نقش منع زکوه در رکود اقتصاد اسلامى
آیا مانع الزکوه مشرک است ؟!
در اسلام شخص مانع الزکات مرتکب جرم بزرگیست و اگر منکر اصل فریضه زکات شود، طبق آنچه در ابواب فقهى ما آمده کسانى که منکر ضروریات یکى از احکام شرعى اسلام شوند کافرند، اگر زکات مال را از راه انکار و نپذیرفتن قانون مشروع زکات را ترک نمایند مشرکند و ارتداد آنان ثابت است .
در تقسیر آیاتى از قرآن مجید از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مى خوانیم :
مردى از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله پرسید: یا رسول الله قول خداى تعالى ، که فرمود:
و ویل للمشرکین ، الذین لا یؤ تون الزکوه و هم بالاخره هم کافرون (1)
و واى بر مشرکان ، آنانکه زکات مال خویش را نمى دهند و ایشان نسبت به آخرت از کافرانند.
حضرت فرمود:
خداوند عتاب نمى کند مشرکین را، آیا قول خداى تعالى را نشنیده اى که فرمود:
فویل للمصلین ، الذینهم عن صلوتهم ساهون ، الذین هم یراؤ ن . و یمنعون الماعون (2)
پس واى بر نمازگزاران ، آنانکه در نمازشان سهو مى کنند و ریاء مى نمایند و منع ماعون مى نمایند. ماعون یعنى نیازها و مایحتاج همسایگان را تاءمین نمى نمایند و بهمسایگان خود از غیز زکات کمک نمى کنند و به همسایگان خود مایحتاج زندگى و لوازم ، عاریه و امانت نمى دهد.
بنابراین ماعون از زکات واجب مى گذرد و به کمک مایحتاج زندگى همسایگان مى رسد، پس اگر همسایه از همسایه گندم یا آرد یا نان و امثال قرض و امانت بخواهد باید به همسایه این کمک را بنماید. ماعون یعنى همین .
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:
اگاه باشید، همانا ماعون ، زکات است .
سپس فرمود:
و الذى نفس محمد بیده ، ماخان الله احد شیئا من زکوه ماله الا مشرک بالله . (3)
سوگند به آنکس که نفس و جان محمد صلى الله علیه و آله به ید قدرت اوست ، خیانت نکرده است خدا را احدى بچیزى از زکات مالش ، مگر کسیکه مشرک است به خداى تعالى .
مفهوم واقعى حدیث شریف این است که ماعون را در این آیه به زکات معرفى مى کند و ترک زکات یعنى گناه نپرداختن زکات را، معادل با شرک دانسته است ، یعنى ترک زکات مساوى با گناه شرک به خداوند است .
توضیح دیگر اینکه ، اگر ویل و نفرین بر نمازگزاران سهو کننده و ریاکاران ایشان ، و یل و نفرین بر آنانکه با همسایگان خود در پرداختن ماعون و کمکهاى اولیه سهل انگارى مى کنند شامل گردد، پس بر مانع الزکات و منکران آن نفرین و لعن بیشتر، و کیفر زیادترى شامل مى گردد.
مانع الزکات مى خواهد یهودى بمیرد یا نصرانى ؟!
حضرت جعفر بن محمد الصادق علیه السلام در اینکه مانع الزکات مى خواهد یهودى بمیرد یا نصرانى از دنیا برود؟ فرمود:
من منع قیراطا من الزکوه فلیمت ان شاء یهودیا، او نصرانیا .(4)
اگر کسى یک قیراط از زکاتش را نپردازد، مى خواهد یهودى بمیرد، یا نصرانى (یعنى مسلمان نخواهد مرد).
چقدر آدمى باید شقى باشد که تحت تاءثیر چنین سخنانى قرار نگیرد و خود و اموالش را منفور و مطرود خداوند و پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمه معصومین علیه السلام قرار دهد.
بنابراین یک قیراط زکات ممکن است در سرنوشت حیات بخش یک مستضعف تاءثیر حیاتى داشته باشد. پس اگر با علم به این معنى ، مالدارى در صدد تزکیه اموال خویش برنیاید، بهمه مستضعفان مسلمان خیانت و ظلم کرده و بدینوسیله طبق بیان حضرت امام صادق علیه السلام از حریم دین مقدس اسلام خارج و آزاد است که به هر دین غیر اسلامى در آید.
چه مالى گنج محسوب مى شود؟!
کسانیکه اموال خویش چون طلا و نقره ، مسکوک و غیر مسکوک را گنج مى کنند، مشمول عذاب الیم دوزخ مى گردند. اما این اندوخته شان چه نوع مالى است ؟!
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در تفسیر آیه کنز چنین مى فرماید:
در فلسفه تشریع زکات ، امام صادق علیه السلام اختیار و امتحان اغنیاء و کمک بحال فقراء مسلمان را چنین ذکر فرمود:
انما وضعف الزکاه اختبارا للاغنیاء و معونه للفقراء و لو الناس اد و ازکاه اموالهم ما بقى مسلم فقیرا محتاجا و لا ستغنى بما فرض الله له و ان الناس ما افتق روا و لا احتاجوا و لا جاعلوا و لا عروا الا بذنوب الا غنیاء و حقیق على الله تبارک و تعالى ان یمنع رحمته ممن منع حق الله فى ماله و اقسم بالذى خلق الخلق و بسط الرزق انه ما ضاع مال فى بر و لا بحر الا بترک الزکاه و ما صى رد صید
فى بر و لا بحر الا بترک التسبیح فى ذلک الیوم و ان احب الناس الى الله تعالى اسخاهم کفا و اسخى الناس من ادى زکاه ماله و لم یبخل على المؤ منین بما افترض الله لهم فى ماله .(5)
حضرت امام صادق علیه السلام در اینکه چرا خداوند زکات را وضع نمود؟ فرمود: همانا زکات وضع شد تا آزمایش و امتحان براى اغنیاء باشد و مایه اعانت و کمک به ضعفا گردد. آزمایش سرمایه داران ، که چه کسانى از آنان زکات مى دهند و به فکر فقرا هستند و چه گروهى سرباز مى زنند.
آنگاه حضرت فرمود:
اگر مردم زکات اموالشان را اداء کنند، دیگر هیچ مسلمان فقیرى باقى نمى ماند. و هیچ سرمایه دارى از فوایض و احکام الهى که براى او و در راه خدمت به او تشریع شده احساس بى نیازى و استغنا نمى کند و براستى مردم ، فقیر نمى گردند و احتیاج به چیزى پیدا نمى کنند و محتاج نمى شوند و گرسنه و برهنه نمى گردند مگر به واسطه گناه سرمایه داران و مالداران و این مالدار است که موجبات فقر و گرسنگى و برهنگى ضعفا را فراهم مى سازد، (احتکار ارزاق مردم از سرمایه داران است ، گرانفروشى از سرمایه داران و مالداران و این مالدار است که موجبات فقر و گرسنگى و برهنگى ضعفا را فراهم مى سازد، (احتکار ارزاق مردم از سرمایه داران است ، گرانفروشى از سرمایه داران و مال اندوزان است سرمایه دارانند که موجب کبود کالاى مایحتاج زندگى مردم و موجب بازار سیاه مسلمانان مى گردند. از مال پرستى و دنیا پرستى و نزولخورى و مکیدن خون مستضعفین نیز از سرمایه داران مستثنى نیست و سزاوار است که خداوند تبارک و تعالى رحمتش را از کسانى که حق الله را نمى پردازند، یعنى زکات مالشان را نمى دهند، منع نموده و از آنان مضایقه کند. زیرا کسى که حق خداوند را از مال خویش نمى پردازد، سزاوار هر نوع خسارت و زیان و ضرر است .
