تدبر در سوره ی مبارکه ی انعام (5)

تدبر در سوره ی مبارکه ی انعام (5)

مجری: علی صبوحی طسوجی

3-4-1- کلام 3. آیات 114 تا 127

گسست کلام 3 از کلام 2:
کلام پیشین، دستورات لازم به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در خصوص توطئه مشرکان، یعنی وعده حتمی به ایمان آوردن درصورت آمدن آیه بود، اما آیه 114 سرآغاز مجموعه ای از آیات درخصوص توطئه ای جدید درخصوص زیر سؤال بردن برخی از احکام شریعت اسلام از ناحیه مشرکان است. مطالعه مباحث بعدی، زمینه تأیید این ادعا را فراهم می آورد. إن شاء الله تعالی.
أَفَغَیرَ اللَّهِ أَبْتَغِی حَکَمًا وَهُوَ الَّذِی أَنْزَلَ إِلَیکُمُ الْکِتَابَ مُفَصَّلًا وَالَّذِینَ آتَینَاهُمُ الْکِتَابَ یعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ«114» وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ«115» وَإِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنْ یتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یخْرُصُونَ«116» إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ مَنْ یضِلُّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ«117» فَکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیهِ إِنْ کُنْتُمْ بِآیاتِهِ مُؤْمِنِینَ«118» وَمَا لَکُمْ أَلَّا تَأْکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَکُمْ مَا حَرَّمَ عَلَیکُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیهِ وَإِنَّ کَثِیرًا لَیضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِمْ بِغَیرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِینَ«119» وَذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَبَاطِنَهُ إِنَّ الَّذِینَ یکْسِبُونَ الْإِثْمَ سَیجْزَوْنَ بِمَا کَانُوا یقْتَرِفُونَ«120» وَلَا تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ یذْکَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَیهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّیاطِینَ لَیوحُونَ إِلَى أَوْلِیائِهِمْ لِیجَادِلُوکُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ«121» أَوَمَنْ کَانَ مَیتًا فَأَحْیینَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا کَذَلِکَ زُینَ لِلْکَافِرِینَ مَا کَانُوا یعْمَلُونَ«122» وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا فِی کُلِّ قَرْیهٍ أَکَابِرَ مُجْرِمِیهَا لِیمْکُرُوا فِیهَا وَمَا یمْکُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَمَا یشْعُرُونَ«123» وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آیهٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِی رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَیصِیبُ الَّذِینَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا کَانُوا یمْکُرُونَ«124» فَمَنْ یرِدِ اللَّهُ أَنْ یهْدِیهُ یشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ یرِدْ أَنْ یضِلَّهُ یجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یصَّعَّدُ فِی السَّمَاءِ کَذَلِکَ یجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ«125» وَهَذَا صِرَاطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیمًا قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یذَّکَّرُونَ«126» لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِیهُمْ بِمَا کَانُوا یعْمَلُونَ«127»

پیوستگی آیات کلام 3:
این کلام دارای چهار مطلب است: مطلب نخست، آیات 114 تا 117 و درباره لزوم گردن نهادن به حکمیت خدا و نفی حکمیت غیر اوست، جهت هدایتی این مطلب، در درجه نخست به سمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است؛ مطلب دوم، آیات 118 تا 122 و درباره لزوم اطاعت مؤمنان از حکم «أکل ما ذکر اسم الله علیه و عدم أکل ما لم یذکر اسم الله علیه» و مسائل مربوط به آن است. این مطلب، مورد تقاضای حکمیت در مطلب نخست را مشخص کرده و جهت هدایتی آن به سمت مؤمنان است؛ مطلب سوم، آیات 123 تا 125 و در مورد افشای شخصیت کافران اهل مکر است. این مطلب، طرح تقاضای حکمیت را محصول مکر کافران دانسته و ریشه آن را بیان کرده و پاسخ داده است؛ و مطلب چهارم، آیات 126 و 127 و جمع بندی کلام است که با اشاره به مباحث مطرح شده در سه مطلب قبل، آن را راه مستقیم خدا دانسته و بر حُسن عاقبت تذکر پذیری از آن تأکید کرده است. با توجه به توضیحات ارائه شده، اتصال آیات درون مطالب و ارتباط سیاقی مطالب چهارگانه، روشن است و در صورت نیاز، از مباحث مربوط به کشف غرض قابل دست یابی است. إن شاء الله تعالی.

