دسته بندی های موجود در بخش"حکایت ها"

مطالب موجود در بخش "حکایت ها"

دزد و ساس

دزد و ساس

داستانی از داستان‌های مرزبان نامه … روزی یک دزد می خواست که به خانه یک فرد ثروتمند دستبرد بزند و تمام اموال او را بدزدد. او در فکرش نقشه ها می کشید و حیله ها بکار می‌برد و با نیرنگها و حقّه ها می خواست تا به مراد دل خویش برسد. این دزد تنها و ...

ادامه مطلب
مرد فقیر و گنج پنهان

مرد فقیر و گنج پنهان

سروده ی مولوی بازنویسی: مهرداد آهو داستانی از داستان‌های مثنوی معنوی در روزگاران بسیار دور و در یکی از شهرهای دور، فقیری زاهد و بسیار درمانده زندگی می‌کرد که هیچ چیزی در این دنیا برای خود نداشت. او نه جایی برای استراحت و خوابیدن داشت و نه غذایی برای خوردن و نه پوشاک مناسبی برای ...

ادامه مطلب
آهو و موش و عقاب

آهو و موش و عقاب

داستانی از داستان‌های مرزبان نامه … آورده اند که در زمانهای دور در جنگلی که بسیار پردرخت و پر میوه و سبز بود، صیادی هر چند وقت یکبار برای گسترانیدن دام و گرفتن حیوانات مورد نظرش به آنجا می‌آمد. در یکی از همین روزها که صیاد برای گرفتن حیوانی دام پهن کرده بود و آهویی ...

ادامه مطلب
موسی (ع) و مرد زیاده طلب

موسی (ع) و مرد زیاده طلب

داستانی از داستان های مثنوی معنوی … در زمان حضرت موسی علیه السلام شخصی بود که بسیار زیاده خواه بود و دوست داشت هر آنچه که ندارد را بدست آورد و آنچه را که نمی‌داند، بداند و آنچه را که نمی‌تواند انجام دهد. این شخص که مردی ثروتمند بود روزی از روزها پیش حضرت موسی ...

ادامه مطلب
گوسفند و گاو و شتر

گوسفند و گاو و شتر

داستانی از داستان های مثنوی معنوی … روزی از روزها، گوسفندی و شتری و گاوی با هم در حال رفتن به خانه شان بودند، که در بین راه تکه علف تازه ای که غذای لذیذی برای چارپایان است یافتند و هر یک می‌خواستند که آن را برای خود بردارند، چونکه مقدار آن غذا بسیار کم ...

ادامه مطلب
قضات حضرت داود (علیه السلام)

قضات حضرت داود (علیه السلام)

داستانی از داستان های مثنوی معنوی … در زمان حضرت داود علیه السلام روزی دو نفر با هم مشغول مشاجره بودند. پس آنها نزد حضرت داود آمدند و از آن حضرت تقاضای قضاوت میان خودشان را کردند. شخصی که مدعی بود به حضرت داود گفت: ای پیامبر کریم ما! این شخص را که می بینی ...

ادامه مطلب
زاهد بی باک و مسجد دلهره آور

زاهد بی باک و مسجد دلهره آور

داستانی از داستان های مثنوی معنوی … در زمانهای نه چندان دور در نزدیکی شهر ری که اکنون نزدیک تهران بزرگ است و در آن مرقد مطهر شاه عبدالعظیم می‌باشد، مسجدی بود که بسیار قدیمی بود و همه جا شایع شده بود که هر کس در آن مسجد یک شب را بخوابد، فردای آن شب ...

ادامه مطلب
خواب گنج دیدن

خواب گنج دیدن

داستانی از داستان های مثنوی معنوی … در روزگاران دور در شهر بغداد مردی زندگی می‌کرد که از پدرش به او ارث و میراث زیادی رسیده بود. او مردی خوشگذران بود و زیاد ولخرجی می‌کرد و همیشه مهمانی می‌داد و از میراثی که پدرش برای او گذاشته بود، در راه درست استفاده نمی کرد و ...

ادامه مطلب
شیخ محمد سرزی

شیخ محمد سرزی

داستانی از داستان های مثنوی معنوی … در دوران قدیم در شهر غزنین، زاهدی زندگی می‌کرد که نامش شیخ محمد سرزی بود. این زاهد متقی بسیار خویشتن دار و پرهیزگار بود و روزها روزه می‌گرفت و شبها را نیز به دعا و نیایش می‌پرداخت و همیشه ایام را به عبادت و بندگی می‌گذراند. او هفت ...

ادامه مطلب
وزیر مکار و قوم نصاریان

وزیر مکار و قوم نصاریان

داستانی از داستان های مثنوی معنوی … در روزگاران گذشته، بعد از ظهور حضرت عیسی علیه السلام با آنکه آن حضرت کتاب و شریعت آورد و همگان را به سوی دین عیسوی دعوت کرد و تمامی مردم دنیا از هر طبقه و صنفی که بودند به دین وی گرویدند، اما او نتوانست بعضی از پادشاهان ...

ادامه مطلب
استاد و شاگردانش

استاد و شاگردانش

سروده ی مولوی بازنویسی: مهرداد آهو داستانی از داستان‌های مثنوی معنوی … در یکی از شهرهای بزرگ مکتبخانه ای بود که استادی در آنجا کار تعلیم و تربیت بچه‌ها بر عهده داشت. در آن زمانها، آنهایی که درس می‌خواندند تعدادشان کم بود و مکتب خانه‌ها نیز که همان مدرسه‌های فعلی می‌باشند، تعدادشان از انگشتان یک ...

ادامه مطلب
شیر و روباه و گرگ

شیر و روباه و گرگ

داستانی از داستان های مثنوی معنوی … در یک روز از روزهای خدا، شیر سلطان جنگل به همراه گرگ و روباه که خدمتگزارانش بودند برای شکار به کوه و دشت رفتند و با یکدیگر تمام کوهها و دشتها را زیر پا گذاشتند. شیر که در شکار کردن بسیار استاد بود در بالای کوهی که از ...

ادامه مطلب