سخن گفتن از امام صادق علیه السلام زمان بسیار طولانى و نگاهى بسیار عمیق را می طلبد؛ زیرا این امام بزرگوار دنیاى اسلام را از علم و حکمت و آگاهى و تقواى خود سرشار ساخت و مسلمانان با تکیه بر علم آن حضرت توانستند براى تمام مسائلى که با آنها روبرو میشدند پاسخى بیابند و براى مشکلات فکرى و اعتقادى و احکامى و زندگى خود راه حلى پیدا کنند.
آن گونه که سیره آن حضرت به ما میگوید، امام صادق علیه السلام تقریباً از تمامى مسائل رایج در جامعه اسلامى براى ما سخن گفته است. از این رو وقتى به احادیث روایت شده از آن حضرت نگاه میکنیم، میتوانیم سیماى واقعى جامعه آن روز را با همه قضایا و مشکلات و اهتماماتش در ذهن خود ترسیم کنیم.
براى آینده خود نیز میتوانیم خطوط مستقیمى را ترسیم نمائیم تا مسلمانان با بهرهمندى از اسلامى ناب و بیپیرایه راه هدایت را درپیش گیرند.
همه در یک امتداد
اهل بیت علیهم السلام توانستند با استفاده از فهم خود از اسلام، دینى خالص را براى ما تجسّم کنند. مذهب شیعه به امام صادق علیه السلام نسبت داده مى شود ولى باید بدانیم که مذهب اهل بیت علیه السلام به امام خاصى مربوط نمیشود؛ زیرا کلام آنان یکى است و آخرین آنان همان چیزى را میگوید که اولینشان آن را گفته است.
سخن ائمه علیهم السلام تداوم سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و شاخهاى از کلام گهربار آن حضرت است. زیرا ائمه علیهم السلام امناى دین پیامبر و جانشینان او در بین امت اسلامى هستند. آنان دین اسلام را براى مردم توضیح میدهند و با شیوههاى گوناگون و متفاوت، مردم را به اسلام نزدیک میسازند.
بنابراین سخنان آنان هیچگاه جداى از سرچشمه زلال و پاک کلام پیامبر صلی الله علیه وآله نیست. آنان در همه گفتهها و کردارهاى خود از عصمت الهى برخوردارند و هیچ گونه خطا و غفلتى در وجود آنان راه ندارد.
امام صادق علیه السلام به همین مسأله اشاره میکند و میفرماید:
«حدیثى حدیث أبى و حدیث أبى حدیث جدّى و حدیث جدى حدیث الحسین و حدیث الحسین حدیث الحسن و حدیث الحسن حدیث أمیرالمۆمنین و حدیث امیرالمۆمنین حدیث رسول الله و حدیث رسول الله قول الله تعالی»[1] مذهب شیعه به امام صادق علیه السلام نسبت داده مى شود ولى باید بدانیم که مذهب اهل بیت علیه السلام به امام خاصى مربوط نمیشود؛ زیرا کلام آنان یکى است و آخرین آنان همان چیزى را میگوید که اولینشان آن را گفته است
بر این اساس مذهب فقهى امام صادق علیه السلام با مذهب فقهى سائر ائمه معصومین علیهم السلام هیچ تفاوتى ندارد. زیرا آنان از قاعده واحد سرچشمه می گیرند و کارشان مثل مجتهدین نیست که ممکن است درست باشد یا اشتباه کنند؛ زیرا آنان در گفتههاى خود معصوم هستند. بنابراین مذهب همه آنان همان مذهب اهل بیت علیهم السلام است که از قرآن و سنت سرچشمه میگیرد.
کلاسی به وسعت جهان اسلام
درب مدرسه امام صادق علیه السلام به روى همه مردم باز بود و آن حضرت فرهنگ اسلامى را گستردگى و فراگیرى بسیارى بخشید. آن حضرت براى مدت زمان معینی، از مسجد کوفه به عنوان کلاس درس استفاده نمود. در این باره حسن بن على الوشّاء کوفى از بزرگان راویان حدیث میگوید: «در این مسجد نهصد شیخ را درک کردم که هر کدام میگفتند: جعفر بن محمد مرا حدیث کرد.» [2]
نویسندگان تعداد شاگردان آن حضرت را که مورد مراجعه مردم بودند و مردم از ایشان حدیث روایت میکردند، چهار هزار نفر ذکر کردهاند. در این زمینه شیخ مفید میگوید:
«به اندازهاى مردم از علوم آن حضرت نقل کردهاند که سخنانش توشه راه کاروانیان و مسافران و نام نامیش در شهر و دیار زبانزد مردمان گشته و از هیچ یک از این خاندان و علما و دانشمندان، بدان اندازه که از آن حضرت حدیث نقل شده است از دیگران بهرهگیرى نکردند. زیرا اصحاب حدیث که نام راویان ثقات آن بزرگوار را جمع کرده اند با اختلاف در عقیده و گفتار، شمار آنان به چهار هزار نفر می رسد.»[3]
سید على میر هندى در این زمینه، در حالى که درباره دوران امام صادق علیه السلام حرف می زند می گوید:
«کسى که حرکت آزاد اندیشى را رهبرى کرد نواده على بن أبى طالب علیه السلام است که به صادق موسوم مى باشد. او مردى با اندیشهاى باز و خردى ژرف بود که علوم عصر خود را لبریز ساخت. در واقع او اولین کسى است که مکاتب فلسفى مشهور در اسلام را تأسیس کرد و فقط مۆسسان مذاهب فقهى در حلقه درس او حضور نداشتند؛ بلکه دانشجویان فلسفه و فلسفه دانان از نواحى دور براى کسب فیض به محضر آن حضرت میشتافتند.»
