2- جهاد با دشمن: «جهاد عدوها»
آیینی که بنیان خویش را بر پایه ی عزت نهاده: «العزه لله و لرسوله و للمؤمنین»
و صلای تأمین برترین پایگاه را برای گرویدگان سر داده:
«و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین»
و راه نفوذ کافران را بر آنها بسته
«و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا»
نمی تواند از این اهداف چشم بپوشد چون نقض غرض است که چشم طمع مخالفان را همچنان باز و بر دوخته به منابع مؤمنان ببیند، لاجرم آنها را بسیج عمومی می کند و دژی محکم برای مردم و شکوهی چشمگیر برای ولاه می سازد، و امنیتی هرچه مطمئن تر برای موصلات و فروغی خیره کننده برای دین پی می ریزد. روشن تر بگویم جهاد را اساس بلکه اصل اساس می شمارد و مردان لایق را موظف می کند که در این باب اهتمام کنند، گرچه اسلام سرجباری با ملل دیگر ندارد و آنها نیز در مقام ایذاء برنیامده اند لذا اسلا دست برّ و قسط به آنها می دهد و بر این مهم پا می فشارد، و اما می خواهد همین هم از موضع قدرت و از کانون عزت باشد «لو تدهن فیدهنون» را محکوم می کند «و الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احداً الا الله» را گرم ترین و گرامی ترین شعار بلکه عالی ترین دستور می داند، چنین آیینی را با چنان محتوایی سازش و نرمش ذلت نزیبد.
به علی بنگرید سر سلسله ی شجاعان و این نامورترین نام آوران که چگونه لایق مقتدر حق جو را می ستاید و ضعیف ناتوان را هرچند در ارزش های دیگر قوی باشد، نکوهش می کند. به مردم مصر می نویسد، (نامه ی 38):
یکی از بندگان خدا را که در ایام مخوف دهشت بار به خواب نمی رود و سخت مواظب جریان امور است و در مقاومت با دشمن سخن مقاوم و بی نکول است، و بر کفار از آتش سوزنده تر است یعنی مالک ابن حارث مذحجی را به سوی شما گسیل داشتم، حرفش را بشنوید وقتی که سخنش مطابق حق است امرش را اطاعت کنید، مالک شمشیری است از شمشیرهای خدا نه کند نه بی اثر، و به فرستادن او به سوی شما، شما را بر خود ترجیح نهادم، او خیرخواه شما است و در مقابل دشمنانتان بسیار سخت کوش و مقاوم است.
بر کمیل بن زیاد نخعی با فضایلی که دارد چون در قلمرو حکومتش سست آمده، عتاب می کند:
کسی که قلمرو خویش را ضایع کند و عزم خود را متوجه به منطقه ی دیگر نماید، در ساخت خود به استقبال عجز و ناتوانی رفته و چنین کسی جز رای بی نتیجه ندارد. ای کمیل تو می خواهی به قرقیسا حمله بری؟ تو که نیروگاه های مرکز خویش را به تعطیل کشانده ای و آنجا دیگر نه پاسداری دارد و نه کسی که دشمن را از حریمش براند. چنین رایی رای پراکنده و بی ثمری است. نتیجه اینکه، تو برای دستیابی دشمنان نسبت به دوستانت پلی گشته ای، نه در بازوانت توانی است و نه در حریمت مهابتی.
جهاد که حارس عزت میهن است متکفل زدودن هرگونه خواری و زبونی است چه از دشمن کافر و چه از شر بر مسلمان، مردم باید در ظل جهاد از هر حیث آسوده خاطر باشند.
از اینرو است که بزرگ محقق فقیه، «کاشف الغطاء» در کتاب «کشف الغطاء» خود به همین محتوای جهاد پرداخته و کسب شرائط مختلف آن را به پنج نوع تقسیم نموده است.
1- در برابر هجوم کفار بر اراضی مسلمین.
2- در برابر اشراری که قصد جان و عرض مسلمانان را دارند.
3- برای کمک به مسلمانانی که در چنگ کفار گرفتارند.
4- برای راندن کفار مستولی بر سرزمین های مسلمین که بیم شکستشان است.