حضرت در این باره فرمود:
سوگند به آنکسى که آفرید انسانها را، و بسط و گسترش داد ارزاق بشر را، براستى هیچ مالى در خشکى و دریا ضایع نمى گردد مگر به ترک زکات و هیچ صیدى در بر و بحر گرفتار نمى گردد، مگر در آنروز که از ذکر تسبیح و تقدیس خداوند غافل گردیده است . (یاد و ذکر خداوند با فطرت همه موجودات عجین شده است ، لذا غفلت از ذکر او جل ذکره ، موجب هر نوع بلا و آفت مى گردد) و گرامى ترین و محبوب ترین انسانها در پیشگاه حقتعالى دست بازترین و با سخاوت ترین آنانست و سخى ترین مردم کسى است که زکات مالش را بپردازد و نسبت به حق مؤ منین از آنچه که خداوند در مالشان فرض و واجب کرده است بخل نورزد.
بنابراین فلسفه تشریع زکات ، آزمایش اغنیا و اعانت فقرا مى باشد.
کل مال یؤ دى زکاته فلیس بکنز و ان کان تحت سبع ارضین و کل مال لا یؤ دى زکاته فهو کنز و ان کان فوق الارض .(6)
هر مالى که زکاتش ادا گردد کنز و گنج نیست ، اگر چه در زیر هفت طبقه زمین باشد و هر مالى که زکاتش اداء نگردد پس آن گنج است ، اگر چه در روى زمین باشد.
پس گنج آن مالى است که زکاتش داده نشود و صاحبش مشمول عذاب واقع خواهد شد و بطورکلى در دنیائى که اکثریت قاطع مردم آن زیر فقر بسر مى برند و بلکه از گرسنگى تلف مى شوند آیا گنج اموال به عنوان یک جنایت محسوب نمى گردد؟!!
چه بیمارئى دردناکتر از بخل است ؟
همچنین در روایت از اسحاق بن عمار از امام صادق علیه السلام مى خوانیم که حضرت فرمود:
پیامبر صلى الله علیه و آله به بنى سلمه خطاب کرد:
یا بنى سلمه من سیدکم ؟ چه کسى سید و سالار شماست ؟!!
گفتند: یا رسول الله ، سید و آقاى ما مردى است که در او صفت بخل است .
حضرت فرمود:
واى داء اءدوى من البخل ، ثم قال : بل سیدکم الابیض الجسد البراء بن معرور
آن حضرت فرمود چه دردى بزرگتر از بخل است ؟ نه ، سید شما آن مرد بخیل نیست ) بلکه سید و آقاى شما آن سفید پوست ، بنام براء بن معرور است .
و او مردى از صحابه و از انصار بود که از ابتداى بعثت با پیامبر همراه بود و به آنحضرت کمک مى کرد (در بیعت عقبه ) و او اول بیعت کننده ایست از صحابه و اول کسى که رو به قبله نموده و نماز خوانده است و نیز اول کسى بود که ثلث مالش را در راه خدا وصیت کرد و او یکى از نقباء صحابه مى باشد.
بنابراین براء بن معرور، یک انسان نمونه اى غیر از معصومین علیه السلام است که مى تواند بهترین الگو و اسوه مسلمانان باشد.
از امام موسى کاظم علیه السلام در مذمت فرد بخیل مى خوانیم :
البخیل من بخل بما افترض الله علیه .(7)
بخیل آن کسى است که به آنچه از فرایض الهى است بخل مى ورزد مانند آن کسیکه خمس و زکوه ، مالش را نمى پردازد.
براى دین مسلمان هیچ آفتى بدتر از بخل نیست
از اولین چیزهایى که بخیل نسبت به آن بخل مى ورزد فرایض الهى است و از آن جمله زکات مال مى باشد:
در ختام مبحث بخل به حدیثى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در مذمت بخل اشاره مى کنیم که حضرت فرمود:
ما محق الاسلام محق الشح شى ء، ثم قال : ان لهذا الشح دبیبا کدبیب النمل و شعبا کشعب الشوک . (8)
هیچ چیزى در نابودى اسلام ، مثل بخل نیست ، آنگاه فرمود: براى بخیل دبیب و مشى نرمى است مثل راه رفتن مورچه و ریسمان و حبل صیدى است مثل درخت شوک .
درخت شوک ، درختى پر شاخ و برگ و خاردار است که هر پرنده و حیوانى در درون آن گرفتار شود، مثل آن است که در دام افتاده است و خارها او را مى آزارند و او همیشه دربند است .
پس صفت شح که از نظر معنى از بخل هم بدتر است ، هر کسى را اگر رفتار کند، از او جدا نمى گردد و شاید رهایى از آن صعب و یا غیر ممکن باشد. صفت بخل هم که باعث مى شود بخیل اموالش را در راه خدا تزکیه نکند، نتیجه اش این مى شود، که همین پولهاى فراوان انباشته و تزکیه نشده ، در روز قیامت دور و بر شخص بخیل را احاطه کند و او نتواند از حب و علاقه و عشق افراطى به آن مالها خارج شده و به در آید، که بالاخره به دوزخ عمل خویش خواهد سوخت .
شحیح کسیت و بخیل کدامست ؟
در اینکه بدتر از بخیل انسانى است که به آنچه در دست مردم است و آنچه هم که در دست خویش است ، بخل مى ورزد، نه آن چه که در دست دارد، مى خواهد به اهلش برساند و نه دوست دارد که دیگران این وظیفه را ادا کنند.
فضل بن ابى قراء مى گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود:
اتدرى ما الشحیح ؟ قلت : هو البخیل . قال : الشحیح اءشد من البخیل ، ان البخیل یبخل بما فى یده و الشحیح یشح على فى اءیدى الناس و على ما فى یدیه حتى لا یرى مما فى ایدى الناس شیئا الا تمنى ان یکون له بالحل و الحرام و لا یقنع بما رزقه الله .(9)
اى فضل بن ابى قراء، آیا مى دانى شحیح کیست ؟
عرض کردم : او بخیل است .
حضرت فرمود:
شحیح از بخیل بدتر است و گناهش بیشتر است . همانا بخیل به آنچه که خود در دست دارد بخل مى ورزد، ولى شحیح آن کسى که به مال مردم و آنچه در دست مردم است بخل مى ورزد و نیز آنچه که خود دارد بخل مى ورزد، تا آنجا که نمى خواهد ببیند چیزى در دست مردم باشد یعنى مالدارى مردم را نمى تواند ببیند، مگر اینکه آرزو مى کند که اموال مردم هم چه حلال و چه حرام ، از آن خودش باشد و به آنچه که خداوند روزیش کرده قانع نیست .
اینست صفت زشت شحیح ، که اینان نه تنها زکات و حقوق واجب الهى مال خویش را رد نمى کنند، بلکه نمى خواهند احدى مال و دارائى داشته باشد.
بنابراین منع زکات در رکود اسلام و مسلمین نقش بنیانى دارد که از آثارش فقر اجتماعى و فرهنگى و عدم توازن مالى در جامعه اسلامى است .
بهشت بر مانع الزکات حرام است !!
بعضى از گناهان در جامعه از واکنش خاصى برخوردار است ، اما آن چنان که بایست در اذهان و انظار مردم بزرگ جلوه نمى کند که تا از آن پرهیز شود، بلکه متاءسفانه آن اهمیت فوق العاده خود را از دست مى دهد، مثلا اگر ظلم و ستمگرى را، با بخل و خساست سرمایه داران و زراندوزان در جامعه و میان مردم به مقایسه بگذاریم و با مردم مصاحبه به عمل آوریم قضاوت اکثریت قاطع مردم اینست که ، ظلم و بیدادگرى را گناهى بزرگتر و غیر قابل عف و معرفى مى کنند و حال آنکه بخیل و شحیح که از دادن زکات مال ، خوددارى مى کنند و از صدقه و کمک بر مستمندان و بیچارگان بخل مى ورزند کسى آنها را ظالم نمى شناسد و یا گناهکارانى که با گناهى کوچک و قابل عفو و اغماظ معرفى مى نمایند، و غالبا ثروتمندان بخاطر ثروت و مال ، حرمت و احترام بیشترى هم دارند، اما وقتى سنجش این دو گناه ، در این داستان را از امیر المؤ منین علیه السلام مى خوانیم : که حضرت براى بخیل چه ذنب لا یغفرى را قائل است .
