9) آداب آموزی
از جمله اهداف بلند نهج البلاغه پرورش روح و تربیت جان و روان، تعلیم خصلت های نیک و ارزش دادن به آنها و پرهیز از عادات زشت و ناپسند می باشد. بخش بزرگی از نهج البلاغه را مواعظ و پند و اندرزهای آن تشکیل می دهد. هدف آن از بازگشت به خویش توجه به مبدأ و منتهای خود است. پس از قرآن هیچ کتابی به اندازه ی نهج البلاغه به این مباحث نپرداخته است. نهج البلاغه ما را از خود فراموشی می رهاند، جایگاه و ارزش واقعی ما را گوشزد می کند و این دنیا را در برابر عظمت انسان کوچک و همت والای انسان را در ترک دنیا به فعلیت می رساند. اینک برخی از فرمایشات ایشان در این زمینه:
«العالم من عرف قدره، و کفی بالمره جهلاً الا یعرف قدره و ان ابغض الرجال الی الله لعبد وکله الله الی نفسه جائراً عن قصد السبیل سائراً بغیر دلیل، ان ادعی الی حرث الدنیا عمل و ان دعی الی حرث الاخره کسل، کان ما عمل له واجب علیه و کان ما وهن فیه ساقط عنه» (نهج البلاغه، خطبه103)؛ دانا کسی است که قدر خود را بشناسد؛ و در نادانی انسان این بس که ارزش خویش نداند. دشمن روی ترین افراد نزد خدا کسی است که خدا او را به حال خود واگذاشته تا از راه راست منحرف گردد، و بدون راهنما برود، اگر به محصولات دنیا دعوت شود تا مرز جان تلاش کند، اما چون به آخرت و نعمت های گوناگونش دعوت شود، سستی ورزد، گویا آن چه برای آن کار می کند، بر او واجب و آن چه نسبت به آن کوتاهی و تنبلی می کند، از او نخواسته اند.
«الحده ضرب من الجنون لان صاحبها یندم فان لم یندم فجنونه مستحکم» (نهج البلاغه، حکمت255)؛ تندخویی بی مورد نوعی دیوانگی است، زیرا که تندخو پشیمان می شود و اگر پشیمان نشد، پس دیوانگی او پایدار است.
«صحه الجسد، من قله الحسد» (حکمت 256 دشتی، 248)؛ سلامت تن در دوری از حسادت است.
«مراره الدنیا حلاوه الاخره و حلاوه الدنیا مراره الاخره» (حکمت 243 فیض).
«من اعطی اربعاً لم یحرم اربعاً: من اعطی الدعاء لم یحرمه الاجابه، و من اعطی التوبه لم یحرم القبول، و من اعطی الاستغفار لم یحرمه المغفره، و من اعطی الشکر لم یحرم الزیاده» (حکمت، 130فیض).
«ما عال من اقتصد» (حکمت 134 فیض و 140 دشتی)؛ آن که میانه روی کند تهیدست نخواهد شد.
«قله العیال احد الیسارین» (حکمت141 دشتی)؛ اندک بودن تعداد زن و فرزند یکی از دو آسایش است.
«وقال (ع) لابنه الحسن (ع): یا بنی احفظ عنی اربعاً و اربعاً، لا یضرک ماعملت معهن: ان اغنی العقل، و اکبر الفقر الحمق، و اوحش الوحشه العجب، و اکرم الحسب حسن الخلق، یا بنی ایاک و مصادقه الاحمق، فانه یرید ان ینفعک فیضرک و ایاک و مصادقه البخیل، فانه یقعد عنک احوج ما تکون الیه، و ایاک و مصادقه الفاجر، فانه یبیعک بالتافه، و ایاک و مصادقه الکذاب، فانه کالسراب: یقرب علیک البعید، و یبد علیک القریب» (نهج البلاغه، حکمت38)؛ پسرم، چهارچیز از من یادگیر (در خوبی ها)، و چهار چیز به خاطر بسپار(هشدارها)، که تا به آنها عمل می کنی زیان نبینی: 1) همانا ارزشمندترین بی نیازی عقل است، 2) و بزرگ ترین فقر بی خردی است، 3) و ترسناک ترین تنهایی خودپسندی است، 4) و گرامی ترین ارزش خانوادگی، اخلاق نیکوست.
