سعی و تلاش نمودن در راه کسب رزق و روزی حلال
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: شخصی که در راه کسب حلال ــ برای خانواده ی خود ــ سعی می نماید سعی و تلاش او در راه خدا می باشد.(1)
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: شخصی که در راه کسب رزق حلال سعی و تلاش نماید مانند شخصی است که در راه خدا جهاد می نماید.(2)
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: شخصی که روز خود را در راه کسب رزق حلال به شب برساند در حالی می خوابد که مورد آمرزش الهی قرار گرفته است.(3)
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: عبادت هفتاد جزء دارد که بهترین آنها کسب روزی حلال می باشد.(4)
محمّد بن منکدر می گوید: در ظهر یک روز بسیار گرم به اطراف شهر مدینه رفته بودم که امام باقر (علیه السلام) را دیدم که در زمین خود مشغول کشاورزی بود.
من از این وضع تعجّب نمودم. و با خود گفتم: چگونه ممکن است که پیرمردی از پیرمردان قریش در این وقت بسیار گرم به دنیاطلبی مشغول باشد؟!
اینک بنزد او می روم تا او را نصیحت کنم. سپس به نزد ایشان رفته و سلام گفتم.
امام باقر (علیه السلام) در حالی که از شدت سعی و تلاش نفس نفس می زد. به سلام من جواب داد در حالی که عرق از سر و روی حضرت می چکید.
من به ایشان گفتم: شما پیرمردی از قریش هستید در این ساعت گرم مشغول به دنیاطلبی هستید؟
اگر اینک أجل به سراغ شما بیاید و شما در این حال از دنیا بروید چه خواهید کرد؟ و چه جوابی در پیشگاه خدا خواهید داشت؟!
امام باقر (علیه السلام) به من فرمود: اگر مرگ در این حالت به سراغ من بیاید. من در حالی از دنیا خواهم رفت که مشغول به اطاعت الهی بوده ام.
زیرا من با سعی و تلاش در راه کسب روزی حلال خود و خانواده ام را از تو و از مردم بی نیاز خواهم نمود.
از آن بیم دارم که مرگ من زمانی فرا رسد که مشغول نافرمانی خدا باشم.
محمّد بن منکدر می گوید: در این هنگام به امام باقر (علیه السلام) گفتم: راست می گوئید.
خداوند شما را مورد رحمت خود قرار دهد. من قصد داشتم تا شما را موعظه و نصیحت کنم امّا شما مرا موعظه و نصیحت کردید.(5)
سرگرم نشدن به تجارت در هنگام فرا رسیدن وقت نماز
رِجَالٌ لاَّتُلهِیهِم تِجَارَهٌ وَ لابَیعٌ عَن ذِکرِ اللهِ وَ إقَامِ الصَّلاَه «37»(النور).
در این آیه ی مبارکه از مردانی ستایش می شود که تجارت و خرید و فروش آنها را از یاد خدا و برپا داشتن نماز بازنمی داد.
امام صادق (علیه السلام) درباره ی مردانی که در این آیه از آنها ستایش شده است فرمود: این مردان مشغول تجارت بودند امّا هنگام فرا رسیدن وقت نماز دست از تجارت خود کشیده و به سوی ادای نماز می شتافتند و اجر و ثواب آنها بیشتر از کسانی است که مشغول به کار و تجارت نبوده اند.(6)
امام رضا (علیه السلام) فرمود: هنگامی که مشغول تجارت هستی و وقت نماز فرا رسید. از تجارت خود دست کشیده و به نماز خود مشغول شو. و نباید تجارت تو مانع از ادای نماز در اولّ وقت آن گردد زیرا خدای عزّ و جلّ در قرآن گروهی را مورد ستایش قرار داده و درباره ی آنها فرموده است:
آنها مردانی هستند که تجارت و خرید و فروش آنان را از ذکر الهی بازنمی دارد.
