بازخوانی یک دستورالعمل رفتار اجتماعی از کلام حضرت علی (ع)
سوالی که برای انسان ها و به خصوص جوان ها مطرح می شود، این است که آیا در تنظیم روابط اجتماعی مان قاعده و مبنایی داریم که در همه حوزه های روابط اجتماعی به کار ما بیاید و به ما کمک کند؟! اگر چنین قاعده ای وجود داشته باشد به ما خیلی کمک می کند. قانونی که ما با عمل به آن بتوانیم تمام حوزه های روابط اجتماعی را بر اساس یک شیوه مطلوب سازماندهی کنیم. در روابط اجتماعی انسان، حوزه های مختلفی وجود دارد. یک جا با خانواده خودمان مواجهیم که حلقه اول روابط اجتماعی ماست. بعد حلقه های دیگری مانند اقوام، دوستان و … به آن اضافه می شود. اگر قانون و قاعده ای بیابیم که در کل این روابط اجتماعی جواب بدهد، این می شود یک قانون طلایی! این قانون طلایی وجود دارد و جزو آن قاعده هایی هم هست که ملت های مختلف طی زندگی اجتماعی خودشان به صورت یک قاعده عقلی به آن رسیده اند و در فرهنگ های مختلف هم مطرح است. در فرهنگ اسلامی ما هم این قانون به رسمیت شناخته و بیان شده.
زیباترین بیانی که ما از این قاعده طلایی در فرهنگ اسلامی داریم، بیان نورانی امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه است، آن هم در نامه 31 نهج البلاغه. این نامه وصیتی است که حضرت به امام حسن (ع) می کنند. در واقع حضرت امیر (ع)، امام حسن (ع) را بهانه قرار داده اند برای سخن گفتن با همه طالبان خوشبختی و سعادت؛ یعنی هرجوانی که می خواهد سعادتمند شود. امیرالمومنین (ع) تمام چیزهایی که ما برای خوشبختی در دوران جوانی به آن نیازمندیم را به عنوان تجربه یک عمر در این نامه خلاصه کرده.
در این نامه یک فصل به این موضوع اختصاص پیدا کرده و ویژگی ای که در این نامه وجود دارد، این است که هم متن آمده و هم شرح آن. یعنی اول خود قانون به صورت یک بند ذکر شده، بعد حضرت امیر (ع) با جمله های متنوعی برای اینکه مخاطب، اصل مساله را متوجه شود آن را توضیح داده اند.
برای دیگران هم بپسند
حضرت امیر (ع) در این بند می فرمایند: «یا بنیَّ! اجعل نفسک میزانا فیما بینکَ و بینَ غیرِک» یعنی خودت را در ارتباط با دیگران میزان و معیار قرار بده. ما در روابط اجتماعی و ارتباط با دیگران باید چه معیاری و قاعده ای را رعایت کنیم؟! حضرت امیر (ع) فرموده اند که خودت را معیار قرار بده.
اینجا این سوال پیش می آید که یعنی چه خودم را معیار قرار بدهم؟! حالا حضرت شروع می کنند به بیان این قانون، جمله این است: «فاحبِب لغیرِکَ ما تُحِبُّ لنفسک، و اکره له ما نکره لها» یعنی هر چیزی را که برای خودت دوست داری برای دیگران هم دوست داشته باش و هر چیزی را که برای خودت نمی پسندی برای دیگران هم مپسند. آن بیان اول این است که خودت را معیار قرار بده که یک قانون کلی است. این جمله بالا یک شرح روشنی است از آن بیان اول.
ظاهراً کار آسانی هم نیست. ما خیلی چیزها را برای خودمان دوست داریم اما مشکل آنجاست که ما بخواهیم همان را برای دیگران هم دوست داشته باشیم. اینجا کار یک مقداری مشکل می شود. خیلی چیزها را برای خودمان نمی پسندیم، مساله آنجاست که برای دیگران هم همان طور باشد یعنی آن را نپسندیم.
ظلم نکن و احسان کن
اما حضرت در توضیح این موضوع بیان فرموده اند: «و لا تظلم کما لا تحبُّ ان تظلم» فرمودند تو دوست نداری به تو ظلم شود. در واقع انسان یک سری حقوقی دارد که نمی خواهد به آنها تعدی شود و همیشه خواهان این است که حقوقش رعایت شود. همان طور که دوست ندارید به این حقوقتان تعرض شود شما هم نباید به حقوق دیگران تعرض کنید.
«وَ احسِن کما تُحِبُّ ان یحسنَ الیکَ» شما خیلی دوست دارید که دیگران به شما احسان کنند و مورد احترام و محبت دیگران قرار بگیرید. شما هم نسبت به دیگران همین گونه باشید. «وَاَحسِن» به دیگران نیکی کن. «کَمَا تُحِبُّ ان یحسنَ الیکَ» اگر یک جایی به مشکلی برخوردید، خیلی علاقه مندید که دیگران در حل آن مشکل به شما کمک کنند. اگر این کمک را دوست داری شما هم نسبت به دیگران همین کار را انجام بده. شما هم دست یک افتاده ای را بگیر. گره از کار یک انسان باز کن.
