی دفاعی دارد. برخی از سلولهای آن در جای مخصوصی به انتظار وارد شدن غیر خودیها (باکتریها، ویروسها، میکروبها و مواد خطرناک) هستند و برخی با جـریان خـون در سـراسـر بدن گـشـت میزنند و هـنگام برخورد با دشـمـن با آن درگیر شده و آنرا از پا در می آورند. و به این ترتیب سلامتی بدن را در برابر بیماریها حفظ می کنند و بدن زنده می ماند و با زنده ماندن بدن نفس زنده می ماند.
تصویری از سلولهای مغز استخوان انسان که با میکروسـکوپ دیده میشوند. در مغز استخوان هـر دقـیقه مـیـلـیـونها سلول درست میشوند تا به بخشهای دیگر بدن صادر شوند. این سلولها بین یک صدم تا سه صدم <!–[if !vml]–> <!–[endif]–> میلیمتر قـطر دارند.
سـرانـگـشـتـان :
« آیا انـسـان می پندارد کـه مـا هـرگـز استخـوانهای او را جـمع نخواهیم کرد؟ چرا! ما حتی می توانیم سرانگشتان او را نیز دوباره درست کنیم»!
(واژه بـنـان در اصـل به معنی: “تکیه گاه و چیزیکه بنوعی و بنحوی به آن تکـیه می شـود” است. در معنی دوم خود از جمله به: قـسـمـت داخلی سر انگـشـتـان، یعـنی هـمان قسمتی که در تصویر می بینیم اطلاق شده، به اعتبار اینکه “انـسان در کـارهـا و نشست و برخاست های خود به آنها تکیه می کند”).
نکـتـه آیه: سرانگشتان وضعیت خاصی دارند:
سـر انـگـشـتـان هــر فــردی رسـم و نـمودار کاملا منحصر بفرد خود دارد. حتی دو نـفـر دو قـلـو را نمی توان یافت که نمودار سرانگشتان آنها نظیر هم باشد (دوقـلوهای موسوم به “دوقـلوهای همسان” که از یک تخم درست می شوند نیز نمودار سرانگشتان آنها دقیقاً یکی نیست ولی تمیز دادن آنها دقت و بررسی زیادی می خواهد) . نمودار سرانگشتان از تولد تا وفات ثابت می ماند، و به هر چیزی دست زده شود اثر خود را بجا می گذارد، و قطر خطهای آن در مردان از زنان بزرگتر است.
اینکه قـرآن “دوباره سازی سرانگشتان” را مطرح می کند به این معنی نیست که آفرینش سرانگشتان سخت تر و پیچیده تر از اندامهای دیگر است، بلکه به این معنی است که سرانگشتان چیزِ خاصی دارند و در آینده کشف میشود و آیه روشن می کند که قرآن سخن خداوند است. انسان در قرن نوزدهم به وضعیت سرانگشتان پی برد.
تأثیر رنگ ها بر انسان :
« گفتند: از خدای خود بخواه برای ما روشن کند رنگ آن چیست؟ موسی گفت: خدا می گوید: آن گاوی است زرد، رنگ آن پر رنگ یکدست است، بینندگان را خرسند و شادمان می کند ».
پژوهشهای علمی نشان می دهد که رنگها بر انسان و در زندگی وی تأثیر دارند. رنگ سبز احساس دوست داشتن زندگی و امید به زندگی را در انسان ایجاد می کند (به این خاطر پوشاک جراحان از رنگ سبز انتخاب شده که روی بیمار تأثیر بگذارد. و آیاتی که از پوشش بهشتیان در بهشت صحبت می کنند نیز می گویند که پوشاک آنها سبز رنگ است) ـ رنگ ارغوانی انسان را به آرامش فرا می خواند ـ رنگ زرد دستگاه عصبی را پر جنب و جوش و انسان را با نشاط می کند (فعال می کند) و احساس شادمانی و خرسندی را در وی ایجاد می کند ـ رنگ آبی احساس سردی نمودن و رنگ سرخ احساس خشکی نمودن را در وی ایجاد می کند.
همینطور درصد یاد گیری در متون و تصاویر رنگی بیشتر از متون و تصاویر سیاه و سفید است (بعبارتی مغز چیزهای رنگی را بهتر ذخیره می کند و بیاد می آورد). رنگ به کارها معنی می دهد، در کارهائی که با اعداد با حجم زیاد صورت می گیرد درصد اشتباهات در اعداد رنگی کمتر ار اعداد سیاه و سفید است.
رونـد قـوی و ضـعـیـف شـدن بـدن :
« خدا آنست که شما را از چیزِ سست آفرید، مدتی پس از سستی روند پیوسته نیرومند شوندگی قرار داد، مدتی پس از روند نیرومندی روند پیوسته سست شوندگی و پیری قرار داد. خدا آنچه را می خواهد می آفریند و او دانای توانمند است» .
نکات آیه:
1ـــ انسان ابتدا از چیز سست آفریده می شود:
انسان در ابتدا از یک سلول آفریده می شود که ترکیب در هم ذوب شده ای است از تخمک زن و سلول مـنی مرد (اسپرم). این سلول موجودی است کاملاً سست. یعنی بی استخوان و غضروف و غیره.