غرض کلام 3:
معانی منسجم مطالب این کلام بدین شرح است:
معنی منسجم مطلب نخست: نخستین آیه این مطلب، سخنی از زبان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است: آیا به دنبال حَکَمی غیر از خدا باشم؟ با اینکه اوست که این کتاب ( قرآن ) را به تفصیل به سوی شما نازل کرده است (: إفغیر الله إبتغی حکما …) یعنی آیا با وجود قرآن نازل شده از جانب خدا که همه چیز به تفصیل در آن بیان شده است، من به حکمیت غیر خدا گردن نهم؟ روشن است که خدای متعالی در فضای درخواست حکمیت غیر خدا از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، چنین سخنی را به ایشان القاء می کند تا به وسیله آن، پاسخ متقاضیان حکمیت غیر خدا را بدهد. آنگاه در ادامه خاطر نشان می فرماید: اهل کتاب می دانند که این قرآن از جانب پروردگار تو به حق نازل شده است (: و الّذین آتیناهم الکتاب …) این سخن خالی از اشعار نیست که حَکَم مورد نظر برای داوری بین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و مشرکان، اهل کتاب بوده اند. سپس خدای متعالی رسول خود (صلی الله علیه و آله و سلم) را به شدّت از بودن در جرگه تردید کنندگان، نهی می فرماید (: قلا تکونن من الممترین) یعنی با توجه به وجود قرآن و حقانیت آن، مبادا در رد پذیرش حکمیت غیر خدا ( مثلاً اهل کتاب ) تردید کنی. آیه 115 در ادامه همین محتوا، فرمان خدای متعالی در خصوص لزوم نفی حکمیت غیر خدا را پایان یافته و مطابق با اقتضای صدق و عدل دانسته و با بیان قاعده ای کلّی، امکان تبدل در این فرمان را ناممکن خوانده است (: وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَعَدْلاً …) آنگاه در مقام تعلیل این قاطعیت به سمیع و علیم بودن خدا اشاره کرده است (: و هو السمیع العلیم) و این تعلیل اشاره دارد که پشت پرده تقاضای حکمیت، سخنان و مسائلی هست که خدای شنوای دانا از آن آگاه است. خدای متعالی در آیه 116 از جهتی دیگر به تثبیت همین مفهوم، یعنی لزوم رد تقاضای حکمیت غیر خدا می پردازد و به ایشان می فرماید که اطاعت از اکثریت اهل زمین ( در حال حاضر متقاضیان حکمیت غیر خدا ) تو را از راه خدا گمراه می کند، زیرا آنان تابعان ظن و اهل تخمینند (: و إن تطع أکثر من فی الأرض …) آیه 117 اینگونه ادامه می دهد که همانا پروردگار تو به حال کسی که از راه او منحرف می شود داناتر است و او به حال راه یافتگان نیز داناتر است (: إن ربک هو أعلم من یضل عن سبیله …) یعنی اگر تو را در صورت عدم پذیرش تقاضای حکمیت متهم به ضلالت می کنند، ناراحت مباش، زیرا خدا گمراهان و هدایت یافتگان را می شناسد. بدین ترتیب خدای متعالی در این مطلب، موضع رسول گرامیش (صلی الله علیه و آله و سلم) را در برابر تقاضای ناصواب حکمیت غیر خدا روشن و تثبیت کرده است. عنوان متناسب با معنی منسجم این مطلب عبارت است از: «اظهار و تثبیت پاسخ منفی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به پذیرش تقاضای حکمیت غیر خدا»