امیر المؤ منین علیه السلام شنید که مردى مى گوید:
بخیل از نظر میزان و معیار گناه از ظلم پائین تر و گناهش کمتر است .
حضرت امیر المؤ منین علیه السلام خطاب به آن شخص فرمود:
کذبت ان الظالم قد یتوب و یستغفر و یرد الظلامه على اهلها و الشحیح اذا شح منع الزکوه و الصدقه و صله الرحم و قرى الضعیف و النفقه فى سبیل الله و ابواب البر و حرام على الجنه اءن یدخلها شحیح (10)
حضرت امیر علیه السلام به آن شخص فرمود:
دروغ گفتى ، (حقیقت را بیان نکردى ) چرا که ظالم توبه مى کند و از گناهان خود آمرزش مى طلبد و مظالم عباد را بر اهلشان رد مى نماید، اما بخیل وقتى بخل بورزد، از کارهائى که مى کند اینست که :
زکات مالش را نمى دهد و از پرداخت صدقه و صله رحم و پذیرائى مهمان و انفاق در راه خدا مضایقه مى کند و تمامى درهاى خیر را به روى خود مى بندد و بنابراین بخیل بر بهشت حرام است و آدم بخیل داخل بهشت نمى گردد.
اینست جزاى کسى که از پرداخت زکات دریغ مى ورزد و بهشت را بر خود حرام مى گرداند و نفرین و لعن همه مساکین و بیچارگان را براى خود مى خرد و به علت بخل است که همیشه ضعفاء و فقراء با سرمایه داران و ثروتمندان بخیل سر آشتى و دوستى ندارند.
امیر المؤ نین علیه السلام در فرازى دیگر از سخنان خود در مذمت بخل و بخیل چنین مى فرماید:
اذا لم یکن لله فى عبد حاجه ابتلاه بالبخل (11)
اگر خداوند در بنده اى خیرى نبیند او را به بیمارى بخل گرفتار مى کند.
پس صفت بخل در انسان مستلزم بى خیر بودن آدمى است .
صاحبان ثروت با منع زکات چگونه عذاب مى شوند؟
صاحبان طلا و نقره و کارتلهاى بزرگ نفتى و سرمایه داران کلان و فئودالها و زمینداران بزرگ و بازرگانان و…، با پرداخت رقم درشت زکات ، و خمس ، مى توانند همه مشکلات اقتصادى جهان اسلام را حل نموده و از عهده تاءمین مایحتاج زندگى مستضعفان برآیند، که متاءسفانه ثروت فراوان و ذخائر نقدینه و املاک و اموال باد آورده ، آنان را مست کرده و خود را از هر گونه تصمیم گیرى عاقلانه در امر تزکیه نفس و تزکیه مال عاجز ساخته اند. تجار و بازرگانان و بازاریان و زمین داران هم اغلب موفق و مستعد به تزکیه اموال خویش نمى باشند و غالبا طبقات ضعیف و متوسط از مسلمانان هستند که بیشتر توفیق تزکیه و پرداخت زکات را دارند، و زکات ناچیز و خمس اندک طبقات کوچک هم قادر به جبران کمبودها و نیازمندیهاى فقرا و مساکین موجود نیستند و بطور کلى اقتصاد اسلام را تاءمین و تضمین نمایند، اما اگر این گروه که ثروتها را در دنیا اختصاص به خود داده اند، بخواهند حقوق الهى که بیشتر تعلق به ضعفا و مساکین و فقرا دارد را از مال خویش خارج نکنند، اقتصاد اسلام و مسلمین به حداقل خود رسیده و موجبات فقر و گرسنگى مسلمانان را فراهم آورده و مرگ و میر، مستضعفان عالم را تهدید مى نماید و اینجاست که عذابى دردناک به انتظار سرمایه داران خواهد بود، و در روز قیامت و عالم پس از مرگ به سزاى اینهمه سر پیچى از فرامین حق ، و بى توجهى به آنچه در جهان اسلام مى گذرد را خواهند دید.
در روایت جریر از امام ششم ، حضرت صادق علیه السلام چنین مى خوانیم که آن حضرت در کیفیت عذاب و مکافات عمل مانع الزکات در قیامت مى فرماید:
ما من ذى مال ذهب او فضه یمنع زکوه ماله الا حبسه الله عزوجل یوم القیامه بقاع قرقر و سلط علیه شجاعا اقرع یریده و هو یحید عنه فاذا راءى انه لا مخلص له اءمکنه من یده فقضمها کما یقضم الفجل ، ثم یصیر طوقا فى عنقه و ذلک قول الله عزوجل :
سیطوقون ما بخلو به یوم القامه و ما من ذى مال ابل او غنم او بقر یمنع زکوه ماله الا حسبه الله یوم القیامه بقاع قرقر یطاءکل ذات ظلف بظلفها و ینهشه کل ذات ناب بنابها، و ما من ذى مال نخل او کرم او زرع یمنع زکوتها الا طوقه الله ریعه الى سبع ارضین الى یوم القیامه .(12)
حضرت امام صادق علیه السلام فرمود:
هیچ صاحب مالى (که از طلا و نقره اموال کلانى بدست آورده باشد) نیست که زکات مال خویش را بدهد مگر آنکه خداوند او را در روز قیامت در بقاع قرقر و صاف ، و زمین هموار حبس مى کند، و بر او مارگزنده اى را مسلط نموده ، هرگاه آن حیوان به او حمله مى کند آن مانع الزکات از آن مى گریزد، پس هرگاه دید که خلاصى از آن ندارد و امکان فرار از دست آن حیوان گزنده و خزنده نیست ، به دست خود پناه برده چنان دست خود را مى گزند، مثل جویدن ترب و براى فرار از عذاب دست خود را مى جود). سپس آن مار به شکل طوقى در گردنش حلقه زده و او را مى آزارد، و این است قول خداى تعالى که فرمود:
زود باشد بگردنشان پیچیده شود آنچه که به آن در دنیا بخل ورزیدند، در روز قیامت ، و هیچ صاحب مالى از شتر و گاو و گوسفند نیست که زکات مالش را ندهد مگر خداوند او را در روز قیامت در زمین هموار قرار داده و حیوانات سم دار، و سمداران ، بدن او را زیر پاى خویش له کرده و پایمال مى کنند، و صاحبان نیش با نیش خود او را مى گزند و هیچ صاحب مالى از نخلستان و تاکستان و زراعت نیست که منع زکات کند مگر آنکه خداوند کل زمین مورد زراعت و نخل و انگور را تا هفت طبقه به شکل طوق تا روز قیامت بگردنش مى افکند و آن زمینى که زکات محصولاتش را نداده طوق مى گردد، و به امر خداوند بگردنش مى افکند.
این کار براى خداوند قادر متعال که مى خواهد بنده متجاوز و طغیانگرش را عذاب کند، کارى سهل و آسان است و هرگونه تصورات واهى در عالم ماده است که انسانها از عهده آن بر نمى آیند، و تصور عذاب الهى براى انسانها نیز غیر قابل قبول است .