«و قال(ع): اوصیکم بخمس لو ضربتم الیها آباط الابل، لکانت لذلک اهلاً لا یرجون احد منکم الا ربه، و لا یخافن الا ذنبه و لا یستحین احد منکم اذا سئل عمالاً یعلم ان یقول لا اعلم، و لا یستحین احد اذا لم یعلم الشی ء ان یتعلمه و علیکم بالصبر، فان الصبر من الایمان کالرأس من الجسد، و لاخیر فی جسد لا رأس معه، و لا فی ایمان لا صبر معه» (نهج البلاغه، حکمت82)؛ شما را به پنج چیز سفارش می کنم که اگر برای آنها شتران را پر شتاب برانید و رنج سفر را تحمل کنید سزاوار است: کسی از شما جز به پروردگار خود امیدوار نباشد، و جز از گناه خود نترسید، و اگر از یکی سوال کردند و نمی داند، شرم نکند و بگوید نمی دانم، و کسی در آموختن آن چه نمی داند شرم نکند، و بر شما باد به شکیبایی، که شکیبایی، ایمان را چون سر است به بدن و ایمان بدون شکیبایی همچون بدن بی سر ارزشی ندارد.
یادآوری ملکات نیک و اخلاق حسنه ای که انسان را از عبودیت تن و وابستگی به دنیا رهایی می بخشد و کرامت و شخصیت انسان را حفظ می کند، مانند: صداقت در گفتار و عمل، مراقبت و محاسبه از نفس، رضا به قضای الهی، صبر در برابر مشکلات، توکل بر خداوند، شکر نعمت، سرعت در بازگشت از بین بردن اختلافات، دفاع از مظلومان و…، و نیز صفات زشت و ناپسندی که باید از آن دوری کرد، مانند حسد، مردم آزاری، پی جویی عیب های دیگران و اشاعه ی آنها، اختلاف افکنی، نفاق، ظلم، ریاست طلبی، تقلید کورکورانه از نیاکان، کفران نعمت و… در مورد هر یک مطلبی ارزشمند و راه گشا در نهج البلاغه آمده است، که رعایت دقیق آنها، چهره ی درخشانی از شیعه ی علی (ع) را در جامعه نمودار می سازد.
10) عدالت گستری
از مبانی مهم و ارزشی نهج البلاغه، ویژگی عدل و عدالت خواهی و نفی تبعیض است؛ آن هم عدالت در تمام ابعاد آن، به ویژه عدالت اجتماعی و حکومتی، که ریشه ی سایر برجستگی ها و عامل اصلی شیفتگی حق طلبان و عدالت خواهان به کلام و مرام و سیره ی امام(ع) است. توجه به حقوق فردی و اجتماعی مردم، برابر دانستن آنان در مسائل اجتماعی و سیاسی، دفاع از حقوق پایمال شده ی محرومان، کوتاه کردن دست غارت گران بیت المال، امتیاز ندادن به خواص و امتیاز طلبان، صاحب حق و رأی دانستن مردم در حکومت و امثال آن موجب شد که نهج البلاغه کتاب عدالت گستری و نام علی(ع) با عدالت عجین شده و صدای عدالت انسانیت برای تمام جهانیان باشد. با توجه به این که ایشان امام معصوم بوده و از مشروعیت الهی برخوردارند، توجه به رأی مردم مفهومی غیر از ارج نهادن به رأی و نظر مردم نمی تواند داشته باشد.
ایشان در آغاز خلافت، پس از بیعت مردم در مورد برگرداندن اموال غارت شده به بیت المال می فرماید:« والله لو وجدته قد تزوج به النساء و ملک به الاماء؛ لرددته، فانی فی العدل سعه و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق» (نهج البلاغه، خطبه ی 15)؛ به خدا سوگند؛ بیت المال تاراج شده را هر کجا که بیابم به صاحبان اصلی آن بازمی گردانم، گرچه با او ازدواج کرده، یا کنیزانی خریده باشند، زیرا در عدالت گشایش برای عموم است، و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمل ستم برای او سخت تر است.