5- برای دعوت کفار به اسلام که البته این قسم اخیر را منوط به وجود حضور امام معصوم می داند و هم مشروط به اینکه زیبایی های اسلام گوشزد شود به کینه توزی ناگهان حمله برند، و آنگهی چون مبارزه روی اصول مکتب است، بی رحمی و قساوت و درندگی، در این زمینه محکوم است. باید ضعیفان را حمایت کنند، پشت کرده ی از معرکه را نکشند، مجروح را نابود ننمایند، و با تسلیم شده ای که از دفاع خود عاجز مانده درگیر نشوند، زنان را متوحش نسازند گرچه فریاد کنند و امراء را به باد فحش نگیرند. (1)
3- استصلاح اهلها
اصلاح و رشد مردم و بالنده کردن ارزشهایشان، اعم از مادی و معنوی، روحی و جسمی از اهم وظائف حکومت است و آیه «یزکیهم» دستور کار نبوت، پرتوافکن این امور است که در خطبه 34 اشاره شده است:
«اَیُّهَا النَّاسُ اِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقَّاً وَ لَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ فَاَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ فَالنَّصِیحَهُ لَکُمْ و تَوْفِیرُ فَیْئِکُمْ عَلَیْکُم وَ تَعْلِیمُکُمْ کَیْلَا تَجْهَلُوا وَ تَاْدِیبُکُمْ کَیْمَا تَعْلَمُوا».
«ای مردم برای من و شما حقوق متقابلی است از من بر شما و از شما بر من، اما حق شما بر من خیرخواهی نسبت به شما و حقوق شما را از غنائم به تمام و کمال پرداختن و آموزش دادن شما که نادان نمانید و تأدیب و پرورشتان تا به آموزش روی آورید».
حاکم در حکومت امانت دار الهی است و حکومت اصالتاً از آنِ خدا است، حاکم آن مهر و محبت الهی را درباره ی مردم باید اجراء کند، یعنی باید آن را در حد نازلی رعایت کند، نزدیکترین آن مهر والدین به فرزند است.
علی علیه السلام می فرماید:
«ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ اُمُورِهِمْ مَا یَتَفَقَّدُ الْوَالِدانِ مِنْ وَلَدِهمَا وَ لَا یَتَفَا قَمَنَّ فِی نَفْسِکَ شَیْءٌ قَوَّیْتَهُمْ بِهِ…».
ای مالک به امور مردم رسیدگی کن همانگونه که پدر و مادر به امور فرزند رسیدگی می کنند. مبادا آنچه در راه تقویتشان مصرف کردی در برت بزرگ آید و سنگین بنماید لطف و مهری که در دیدارت روا داری هرچند کم، کوچک مشمار، این لطف آنها را به خیرخواهی و حسن ظن وامی دارد و با اتکال به انجام دادن کارهای بزرگ، از لطف های کوچک دست برمدارد. این مراحم را نقشی است مؤثر و سودمند همانگونه که کارهای درست را موقعیتی است اهمال ناپذیر، هر یک چون چشم و خط و خال و ابرو به جای خویش نیکو است».
حاکم در امور حقوقی باید قاطع باشد همه را به یک چشم بنگرد.
«فَلْیَکُنْ اَمْرُ النَّاسِ عِنْدَکَ فِی الْحَقَّ سَوَاءً فَاِنَّهُ لَیْسَ فِی الْجَوْرِ عِوَضٌ مِنَ الْعَدْلِ».
«همه را از عدل بهره مندکن. جور جای عدل را پر نخواهد کرد، بهترین کارها در نظرش کارهایی باشد که در احقاق حق، پرمایه و در فراگیری عدل، پردامنه و در خرسند ساختن اکثریت مردم، عاملی مؤثر باشد، بترس از ناخشنودی عامه مردم که خرسندی خاصه را هم به باد فنا می دهد و اگر آنها خشنود شدند از بنهانه جویی خاصان بیم مدار. تمایلت به مردم باشد و گرایشت به آنها، آنان استوانه ی دینند و پایگاه مسلمین و مخزن قدرت در برابر اعداء هستند».
علی را ببینید چگونه به پابرهنه ها توجه کرده، استقلال اصیل ملت ها را از این رهگذر گوشزد می کند، کاش سیاستمداران خفته چند لحظه ای بیدار می شدند و به این کشف بزرگ واقف می شدند و از دریوزگی خلاص می گشتند و خود و ملتی را تسلیم جنایت کاران تاریخ نمی کردند با اتکال بر مردم است که زنجیرهای اسارت گسیخته می شود، بندها آزاد می شود و استعدادهای محبوس به حریت و بالندگی می رسند، مدینه کوچک، مدائن و روم را در هم می نوردد و با شکوهترین دولت را در پهنه ی گیتی پی می ریزد.
مسئولان باید مردم را پشتوانه کارهای خود قرار دهند بی دریغ به ایشان خدمت کنند.
«ابْتَذِلْ نَفْسَکَ فِیمَا افْتَرَضَ اللهُ عَلَیْکَ». (2) خود را ارزان در عرصه وظائف بگذار حاجات مردم را در همان روز عرضه برآور، کار امروز را به فردا میفکن، هر روزی را کاری است و هرکاری در ظرفیت روز خود می گنجد.