«وَ استَقبِح من نفسِکَ ما تَستَقبِحُ مَن غَیرِکَ» یک رفتارهایی است که وقتی دیگران انجام می دهند می گویی این چه کاری بود که کرد. چقدر زشت بود؛ چقدر مبتذل بود، انجام نده. مثلاً اگر یک انسان نظافت و آراستگی را رعایت نکرده باشد، شما نمی پسندید و … حضرت می فرماید وقتی که رفتار دیگران را در بوته نقد می گذارید و به آنها نمره منفی می دهید، خودتان چه می شود؟! آنجا هم باید این هنر را داشته باشید که بعضی از رفتارهایتان را نپسندید و به خودتان نمره منفی بدهید.
اگر دیدید کسی با زیر دستش رفتار بد و اهانت آمیزی دارد و آن حرکت را نمی پسندید آیا برخورد بد خود با زیر دستانتان را می پسندید؟ اینجا هم باید «وَ استَقبِح مَن نَفسِکَ ما تَستَقبِحُ مَن غَیرِکَ» را عمل کنید.
مقابلش هم این است که «وَارضَ مَنَ الناسِ بَما تَرضَاهُ لَهُم مَن نَفسِکَ» جمله قبلی کل رفتارهایی را که دیگران چه در ارتباط با شما و چه در ارتباط بین خودشان و دیگران داشتند همه اینها را شامل می شد، اما اینجا یک مقداری محدودتر می شود و مربوط می شود به آنجاهایی که به رفتارهایی از ناحیه خودت نسبت به دیگران رضایت می دهید.
این ها، بیان های مختلف از همان قاعده است که «اَجعَل نَفسَکَ میزانا فیما بینکَ و بینَ غیرِک» در روابط ات با دیگران خودت را میزان قرار بده. برگرد و نگاه کن که اگر با من چگونه رفتار می شد من خشنود می شدم؟! همان گونه رفتار کن.
اگر شما نسبت به کسی رفتار نامناسبی داشتید و بعد پشیمان شدید، دوست دارید اگر بعد از آن پشیمانی به او مراجعه کنید، چه رفتاری داشته باشد؟! اولاً علاقه مندید او اصلاً به روی شما نیاورد. ثانیاً، واقعاً اغماض کند و ببخشد. حالا اگر کسی نسبت به شما رفتار نامناسبی داشته، همین مواردی که دوست داشتید درباره شما رعایت شود، باید شما هم توجه داشته باشید و رعایت کنید؛ دقیقاً مثل همان حرکتی که دوست داشتید او انجام بدهد.
اگر این قاعده عملی شود دنیا می شود بهشت. هر کسی اگر بتواند این قاعده را عمل کند، توانسته یک سازمان روابط اجتماعی مطلوبی را برای خودش مهیا کند. توانسته یک معیاری داشته باشد که بر اساس آن رفتارهای مناسبی را نسبت به دیگران داشته باشد. حالا اگر این تعمیم پیدا کند، اگر این قاعده به صورت شبکه، یعنی من نسبت به شما، شما نسبت به من، من نسبت به خانواده، خانواده نسبت به جامعه و … تا اهالی جهان نسبت به یکدیگر عملی شود، آنجا می شود بهترین جا برای زندگی.
نمی دانی نگو
حضرت در ادامه این شرح می فرمایند: «وَ لاَ تَقُل مَا لاَ تعلَمُ و ان قلَّ ما تعلَمُ» آن چیزهایی که درباره آن اطلاع کافی نداری نگو. یک حوزه وسیعی از روابط اجتماعی ما، حوزه روابط گفتاری است؛ یعنی آنجا که زبانی به کار می افتد. خیلی هم وسیع است. آن چیزی را که علمش را نداری، مگو.
اینجاست که می گویی اگر من فقط نسبت به چیزهایی که اطلاع دارم بخواهم صحبت کنم باید زبانم را ببندم. خیلی باید کم حرف بزنم چون خیلی کم می دانم. حضرت در اینجا می فرمایند: «وَ اِن قَلَّ ما تَعلَمُ». خوب، کم می دانی، کم بگو. چه کسی گفته که ما هر جا نشستیم، راجع به هر مساله و موضوعی باید اظهار نظر و صحبت کنیم تا بعد مبتلا بشویم به اینکه درباره چیزهایی صحبت کنیم که نمی دانیم.