مانع الزکات قیامت از شدت حسرت دستش را مى جود
داستانى است که ابوایوب انصارى از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل مى کند که آن حضرت فرمود:
ایما رجل له مال لم یعط حق الله منه الا جعله الله على صاحبه یوم القیامه شجاعا له زبیبتان ینهشه حتى یقضى بین الناس فیقول : مالى و مالک ؟ فیقول : انا کنزک الذى جمعت لهذا الیوم ، قال : فیضع یده فى فیه فیقضمها .(13)
هر مردى که براى او مالى باشد، و حق الله را از آن مال (به مستحقش ) ادا نکند، مگر آنکه خداوند موکل مى کند و قرار مى دهد در روز قیامت بر آن صاحب مال مارى را که از براى او زبیب تان (دو نقطه سیاه بالاى چشم ) است که مى گزد و نیش مى زند تا آنکه آن شخص (در روز قیامت ) به قضاوت مى ایستد و به آن مار مى گوید:
ترا با من چه کار است ؟! (آن مار که ماءمور حضرت حق است ) مى گوید: من مال توام که گنج کرده بودى و جمع کردى براى این روز، سپس پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: پس آنگاه آن مرد دستش را در دهان خویش نهاده و با دندانش دست خود را مى جود.
مانع الزکات از مار اقرع بجهنم مى گریزد
تحت این عنوان از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى خوانیم :
قال صلى الله علیه و آله : مانع الزکوه یجر قصبه فى النار یعنى امعاه فى النار، و مثل له ماله فى النار فى صوره شجاع اقرع له زبیبتان یفر الانسان منه و هو یتبعه حتى یقضمه کما یقضم الفجل و یقول : اءنا مالک الذى بخلت به .(14)
حضرت فرمود:
مانع الزکات را امعاء و احشائش که در جهنم است بسوى جهنم مى کشاند، (توصیفش را بهتر از این نمى شود بیان کرد، صورتش را باید خود مانع الزکات ببیند و بگوید) و اموال مانع الزکات در آتش جهنم به شکل و صورت مارى اقرع است که موى سرش از کثرت زهرش ریخته و براى آن مار زبیتبان است یعنى دو گوشه دهنش کف دارد (مثل آدمى که دو کنج دهنش از پر گوئى کف مى کند) و یا دو نقطه سیاه بالاى دو چشمش قرار دارد (15)، مثل شده که هر انسانى از چنین مارى مى گریزد، ولى آن مار او را دنبال مى کند تا وقتى که او را مى گیرد و همچون تربچه او را مى جود، (بلى همان اموال غیر مزکى به شکل چنین مارى ممثل مى شود) و در آن وقت به او مى گوید: منم مال تو، آن مالى که نسبت به اداء آن بعنوان زکات بخل مى ورزیدى و حاضر نمى شدى حقوق مستمندان را بدهى . اینک من همان اموال توام و در اینجا همواره با او بوده و در خدمت تو هستم .
با منع زکات به قحطى گرفتار مى شوید:
قحطى عوامل دارد که در عالم تکوین هیچ معلولى بدون علت نیست ، یکى از بزرگترین عوامل قحطى در جوامع مسلمین ، منع زکات و زیر بار این فریضه الهى نرفتن است .
در روایت سکونى از حضرت امام جعفرابن محمد الصادق علیه السلام از آباء گرامیشان ، از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله است که مى فرماید:
قال : لا تزال امتى بخیر مالم یتخاونوا و ادو الامانه و اتو الزکوه ، و اذا لم یفعلوا ذلک ابتلوا بالقحط و السنین .(16)
پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
امت من همیشه بخیر و سلامتند، تا زمانیکه به همدیگر نیرنگ نزنند و خیانت نکنند و اداء امانت نمایند و زکات مال را بدهند، و هرگاه چنین نکردند به قحطى و گرسنگى مبتلا مى گردند.
این سخن پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله است که همه اهل قبله باید آن را بپذیرند، و اگر گرسنگى و قحطى قاره آفریقا و قسمتى از اروپا و آمریکا و قاره هند و قسمتى از آسیا را فرا گرفته است و سالى صدها و هزاران ، کودک ، پیر و جوان بواسطه قهر زمین و بخل آسمان مى میرند و از بین مى روند، چرا که سرمایه داران به سخنان پیامبر خویش عمل نکردند، از جمله زکات مال ندادند و فرائض الهى را زیر پا گذاشتند، آیا یکى از دلائل فقر و نادارى ، قحطى و گرسنگى در عالم اسلام نمى تواند زیر پا گذاشتن احکام الهى و منع خمس و زکات باشد؟! بنابراین سرمایه داران در ایجاد فقر گرسنگى و مرگ و مرگ و میر مسلمانان جهان نقش اساسى دارند.
چرا مواشى و حیوانات نابود مى گردند؟
چرا باران به وقت نمى بارد؟ و زمین را سرسبز و خرم نمى کند؟
چرا دولتهاى مسلمان ، ذلیل و خوار مى گردند و گاهى از هم فرو مى پاشند؟ و چرا مواشى و حیوانات از قحطى و گرسنگى و تشنگى مى میرند؟
پاسخ همه سؤ الات را در روایت یاسر خادم از امام رضا علیه السلام مى خوانیم :
عن ابى الحسن الرضا علیه السلام قال :
اذا کذبت الولاه حبس المطر، و اذا جار السلطان هانت الدوله ، و اذا حبست الزکوه ماتت المواشى . (17)
حضرت رضا علیه السلام فرمود:
هرگاه ولات جور دروغ بگویند، باران (در وقت ضرورت ) حبس مى گردد و نمى بارد، و هرگاه سلطان ، جور و ستمى به ملتها و مردم روا دارد، دولتها ذلیل و خوار مى گردند. (مردم از دولت تبعیت نمى کنند) و هرگاه زکات مال حبس گردد، و مردم زکات اموالشان را پرداخت ننمایند مواشى و چهار پایان از گرسنگى بوسیله قحطى مى میرند.
امروز اکثریت مسلمان عالم به چنین دردهائى مبتلایند و تحت فشار ظلم و ستم سلاطین جور و حکام خائن بسر مى برند.
هیچ مالى از کسى آفتى نمى بیند مگر به ترک زکات
سر حیف و میل شدن ، و ضایع گردیدن و نابود گشتن ، و هر گونه خسارت و زیانى ، از بى اعتنائى به احکام الهى و نپرداختن خمس و زکات واجب اموال است و در بیان حضرت صادق علیه السلام این واقعیت تبلور دارد:
قال علیه السلام : … ما من مال یصاب الا بترک الزکوه .(18)
هیچ مالى مورد اصابت خسران و آفت قرار نمى گیرد مگر به ترک زکات .
ندادن زکات واجب آفات فراوانى را متوجه اموال و کشت و زرعها مى گرداند و آن نفرت و نفرینى است که محرومان هر جامعه نسبت به اموال فراوانى که صاحبان آن تزکیه نکرده اند متوجه مى نماید.
ثانیا: وقتى حقوق الهى از اموال پرداخت نگردد و صاحبان اموال فراوان اگر از پرداخت زکات واجب بخل ورزند، متحمل زیان و ضرر فراوانى خواهند شد، در روایت از معصوم علیه السلام که گویاى این واقعیت است .
از امام صادق علیه السلام مى خوانیم که فرمود:
من منع حقا لله عزوجل انفق فى باطل مثلیه .
آنکس که حقى از خداوند عزوجل منع نماید، دو برابر آن را در باطل مصرف خواهد نمود.
واکنش منع و تضییع زکوه :
چرا این همه اموال در روى زمین ضایع و نابود مى گردد، و یا مورد انتفاع و بهره بردارى صحیح و معقول قرار نمى گیرد تا اقتصاد برین را در جامعه پیاده کرده ایفا کند و در حل مشکلات مالى و فرهنگى و دینى محرومان و مستضعفان هر جامعه ، نقش ایفاگر و مفید خوش آیندى را در بربگیرد، پاسخ این چراها را از امام ششم شیعیان حضرت جعفربن محمد الصادق علیه السلام مى خوانیم که آن امام بر حق فرمود:
ما ضاع مال فى بر و لا بحر الا بتضییع الزکات و لا یصاد من الطیر الا ماضیع تسبیحه .(19)
هیچ مالى در صحرا و دریا ضایع نمى گردد و از انتفاع صحیح نمى افتد مگر به تضییع زکاتش ، و هیچ طایرى به دام صیاد گرفتار نمى گردد و صید نمى شود مگر از تسبیح و ذکر خداوند غافل گردیده و گرفتار مى شود.
اگر فلسفه این همه ضایعات اموال و بى استفاده ماندن اینهمه از محصولات بر و بحر و موجودات قابل استفاده و ارزش و مفید در محور زندگى انسانهاى محروم که در زمین و زمان موجود است را بخواهیم بدانیم ، به این روایت و سخن مبارک امام صادق علیه السلام باید بنگریم که چون حقوق فقراء و مساکین و محرومان عالم در آن ثروتها و اموال ضایع مى گردد و مخصوصا زکوه پرداخت نمى شود، و مهمتر اینکه اگر حیوانى از تسبیح خداوند غافل گردد و در دام صیاد گرفتار مى شود، پس یک انسان با اینکه همه موجودات عالم و اجزاى سماوى و ارضى و قمر و تضفیل وجود او و براى او آفریده شده ، اگر سپاسگذار نعمت الهى نبوده و خدا را شکرگزار نباشند چه نقش مهم در تضییع نعمتها و نابودى ارزاق بشیریت دارد؟!! بهمین دلیل از نعمتها حیز انتفاع و استفاده مى افتد و محو و نابود مى گردد، و مورد استفاده خلق الله (که صاحب و یا صاحبانش هستند)قرار نمى گیرد.
حضرت امام علیه السلام علت ضایع شدن اموال را عدم دادن زکاه و تزکیه آن یاد کرده و بدام افتادن هر پرنده را بعلت غفلت از تسبیح خداوند عالم مى داند (یعنى هرگاه مخلوق ، آفریدگارش را فراموش کند گرفتار تاءمین معاش و مشکلات اقتصادى مى شود).
در روایت ابى حمزه از حضرت امام باقر علیه السلام آمده است که آن حضرت از کتاب على علیه السلام از قول پیامبر صلى الله علیه و آله نقل کرده که حضرت نیز برکت ندادن زمین را از منع زکات مى داند، مى فرماید: اذا منعت الزکوه منعت الارض برکاتها .(20)
هرگاه زکات مال پرداخت نگردد، زمین بخل ورزیده و برکات خویش را صادر نمى کند.
در اینجا نیز علت عدم بهره بردارى از برکات زمین منع زکات بیان شده است . بنابراین نابودى و خسران اموال و مرگ و میر مواشى و حیوانات و زراعات بدون علت نیست .
چرا زمین از برکات خود بخل مى ورزد؟
تحت این عنوان هیچ مالى آسیب نمى بیند مگر به ترک زکات به روایت ابى حمزه از امام محمد باقر علیه السلام مى نگریم که فرمود:
قال : وجدنا فى کتاب على علیه السلام ، قال رسول الله صلى الله علیه و آله اذا منعت الزکوه منعت الارض برکاتها .(21)
امام باقر علیه السلام فرمود:
در کتاب على علیه السلام یافتم که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هرگاه زکات منع یا ممنوع گردد و پرداخت نشود، زمین برکات خویش را نمى دهد.
قال صلى الله علیه و آله : ما حبس عبد زکوه فزادت فى ماله .(22)
حبس زکات شخص ، هرگز مالش را زیاد نمى کند.
در این حدیث شریف نیز آسیبى که به انسانها از بخل زمین و ندادن برکتش به اهل آن مى رسد از منع زکات است ، و این جرم گریبانگیر همه مسلمانان مى گردد و دودش به چشم همه طبقات مى رود، یعنى مالداران بیرحم با بخل و بى رحمى ، حقوق ضعفاء و مستمندان را نمى دهند، از بخل مالداران ، همه انسانها و حتى حیوانات و نباتات در سوخت و سوز قحطى و نادارى و گرسنگى و تشنگى و بى آبى قرار مى گیرند و مى میرند و یا در ناگوارى بسر مى برند و این عذابى است که انسانها از بخل مالداران بى انصاف و وظیفه نشناس متحمل مى شوند.
دزدان نام و نشاندار، سه گونه اند:
بعضى از حقوق است که در جامعه و میان مردم از اهمیت خاصى برخوردار نیست ، لکن اسلام براى آن بزرگترین اهمیت را قائل است . على ابن یقطین به سند خود از امام صادق علیه السلام نقل مى کند که حضرت فرمود:
السراق ثلاثه : مانع الزکاه و مستحل مهور النساء، و کذلک من استدان و لم ینو قضائه .(23)
دزدان سه گونه اند: 1 مانع الزکات (کسانیکه زکات مال خویش را نمى پردازند).
2 کسانیکه مهر زنان خویش را به آنان نمى پردازند و بر خود حلال مى دانند. 3 همچنین کسانیکه قرض مى گیرند و قصد پرداخت دین ندارند.
بنابراین زکات مثل مهریه زنان و قرض و دین حقى است که باید از مال خارج و به اهلش رسانده شود.
در اینجا تنها صفت بیمارى بخل موجب مى گردد که انسان از حقوق و دیون باکى نداشته باشد و از پرداختن حقوق مساکین و مهر همسران و دیون مردم ابائى نداشته باشد.
افشاى چهار گناه و واکنش زشت آن
همانطور که براى هر مثبتى ، یک منفى وجود دارد، براى اعمال آدمى نیز واکنش و ضد و منفى ، وجود دارد.
این حقیقت را از بیان حضرت صادق علیه السلام بخوبى درک مى نمائیم که فرمود:
اذا فشت اربعه ظهرت اربعه : اذا فشا الزنا ظهرت الزلازل ، و اذا امسکت الزکوه ، هلکت الماشیه ، و اذا جار الحکام فى القضا امسک القطر من السماء و اذا خفرت الذمه نصر المشرکون على المسلمین .(24)
هرگاه چهار چیز افشاء و آشکار شد، چهار چیز از ضد و عکس العمل آن ، نیز آشکار مى گردد:
هرگاه زنا افشاء شد، زلزله ها ظاهر مى گردد و هرگاه مردم از دادن زکات امساک ورزیدند و زکات مال خویش را ندادند، حیوانات (گاو گوسفندان ) از بین مى روند و اگر احکام و قاضیان در قضاوت ظلم کنند و برخلاف حق قضاوت نمایند، باران رحمت از آسمان نمى بارد و هرگاه اهل ذمه در کشورهاى اسلامى جزیه و حقوقى که بطور رسمى باید در اسلام به دولت اسلامى بپردازند، اگر مضایقه کنند و دولت از آنان جزیه نگیرد، مشرکین بر مسلمین چیره مى گردند.
جرم و گناه منع زکات در ردیف گناه و عصیان زنا است ، که ایجاد زلزله مى کند و جور و حکام موجب قطع باران از آسمان مى گردد و بخششى از ذمه کفار و مشرکینى که در بلاد اسلامى زندگى مى کنند موجب غلبه و نصر مشرکین بر مسلمین است و هلاکت چهار پایان ، با منع و ترک زکات بوجود مى آید.
مسئله اى که در مورد جزیه اهل کتاب در اسلام هست ، چون اکثریت قاطع اهل کتاب ، یهود و نصارى در کشورهاى اسلامى زندگى مى کنند، اگر جزیه بدهند موجب قدرت اسلام بر کفار و مشرکین مى گردد، ولى اگر این رقم درشت مالیات و جزیه را به دولتهاى اسلامى نپردازند و در کشورهاى اسلامى سود جوئى کنند باعث ضعف اسلام و مسلمین و موجب قدرت و عظمت آنان مى گردد و اگر امروز قدرت اقتصادى یهود خاصه صهیونیست پلید بر همه مسلمانان چیره است یکى از عوامل بزرگش همین است که دولتهاى اسلامى در کشورهاى خود از یهود جزیه نمى گیرند و موجبات تفوق مادى و اقتصادى آنان را بر مسلمانان فراهم مى سازند.
زکات مالتان را به مستحق واقعى بپردازید
بیماریها و گرفتاریها اعم از مادى و روحى و معنوى داراى ابعاد مختلفى هستند و هر نوع بیمارى داراى علل زیاد و یا حداقل یک علت است . براى روشن شدن این معنى به سخن درربار حضرت امام جعفر صادق علیه السلام بر مى خوریم که مى فرماید:
ناراحتیهاى روانى از جمله خوابهاى پریشان علتى از منع زکات در بر دارد.
براى درک بیشتر این واقعیت از این روایت استفاده مى کنیم :
مردى بنام عبدالله مى گوید:
مردى مرا به سوى حضرت صادق علیه السلام گسیل داشت و گفت بعرض امام علیه السلام برسان که در خواب از زنى که به نزد او مى آید فریاد بر مى آورد و مى گوید: داد مى زنم و فریاد بر مى آورم بطوری که همسایگان صدا و فریادم را مى شنوند. (و از این بیمارى که در خواب فریاد مى کشد از امام علیه السلام چاره جوئى و درمان و معالجه خواست ).
فقال ابو عبدالله علیه السلام :
اذهب ، فقل له : انک لا تؤ دى الزکاه ؟
فقال : بلى انى لاؤ دیها
قال : فقل له : ان کنت تؤ دیها، فانک لا تؤ دیها الى اهلها(25)
حضرت به آنشخص (که راوى این روایت است ) فرمود:
برو به او بگو (علت این بیمارى اینست ) که تو زکات مال ندادى ، آن شخص گفت و الله که من اداء کردم زکات را.
حضرت علیه السلام فرمود: (به راوى ) که به آن شخص بگو: اگر زکات مالت را دادى ، حتما زکات را به مستحق واقعى ندادى .
نتیجه اى که از این روایت عاید مى گردد اینست که حضرت امام علیه السلام با قاطعیت هر چه بیشتر عوامل این بیماریها را ترک و منع زکات معرفى فرموده است ، یعنى نپرداختن زکات ، و یا به مستحق واقعى نرساندن آن ، موجب ناراحتیهاى روانى و فریاد کشیدن آن شخص در عالم خواب و رؤ یا مى شود و اینها همه از آثار منع زکات در جامعه مسلمین است ، یعنى بعضى بیماریهاى روانى و غیره ، ریشه اساسى دارد که گاهى روانشناسان و اطباء در درمان آن وامانده مى گردند، و با تشکیل شوراى پزشکى و دقت نظر هیچ نتیجه اى نمى گیرند، و بیان امام صادق علیه السلام راهگشاى این واقعیتهاى روان پزشکى و روانکاوى شده است چرا که گرسنگان و بیماران فقیر و مستضعف و دردمندان آزمند و یتیمان پدر مرده و پیر زنان بیچاره ممکن است از فرط گرسنگى و از درد ضعف و ناتوانى ، نیمه هاى شب به همین ناله ها و فریادها گرفتار مى شوند و هیچ مسلمانى و یا مالدارى هم به دادشان نمى رسند و او را دلجوئى نمى دهند. همین ناله ها و فریادهاى این مظلومان است که تبدیل به فریادهاى وحشتناک نیمه هاى شب مى شود و یا به شکل مارهاى مخوف و اژدهاى دهشتزا مى گردد و هیچ دواء و درمانى هم ندارد و این تازه عذاب دنیاست واى و ویل به عذاب آخرت .
به فقیر آبرومند زکات بدهید
در دین مبین اسلام با وجود قوانین مترقى و متقنى که دارد، غصه است ، و جا دارد انسان از آن غصه بمیرد، چرا که زمانى بر این انسانها بیاید که اگر فقرائى باشند و سؤ ال کنند و تکدى نمایند، قادر به ادامه زندگى باشند و فقرائى که با آبرو زندگى مى نمایند و روى سؤ ال ندارند، قادر به ادامه آن نباشند و از فرط فقر و گرسنگى سر بر بالین خاک نهاده و بمیرند، در حالیکه مسلمانان متمکن و مالدار، حق آنان را اداء نمى نمایند و حقوق واجب و مسلم این نیازمندان را به آنان پرداخت نمى کنند.
اسحاق بن عمار از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت نموده که حضرت مى فرماید:
یاءتى على الناس زمان من ساءل الناس عاش و من سکت مات .
قلت : فما اءصنع ان ادرکت ذلک الزمان ؟
قال : تعینهم بما عندک فان لم تجد فتجاهد .(26)
زمانى بر مردم بیاید که هر کس (از فقراء) از مردم سؤ ال نماید، زندگى مى کند (و مى تواند نیازمندیهاى خود را بدست آورد) و آنها که فقیرند اگر سکوت کنند و شرم و حیا مانع از سؤ ال آنان بشود، (در حالیکه مردم متمکن به زندگى آنان آگاهند و به آنها نمى رسند) باید بمیرند، مثل اینکه ایشان حق حیات ندارند.
اسحاق بن عمار مى گوید:
گفتم ، چه کنم اگر این زمان را درک نمایم ؟
حضرت فرمود:
شما آنان را دریابید و کمکشان کنید، و آنچه در نزد شما از زکات یا حقوق دیگر وجود دارد به آنان بدهید و اگر چیزى نیافتید پس در راه کسب مال مجاهده کنید تا دردمندى را بنوا برسانید در این فرار آخر بیان حضرتا ما نکته بسیار مهم هست و آن این است : از زکات و حقوق دیگر، ایشان را دریابید، اگر چیزى نداشتید در راه کسب مال جد و جهد کنید و به آنها کمک نمائید و این بیان حضرت بمنزله یک اصل قانونى و یا مهمتر بمنزله یک حکم اسلامى است ، که بر آحاد ملت مسلمان و مؤ من براى پاسدارى از حریم ایمان و خاصه تشیع ، کار و تلاش و جاهده نماید و بتواند از کد یمین و عرق جبین و تلاش مداوم ، مال و پول ، بدست آورد، تا از زکات و یا حقوق دیگر در راه خدمت به برادران و خواهران اسلامى و ایمانى این مسؤ لیت بزرگ را بعهده بگیرد و عیان الله را دریابد.
در این حدیث شریف ، درد دل مسلمانان مستضعف تبیین شده ، و حضرت امام ، شیعیان خویش را به کمک و مساعدت بینوایان و مستمندان در این زمان وانفسا دعوت مى نماید و توصیه مى کند تا شاید از پا افتاده اى را دریابند و به کمک او بشتابند.
چرا بیشتر مالداران لئیم و بخیلند؟!
مالداران هستند که با بخل بزرگ مواجهند، دلهایشان تیره و داراى قساوت خاصى هستند و حاضر نمى شوند اموال خویش را تزکیه کنند، و به داد دل یتیمان ، بیوه زنان ، و واماندگان برسند، مالها را با بخل و لئامت و پستى روى هم جمع نموده و انباشته مى کنند، که نه خود بهره مى برند و نه به دیگران بهره مى رسانند، و نتیجه اش این مى شود که با حسرت فراوان مى میرند در حالیکه نه به آمال و آرزوى دنیائى خویش رسیده اند و نه براى آخرت خویش کارى کرده اند، در اینصورت وراثشان اموال را مى برند، گروهى در طاعت خداوند و گروهى در معصیت او مصرف مى نمایند، که صاحبان مال از کار خیر وراث حسرت برده ، و از معصیت گروه دیگر رنج مى برند.
حضرت امام صادق علیه السلام در مورد قول خداى عزوجل که فرمود: کذلک یریهم الله اعمالهم حسرات علیهم ، فرمود:
هو الرجال یدع ماله لا ینفقه فى طاعه الله عزوجل بخلا، ثم یموت فیدعه لمن یعمل فیه بطاعه الله او بمعصیه الله ، فاءن عمل فیه بطاعه الله رآه فى میزان غیره فرآه حسره ، و قد کان المال له و ان کان عمل به فى معصیه الله قواه بذلک المال حتى عمل به ، فى معصیه الله عزوجل .(27)
امام صادق علیه السلام در تفسیر قول خداى تعالى که مى فرماید:
اینچنین است که خداوند نشان مى دهد به آنان اعمالشان را که به آن حسرت مى خورند چنین مى فرماید:
(صاحب حسرت ) آن مردیست که مالش را در راه خدا و طاعت او به علت بخل انفاق نمى کند و بخل مى ورزد، سپس وقتى که مرد، آنگاه به وراث و یا هر کس ، که اگر در طاعت خدا مصرف مى کند و یا بمعصیت خدا خرج مى نماید، مى رسد، پس اگر در طاعت خداوند خرج کند پاداش عمل مال خویش را در میزان عمل غیر خود مى بیند و حسرت مى کشد از اینکه مال از آن او بود ولى دیگرى نفعش را برده است ، و اگر در معصیت خداوند صرف کنند، او که صاحب مال بود شخص معصیتکار را با مال و پول خویش تقویت کرده تا اینکه در معصیت خداوند مصرف کند و در هر دو صورت عذاب و آه و حسرت از آن اوست ، که مالش را دیگرى در راه خداوند، یا در راه معصیت خداوند خرج کرده باشد، و او این لیاقت را نداشته است که از مالش بنفع دین و دنیاى خویش استفاده نماید.
اى صاحبان ثروت ، اى مسلمانان متمکن و متنفذ، به خود رحم کنید و با اموال باد آورده و یا بزحمت بدست آورده ، اقلا به خود خدمت کنید و به دنیا و آخرت خود برسید و با تزکیه و تخمیس اموال رضایت خدا و مردم مسلمان ضعیف و مستمند را بدست آورید.
اخطار شدید به مالداران ممسک و بخیل !!
در روایت محمد بن مسلم و سؤ ال آن جناب از حضرت امام صادق علیه السلام مى خوانیم ، که قول خداى تعلى در قرآن شریف فرمود:
سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامه … (28)
بزودى طوق گردن شود آنچه را که بخل ورزیدند به آن ، در روز قیامت …
تفسیرش چیست ؟
فقال : یا محمد بن مسلم ما من احد یمنع من زکوه ماله شیئا الا جعل الله عزوجل ذلک یوم القیامه ثعبانا من نار مطوقا فى عنقه ینهش من لحمه حتى یفرغ من الحساب ، ثم قال هو قول الله عزوجل : سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامه یعنى ما بخلوا به من الزکوه .
حضرت صادق علیه السلام فرمود: اى محمد بن مسلم هیچ احدى نیست که چیزى از زکات مالش را نپردازد مگر خداوند متعال در روز قیامت اژدهایى از آتش را در گردنش مى افکند که بگردنش مى پیچد و گوشت تنش را مى گزد و نیش مى زند، به همین نحو عذابش مى کند تا آنکه از حساب و محاسبات عمل خویش فارغ گردد
سپس حضرت فرمود: اینست قول خداى تعالى که زود باشد که طوق گردیده شود بگردن آنکس که بخل ورزید، در روز قیامت ، و حضرت فرمود: یعنى آنچه که از زکات مالش بخل ورزیدند.
بنابراین ، نپرداختن زکات و تضییع حق الله و حق المساکین ، موجب عذاب الیم مى گردد، و اینست هلاکت و نابودى که از مال ، گریبان اهل بخل و مردم بى ایمان را مى گیرد، و آنها که مال فراوان دارند و ممسک هستند و حاضر به اداء حقوق الهى نیستند باید چنین بسوزند و بسازند.
داستان شگفت ثعلبه انصارى :
ثعلبه بن حاطب انصارى ، همان کسى که به پیامبر صلى الله علیه و آله عرض کرد:
ادع الله ان یرزقنى مالا و الذى بعثک بالحق لان رزقنى الله مالا لا عطین کل ذى حق حقه
اى رسول خدا، از خدا بخواه و دعا کن خداوند بمن مالى مرحمت کند، سوگند به کسى که تو را به حق مبعوث به رسالت کرد اگر خداوند مالى روزى من کند، البته حق هر ذى حقى را خواهم داد. (یعنى خمس و زکات و هر حق دیگرى را بعهده گرفت که پرداخت مى نماید).
فقال صلى الله علیه و آله : اللهم ارزق ثعلبه مالا. فاتخذ غنما فنمت غنمه کما ینمى الدود
پس پیامبر صلى الله علیه و آله عرض کرد: بار خدایا به ثعلبه مالى روزى فرما، پس ثعلبه گوسفندى خرید، گوسفند او رشد کرد و زیاد شد آن چنانکه کرم زیاد مى شود.
فضاقت علیه المدینه ، فتنحى عنها فنزل و ادیا من اودیتها ثم کثرت حتى تباعد من المدینه فاشتغل بذلک عن الجمعه و الجماعات .
پس مدینه براى گوسفندان ثعلبه تنگ شد و او از مدینه دور گردید، داخل یک وادى بزرگ در بیرون مدینه شد و همینطور از مدینه فاصله گرفت و دور شد بطوریکه اشتغال با گوسفندان و دورى از مدینه او را شرکت در نماز جمعه و جماعات باز داشت .
الحال مال دنیا چنان او را به خود مشغول ساخته بود که دیگر جمعه ها هم نمى توانست از فیض نماز جمعه مستفیض شود.
وقت امتحان و آزمایش الهى فرا رسید. اکنون ثعلبه در معرض امتحان قرار گرفت ، آنچه که خود تعهد کرد و به پیامبر صلى الله علیه و آله وعده داده بود، که حق هر ذى حقى را خواهد داد الحال وقتش فرا رسیده است .
و بعثت رسول الله صلى الله علیه و آله المصدق یاءخذ الصدقه فاءبى و بخل و قال : ما هذه الا اءخت الجزیه ، فقال رسول الله صلى الله علیه و آله : یا ویح ثعلبه ، فانزل الله و منهم من عاهد الله لئن آتینا من فضله لنصدقن و لنکونن من الصالحین ، فلما آتیهم من فضله بخلوا به و تولوا و هم معرضون . فاءعقبهم نفاقا فى قلوبهم الى یوم یلقونه بما اخلفوا الله ما وعدوه و بما کانوا یکذبون .(29)
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از ثروت کلان ثعلبه با خبر شد مصدقى (30) براى گوسفندان او فرستاد که تا زکات آن را دریافت نماید، ثعلبه در پاسخ ، از دادن زکات ابا کرد و بخل ورزید و گفت : نیست این ، مگر شبیه جزیه (که جزیه را از اهل کتاب که در ممالک اسلامى و در تحت نظر حکومت اسلامى زندگى مى کنند مى گیرند).
پس پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: واى بر ثعلبه آنگاه این آیات نازل شد: و از ایشان کسى است که پیمان بست با خدا که اگر خدا از فضلش بما مال و دارائى بدهد هر آینه زکات و صدقه دهیم و البته از شایستگان خواهیم شد، پس خدا از فضلش به ایشان داد، آنگاه بخل ورزیده و روى گردانیدند و ایشان بودند از اعراض کنندگان ، پس از پى اینکار نفاقى در دلهاشان ایجاد شد تا روزى که بیابند آن را به سبب آنچه که خلاف کردند با خدا، از آنچه وعده کرده بودند و به آنچه که دروغ گفتند.(31)
اینست تعهد سرمایه داران که قبل از ثروت بارها چه شفاها و چه قلبا از خدا تقاضا کردند که اگر ثروتمند و مالدار بشوند حقوق الهى را ادا خواهند نمود. لیکن پس از ثروت ، نه تنها حقوق الهى را نپرداختند، چه بسا دهن کجى هم کردند.
