نماز و تهذیب درون
نماز و روزه در قسمت اعظم و یا همه شرایع آسمانی وجود داشته است به جهت اینکه هر شریعت برای تربیت و پرورش امت خود وارد شده و ممکن نیست که خلاق متعال پیامبری را بفرستد و آن هدف، همراه آن پیامبر نباشد. تمام پیامبران برای تربیت بشر و آشنا ساختن آنها با خدا فرو فرستاده شدهاند و چون نماز یاد خدا و پیوند انسان با خداست. طبعاً باید در همه شرایع آسمانی باشد. جوهر نماز در همه شرایع بوده هر چند کیفیتها مختلف بوده است. حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ هدف را چنین بیان میکند «لِیُقیمُوا الصَّلوهَ» برای این هست که نماز را بپای دارند و این حاکی از این است که در شریعت او نماز بوده و حرکات و سکنات و افکار او در شرایع پیشین هم بوده است. هر چند از نظر کم و کیف با صلوه اسلامی تفاوتی داشتهاند.
لقمان و نماز
شخصیت حضرت لقمان ـ علیه السّلام ـ برای ما ناشناخته است که آیا او پیامبر بوده یا فقط مردی حکیم و دانا؟ (با اینکه اکثر روایات دال بر پیامبری ایشان است) در هر صورت، هنگامی که به سخنان این مربی نمونه در قرآن کریم میرسیم، میبینیم وقتی که میخواهد فرزندش را تربیت کند، ابتدا به مسائل علمی ـ عقیدتی اشاره میکند و میفرماید: «یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللهِ اِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ» سپس درباره علم الهی سخن میگوید که: «یا بُنّیَّ انّها اِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ…» همین که از مسائل علمی ـ عقیدتی عبور میکند، به جنبههای علمی میرسد و در ابتدای آن به اقامه نماز سفارش میکند و میفرماید:
«یا بُنَیَّ اقِمِ الصَّلوهَ وَ اْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلی ما اَصابَکَ اِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزمِ الْاُمُورِ»
زندگی لقمان در آن برهه تاریخی که میزیسته، بدرستی برای ما شناخته شده نیست. البته روایات و نقلهای آحادی موجود است ولی این نقلهای آحاد یقینی نیست.
همان گونه که در قرآن کریم حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ دلیل اسکان خانوادهاش را در بیابان بدون آب و علف اقامه نماز ذکر میکند که «لِیُقیمُو الصَّلوه» دربارهی حضرت لقمان ـ علیه السّلام ـ این مربی نمونه هم میبینیم که پس از سفارش به عقاید و در توصیه به مسائل تربیتی از نماز آغاز میکند که: «یا بُنَیَّ اَقِمِ الصَّلوهَ…» یعنی آنچه را که سفارش میکند بر پایهی نماز است و زنده نگه داشتن آن. نه تنها خود را نماز خوان کن بلکه کاری کن که نماز در جامعه زنده و برپا باشد.
نماز و پیامبران
مسأله نماز در شرایع پیامبران دیگر نیز مطرح بوده است (چه شرایع مستقیم و چه شرایع تابع) «وَ اَوحَینا اِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیراتِ وَ اِقامَ الصَّلوهِ» در قرآن این مسأله در مورد حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ و حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ مطرح است و قرآن درباره حضرت اسماعیل ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «وَ کانَ یَأمُرُ اَهْلَهُ بِالصَّلوهِ وَ الزَّکوه» مسأله تنها سفارش به نماز نیست بلکه امر به اقامه نماز است که میفرماید: «وَ کانَ یَأمُرُ اَهْلَهُ بِالصَّلوهِ» البته حضرت اسماعیل ـ علیه السّلام ـ بعد از حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ بوده است و پیرو آئین ایشان.