معنی منسجم مطلب دوم: براساس آیات این مطلب مشخص می شود که پیامبرگرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد حُکم حلیت أکل مذکی و حرمت أکل میته تحت فشار تقاضای پذیرش حکمیت غیر خدا بوده است. اینک آیات این مطلب را با هم مرور می کنیم: نخستین آیه می فرماید: با توجه به اینکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زیر بار حکمیت غیر خدا نمی رود، شما از آنچه نام خدا بر آن برده شده است ( حیوان مذکی ) بخورید، اگر به آیات خدا ایمان دارید (: فکلوا مما ذکر اسم الله …) یعنی مقتضای ایمان به آیات الهی، پذیرش حکم حلیت أکل مذکی از جانب شماست. این آیه می فهماند که مؤمنان نسبت به حلیت أکل مذکی به تردید افتاده بودند. آیه 119 همین مفهوم را ادامه داده و می فهماند نخوردن حیوان مذکی به رغم تفصیل محرمات از جانب خدا، جای بسی تعجب است (: و ما لکم ألا تأکلوا …) و خار نشان می سازد که پرهیز مؤمنان از أکل مذکی در نتیجه اضلال تابعان هواست. همانان که بدون علم، اظهار نظر می کنند (: و إن کثیرا لیضلون …) در ادامه از آنان با وصف تجاوزکاران یاد کرده و حال آنان را برای خدا معلوم دانسته است (: إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِینَ) آیه 120 بیان مقدمه ای برای حکم مذکور در آیه 121 است. این آیه، ترک گناه ظاهر و گناه باطن یعنی گناه آشکار و نهان را بر مؤمنان لازم دانسته و نسبت به ارتکاب گناه تهدید کرده است (: وَذَرُواْ ظَاهِرَ الإِثْمِ وَبَاطِنَهُ …) برخی از گناهان، فسق آشکار است، مانند شرابخواری، رباخواری و … و برخی از گناهان فسق آشکار نیست، مثل خوردن میته؛ دسته اول، گناه ظاهر و دسته دوم، گناه باطن است. آیه می خواهد بفهماند که گناه باطن را نیز باید مانند گناه ظاهر ترک کرد. آنگاه آیه 121 با توجه به همین مقدمه، مؤمنان را از أکل غیر مذکی نهی کرده و بر فسق بودنش تأکید ورزیده است (: وَلاَ تَأْکُلُواْ مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ…) و در ادامه خطاب به مؤمنان خاطر نشان ساخته که همانا شیاطین به دوستان خود وحی می کنند که با شما مجادله کنند و اگر شما از ایشان اطاعت کنید، هر آینه از مشرکان هستید (: وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ …) یعنی شیطانها به دوستان خود وحی می کنند تا شما را نسبت به حرمت أکل میته به تردید بیاندازند و هرگز نباید از آنان اطاعت کنید. دو آیه نخست این مطلب، حاکی از آن است که گروهی هواپرست و بی بهره از علم، درصدد بودند تا مؤمنان را گمراه کرده و نسبت به حلیت أکل مذکی به تردید بیاندازند و گویا مؤمنان تا حدّی تحت تأثیر آنان واقع شده بودند. دو آیه دوم این مطلب نیز بیانگر آن است که همان گروه تلاش می کردند تا از طریق مجادله، مؤمنان را نسبت به حرمت أکل میته دچار تردید کنند. خدای متعالی در هر دو مقطع نسبت به تبعیت و اطاعت از ایشان به مؤمنان هشدار داده و بر لزوم گردن نهادن آنان به حکم حلیت أکل مذکری و حرمت أکل میته تأکید فرموده است. آنگاه آیه انتهایی این مطلب، از طریق مقایسه مؤمنان به عنوان زنده شدگانی از سوی خدا و بهره مند از نور الهی با کافران به عنوان مردگانی گرفتار ظلمات؛ و بیان اینکه عمل کافران برای ایشان زینت داده شده است، زمینه اطاعت از فرامین قبلی را تقویت فرموده است. بدین بیان که با توجه به این مقایسه و بیان این تزئین، ببینید آیا رواست که شما مؤمنان از آن کافران تبعیت کنید (: أو من کان میتا فأحییناه و جعلنا له نورا …) بدین ترتیب معنی منسجم این مطلب «جلوگیری از تبعیت و اطاعت مؤمنان از کافران، در حکمیت حلیت أکل مذکی و حرمت أکل میته» است.