مانع الزکوه مؤ من و مسلمان نیست !!
در اقتصاد اسلام مسئله زکات نقش مهمى در پیشرفت اسلام و امور مسلمین دارد و خاصه در کیان اسلام زکوه نقش مهمى ایفاء مى نماید و قدرت اقتصادى اسلام همچنان در عظمت و گسترش و توسعه جغرافیائى و اجتماعى و سیاسى مسلمین تاءثیر بسزاى خود را دارد، و در مقابل ضعف اقتصادى همچنان در شکست اسلام و مسلمین تاءثیر منفى خود را نیز خواهد گذاشت ، بهمین دلیل اگر کسى یک قیراط ناچیز از زکات مال خود را نپردازد و قصد پرداخت نداشته باشد یعنى با انکار زکات ، نه مؤ من است و نه مسلم ، و مدعى این بیان امام بر حق جعفر ابن محمد الصادق علیه السلام است .
ابى بصیر از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود:
من منع قیراطا من الزکوه فلیس بمؤ من و لا مسلم و هو قوله عزوجل رب ارجعونى لعلى اعمل صالحا فیما ترکت .(32) و فى روایه اخرى و لا تقبل له صلاه . (33)
کسى اگر یک قیراط از زکات مالش را نپردازد، نه مؤ من است و نه مسلم ، و آن قول خداى تعالى است (که از قول مانع الزکات در عالم پس از مرگ مى گوید):
پروردگارا مرا به عالم دنیا بازگردان تا شاید عمل صالحى از خود باقى گذارم و کار خیرى انجام دهم و در روایت دیگر آمده که نماز کسیکه زکات مالش را (ولو یک قیراط) نداده باشد مقبول نیست .
طوق هفت طبقه زمین به گردن مانع الزکات !!
عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل مى نماید که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
ما من ذى زکوه مال نخل او زرع او کرم ، یمنع زکوه ماله الا قلده الله تربه ارضه یطوق بها من سبع ارضین الى یوم القیامه .(34)
هیچ صاحب زکاتى نیست که زکات مالش را از خرما و زراعت و یا انگور پرداخت نکند مگر خداوند زمین محل زراعتش را تا هفت طبقه به گردنش افکنده همچون قلاده ، و بدینوسیله معذبش مى نماید تا روز قیامت .
اگر زمین کسى را غصب نمائید و غاصبانه از زمین مردم استفاده کنید همین بلا و عذاب به سر شما مى آورند.
خدایا بازم گردان ، تا زکات مالم بپردازم !!
در روایت ابى بصیر از امام صادق علیه السلام آمده است که آن جناب گفت : من از حضرت شنیدم که فرمود:
من منع الزکوه ساءل الرجعه عند الموت و هو قول الله عزوجل : رب ارجعونى لعلى اعمل صالحا فیما ترکت . .(35)
کسیکه زکات مالش را نداده و از دنیا رفت ، هنگام موت تقاضا کند که برگردد تا زکاتش را بپردازد، مؤ یدش همین آیه شریفه است .
ممکن است بعضى صد در صد گرفتار مرگ شوند و مزه تلخ و ناگوار مرگ را چشیده و تا لب گور رفته و مواجه با عذاب الیم الهى بشوند پس آنگاه توفیق الهى رفیقشان گردد و از خداوند بخواهند تا زنده شان کند و بعالم برگرداند تا نمازشان و زکاتشان را ادا کنند و بپردازند. ولى افسوس !!!
در حکومت امام عصر علیه السلام مانع الزکات را گردن مى زنند!!
قوانین اسلامى همچون خونى که مایه حیات است ، باید در عروق هر انسان همیشه در جریان باشد این خون مایه وجد و نشاط و شادکامى کشور تن است نقش کانون در خانواده و در مسائل اقتصادى ، نقش خود رد بدن را ایفا مى کند، اءبان ابن تغلب مى گوید:
حضرت امام جعفر ابن محمد علیه السلام به من فرمود:
دمان فى الاسلام ، حلال من الله لایقضى فیهما احد حتى یبعت الله قائمنا اهل البیت فاذا بعث الله عزوجل قائمنا اهل البیت ، حکم فیهما بحکم الله لا یرید علیها بینه : الزانى المحصن یرجمه و مانع الزکوه یضرب عنقه .(36)
دو خون است که در اسلام بحکم خداوند حلال است ، (یعنى هدر است و ریختن آن حلال مى باشد)، حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: به ریختن خون این دو گروه احدى حکم نمى کند تا آنکه خداوند مبعوث گرداند قائم ما اهل البیت علیه السلام را، پس آنگاه که قائم ما اهل البیت علیه السلام برانگیخته شد به حکم خداوند به ریختن خون این دو گروه حکم مى نماید، و بر علیه این دو گروه طلب بینه هم نمى نماید آن دو گروه ، زانى محصن است (آنکه با داشتن همسر زنا مى کند) که رجم و سنگسار مى شود و دیگرى مانع الزکات است که گردنش را مى زند.
از معنى و مفهوم این روایت اهمیت این دو موضوع به وضوح روشن مى گردد، چرا که یکى سنگر خانواده را متلاشى مى نماید و اساس عفت و پاکدامنى را از بیخ و بن بر مى کند و لذا عقوبت تهدید کنندگان به نجات و اصالت زنان در خانواده ، در اسلام شدید است .
و دیگرى نیز با منع زکات و عدم پرداخت آن بنیان اقتصاد اسلامى را بر مى اندازد و مسلمین عالم را در ضعف شدید مالى ، و در زیر فشار چکمه استکبار عالم قرار داده و از پاى در مى آورد لذا مانع الزکات هم مجازاتى چون گردن زدن را که حق اوست مى طلبد.
پی نوشت :
1) سوره فصلت آیه 6 و7.
2) سوره ماعون آیه 4 تا 7
3) بحار الانوار جلد 93 صفحه 23 (چاپ بیروت )
4) فروع کافى جلد 3 صفحه 505.
5) وسائل الشیعه جلد 6 صفحه 16.
6) فروع کافى جلد 4 ص 45.
7) فروع کافى ج 4 ص 45.
8) فروع کافى ج 4 ص 45
9) فروع کافى جلد 4 صفحه 44.
10) فروع کافى ج 4 ص 44.
11) فروع کافى جلد 3 ص 506.
12) بحار الانوار جلد 93 صفحه 12 (چاپ بیروت ).
13) وسائل الشیعه ج 6 صفحه 17
14) منتهى الاءرب صحه 499 ج 1
15) وسائل الشیعه جلد 6 صفحه 13.
16) وسائل الشیعه جلد 6 صفحه 17.
17) جامع الاحادیث الشیعه جلد 8 ش 63.
18) فروع کافى جلد 3 صفحه 505.
19) وسائل الشیعه جلد 6 صفحه 14
20) وسائل الشیعه جلد 6 صفحه 14
21) فروع کافى جلد 3 صفحه 505
22) خصال جلد 1 صفحه 74 بحار جلد 93 صفحه 12 (چاپ بیروت )
23) خصال جلد 1 صفحه 115 بحار الانوار جلد 93 صفحه 13 (چاپ بیروت )
24) بحار الانوار جلد 93 صفحه 18
25) فروع کافى جلد 4 صفحه 46
26) وسائل الشیعه جلد 6 صفحه 21.
27) سوره آل عمران آیه 180
28) سوره توبه آیه 75 الى 77.
29) کسى که خبره در شناخت سن و سال گاو، گوسفندان و شتر است .
30) نقل داستان از سفینه البحار جلد 1 صفحه 131.
31) سوره مؤ منون آیه 99 و 100.
32) فروع کافى جلد 3 صفحه 503
33) فروع کافى جلد 3 صفحه ؤ 503 و 504.
34) فروع کافى جلد 3 صفحه 503 و 504.
35) فروع کافى جلد 3 صفحه 503