این گروه از مردان مشغول تجارت بودند امّا هنگام فرا رسیدن وقت نماز، دست از تجارت کشیده و به خواندن نماز پرداختند و اجر و ثواب این گروه بیشتر از کسانی است که به کاری مشغول نبوده و به نماز ایستادند.(7)
و در نقل دیگری درباره این گروه آمده است: کار آن گروه آهنگری و دوزندگی بوده است امّا هنگام فرا رسیدن وقت نماز دست از کار کشیده و به خواندن نماز مشغول می شدند.(8)
غیرت داشتن
امام صادق (علیه السلام) فرمود: بدرستیکه خداوند متعال شخص غیرتمند را دوست دارد.(9)
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: غیرت داشتن نشانه ی ایمان است.(10)
امام رضا (علیه السلام) فرمود: در خروس سفید پنج نشانه از نشانه های پیامبران (علیهما السلام) وجود دارد: سخاوت و شجاعت و قناعت و شناختن وقت نماز و نزدیکی کردن زیاد و غیرت داشتن.(11)
در حدیث آمده است: غیرت داشتن یکی از مکارم اخلاق بشمار می آید و خدای متعال این صفت نیک را در نهاد انبیاء (علیهم السلام) قرار داده است و لازم است شخصی که دارای این خصلت می باشد حمد خدای متعال را ــ بخاطر داشتن آن ــ به جای آورد. و بداند که خداوند متعال خیر را به او کرامت فرموده است.
و لازم است بر شخصی که فاقد این خصلت می باشد که به درگاه خداوند متعال تضرّع نماید و از حضرتش درخواست کند تا این خصلت را در نهاد او قرار دهد.(12)
منصرف شدن از ارتکاب گناه با زن نامحرم بخاطر ترس از خدای عزّ و جلّ
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: مردی که توانایی ارتکاب گناه با زن نامحرمی را داشته باشد امّا بخاطر ترس از خدای عزّ و جلّ از این کار منصرف می گردد، خدای متعال جهنّم را بر او حرام خواهد کرد. و او را از گزند و فزع روز قیامت در امان خواهد داشت و او را وارد بهشت خواهد نمود.(13)
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: هفت گروه هستند که در روز قیامت در سایه ی رحمت الهی قرار خواهند گرفت. از جمله ی آنها: مردی است که زن زیبائی او را به ارتکاب گناه دعوت می نماید. امّا آن مرد در جواب او می گوید: من از خدا می ترسم(یعنی: بخاطر ترس از خداوند متعال مرتکب این گناه نمی گردم).(14)
مردی به همراه همسر خود با کشتی مسافرت می کرد که طوفانی وزیدن گرفته و کشتی آنها بوسیله ی آن طوفان درهم شکست و تنها زن آن مرد بوسیله ی تکّه چوبی از غرق شدن نجات یافت و خود را به ساحل جزیره ای رساند.
در میان آن جزیره جوان راهزنی وجود داشت که از ارتکاب هیچ معصیت و گناهی رویگردان نبوده و ابائی نداشت.
هنگامی که آن راهزن متوجّه این زن شد به طرف او آمده و قصد تجاوز به او و ارتکاب گناه داشت.
هنگامی که آن جوان به آن زن نزدیک شد و آن زن متوجّه قصد شوم آن جوان شد، بدن او از شدّت اضطراب به لرزه افتاد.
آن جوان به آن زن گفت: چرا می لرزی و مضطرب هستی؟
آن زن گفت: بخاطر ارتکاب این گناه می ترسم و از خدای عزّ وجلّ خوف دارم.
آنگاه آن جوان به آن زن گفت: آیا تاکنون مرتکب این گناه شده ای؟
آن زن جواب داد: به عزّت و جلال خدا سوگند که تاکنون مرتکب این گناه نشده ام.
سپس آن جوان به آن زن گفت: تو در طول زندگی خود مرتکب این گناه نشده ای و این گونه به خود می لرزی و از خدا می ترسی؟
باید من ــ که می خواهم با زور به تو تجاوز کنم ــ از خدا بترسم.