و در پاسخ زیاده طلبان که می گفتند چرا به همه یکسان می نگرد و بیت المال را به تساوی تقسیم می کند و به بعضی امتیاز بیشتری نمی دهد، فرمود:«أتامرونی ان اطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه و الله ما اطور به ما سمر به سمیر و ما ام به نجم فی السماء نجماً و لو کان المال لی لسویت بینهم فکیف و انما المال مال الله الا و ان اعطاء المال فی غیر حقه تبذیر و اسراف و هو یرفع صاحبه فی دنیا و یضعه فی الاخره و یکرمه فی الناس و یهینه عندالله» (نهج البلاغه، خطبه ی 126)؛ آیا به من دستور می دهید برای پیروزی خود، از جور و ستم درباره ی امت اسلامی، که بر آنها ولایت دارم، استفاده کنم؟ به خدا سوگند تا عمر دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان از پی هم طلوع و غروب می کنند، هرگز چنین کاری نخواهم کرد! اگر این اموال از خودم بود به گونه ای مساوی در میان مردم تقسیم می کردم تا چه رسد که جزو اموال خداست! آگاه باشید، بخشیدن مال به آنها که استحقاق ندارند، زیاده روی و اسراف است. ممکن است در دنیا مقام بخشنده ی آن را بالا برد، اما در آخرت پست خواهد کرد. در میان مردم ممکن است گرامی اش بدارند، اما در پیشگاه خدا خوار و ذلیل است.
و به مالک اشتر می نویسد:« و ایاک و الاستثمار بما الناس فیه اسوه» (نهج البلاغه، نامه ی 53)؛ مبادا هرگز در آن چه که با مردم مساوی هستی امتیاز خواهی! از اموری که بر همه روشن است غفلت کنی.
البته همین شیوه ی عدالت خواهانه باعث شد زیاده طلبان دنیا دوست به دشمن او، معاویه پناهنده گردند، چرا که معاویه برای جلب افراد از اعطای هیچ امتیاز و مال و مقامی دریغ نمی ورزند.
امام(ع) به عثمان بن حنیف نامه نوشته و یادآور می شوند که فرار این گونه کسان پست همت به سوی معاویه او را به وحشت نیندازد (نهج البلاغه، نامه ی 70)، محروم سازی طلحه و زبیر از امتیازات دلخواه آنان موجب شد آتش جنگ جمل را برافروزند. آهن گداخته بر دست برادرش عقیل می نهد که بیش از حق خود مطالبه نکند (نهج البلاغه، خطبه ی 224). این شعار جاودانه حکومت علوی است که:« والله لو اعطیت الاقالیم السبعه بما تحت افلاکها علی ان اعصی الله فی نمله اسلبها جلب شعیره ما فعلت» (نهج البلاغه، خطبه 224)؛ به خدا سوگند، اگر هفت اقلیم را با آن چه در زیر آسمان هاست به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم که پوست جوی را از مورچه ای ناروا بگیرم، چنین نخواهم کرد.
این ها ده نمونه از مبانی ارزشی نهج البلاغه بود که به اجمال ذکر شد. جز این ها اصول و مبانی دیگری مانند غفلت زدایی، فتنه ستیزی، دشمن شناسی، دشمن ستیزی و پرهیزگاری نیز هست که نیاز به دقت و تأمل دارد.
نکته آخر این که به خاطر همین ارزش هاست که شیعه در طول تاریخ هیچ گاه با حکومت های استبدادی سرسازش نداشته و همواره برای تحقق این ارزش ها و آرمان ها مبارزه کرده است و در هر زمان و نقطه ای از جهان اسلام که حکومتی به نام تشیع و اسلام تشکیل شده است، مردم عملی شدن این آرمان ها را از اراده کنندگان و کارگزاران آن انتظار داشته اند و با مقایسه ی گفتار و کردار آن حکومت ها با این معیارها و مبانی ارزشی است که میزان پای بندی آنان به اسلام راستین و تشیع علوی سنجیده می شود.
نتایج و یافته ها
نهج البلاغه، دائره المعارفی از فرهنگ اسلامی، سند ماندگار ولایت و دستور العمل جاودان امامت برای همه ی زمان ها و مکان هاست. این کتاب نازله ی روح بلند و ملکوتی امام علی (ع) و پرتوی از شخصیت جامع الاطراف آن بزرگوار است که به گفته ی گردآورنده ی آن، رایحه ی وحی الهی و شمیم کلام نبوی از آن استشمام می شود.