معنی منسجم مطلب سوم: این مطلب، ماهیت مکارانه پیشنهاد حکمیت در خصوص احکام مذکور در مطلب قبل را افشا کرده و ریشه آن را بیان داشته و نسبت به آن موضع متناسب را اتخاذ کرده است. اینک آیات این مطلب را با هم مرور می کنیم: نخستین آیه این مطلب به تلاش مجادله گرانه کافران تابع هوی برای ایجاد تردید نسبت به احکام الهی و در حال حاضر حلیت أکل مذکی و حرمت أکل میته اشاره کرده و آن را مصداق یکی از سنتهای خدا دانسته است: سنت قرار دادن مجرمان بزرگ هر شهر برای مکر و فریب؛ سپس خاطر نشان ساخته است که آنان بی آنکه بفهمند برای خویش مکر می کنند (: وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا فِی کُلِّ قَرْیَهٍ أَکَابِرَ مُجَرِمِیهَا …) آیه 124 ریشه این تلاش مکارانه را بیان داشته است. وقتی آیه ای برایشان بیاید، می گویند: «هرگز ایمان نمی آوریم تا اینکه نظیر آنچه به فرستادگان خدا داده شده است به ما نیز داده شود.» (: و إذا جائتهم آیه …) از این عکس العمل دانسته می شود که آنان از روی تکبر و حسد، حاضر به پذیرش رسالت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیستند، لذا خدا با آنان این چنین پاسخ می دهد: خدا بهتر می داند رسالتش را کجا قرار دهد. به زودی، کسانی را که مرتکب گناه شدند، به سزای آنکه نیرنگ می کردند، در پیشگاه خدا خوار و شکنجه ای سخت خواهد رسید (: اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ …) آنگاه آیه 125 تکبر و حسادت ایشان در نفی رسالت و مکر با اسلام را محصول کیفری از جانب خدا دانسته و بیان کرده است که شرح صدر لازم برای پذیرش اسلام، مخصوص کسانی است که خدا بخواهد ایشان را هدایت کند، اما آنان که خدا به کفیر اعمالشان، اراده ضلالت ایشان را کرده است، سینه هایشان را تنگ قرار می دهد و اینگونه افراد بی ایمان را پلید می گرداند (: فمن یرد الله أن یهدیه …) بدین ترتیب این مطلب ریشه مکر کافران در ایجاد تردید بین مؤمنان نسبت به احکام الهی را حسادت و کبر کیفری آنان دانسته و فرصت دادن به این مکر را سنتی الهی و به ضرر خود آنان معرفی کرده است. پس عنوان متناسب با این معنی منسجم این مطلب عبارت است از: «تلاش مکارانه کافران، سنتی الهی و به زبان خود ایشان است که در حسادت و کبر و کم ظرفیتی کیفری ایشان نسبت به پذیرش آیات اسلام ریشه دارد»
معنی منسجم مطلب چهارم: نخستین آیه این مطلب با اشاره به روشنگری خدای متعالی در مطالب سه گانه قبل، آن را راه مستقیم پروردگار دانسته و اهل تذکر را بهره مند از تفصیل آیات به منظور روشن گری معرفی کرده است (: وَهَذَا صِرَاطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیمًا قَدْ فَصَّلْنَا …) سپس آیه دوم مطلب اهل تذکر و عمل به آیات الهی را به دارالسلام در نزد پروردگارشان و ولایت او بشارت داده است (: لهم دار السلام عند ربهم …)؛ بنابراین این مطلب، جمع بندی سیاق و معنی منسجم آن عبارت است از: «سخنان پیش گفته روشن گری خدا نسبت به راه مستقیم است، که اهل تذکر و عمل از آن بهره مند می شوند»
مطلب اول، جایگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در رد تقاضای حکمیت غیر خدا در حکم حلیت أکل مذکی و حرمت أکل میته مشخص و تثبیت کرد. مطلب دوم، پیرو آن، مؤمنان را به لزوم گردن نهادن در برابر احکام الهی و پذیرش حکم حلیت أکل مذکی و حرمت أکل میته و پرهیز از تبعیت کافران تابع هوی و مجادله کننده فراخواند و مطلب سوم، ماهیت مکارانه این تهاجم کافران را افشا کرد و مسائل متناسب با آن را بیان داشت. آنگاه مطلب چهارم، این روشن گری ها را به عنوان راه مستقیم خدا دانست که اهل تذکر از آن بهره مند می شوند. از این مطالب دانسته می شود که مشرکان، در حرکتی مکارانه و هماهنگ با اهل کتاب، مؤمنان را نسبت به احامی نظیر حلیت أکل مذکی و حرمت أکل میته به تردید انداخته بودند و به ایشان القاء کرده بودند که اهل کتاب می توانند حکم خوبی برای روشن کردن حقانیت این احکام باشند و تا حدّی پیش رفته بودند که برخی از مؤمنان دست از خوردن مذکی برداشته و از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می خواستند که حکمیت اهل کتاب را در این خصوص بپذیرد. پذیرش حکمیت نه تنها مسئله را حل نمی کرد که راه عملی شدن مکر کافران را باز می کرد، زیرا پشت پرده این طرح مهاجمانه، توطئه ای مشترک بر علیه اسلام، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مؤمنان بود. خدای متعالی، در سه مرحله مسئله را حل کرد: اول، نفی قاطع و مستدل پذیرش حکمیت از جانب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ دوم، دعوت روشن گرانه مؤمنان به پرهیز از گرفتار شدن در دام کافران و بقاء بر تعبد نسبت به احکام الهی، از جمله حلیت أکل مذکی و حرمت أکل میته؛ و سوم، افشای ماهیت مکارانه این طرح و بیان فلسفه إذن خدا نسبت به مهاجمان و اینکه حرکتهای ایشان به ضرر خودشان خواهد بود. آنگاه این سه مرحله از حلّ مسئله را روشن گری نسبت به راه مستقیم دانست و با بشارتی، همگان را به تعبیت از راه مستقیم دعوت کرد. با این توضیحات، عنوان مناسب برای غرض کلام عبارت است از:
«مقابله با توطئه کافران، در به تردید انداختن مؤمنان نسبت به حکم حلیت أکل مذکی و حرمت أکل میته که به منظور متقاعد کردن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای پذیرش حکمیت غیر خدا در این خصوص صورت می گرفت»

4-4-1- کلام 4. آیات 128 تا 135

گسست کلام 4 از کلام 3:
مقابله با توطئه مشرکان برای ایجاد تردید در بین مؤمنان به منظور راضی کردن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای پذیرش حکمیت، در آیه 134 پایان یافته و آیه 135 سرآغاز مجموعه ای جدید در بیان عاقبت ولایت ظالمین بر یکدیگر و تهدید مشرکان است.