در اسلام حاکم در دسترس مردم قرار می گیرد هرچند در هنگام حرکت ارتش باشد.
علی (ع) می فرماید:
من در میان ارتشم، اگر مظالمی دارید یا تضرری از برخورد ارتش عارض شد، خبرم کنید. (3)
به عبدالله بن عباس می گوید:
«سَع النَّاسَ بِوَجْهِکَ وَ مَجْلِسِکَ وَ حُکْمِکَ». (4)
فیض نگاه و جلوس حکمت را همگانی نما که ویژه گروه خاصی نباشد.
به قثم بن عباس نامه ی 67 می نویسد:
«اجْلِسْ لَهُمْ الْعَصْرَیْنِ فَاَفْتِ الْمُسْتَفْتِیَ وَ عَلِّمِ الْجَاهِلَ وَ ذَاکِرِ الْعَالِمَ وَ لَا یَکُنْ لَکَ اِلَی النَّاسِ سَفِیرٌ اِلَّا لِسَانُکَ وَ لَا حَاجِبٌ اِلَّا وَجْهُکَ وَ لَا تَحْجُبَنَّ ذَا حَاجَهٍ عَنل لِقَائِکَ بِهَا». (5)
«برای مردم مکه صبح و عصر جلسه برپاکن، طالبان فتوا را فتوی ده جاهلان را بیاموز، با عالمان بساط مذاکره بگستر، سفیرت با مردم، تنها زبانت باشد، و دربانت چهره ات، از ارباب حاجت رومپوش».
به مالک می گوید:
«موانع را حتی از دل ها بردار یعنی اگر بدگمان شدند عذر خود را روشن بیان کن».
باز به مالک می گوید:
از مردمت در احتجاب نباش که این تنگدلی و قلت حوصله را می رساند، و انگهی از جریان امور غافل مشود، از قافله عقب می مانی، اطاعت کم می شود مطالب کوچک را بزرگ می نماید و بزرگ را کوچک، زشت، زیبا و زیبا، زشت می شود حق به باطل می آمیزد، حاکم که معصوم نیست، بشری است از بشرها و فردی است از این مردم، کار مردم را دست کم مگیر فضل صاحبان فضل را بشناس، کار کسی را به دیگری نسبت مده و از بهای کاری مکاه و به صاحب کار بیش از حد بها مده، اضافه کار به نامور یا گمنام از میزان عدالت دور فکند».
نظیر این را هم در ارزیابی فرموده است:
«و انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال».
این بود گشت و گذاری از حقوق مدنی و ادبی مردم مشتی از خرمن، نمونه ای خروار و اما حقوق مالی و مادی که بسط سخن بیشتر است و فریاد علی علیه السلام بسی بلندتر به رنج دیدگان تاریخ و به تازیانه خوردگان محروم توجهی عمیق و چشمگیر دارد.
به مالک می گوید:
«کارمندانت را زیر نظر بگیر احیاناً طمع و خستی در آنهاست که برای مردم زیانبار است».
اگر علی (ع) بر خیانت عاملی وقوف بیابد، سراپا فریاد و در امور مردم دقیق می شود و بر متصدیان کار می خروشد، تا آنجا که عامل خیانتکار را از شتر بکار گرفته و از بند کفش پست تر می داند و به مصادره اموال و سلب حیثیت تهدید می نماید.
حتی عمل گذشتگان را هم زیر ذره بین می نهد اگر در بیت المال تصرفی به خطا صورت گرفته باشد آن را بر می گرداند اگر چه مهر زن یا بهای کنیز شده باشد. می گوید پیمانی بر عاملان است که در برابر شکمبارگی ستمکاران آرام نگیرند و همچنین در برابر گرسنگی ستمکشان، حتی خود در عهد حکومت به نازلترین وجه زندگی می کند که همدردی با محرومان تاریخ را عملی کند و بدین گونه از فشار بکاهد، بعنوان حسن ختام به کلام یکی از عالمان نامدار قرن اول که سخت مجذوب علی (ع) شده توجه کنید که می گوید:
«در کودکی بر دوش پدر در نماز جمعه استماع خطبه نمودم، علی را دیدم در اثناء خطبه پیراهن خود را تکان می دهد از پدر جویا شدم، گفت: علی همین یک پیراهن را دارد و شسته، هنوز خوب خشک نشده نمناک است، بادش می دهد که خشک شود».
پی نوشت ها :
1- در این زمینه توجه خوانندگان را به نامه 14 نهج البلاغه معطوف می نماییم.
2- نهج البلاغه، ن 59.
3- همان، ن 60.
4- همان، نامه 76.
5- همان، ن 67.
منبع: سالنمای النهج 1-5