مالک بن أنس میگوید: «چشمى ندیده و گوشى نشنیده است و بر قلب بشرى خطور نکرده است که از نظر فضیلت و علم و عبادت و تقوا کسى بهتر از جعفر صادق باشد.»[4]
از ابو حنیفه درباره فقیه ترین مردمان زمانه سۆال شد. جواب داد: «جعفر بن محمد»[5] او درباره امام صادق علیه السلام میگفت: «آیا داناترین مردم، داناترین آنان به اختلاف مردم نیست.»[6]
منصور خلیفه عباسى از ابوحنیفه خواست که با امام صادق علیه السلام مناظره کند. به او گفت: اى ابوحنیفه! مردم شیفته جعفر بن محمد شدهاند. پس مشکلترین مسائل خود را آماده کن. ابو حنیفه گوید: چهل مسأله براى منصور آماده کردم. منصور کسى را دنبالم فرستاد. بر او وارد شدم در حالى که جعفر در سمت راست او نشسته بود. وقتى چشمم به آن حضرت افتاد، هیبت او مرا گرفت در حالى که از ناحیه منصور چنین حالتى به من دست نداد. بر او سلام کردم و او به من اشاره کرد و من نشستم. منصور به من اشاره کرد و گفت: اى اباعبدالله! این ابوحنیفه است. فرمود: آرى او را میشناسم. سپس منصور متوجه من شد و گفت: اى ابوحنیفه! مسائل خود را با ابوعبدالله در میان بگذار. من مطرح میکردم و آن حضرت پاسخ میداد و میفرمود: شما چنین میگوئید و اهل مدینه چنین میگویند و ما چنین میگوییم. گاهى نظر ایشان موافق ما بود و گاهى موافق اهل مدینه و گاهى با هر دو مخالف بود. تا اینکه هر چهل مسأله را مطرح کردم و از آنها چیزى باقى نماند.»[7]
مذهب فقهى امام صادق علیه السلام با مذهب فقهى سائر ائمه معصومین علیهم السلام هیچ تفاوتى ندارد. زیرا آنان از قاعده واحد سرچشمه می گیرند و کارشان مثل مجتهدین نیست که ممکن است درست باشد یا اشتباه کنند؛ زیرا آنان در گفتههاى خود معصوم هستند
أبو نعیم اصفهانى متوفاى سال 430 ه امام صادق علیه السلام را چنین وصف میکند:
«امام ناطق و پیشگام ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق است که روى در عبادت و خضوع داشته و انزوا و خشوع را برگزیده است و ریاست و شلوغى را دوست ندارد. تعدادى از تابعین از جعفر روایت کرده اند که یحیى بن سعید انصارى و ایوب سجستانى و أبان بن تغلب و أبو عمرو بن علاء و یزید بن عبدالله بن هاد از جمله آنانند. و مالک بن أنس و شعبه بن حجّاج و سفیان ثورى و ابن جریح و روح بن قاسم و سفیان بن عیینه و سلیمان بن بلال و اسماعیل بن جعفر و حاتم بن اسماعیل و عبدالعزیز بن مختار و وهب بن خالد و ابراهیم بن طمحان از جمله ائمه و بزرگان از او حدیث نقل کردهاند و مسلم ابن حجاج در صحیح خود به حدیث آن حضرت استدلال کرده است.»[8]
در تواریخ آمده است که ابن عقده کتاب رجالى را به رشته تحریر در آورد و در آن نام کسانى را که از امام صادق علیه السلام روایت کرده بودند ثبت نمود. حفص بن غیاث وقتى از امام صادق علیه السلام حدیث نقل میکرد و میگفت: «بهترین جعفرها، جعفر بن محمد مرا حدیث کرد.»
على بن غراب نیز میگفت: «جعفر بن محمد راستگو مرا چنین حدیث کرد.»[9]
وقتى میخواهیم به شخصیت امام صادق علیه السلام بپردازیم، نیازمندیم که ببینیم علماى هم عصر آن حضرت که دیدگاه و مذهب یکسانى با آن بزرگوار نداشتهاند درباره آن بزرگوار چه نظرى داشتهاند. با این کار در پى بزرگتر کردن آن حضرت نیستیم؛ زیرا امامت راز عظمت و بزرگى اوست. امامت نشانگر لطف الهى به او و مواظبت خداوند از ایشان است؛ زیرا او حجت خداوندى بر بندگانش است. هیچگونه مبالغهاى نیز در کار نیست. بلکه میخواهیم از این طریق بفهمیم که امام صادق علیه السلام چگونه توانست علیرغم اختلافاتى که مردم درباره امامت او داشتند، عظمت، علم و ارزشهاى متبلور در وجود خود را بر همه مردان روزگار خویش بقبولاند.
پی نوشت:
[1] بحار الانوار، ج 2، ص 178. [2] رجال النجاشی، شرح حال الوشّاء، ص 30. [3] الارشاد، چاپ بیروت، ص179. [4] مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 372. [5] بحار الانوار، ج 47، ص 217. [6]همان، ص 218. [7]همان، ص 217. [8] حلیه الاولیاء،ج 3، ص 192-198. [9] بحار الانوار، ج 47، ص 27. [10] بحار الانوار، ج 47، ص 29.فرآوری: فاطمه زین الدینی
تبیان
منبع:
سایت علامه سید محمد حسین فضلالله. (بینات)