وَیوْمَ یحْشُرُهُمْ جَمِیعًا یا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَکْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَقَالَ أَوْلِیاؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِی أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاکُمْ خَالِدِینَ فِیهَا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٌ«128» وَکَذَلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضًا بِمَا کَانُوا یکْسِبُونَ«129» یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ یأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یقُصُّونَ عَلَیکُمْ آیاتِی وَینْذِرُونَکُمْ لِقَاءَ یوْمِکُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیاهُ الدُّنْیا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کَانُوا کَافِرِینَ«130» ذَلِکَ أَنْ لَمْ یکُنْ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ«131» وَلِکُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَمَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا یعْمَلُونَ«132» وَرَبُّکَ الْغَنِی ذُو الرَّحْمَهِ إِنْ یشَأْ یذْهِبْکُمْ وَیسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِکُمْ مَا یشَاءُ کَمَا أَنْشَأَکُمْ مِنْ ذُرِّیهِ قَوْمٍ آخَرِینَ«133» إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لَآتٍ وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ«134» قُلْ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَکَانَتِکُمْ إِنِّی عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَکُونُ لَهُ عَاقِبَهُ الدَّارِ إِنَّهُ لَا یفْلِحُ الظَّالِمُونَ«135»

پیوستگی آیات کلام 4:
این کلام دارای دو مطلب است: مطلب نخست، آیات 128 تا 132 و درباره عاقبت ولایت بعض ظالمان بر بعض دیگر ( ولایت شیاطین بر انسانها ) در نتیجه بی توجهی به آیات الهی و انذار از معاد به وسیله رسولان الهی است؛ و مطلب دوم، آیات 133 تا 135 و القاء خطایی تهدید آمیز به قوم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. اتصال آیات درون مطالب روشن است و ارتباط سیاقی مطالب، بدین بیان است: مطلب اول، عاقبت ولایت شیاطین بر کافران را به تصویر کشیده و مطلب دوم، بر اساس آن قوم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به انتظار برای آگاهی از این عاقبت در روز قیامت دعوت کرده است.