و از ارتکاب این عمل شنیع بر خود بلرزم.
و بدین ترتیب آن جوان از ارتکاب گناه با آن زن منصرف شده و به آن زن دست درازی نکرد. و از او دور شد.
و به درگاه خدا توبه و انابه نمود. و از کرده ی خود پشیمان گشت.
و به طرف خانه ی خود به راه افتاد آن جوان در میان راه با شخص راهبی هم مسیر شد و آن دو با هم دوست شدند و چون گرمای آفتاب شدید بود و آنها را آزار می داد، راهب به آن جوان گفت: تو دعا بکن و از خدا بخواه تا ابری بر سر ما سایه افکند تا از حرارت و گرمی آفتاب کاسته گردد.
آن جوان گفت: من پیش خدا کار نیکی نکرده ام تا لایق اجابت دعا باشم.
سپس آن راهب به او گفت: من دعا می کنم و تو آمین بگو.
آن جوان قبول کرد.
سپس راهب مشغول دعا و راز و نیاز شده و از خدای متعال ابری را طلب نمود و آن جوان نیز پس از دعای راهب آمین گفت.
هنوز مدّت زمان اندکی از این دعا نگذشته بود که ابری در آسمان پدیدار شد و بر سر آن جوان و راهب سایه افکند. و به همراه آن دو نفر حرکت می کرد.
پس از مدتی که آن دو نفر یک مسیر را با هم طی کردند به دو راهی رسیدند که هر کدام از آن دو باید به طرف راه و مسیر خود می رفت.
سپس راهب راه خود را در پیش گرفت. و آن جوان در راه و مسیر خود قدم گذاشت. پس از آنکه راه آن دو از هم جدا شد آن ابر بالای سر آن جوان قرار گرفت و بر او سایه افکند و به همراه او راه افتاد.
در این هنگام راهب از این امر متعجّب شده و به آن جوان گفت: تو از من برتر هستی زیرا استجابت این دعا و آمدن این ابر بخاطر تو بوده است.
به من بگو چه عمل خیری انجام داده ای که اینگونه مورد رحمت الهی قرار گرفته ای؟
آن جوان ماجرای خود با آن زن را بیان کرد.
در این هنگام آن راهب به آن مرد گفت: خداوند عزّ و جلّ گناه تو را به خاطر خوف و ترسی که از او داشته ای بخشید.
اینک نگاه کن که در آینده چه می کنی(یعنی: اینک که مورد آمرزش قرار گرفته ای در آینده مواظب رفتار خود باش که چه می کنی).(15)
مردی که موی بینی خود را برطرف می کند
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: از موی سبیل خود بکاهید و موهای بینی خود را برطرف سازید. زیرا این کار زیبایی شما را افزونتر می سازد.(16)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: از موی سبیل خود بکاهید و موی بینی خود را برطرف سازید و به نظافت شخصی خود بپردازید. زیرا این کار بر زیبائی شما می افزاید.(17)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: برطرف کردن موی بینی صورت شخص را زیبا می سازد.(18)
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: بدرستیکه خداوند متعال زیبا است. و او زیبائی را دوست دارد.(19)
مردی که موی سر او کوتاه و مرتّب می باشد
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به مردی فرمود: موی سر خود را کوتاه کن. زیرا این کار بر زیبائی تو می افزاید.(20)
مردی از امام صادق (علیه السلام) درباره ی کوتاه کردن موی سر پرسش نمود؟
امام صادق (علیه السلام) فرمود: این کار نیکو می باشد.(21)
مردی درباره ی کوتاه کردن موی سر از امام باقر (علیه السلام) پرسش نمود؟
امام باقر (علیه السلام) فرمود: این کار بر نظافت و پاکیزگی شخص می افزاید.(22)
در نقلی آمده است: کوتاه کردن موی سر برای مردان شامل فوائد پسندیده ی بسیاری می باشد.