دربارهی حضرت مسیح ـ علیه السّلام ـ همان آیاتی که در سوره مریم میباشد، نشانه وجود چنین عبادت الهی است در آنجا که میفرماید: «وَ اَوصانی بِالصَّلوهِ وَ الزّکوهِ…» یعنی خلاق متعال مرا به نماز سفارش کرده، به اینکه نه تنها نماز بخوانم بلکه نماز را در جامعه گسترش دهم.
مجموع آیاتی که دربارهی نماز در شرایع پیشین وارد شده، حاکی از این مطلب است که: از زمان حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ به بعد، این مسأله وجود داشته که هم خود به نماز سفارش شدهاند و هم ایشان، فرزندان و امت خود را به نماز سفارش کردهاند.
آنچه که دربارهی حضرت نوح ـ علیه السّلام ـ وارد شده است این است که حضرت نوح ـ علیه السّلام ـ شیخ انبیاء است، نخستین پیامبری است که شریعت آورده است. (پیامبران پیشین دارای کتاب بودند اما دربارهی یک شریعت مدون، تاریخ و روایات از آن گزارش نمیدهد) نوح، اول پیامبری است که با یک شریعت مدون آمده است. دربارهی نماز حضرت نوح ـ علیه السّلام ـ آیهای در قرآن نیست اما چون این دین، دین واحد است. جوهر این دین در تمام زمانها یکی است با اینکه شکلهای آن با هم فرق دارند. لذا میتوان استنباط کرد که در شریعت حضرت نوح ـ علیه السّلام ـ هم نیایشی به نام نماز بوده است بنابراین یک نیایش مستند، یک عمل تربیتی مستمر، از نخسین روزی که شریعتی به نام شرایع آسمانی آمده تا زمانی پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله و سلم- بوده و همه و همه مأمور بر پا داشتن نماز و این نیایش عمومی که بزرگترین وسیله تربیتی است، بودهاند. با مراجعه به تلمود و کتابهایی که دربارهی تورات و انجیل نوشته شده یعنی آموزش کتاب مقدس، اجمالاً میتوان همین عمل را، هم در تورات و هم در انجیل یافت و معتقدان بدانها نیز نماز و نیایش داشتهاند و الآن هم متدینین عالم برای خود نیایشهایی دارند.
انگیزههای اقامهی نماز:
1ـ نماز و یاد خدا
دربارهی انگیزههای این عمل سخن فراوان است که گاهی در قرآن تصریح شده و گاهی خود انسان با بررسی این عمل، این انگیزهها را به دست میآورد. انگیزهای که در قرآن به آن تصریح شده است، مسأله یاد خداست. خداوند میفرماید: «اَقِمِ الصَّلوه لِذِکری» بشری که به یاد خدا باشد. کمتر گناه میکند و اگر یاد او قوی باشد هیچ گناهی نمیکند. اما بشری که غافل از خدا باشد از جانور هم درندهتر میشود. به همان میزانی که انسان متذکر خداست و یاد خدا در او حکومت میکند، به همان نسبت از گناه و جرم و عصیان میکاهد و به همان مقداری که از خدا غافل است، به همان نسبت بر جرم و گناه او افزوده میشود. در اینجا یک تناسب معکوس وجود دارد. یاد خدا هر چقدر بیشتر باشد جرم کمتر و گناه کمتر میشود و بر عکس یاد خدا هر چه کاهش پیدا کند، هر چه پائینتر بیاید جرم بالاتر است. «اَقِمِ الصَّلوه لِذِکری». اگر حالات جانیان را بخوانیم میفهمیم افرادی که جنایت میکنند (در حالت جنایت) چه نوع روحیهای بر آنها حکومت میکند. آیا روحیهی آنان خدا گرائی، خدا خواهی و خدا جوئی است یا روحیهی شیطان خواهی و نفس پرستی؟
2ـ باز دارندگی نماز
انگیزه دوم که در قرآن صریحاً مطرح شده است، مسألهی نهی از فحشا و منکر است. «اِنَّ الصَّلوهَ تَنْهی عَنِ الْفَحشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»
این آیه از حقیقتی گزارش میهد و از طرفی دیگر در عالم گروهی از نمازگزاران متأسفانه دنبال فحشا و منکرات هستند. پس این آیه را چگونه معنا کنیم؟ و مقصود وحی الهی چیست؟ در اینجا بیانات مختلفی است.