اگر بخشی از چیزهایی که نسبت به آن علم نداریم و آن را مطرح می کنیم در ارتباط با دیگر انسان ها باشد؛ ممکن است تبدیل شود به تهمت، غیبت و … اینجاست که کلی برای خودمان دردسر درست کرده ایم. این جمله مثل یک مقدمه است، ولی خودش یک موضوع بسیار مهم و اساسی است.
جمله بعدی این است: «وَ لاَ تَقُل ما لاَ تُحِبُّ ان یقالَ لَکَ». حضرت بر می گردد به قانون و می فرماید: آن چیزهایی که دوست نداری به تو بگویند، به دیگران نگو. دوست نداری دیگران به تو ناسزا بگویند، پس تو هم نگو. دوست نداری دیگران ملامتت کنند، کسی را ملامت نکن. دوست نداری حرف های تحقیر آمیز به تو بزنند، دیگران را تحقیر مکن و … . این جنبه منفی صحبت هایی که ممکن است انسان ها نسبت به دیگران داشته باشند را به طور کلی حذف می کند. این هم خودش یک فصل وسیعی است اما حضرت اینجا تاکیدی که داشته اند روی حوزه روابط گفتاری است. البته در کنارش هم این جمله خود به خود می آید؛ آن شکلی که دوست داری دیگران با تو حرف بزنند، صحبت کن. کریمانه، با محبت، احترام آمیز و … وقتی خواستی دیگران را نقدکنی منصفانه.
با این قانون مجتهد شوید
نکته ای که باید یک اشاره ای به آن شود، این است که ما الان در برابر یک قاعده و قانون بسیار بزرگ و وسیع قرار گرفته ایم که میدان خیلی وسیعی ای را در زندگی ما پوشش می دهد و در همه ارتباطات اجتماعی ما این قانون می تواند وارد شود و به ما کمک کند. به ما یاد بدهد که چه کار باید بکنیم.
ما در حوزه های علوم دینی قوانینی داریم که فقهای ما با داشتن آن قوانین در بسیاری از مسائل می توانند استنباط کنند؛ یعنی یک نگاه اجتهادی به آنها می دهد در خیلی از مسائل. این قوانین که خیلی کاربرد دارند، تحت عنوان قواعد فقه شناخته می شوند. من فکر می کنم این قانون در حوزه روابط اجتماعی، هر کدام از ما را مجتهد می کند و در روابط گوناگون اجتماعی، به شما یک نگاه اجتماعی ای می دهد.
مثلاً فلان آدم به من این حرف توهین آمیز را زد من چه کار کنم، حضرت می فرماید: «اجعَل نَفسَکَ مِیزَانا» خودت را میزان قرار بده. تا خودمان را آوردیم وسط اگر من به کسی حرف نامناسب زده باشم دوست دارم یک و دو برابرش به من جواب بدهد؟ عین آن حرف ها را به من بگوید یا نه دوست دارم طرف سکوت کند. اگر این دومی است پس من سکوت می کنم.
ما الان با یک چنین قانون بزرگی رو به رو هستیم که می تواند کل فرهنگی عمومی ما را سامان بدهد. جلوی بسیاری از نابسامانی های اجتماعی را بگیرد. می تواند جلوی خیلی از رفتارهای نابهنجار را بگیرد.
بنابراین وقتی این موضوع تبدیل به یک قاعده می شود، یک دفعه گستره وسیع و بزرگی را پوشش می دهد. چون ما هر چیزی که برایمان ضرر داشته باشد، چه ضرر مادی، چه معنوی اصلاً برای خودمان دوست نداریم. اگر همین طور که من خیلی از چیزها را برای خودم نمی پسندم برای دیگران هم نپسندم، دیگران از ناحیه من ایمن می شوند. خیالشان راحت می شود. می گویند از طرف فلانی هیچ شری نخواهد رسید.
از آن طرف چون ما خودمان را دوست داریم، همه خوبی ها و زیبایی ها و منافع را برای خودمان می خواهیم، دیگران از ناحیه ما احساس خوبی دارند. می گویند فلانی همیشه برای ما خوبی می خواهد. یعنی از ما طمع خوبی و شایستگی را دارند.
نکته
حب ذات
سر این قاعده چیست؟ چه رازی در این «اِجعَل نفسَکَ میزانا فیما بینکَ و بین غیرکَ» وجود دارد که این قدر در حوزه روابط اجتماعی ما کاربرد دارد؟ رازش یک کلمه بیشتر نیست و آن عبارت است از «حب ذات» چون هر کدام از ما خودش را خیلی دوست دارد. یک غریزه بسیار استوار، ریشه دار و محکمی در همه آدم ها هست. شما به هر انسانی که نگاه کنید، خودش را خیلی دوست دارد نتیجه می گیریم، از هر چیزی که برایش ضرر داشته باشد سعی می کند خودش را حفظ کند. هر چیزی که برایش منفعت داشته باشد، سعی می کند برود دنبالش.
منبع:نشریه آیه ویژه نامه دین و فرهنگ.