2ـــ مدتی پس از سستیِ ساختارِ خلقت، انسان پیوسته روند نیرومند شوندگی بخود می گیرد:
پس از مدتی (تـقـریباً پـس از سه هـفـته) رشد سـلـول اولـیه (کـه کاملاً سست است) به نـقـطه تـولـید اسـتخـوان می رسد کـه نیرومندترین بافـت بدن است. در اسـتـخوانها نیز همانگونه که بافتهای جدید تولید می شوند بافتهای قدیمی خراب می شوند. از وقتی که تولید بافـت استخوانی آغـاز می شود تا 30 سالگی هـر ساله پـیـوسـته بافـتی کـه تولـید می شود یک درصد از بافتی که خراب می شود بیشتر است. یعنی دقیقاً هـمانطور که آیه می گوید: انسان پس از سستی ساختار خلقت خود روند پـیـوسـتـه نـیـرومند شوندگی بخود می گیرد. ( واژه جَعْـل به معنی «قـرار دادن» به معنی: پـیـوسته و همواره انجام دادن یا بودن چیزی یا کاری است. مثلا وقتی آیه می گوید: پس از سستی نیرومندی جَـعْـل کرده (قرار داده)، به این معنی است که انسان پیوسته نیرومند می شود).
3ـــ مـدتی پس از روند پیـوسته نـیـرومـنـد شوندگیِ ساختارِ خلقت، خلقت روند پیوسته سست شوندگی را در پیش می گیرد:
از 40 سـالـگـی به بعد میزان خراب شدن بافتهای استخوانی در هر سال یک درصد بیشتر از میزان تولید آنهاست. به این ترتیب چنانکه آیه می گوید: مدتی پس از نیرومند شوندگی (که تا 30 سالگی بود)، انسان پـیـوسـته روند سست شوندگی را در پیش می گیرد (که از 40 سالگی است).
ضـعـیـف شـدن بافـتهای اسـتخوانی تا جائی می رود که سوراخهای ریز در آنهـا ایجاد می شود، طـوریکـه حتی یـک بـار سبک نیز می تواند منجر به سکستگی آنها بشود. امکـان شکستگی استخوان در مردان نصف زنان است، چـون مـردان از ابتدا بافـت استخوانی بیشتری دارند.
مـغــز :
«در داستان آنها (داستان انبیاء و اقوامشان) برای کسانیکه مغزهای خالی از هر گونه پیشینه های فکری دارند درس و تجربه هست».
نکته آیه: مغز در آیه جمع بسته شده است. چرا؟
جمع بودن مغز به این معنی است که مغز انسان سه یا بیش از سه تا است. (چون در زبان عربی از سه به بالا جمع محسوب می شود). همانطور که در تصویر تقسیم بندیهای مغز را می بینیم، مغز تقسیمات و بخشهای مختلف دارد که هـر کـدام مـسئولیت خاصی دارند. اندیشه ها، تفکر، تحلیل، تمرکز و ذخیره تجربیات انسان و غیره هر کـدام در بخـشـهای گوناگونی از مـغـز صورت می گیرد. یعنی مغز “مجموعه ای از مغزها” است.
شنوائی در یک نقطه و بینائی در چند نقطه از مغز :
« و برای شما شنوائی و بینائیها درست کرد».
نکته آیه: واژه سَمْع (شنوائی) در آیه مفرد است ولی واژه اَبصار (بینائی) جمع. چرا؟
مـفـرد بـودن سَـمْـع به این معنی است که شـنـوائی فـقـط یکی است. واقعیت هم همین است. شنوائی در مغـز فـقـط یکی است (یعنی: یک چیز و در یکجا است). محل آن زیر قسمت آبی رنگ تصویر است. به این خاطـر «سَـمْـعْ »هـمیـشـه در قـرآن مـفـرد آمده است. ( ضمن اینکه واژه سَمْعْ در زبان عربی جمع دارد. جمع آن «اَسْـمـاعْ و اَسْـمُـع» است).
و عـلـت اینکه اَبصار (بـیـنـائـیـهـا) جمع آمده این است که محل بینائی در مـغـز در بیش از دو نقـطه است، (در زبان عربی از سه ببالا جمع محسوب می شود). به این خاطر قرآن آنرا جمع بسته است. بینائی بخشهای ویژه درک رنـگ، درک بُعـد و درک تـصـویـر دارد کـه جدا از هم هستند ولی در ارتباط دائمی با هم هستند و با هم کار می کنند.
نکته دیگر آیه این نیز هست کـه “شـنـوائی” و “بـیـنـائیِ” انسان در گوشها و چشمهای وی نیستند، چنانکه انسان در گذشته چنین تصور می کرد.
بخش جلو مغز دروغ می گوید و اشتباه می کند :
« در مورد آنکه تکذیب می کند و روی می گرداند چه فکر می کنی؟ آیا او نمی داند که خدا می بیند؟ اگر دست برندارد جلو سر او را می گیریم. جلو سری که “دروغ می گوید” و “اشتباه می کند”».
بخـش جـلـوئـی مـغـز فـکـر مـی کـنـد، بـرنـامـه ریـزی مـی کـنـد، تحـلـیـل می کـنـد، تـصـمـیم میگیرد، “دروغ می گوید” و “اشـتـبـاه می کـنـد”. همینطور مرکز عـاطـفـه و احتیاط یا بی عاطفگی وبی احتیاطی فرد نسبت به آنچه رخ می دهد نیز در همین بخش از مغز ریشه دارد.
هـمینطور بخش جلو مغز است که به بخشی از مغز که ترس را احساس می کند سیگنال می فرستد که از ترس بکاهد. (مرکز ترس، ترس را احساس می کند ولی بخش جلو مـغـز است که تعیین می کند که انسان بترسد).
ادامه دارد …..