ـ نظر مقام معظم رهبری: یکی از این بیانات همان بود که مقام معظم رهبری در سخنرانی خود فرمودند و بیان متینی هم هست و آن اینکه «اینها اصلاً نماز نیست و اگر نماز، نماز باشد یعنی در آن یاد خدا باشد به همان مقدار از گناه و جرم میکاهد. همان گونه که اشاره شد یک تناسب معکوس وجود دارد: یاد خدا هر چه بالا برود، جرم تنزل مییابد و بالعکس.
اما دو بیان دیگر هم در این مورد هست که میتواند مفهوم آیه را روشنتر کند.
ـ نظری دیگر: و آن این است که اینگونه انگیزهها در قرآن به صورت مقتضی بیان شده نه به صورت علت تامه. فرق است در اینکه یک انگیزه و یک اثر، اثر لاینفک شما باشد و بین اینکه اثر لاینفکی نباشد و تنها مقتضی باشد. مشروط بر اینکه موانع، این مقتضی را از اثر نیاندازد، عمل میکند.
اگر قرآن مجید میفرماید: «اِنَّ الصَّلوهَ تَنْهی عَنِ الْفَحشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» یعنی این عمل زمینه تقوا را ایجاد میکند و مسلماً اگر شرایط دیگر تطبیق کند این آدم به طرف فحشاء و منکر نخواهد رفت. مسأله، مسألهی زمینه است. در همه انگیزههایی که در عبادت هست، این زمینه حاکم است برای مثال اگر برای جهاد در قرآن مجید زمینهای ذکر شده، این کافی نیست بلکه باید شروط دیگری هم فراهم باشد. این مثل آن است که دکتری برای شما نسخهای را میپیچد و داروئی معین میکند، این دارو زمینه بهبودی را فراهم میکند ولی مشروط بر اینکه دیگر شرایط هم با این نسخه تطبیق کند و از آنچه این اثر را خنثی میکند، پرهیز نماید و با خوردن این دارو در صورت عدم پرهیز لازم، مسلماً این دارو اثر خود را از دست خواهد داد. «اِنَّ الصَّلوهَ تَنْهی عَنِ الْفَحشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» یعنی زمینه ساز این است که این بشر پاک باشد. اگر انسان هنگام گناه به یاد خدا باشد و بداند که اعمال او را مینویسند و طبق آیهی: «اِنّا کُنّا نَستَنسِخُ ماکُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» عکس برداری میکنند، مسلماً (به مقدار یاد و به مقدار توجه به این مسأله) از گناه میکاهد این زمینه است، مشروط بر اینکه دیگر عوامل، این زمینه را خنثی نکند.
ـ نظر مرحوم علامه طباطبایی: ایشان میفرماید شما دو نفر را فرض کنید که یکی نمازگزار و دیگری تارک الصلوه باشد. همان نمازگزاری که گناه دیگری هم انجام میدهد، باز در زندگی از یک گناهی پرهیز میکند که آن تارک الصلوه پرهیز نمیکند.@#@ برای مثال جامهی خود را پاک نگاه میدارد. بدن خود را پاک کرده، برای جنابت، غسل میکند. لااقل جایگاه نماز خود را از حلال تهیه میکند و لباس خود را از حلال تهیه میکند. هر چند که یک انسانی غرق در گناه باشد اما در نماز خود کوشش میکند که یک مقدار از حلال را رعایت کرده، از حرام اجتناب نماید. مسلماً انسانهای نمازگزار حداقل به این گونه مسائل مقیدند ولی افراد تارک الصلوه هیچ تقیدی ندارند.