غرض کلام 4:
معانی منسجم این کلام بدین شرح است:
معنی منسجم مطلب اول: خدای متعالی در نخستین آیه این مطلب، از روزی سخن می گوید که همه ظالمان را گرد آورده و خطاب به گروه جن می فرماید: شما فروان، انسانها را تحت ولایت و اغواء خود قرار دادید (: وَیَوْمَ یِحْشُرُهُمْ جَمِیعًا یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ …) و انسانهایی که تحت ولایت جن بودند، می گویند: پروردگارا بعضی از ما از بعضی دیگر بهره مند شد، تا به حدّی از شقاوت که تو برای ما مقدر کرده بودی رسیدیم (: وَقَالَ أَوْلِیَآؤُهُم مِّنَ الإِنسِ …) آنگاه خدای سبحان بر جاودانگی آنان در عذاب، به مشیت الهی تأکید می کند (: قال النار مثواکم …)؛ دومین آیه این مطلب، به ولایت ظالمان بر یکدیگر ( ولایت جن بر انس با انتفاع دو طرفی تا وقت رسیدن به حدّ مقدر شقاوت ) اشاره کرده و آن را سنت کیفری خدا به سبب اعمال ایشان دانسته است (: وَکَذَلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضًا…) سومین آیه این مطلب از ادامه خطاب خدا به گروه ظالم جن و انس (اولیاء و مولی علیهم) در همان فضای قیامت اینگونه خبر داده است که آیا رسولانی از خودتان، آیات مرا برای شما تلاوت نکردند و شما را از این روزتان نترساندند؟ (: یا معشر الجن و الإنس …) یعنی آیا من زمینه هدایت شما را فراهم نکردم و بدین سان بر شما اتمام حجت نشد؟ آنان در پاسخ، علیه خویش شهادت داده و به کفر ورزیدن خود اقرار می کنند و خدای متعالی فریفته شدن به حیات دنیا را عامل بی توجهی ایشان به آیات و انذارها و در نتیجه کفر ورزیدن آنها دانست (: قالوا شهدنا علی أنفسنا …) آیه چهارم مطلب، اصل ارسال رسل و قص آیات از جانب ایشان و انذار از روز قیامت را بدین خاطر دانسته است که خدا اهل شهرها را از روی ظلم و در حین غفلت در مسیر شقاوت و هلاکت قرار نمی دهد (: ذلک أن لم یکن ربک …) و آخرین آیه این مطلب، در تکمیل محتوای آیه قبل، حرکت در مسیر هلاکت را طبق درجه هرکس بر حسب عملش دانسته و غفلت نسبت به اعمال آنان را از خدا نفی کرده است (: وَلِکُلٍّ دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُواْ …)؛ بنا بر آیات این مطلب «انسانهایی که تحت ولایت شیاطین هستند به همراه ایشان گرفتار حرکت در مسیر هلاکت و وقوع در عذاب جاودانه می شوند، زیرا هر دو گروه فریفته دنیا شده و به آیات الهی و انذار از جانب رسولان کفر ورزیدند»
معنی منسجم مطلب دوم: نخستین آیه این مطلب، با ذکر دو وصف «غناء» و «رحمت الهی» آغاز شده و با تعلیق دو فعل «بردن قوم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)» و «جانشین کردن قومی دیگر بعد از آنان»، بر مشیت خدا ادامه یافته است (: و ربک الغنی ذو الرحمه …) می توان گفت وصف «غنا» متناسب با فعل «بردن قوم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)» و وصف رحمت، متناسب با فعل «جانشین کردن قومی به جای آنان» است. این آیه را می توان تهدیدی نسبت به حرکت در مسیر هلاکت و عذاب دنیوی دانست. آنگاه آیه 134 با یادآوری وعید مطرح شده در مطلب قبل ( عذاب جاودانه انسانهای تحت ولایت شیاطین به همراه شیاطین )، فرا رسیدن آن را حتمی دانسته و خاطر نشان کرده است که کسی را یارای جلوگیری از وقوع آن وعید نیست (: إن ما توعدون لآت …) این آیه را می توان تأکید بر حتمیت وقوع عذاب اخروی دانست. آیه 135 در آخرین گام از این مطلب، تهدیدات سابق را پشتوانه قرار داده و به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید که به قوم خویش بگو: ای قوم من، شما بر اساس مکانت خود ( شرک و ظلم تحت ولایت شیاطین ) عمل کنید. من هم بر اساس منزلت خود عمل می کنم. به زودی خواهید دانست که فرجام نیکوی آن سرا از آن کیست. آری، ستمکاران رستگار نمی شوند. (: قُلْ یَا قَوْمِ اعْمَلُواْ عَلَى مَکَانَتِکُمْ …) یعنی با این وضعیت شما، تنها راه برای مشخص شدن حق، صبر تا روز قیامت است؛ چنانکه مشخص است، آیات اول و دوم این مطلب، پشتوانه بیان آیه سوم است، بنابراین معنی منسجم این مطلب عبارت است از: «دعوت تهدید بار قوم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به ادامه شرک و ظلم، تحت ولایت شیاطین تا روز قیامت که نشان می دهد حُسن عاقبت از آنِ کیست و ظالمان به فلاح نمی رسند»