نهج البلاغه، دربرگیرنده حکمت های متعالی، مواعظ بی نظیر، سلوک الهی، نظام تربیتی، آیین حکومت داری، سنت های تاریخی، عرفان حقیقی بوده و صحیفه ی انسان پرور جامعه سازی است که ضمن بلاغت و فصاحت کم نظیر، راه روشن هدایت بشری را در تمامی عرصه های مورد نیاز بشر نمایانده است.
جامعه ای که مدعی پیروی از امام علی(ع) است، بیش از هرکس دیگر نیازمند شناخت دستورات، سخنان و نصایح آن امام همام(ع) می باشد. نهج البلاغه قسمتی از فرمایشات آن حضرت(ع) را به جامعه ی انسانی عرضه کرده است. آشنایی با آموزه های آن و به کار بستن آنها در تمامی ابعادی که مولا(ع) از آن سخن گفته اند، از وظایف مدعیان پیروی از حضرتش می باشد. بر اساس ارزش هایی که امام علی(ع) در نهج البلاغه بیان نموده اند، شیعه در طول تاریخ با حکومت های استبدادی سر سازش نداشته و همواره برای تحقق این آرمان ها و ارزش ها مبارزه کرده است و هرگاه حکومتی به نام اسلام تشکیل شده است، عملی شدن این ارزش ها را از زمامداران و کارگزاران آن انتظار داشته اند.
منابع و مأخذ
1) قرآن کریم.
2) ابن ابی الحدید، عبدالحمید محمد (1378هـ)، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء الکتب العلمیه، چاپ اول.
3) امام خمینی (1362)، صحیفه ی نور، ج14، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
4) امام علی(ع) (1380)، نهج البلاغه، ترجمه ی محمد دشتی، تهران، انتشارات الهادی، چاپ شانزدهم.
5) بیضون، لیب (1408هـ)، تصنیف نهج البلاغه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم.
6) تستری، محمدتقی(1418هـ)، نهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه، تهران، انتشارات امیرکبیر.
7) جمعی از نویسندگان (1379)، آشنایی با نهج البلاغه، مرکز مطالعات و تحقیقات حوزه ی نمایندگی ولی فقیه در جهاد سازندگی، چاپ دوم.
8) جمعی از نویسندگان (1379)، نهج البلاغه از منظر فرزانگان، کمیته ی ارتباطات و اطلاع رسانی ستاد بزرگداشت امام علی(ع)، چاپ اول.
9) حسینی الخطیب، سید عبدالزهرا(1409 هـ)، مصادر نهج البلاغه و اسانیده، بیروت، دار الزهرا.
10) خاقانی، محمد (1376)، جلوه هالی بلاغت در نهج البلاغه، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول.
11) خامنه ای، آیت الله سید علی (بی تا)، درس هایی از نهج البلاغه، تهران، انتشارات سید جمال.
12) دشتی، محمد(1378)، روش تحقیق و برداشت از نهج البلاغه، تهران، نشر عابد، چاپ اول.
13) دشتی، محمد(1375)، شناخت نهج البلاغه، قم، مؤسسه ی تحقیقاتی امیرالمؤمنین، چاپ پنجم.
14) شوشتری، محمد تقی(1390هـ)، بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه، تهران.
15) صلواتی، محمود (1376)، شناخت نهج البلاغه، قم، نشر خرم، چاپ اول.
16) طباطبایی؛ محمدحسین(1417هـ)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم.
17) عبده، محمد (1413هـ)، شرح نهج البلاغه، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
18) علیقلی، محمد مهدوی (1374)، سیمای نهج البلاغه، نشر غیاث، چاپ اول.
19) مطهری، مرتضی (بی تا)، اسلام و مقتضیات زمان، نشر صدرا.
20) مطهری، مرتضی(بی تا)، جاذبه و دافعه علی(ع)، بی جا.
21) مطهری، مرتضی (1361)، سیری در نهج البلاغه، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
22) نوری، میرزا حسین(1416هـ)، خاتمه مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، چاپ اول.
23) هاشمی خویی، میرزا حبیب الله(1400هـ)، منهج البراغه فی شرح البلاغه، تهران، مکتبه الاسلامیه.
24) ماهنامه ی درس هایی از مکتب اسلام، قم، سال17، شماره4.
25) یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه، تهران، بنیاد نهج البلاغه، 1360.
منبع: نشریه اندیشه حوزه، شماره 85