در روایات اهل بیت برای نماز انگیزهای بیان شده است که از خود این اعمال و افعال انتظار میرود. روایتی است در وسائل الشیعه از امام صادق ـ علیه السّلام ـ در قسمتی از این روایت امام صادق ـ علیه السّلام ـ دربارهی نماز تحلیلی دارد. در روایت اینگونه آمده:
که فردی خدمت امام ـ علیه السّلام ـ میرسد و عرض میکند: یا ابن رسول الله انگیزهی نماز خواندن چیست؟ امام ـ علیه السّلام ـ چنین میفرماید: «اِنَّ الصَّلوهَ اِقرارٌ برُبُوبِیَّهِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ». ربوبیت غیر از خالقیت است، خالقیت، آفرینشگری است ولی ربوبیت، کارگردانی این جهان است. «الحمدلله رب العالمین» کارگردان جهان و مدیر جهان، خداست. در عین حالی که خالق خداست، کارگردان هم اوست.
هنگامی که بدانم صاحب من خداست، کارگردان من خداست، دیگر این طرف و آن طرف نمیروم. کمتر آبروی خودم را میریزم. کمتر حیثیت خودم را فدای طمعهای خودم قرار میدهم. ربوبیت غیر از خالقیت است. در کتابهای کلامی غالباً خلط میشود. فکر میکنند رب به معنی آفریدگار است، خیر! آفریدگاری یک مقام است و ربوبیت و کارگردانی مقام دیگر (رب الزرع به کسی میگویند که صاحب مزرعه باشد این مزرعه را بکارد و درو کند در موقع مناسب آبیاری کند کسی که مشغول این کار هست به او میگویند رب الزرع) اگر من بدانم که جزیی از این جهان هستم، مدبر دارم و اگر بدانم خداست که کار مرا، زندگی مرا و روزی مرا تدبیر کرده است و اسباب حلالی معرفی کرده تا به دنبال آن بروم، این آیا وسیلهی تربیت نیست؟
امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرماید: هنگامی که بشر پیشانی را بر خاک مینهد، خود را با خاک یکسان میداند. این مساوات با خاک آن چنان او را پرورش میدهد که از آن جبروت و تکبر پائین میآید. چرا در روایات هست که باید بر خاک سجده کرد، بر سنگ سجده کرد؟ مسجود علیه باید خاک باشد نه طلا و نقره و فرشهای مخملی.
زیرا وقتی مسجود علیه خاک باشد انسان یک نوع حالت تساوی با خاک پیدا میکند. در صحیح مسلم یا صحیح بخاری از انس بن مالک از قول رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ نقل شده است که پرسیدند: چرا پیشانی را بر خاک و بر سنگهای گرم مسجد الحرام یا مسجد نبوی بگذاریم؟ اجازه بده بر غیر سنگ و خاک سجده کنیم. رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرمود: به همانها سجده کنید،بر خاک سجده کنید و بر سنگ سجده کنید. سنگ و خاک باید مسجود علیه باشد تا در مقابل این خاک، ذلت شما آشکار شود و دست از گناه بردارید.
3ـ نماز و انسان سازی
در حقیقت تربیت و انسان سازی در نماز است اما در صورتی که نماز، واقعی باشد و آن حالت خشوع و توجه و تذکر در انسان موجود باشد. هر چند که این حالت در نمازهای عادی بسیار کم باشد ولی در مجموع این مطلب همان حالت نسبی را دارد. و اما اگر مسأله اعتباری نباشد و اساسی باشد مسلماً تربیتش بیش از همه چیزهاست. خدا رحمت کند استاد بزرگوارم حضرت امام ـ رحمه الله ـ ، مرحوم آقا میرزا جواد آقا ملکی تبریزی را. امام میفرمود: من در محضر آقای ملکی تبریزی بودم اما نه به عنوان استاد و شاگردی. میآمدم و مینشستم و ایشان نیم ساعت قبل از ظهر به مدرسه فیضیه میآمدند و مینشستند. من از حالتش میفهمیدم که منتظر وقت نماز است. اصلاً نماز برای او یک کار اساسی بود. ایشان نقل میکرد که من روزی رفتم به منزل ایشان و دیدم مرحوم آقای ملکی مشغول نماز است و به تمام معنا این مجذوب خدا، از خود بیخود است. در حال قنوت بود و شعری به فارسی میخواند (البته در قنوت هر نوع دعائی با هر نوع زبانی جایز است) دیدم در قنوت چنین میگوید:
گر بشکافند، سرا پای من جز تو نبینند در اعضای من
یعنی: من میتوانم این را بگویم که اگر سر تا پای مرا بشکافند جز خدا در قلب من کسی نیست. او انسان وارستهای است که این گونه نماز میخواند و دیگر در آن حالت نمیتواند به خدا دروغ بگوید. آن، حالتی نیست که انسان خلاف بگوید. حالتی نیست که در آن مبالغه در کار باشد. حاکم بر قلب خداست. «هُمْ وَ الْجَنَّهُ کَمَنْ قَدْرَآها هُمْ فیها مُنعِمُونَ وَ هَمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْرَآها هُمْ فیها مُعَذِّبُونَ» این نماز بحق «تَنْهی عَنِ الْفَحشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» است. این نماز همان طور که امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: انسان را از کبر و خودخواهی پائین میآورد.
4ـ انگیزههای دیگر
اما دیگر انگیزههای نماز، راوانند. اینها همین بود که در کتاب و سنت به صورت صریح آمده و اما در کتابهایی که دربارهی انگیزههای نماز نوشتهاند خصوصاً اسرار الصلوه مرحوم ملکی و دیگر عارفان، مسایل بیشتر از اینهاست. هر کسی به گونهای از این دریای معرفت میچشد. هر کسی به اندازه استعداد خود از این دریای کمال به کمالی میرسد. ما در این حد هستیم. نماز برای مردان خدا و شخصیتهای دیگر معنای دیگری دارد. معراج آنها معنی دیگری دارد که برای امثال من مفهوم نیست. آن یک سلسله رمز و رازهاست که اهل معنا درک میکنند. اگر شما برای یک کودک پنج ساله برخی مسایل را مطرح کنید درک نمیکند. او نسبت به آن مسایل در حقیقت عقیم است و درک ندارد. آن معنایی که عرفا از نماز دارند، لذتی که از نماز دارند، درکی که از نماز دارند برای من و امثال من مسایل نامفهومی است. آنها بندگان بزرگ خدا هستند. حقیقت معراج را میفهمند و واقعاً روح آنها با جهان بالا ارتباط پیدا میکند. اگر امیر مؤمنان به نماز میایستد و تیر از پایش میکشند و متوجه نمیشوند، این نماز دارای حقیقت است. در خانه امثال ما ممکن است نمازگزار به اندک چیزی حواسش پرت شود. اصلاً برخی در نماز اندیشههای دیگری دارند. این کجا و آن نمازی که امیر مومنان دارد کجا.
نکتهی آخر
نکتهای را مطرح میکنم در نماز باید وسایلی که مایه اقبال جوان به نماز است و در حقیقت سبب میشود که او به نماز روی آورد در مدارس و در مجتمعها، در نمازخانهها، در بازار و در خانهها فراهم شود. و ما باید بکوشیم کسانی که وارد مسجد و نمازخانه میشوند، از آن محیط ناراضی برنگردند. اگر یک نفر وارد مسجدی شود و نماز بخواند و نماز خوان دیگری نسبت به او بیاحترامی کند هر چند ارتباطی به خدا و مسجد ندارد ولی از نظر روانی مؤثراست. نظام جمهوری اسلامی باید کوشش کند در مساجد و مراکز دینی حتی در موارد اضطرار همه یکسان به مساجد بیایند و برای کسی جایگاه بلند یا جایگاه پائین و یا جایگاه بزرگی و کوچکی نباشد. اینها مایه رمیدن بعضی از نمازگزاران از مسجد است.
از همه دست اندرکاران سمینار اقامه نماز تشکر میکنم.
آیت الله سبحانی ـ نماز زیباترین نیایش، ص93