مطلب اول به صورت کلّی از انسانهایی سخن گفت که تحت ولایت شیاطین هستند و به همراه ایشان در معرض هلاکت دنیا واقع شده و گرفتار عذاب جاودانه آخرت می شوند، زیرا هر دو گروه فریفته دنیا شده و به آیات الهی و انذار از جانب رسولان کفر ورزیدند. آنگاه مطلب دوم با تأکید بر حتمیت فرا رسیدن این وعده ( عذاب دنیا و آخرت )، قوم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را دعوت کرد که تا روز قیامت به شرک و ظلم، تحت ولایت شیاطین ادامه دهند. آنگاه مشخص خواهد شد که حُسن عاقبت از آنِ کیست و ظالمان به فلاح نمی رسند. روشن است که غرض این کلام، تهدید قوم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به وقوع در مسیر هلاکت دنیا و گرفتاری به عذاب جاودانه آخرت به خاطر ظلم ایشان تحت ولایت شیاطین است، اما باید توجه داشت که در این کلام، روی سخن با رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است، هرچند که محتوا مربوط به قوم ایشان است. شواهد این ادعا از این قرار است: «إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٌ»، «ذَلِکَ أَن لَّمْ یَکُن رَّبُّکَ»، «وَمَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ» و «وَرَبُّکَ الْغَنِیُّ ذُو الرَّحْمَهِ»؛ بنابراین اظهار قهر خدا با قوم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و تثبیت قلب آن حضرت به غرض مذکور اضافه می شود. عنوان متناسب با غرض کلام، عبارت است از:
«تهدید قهر آمیز قوم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به وقوع در مسیر هلاکت دنیا و گرفتاری به عذاب جاودانه آخرت به خاطر ظلم ایشان تحت ولایت شیاطین؛ به همراه تثبیت قلب آن حضرت»

5-4-1- هم بستگی کلامهای فصل 4
هم بستگی کلام دوم با کلام اول: کلام نخست، پاسخ شبهه مشرکان در خصوص عدم امکان انزال وحی ( قرآن ) از سوی خدا بر بشر است و کلام دوم، خنثی کردن توطئه ای از جانب مشرکان در جهت محق جلوه دادن خویش است. این توطئه چیزی جز تأکید بر حتمیت ایمان آوردن در صورت آمدن آیه نیست (: وَأَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ لَئِن جَاءتْهُمْ آیَهٌ لَّیُؤْمِنُنَّ بِهَا) روشن است که باطن این توطئه، ناکارآمد جلوه دادن قرآن کریم در حیثیت آیه بودن آن است. بنابراین وجه هم بستگی این دو کلام، مقابله با قرآن از سوی مشرکان و دفاع از قرآن از سوی خداست. مواردی نظیر عطف و رجوع ضمیر و … نیز مؤید این هم بستگی است. افزون بر اینها مطلب دوم کلام دوم، بیان سنت جعل دشمنانی از شیاطین انس و جن در برابر انبیای الهی و فلسفه وجودی آنان است و پیرو آن دستور رهاسازی ایشان و افتراهایشان خطاب به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است. این سنت و این دستور نمی تواند تنها ناظر به توطئه آخر، یعنی اظهار ایمان آوردن در صورت آمدن آیه باشد، زیرا این توطئه، افتراء آشکار ندارد. پس حیثیت نظارت این جمع بندی و این دستور به مطلب اول کلام دوم و کلّ کلام اول، دلیلی دیگر بر هم بستگی این دو کلام است. ممکن است پرسیده شود که فصل دوم سوره درباره تقاضای نزول آیه و فصل اول درباره عناد و مخالفت با قرآن کریم بود، اما آن دو را یک فصل ندانستیم، پس چرا در اینجا کلام اول و دوم که نسبتشان مانند فصل اول و دوم است، در یک فصل در نظر گرفته شده است؟ پاسخ آن است که مخالفت با قرآن در فصل نخست و تقاضای نزول آیه در فصل دوم، هرکدام در قالب چند کلام مطرح شده بود، از این رو هر یک فصلی جداگانه بود. اما این مباحث در این فصل، هرکدام تنها یک کلام را به خود اختصاص داده است، از این رو جداسازی آنها از یکدیگر به عنوان فصل، وجهی ندارد.