از جمله ی آنها: پیشانی را فراخ نشان می دهد و صورت را بشّاش می نماید و بینائی را افزایش می دهد.
و جلوه رُخ را نمایان می کند و چهره ی مرد را از شبیه شدن به چهره ی زنانه متمایز می سازد.
و این کار مورد سفارش قرار گرفت است.(23)
پینوشتها:
1ــ قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): من سعی علی عیاله فی طلب الحلال فهو فی سبیل الله (روضه الواعظین ج 2 ص 435).
2ــ قال أمیرالمؤمنین (علیه السلام): الشاخص فی طلب الرزق الحلال کالمجاهد فی سبیل الله (دعائم الإسلام ج 2 ص 15 و عوالی اللئالی ج 3 ص 194).
3ــ قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): من بات کالاًّ من طلب الحلال. بات مغفوراً له (الأمالی للشیخ الصدوق ــ علیه الرحمه ــ ص 364 و جامع الأخبار ص 389 الفصل 99 و تنبیه الخواطر ج 2 ص 167).
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): من بات کالاًّ فی طلب الحلال. غفرالله له (عوالی اللئالی ج 3 ص 200 و ص 294).
4ــ قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): العباده سبعون جزءاً. أفضلها: طلب الحلال (الکافی ج 5 ص 78 باب: الحثّ علی الطلب و التعرّض للرزق)(و تهذیب الأحکام ج 6 ص 372 باب: المکاسب و المعائش).
5- قال محمّد بن المنکدر: خرجت إلی بعض نواحی المدینه فی ساعه حارّه. فلقیت محمّد بن علیّ (علیهما السلام)ــ و کان رجلاً بدیناً ــ و هو متّکی علی غلامین له أسودین ــ أو مولیین له ــ.
فقلت فی نفسی: شیخ من شیوخ قریش فی هذه الساعه علی هذه الحال فی طلب الدنیا!؟
أشهدک أعظّنه . فدنوت منه. فسلّمت علیه. فسلّم علیّ ببُهر . و قد تصبب عرقاً.
فقلت: ــ أصلحک الله ــ. شیخ من أشیاخ قریش فی هذه الساعه. علی هذه الحال فی طلب الدنیا؟! لو جائک الموت و أنت علی هذه الحال؟
قال: فخلّی عن الغلامین من یده ثمّ تساند فقال (علیه السلام): لو جائنی ــ و الله ــ الموت و أنا فی هذه الحال جائنی و أنا فی طاعه من طاعات الله عزّ و جلّ أکفّ بها نفسی و عیالی عنک و عن الناس.
و إنمّا کنت أخاف الموت لو جائنی و أنا علی معصیه من معاصی الله عزّ و جلّ.
فقلت: ــ صدقت ــ یرحمک الله أردت أن أعظک فوعظتنی.
(الإشاد للشیخ المفید ــ علیه الرحمه ــ ج 2 ص 161)
6- عن روح بن عبدالرحیم عن أبی عبدالله (علیه السلام) فی قول الله عزّ و جلّ:
رِجَالٌ لاَّتُلهِیهِم تِجَارهٌ و لابَیعٌ عَن ذِکرِ و إقامِ الصَّلاه.
قال (علیه السلام): کانوا أصحاب تجاره. فإذا حضرت الصلاه. ترکوا التجاره. و إنطلقوا إلی الصلاه.
و هم أعظم أجراً ممّن لم یتّجر (من لایحضره الفقیه ج 3 ص 119).
7- قال الإمام الرضا (علیه السلام): إذا کنت فی تجارتک. و حضرت الصلاه. فلایشغلک عنها متجرک.
فإنّ الله عزّ و جلّ وصف قوماً و مدحهم.
فقال: رجال لاتلهیهم تجاره و لابیع عن ذکر الله.
و کان هؤلاء القوم یتجرون. فإذا حضرت الصلاه. ترکوا تجارتهم. و قاموا إلی صلاتهم.
و کانوا أعظم أجراً ممّن لایتّجر. و یصلّی (الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا (علیه السلام) ص 250 الباب 36 ).
8- لاتلهیهم تجاره و لابیع عن ذکر الله.
إنّهم کانوا حدّادین و خرّازین.
فکان أحدهم إذا رفع المطرقه. أو غرز الأشفی. فیسمع الأذان. لم یخرج الأشفی من المغرز. و لم یضرب بالمطرقه. و رمی بها. و قام إلی الصلاه (تنبیه الخواطر ج 1 ص 43).
9- قال الإمام الصادق (علیه السلام): إنّ الله تبارک و تعالی غیور یحبّ کلّ غیور.
و لغیرته حرّم الفواحش ظاهرها و باطنها (الکافی ج 5 ص 535 و المشکاه ج 2 ص 127).
10- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): إنّ الغیره من الإیمان (من لایحضره الفقیه ج 3 ص 281).
(و راجع: النوادر للسیّد فضل الله الراوندی ــ علیه الرحمه ــ ص 179 و الجعفریّات ص 162 و دعائم الإسلام ص 217).
11- عن أبی شعیب المحاملی عن أبی الحسن (علیه السلام) قال: قال: فی الدیک خمس خصال من خصال الأنبیاء (علیهم السلام): السخاء و الشجاعه و القناعه و المعرفه بأوقات الصلوات و کثره الطروقه و الغیره (الکافی ج 6 ص 550).
12- قال الإمام الصادق (علیه السلام): إنّ الله تبارک و تعالی خصّ الأنبیاء (علیهم السلام) بمکارم الأخلاق.
فمن کانت فیه. فلیعلم أنّه من خیر أراده الله به.
و من لم یکن فیه. فلیتضرّع إلی الله عزّ و جلّ. و لیسأله إیّاها.
ثمّ عدّها و قال (علیهم السلام): الیقین و القناعه و الصبر و الشکر و الحلم و حسن الخُلق و السخاء و الغیره و الشجاعه و المروءه و البرّ و أداء الأمانه (مشکاه الأنوار ج 1 ص 133).
13- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): من قدر علی امرأه ــ أو جاریه ــ حراماً. فترکها ــ مخافه الله ــ حرّم الله عزّ و جلّ علیه النار. و آمنه الله تعالی من الفزع الأکبر. و أدخله الله الجنّه (ثواب الأعمال ص 334).
14- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): سبعه فی ظلّ عرش الله عزّ و جلّ ــ یوم لا ظلّ إلاّ ظلّه ــ … و رجل دعته إمرأه ذات جمال ــ إلی نفسها ــ. فقال: إنّی أخاف الله ربّ العالمین (الخصال ص 343).
15- عن أبی حمزه الثمالی عن علیّ بن الحسین صلوات الله علیهما قال: إنّ رجلاً رکب البحر بأهله. فکسر بهم. فلم ینج ممّن کان فی السفینه إلاّ امرأه الرجل.
فإنّها نجت علی لوح من ألواح السفینه حتّی ألجأت علی جزیره من جزائر البحر.
و کان فی تلک الجزیره رجل یقطع الطریق ــ و لم یدع لله حرمه إلاّ انتهکها ــ.
فلم یعلم إلاّ و المرأه قائمه علی رأسه. فرفع رأسه إلیها فقال: إنسیّه أم جنیّه؟
فقالت: إنسیّه.
فلم یکلّمها کلمه حتّی جلس منها مجلس الرجل من أهله. فلمّا أن همّ بها اضطربت.
فقال لها: مالک تضطربین؟
فقالت: أفرق من هذا ــ و أومأت بیدها إلی السماء ــ.
قال: فصنعت من هذا شیئاً؟
قالت: لا ــ و عزّته ــ.
قال: فأنت تفرقین منه هذا الفرق. و لم تصنعی من هذا شیئاً و إنّما أستکرهک استکراهاً ــ.
فأنا ــ و الله ــ أولی بهذا الفرق و الخوف ــ و أحقّ ــ منک.
قال: فقام. و لم یحدث شیئاً. و رجع إلی أهله. و لیست له همّه إلاّ التوبه و المراجعه.
فبینا هو یمشی. إذا صادفه راهب ــ یمشی فی الطریق ــ. فحمیت علیهما الشمس.
فقال الراهب للشابّ: ادع الله یظلّنا ــ بغمامه ــ فقد حمیت علینا الشمس ــ.
فقال الشابّ: ما أعلم أنّ لی ــ عند ربّی ــ حسنه. فأتجاسر علی أن أسأله شیئاً.
قال: فأدعو أنا و تؤمنّ أنت؟
قال: نعم.
فأقبل الراهب یدعوا و الشابّ یؤمنّ. فما کان بأسرع من أن أظلّتهما غمامه.
فمشیا. تحتها ملیّاً من النهار. ثمّ تفرّقت الجادّه جادّتین. فأخذ الشابّ فی واحده. و أخذ الراهب فی واحده. فإذاً السحابه مع الشابّ.
فقال: الراهب أنت خیر منّی. لک استجیب و لم یستجب لی.
فأخبرنی ما قصّتک؟
فأخبره بخبر المرأه.
فقال: غفر لک ما مضی حیث دخلک الخوف.
فانظر کیف تکون فیما تستقبل (الکافی ج 2 ص 69).
16- قال أمیرالمؤمنین (علیه السلام): قال لنا رسول الله (صلی الله علیه و آله): لیأخذ أخذکم من شاربه.
و ینتف شعر أنفه.
فإنّ ذلک یزید فی جماله (الجعفریّات ص 258).
17- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): لیأخذ أحدکم من شاربه و الشعر الذی فی أنفه.
و لیتعاهد نفسه. فإنّ ذلک یزید فی جماله (قرب الاسناد ص 67).
18- قال الإمام الصادق (علیه السلام): أخذ الشعر من الأنف یحسّن الوجه (الکافی ج 6 ص 488و من لایحضره الفقیه ج 1 ص 71 و مکارم الأخلاق ج 1 ص 139 و عوالی اللئالی ج 4 ص 14).
19 ــ قال أمیرالمؤمنین (علیه السلام): إنّ الله جمیل. یحبّ الجمال …. (الکافی ج 6 ص 438 و الخصال ص 612 و دعائم الإسلام ج 1 ص 155 و مکارم الأخلاق ج 1 ص 231).
20- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) لرجل: إحلق. فإنّه یزید فی جمالک (من لایحضره الفقیه ج 1 ص 71 و مکارم الأخلاق ج 1 ص 137).
21- سئل الإمام الصادق (علیه السلام) عن حلق الرأس؟
قال (علیه السلام): حسن (مکارم الأخلاق) ج 1 ص 167).
22- عن زراره قال: قلت لأبی جعفر (علیه السلام): الرجل یقلّم أظفاره و یجزّ شاربه و یأخذ من شعر لحیته و رأسه. هل ینقض ذلک وضوئه؟
فقال (علیه السلام): ــ یا زراره ــ کلّ هذا سنّه. و الوضوء فریضه.
و لیس شیء من السنّه ینقض الفریضه.
و إنّ ذلک لیزیده تطهیراً (تهذیب الأحکام ج 1 ص 368 و من لایحضره الفقیه ج 1 ص 38).
23- روی: أنّ فی حلق الرأس عشر خصال محموده: یحسّن الطلعه.
و یمحو الکسفه.
و ینقی البشره.
و یجلوا الحدقه.
و یغلّظ القصره.
و یشدّ الکدنه.
و یخرج من حدّ النسائیه إلی حدّ الرجولیّه.
و هو أحد الفروض المؤکدّه (مستدرک الوسائل ج 1 ص 400).
منبع مقاله: ناجی موسوی جزایری، سید هاشم، (1389)، مردان رحمت شده و مردان نفرین شده، قم: ناجی جزایری، چاپ اول