هم بستگی کلام سوم با کلام های قبل: هم بستگی این کلام با کلام نخست، از قبل موضوع قرآن کریم برقرار است. کلام اول دفاع از قرآن کریم در برابر شبهه ای مشرکانه بود (: وَمَا قَدَرُواْ اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُواْ مَا أَنزَلَ اللّهُ عَلَى بَشَرٍ مِّن شَیْءٍ) و این کلام بیان ضرورت پرهیز از حکمیت غیرخدا از زبان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است که با استناد به انزال کتابی مفصل از جانب خدا صورت می گیرد (: وَهُوَ الَّذِی أَنَزَلَ إِلَیْکُمُ الْکِتَابَ مُفَصَّلاً وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِّن رَّبِّکَ بِالْحَقِّ …)؛ هم بستگی این کلام با کلام دوم از دو جهت است: نخست اینکه این کلام در ادامه توطئه های مشرکان مطرح شده است. یعنی بعد از محق جلوه دادن خویش در تقاضای نزول آیه، به فکر راه انداختن جریان حکمیت بوده اند که توضیح آن در مباحث بعدی خواهد آمد. دوم آنکه در کلام دوم خواندیم که مشرکان تأکید می کردند که اگر برای ایشان آیه ای بیاید، حتماً ایمان خواهند آورد (: وَأَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ لَئِن جَاءتْهُمْ آیَهٌ لَّیُؤْمِنُنَّ بِهَا) و در این کلام می خواندیم که عکس العمل آنان در برابر آمدن آیه چیست (: وَإِذَا جَاءتْهُمْ آیَهٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِیَ رُسُلُ اللّهِ …)
هم بستگی کلام چهارم با کلام های قبل: این کلام به انذار مشرکان پرداخته و مقصود انذاری آن با توجه به برگشت ضمایر، مشرکانی هستند که شبهات و توطئه های آنان در سه کلام قبل مطرح شد.

6-4-1- هماهنگی کلامهای فصل 4
کلام نخست، مقابله فعال با شبهه به ظاهر فرهنگی «ناسازگاری انزال وحی از جانب خدا بر بشر با قدر و منزلت الهی» بود و این مهم را از طریق پاسخ نقضی، انذار و پاسخ حلی پیش برد و به نتیجه رساند. چنانکه روشن است، این شبهه مشرکانه برای مخالفت با اصل انزال قرآن کریم از جانب خدا بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است و نوع پاسخ خدای متعالی به این شبهه کاملاً متهاجمانه است، یعنی ریشه مشرکانه آن را هدف قرار داده و به شدّت تقبیح کرده است. از این رو ادامه عملیات فرهنگی مشرکان بر علیه قرآن با حق طلب جلوه دادن خویش و تأکید بر حتمیت ایمان آوردن درصورت آمدن آیه پیش رفته است. خدای متعالی در کلام دوم، این مرحله را نیز به خوبی پاسخ گفته و حل کرده است. گام سومی که مشرکان در ادامه عملیات خود داشته اند، بسیار مکارانه تر از دو گام قبل است. بر اساس کلام سوم، آنان تلاش می کردند تا مؤمنان را نسبت به احکامی مانند حلیت أکل مذکی و حرمت أکل میته در شریعت حق به تردید بیاندازد و در عین حال به مؤمنان پیشنهاد کنند که اگر می خواهید حقیقت روشن شود، پیامبرتان (صلی الله علیه و آله و سلم) را به حکمیت اهل کتب آسمانی در این زمینه راضی کنید. خدای متعالی در کلام سوم، این توطئه را نیز خنثی کرده و سپس در کلام چهارم به تهدید قهرآمیز قوم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به وقوع در مسیر هلاکت دنیا و گرفتاری به عذاب جاودانه آخرت به خاطر ظلم ایشان تحت ولایت شیاطین پرداخته و قلب شریف رسول حق (صلی الله علیه و آله و سلم) را تثبیت فرموده است. بدین ترتیب مجموعه ای از حملات مشرکان بر علیه قرآن و اسلام پاسخ متناسب و فعال دریافت کرده و خنثی شده است. این دور از حملات به طور خلاصه عبارت است از: ایجاد تردید در اصل انزال وحی از جانب خدا بر بشر، با استناد به عظمت شأن خدای متعالی؛ ایجاد تردید در آیه بودن قرآن کریم، از طریق تأکید بر حتمیت ایمان آوردن ایشان با آمدن آیه ای دیگر؛ ایجاد تردید در احکام شریعت اسلام به منظور متقاعد کردن پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) برای پذیرش حکمیت در خصوص حقانیت قرآن؛ وجه مشترک هر سه گام این فرایند، توطئه مکارانه مشرکان علیه قرآن به عنوان وحی الهی، آیه و کتاب حق شریعت آسمانی است. بدین ترتیب عنوان متناسب با غرض این فصل عبارت است از:
«مقابله فعال الهی با توطئه مکارانه مشرکانه علیه قرآن کریم به عنوان وحی الهی، آیه و کتاب حق شریعت آسمانی»

ادامه دارد…
منبع مقاله:
طرح راهنمای مربی تدبر در سوره های قرآن کریم 3 و 4، دبیرخانه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیرخانه ی شورای تخصصی توسعه فرهنگ قرآنی، بهار 1388

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید