احسان در قرآن

احسان در قرآن

مسائل اخلاقی، که بر محور امور مالی مطرح می‌شوند، به دو دسته قابل تقسیمند: نخست مسائلی که زیر عنوان عدل و ظلم قرار می‌گیرند؛ یعنی ملاک ارزش آنها در اصل، عدل یا ظلم است.
دوم مسائلی که زیر عنوان احسان قرار دارند و ملاک ارزش آنها اصل احسان است. در توضیح کارهای دسته دوم، که بر اساس احسان شکل می‌گیرند، باید بگوییم: روابط دسته دوم در جایی شکل می‌گیرد که از یک طرف، کاری به نفع طرف دیگر انجام می‌شود؛ ولی توقع نمی‌رود که از طرف دیگر، عمل مالیِ متقابلی صورت گیرد؛ یعنی کاری مالی است؛ ولی اساس آن بر معاوضه و مبادله مادی نیست. کمک‌های مالی‌ای که افراد به فرد خاصی یا به جامعه می‌کنند هم، در این بخش قرار دارند.
مصادیق احسان در قرآن
در قرآن کریم،‌در این باره عناوین مختلفی، مانند زکات، انفاق، صدقه و اطعام و نیز عناوینی که نقطه مقابل آنها حساب می‌شوند، به چشم می‌خورد که بعضی از آنها منحصر به موارد احسان است و مفهوم بعضی از آنها اعم است و جزء زیر مجموعه عدالت نیز قرار می‌گیرد.
مثلاً ماده «انفاق» به معنای خرج کردن و هزینه کردن است و این عنوان، شامل نفقه‌هایی مانند نفقه همسر و فرزندان و حتی مالی که انسان در مصارف شخصیِ خود هزینه می‌کند،‌نیز می‌شود؛ ولی «انفاق فی سبیل الله»، که مورد بحث ما است، از موارد احسان خواهد بود؛ زیرا کاری است که توقع کار دیگری در ازای آن از طرف مقابل نمی‌رود و آن چنان که در قرآن مجید در وصف آن، از قول افراد: محسن و نیکوکار نقل می‌کند، این کار را تنها برای خدا انجام می‌دهند؛ چنان که در آیه شریفه آمده است:
«وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا ـ إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا»[1] به خاطر دوستیِ خدا به مسکین و یتیم و اسیر غذا دهند و (گویند) تنها برای کسب خشنودیِ خدا شما را اطعام کنیم و از شما هیچ توقع پاداش و حتی انتظار تشکر و سپاس نداریم.
این آیه نشان می‌دهد که این نوع کارها،‌یعنی کارهایی که اساس آنها احسان است، تنها برای رضای خدا انجام می‌شود و انتظار خدمت متقابل یا کاری مادی از طرف مقابل در ازای آن نمی‌رود. بنابراین، می‌توان گفت: یکی از ویژگی‌های بارز احسان، همین است که برای خدا باشد و در زمره عبادت‌ها قرار دارد، نه معاملات، بر خلاف عدل که بر موارد و مصادیق معاملات هم صدق می‌کند. اکنون جای آن است که برخی موارد احسان را به طور گذرا بیان کنیم.
1ـ زکات
عنوان «زکات» در اصطلاح ما، نوعی مالیات واجب شرعی است، مالیاتی که از طرف شارع مقدس، حدود و متعلقات و مقدار و نصاب و مصارفش تعیین شده است؛ ولی در اصطلاح قرآن و در اصل لغت، اختصاص به آن مالیات خاص ندارد. به بیان دیگر زکات در قرآن کریم، اعم است از زکات واجب،‌که در شرع تعیین شده، و احسان‌هایی که انسان به اشخاص مستمند می‌کند؛ مانند آن که در قرآن آمده است:
«الذین یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»[2] که شأن نزول آن، چنان که مفسران گفته‌اند و در روایات آمده است علی (ع) است که در حال رکوع، انگشتریِ خود را درآورد و به نیازمندی داد که در مسجد از مردم کمک می‌خواست.
بنابراین، اصطلاح «زکات» در قرآن، اعم از اصطلاح فقهی آن و اصطلاح رایج بین اهل شرع است و شامل صدقات مالیِ مستحب نیز می‌شود، بلکه در بسیاری از موارد، کاربردهای دیگری نیز دارد که به مسائل مالی مربوط نمی‌شوند.
لفظ زکات، در قرآن کریم، بیش از سی بار به کار رفته است که در بیش‌تر این موارد، همراه با نماز، و با تعابیر مختلف، بر انجام آن دو،‌تأکید شده است:
«وَأَقَامَ وَآتَى الزَّکَاهَ»[3] یا «وَأَقِیمُواْ الصَّلاَهَ وَءاتُواْ الزَّکَاهَ»[4] «وَالْمُقِیمِینَ الصَّلوهَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّکَاهَ»[5] «لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاَهَ وَآتَیْتُمُ الزَّکَاهَ»[6] و از قول حضرت عیسی (ع) آمده است:
«وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاهِ وَالزَّکَاهِ مَا دُمْتُ حَیّاً»[7] این تعبیرها پیوستگیِ این دو عمل عبادی،‌و اهمیت زکات را در فقه و اخلاق اسلامی نشان می‌دهند؛ یعنی اهمیت اخلاقیِ آن به اندازه‌ای است که قرین و همپایه‌ی نماز شمرده شده است.
زکات، گرچه از مصادیق احسان است و اساس آن بر تبادل مادی نیست، ولی در آیات قرآن آثار مفهومیِ مهمی بر آن بار شده است. خداوند در یکی از آیات، پس از فرمان به خواندن نماز و دادن زکات می‌فرماید:
«وَمَا تُقَدِّمُواْ لأَنفُسِکُم مِّنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»[8] آن چه از خیر (مال) که از پیش برای خویش می‌فرستید، نزد خدا خواهید یافت.
خداوند در این آیه با چنین تعبیری می‌خواهد بگوید: علی رغم آن که گمان می‌کنیم با دادن زکات، چیزی را از کف داده و مالی از جیب شما رفته است، باید بدانید که در واقع، چیزی از کف نداده‌اید؛ زیرا آن چه را برای خدا به فقرا داده‌اید، برای خود شما نزد خدا محفوظ می‌ماند و هنگامی که کاملاً به آن نیاز دارید، به شما بازگردانده خواهد شد.
خداوند این حقیقت را اظهار داشته تا از این راه، به زکات دهنده کمک کند و انگیزه وی را در دادن زکات تقویت کند و او بتواند به سادگی انجام وظیفه کرده، در حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی، مؤثر باشد.
خداوند در جای دیگر می‌فرماید:
«و ما ءاتیتم من زکوه تُرِیُدون وَجْهَ اللهِ فاولئک هُمُ المُضعِفُون»[9] آن چه از اموال خود زکات دهید و خشنودیِ خدا را خواستار باشید، همان برای شما چندین برابر خواهد شد.
پس نه تنها خود مال محفوظ می‌ماند، بلکه بر اساس این آیه، رشد هم می‌کند و چندین برابر می‌شود. خداوند در آیات متعدد، بر این پاداش معنوی تأکید می‌کند:
«لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ»[10] «سَنُؤْتِیهِمْ أَجْرًا عَظِیماً»[11] «لَّأُکَفِّرَنَّ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ»[12] «وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَوهَ»[13] همان طور که می‌بینیم، خداوند، با این تعابیر گوناگون، از وجود پاداش معنوی زکات خبر می‌دهد و در ضمن، به ابعاد آن نیز اشاره می‌کند که اولا پاداشی بزرگ است، ثانیا گناهان گذشته زکات دهنده را جبران می‌کند و ثالثا نسبت به آینده نیز دوام دارد و زکات دهنده، در آینده نیز مورد لطف و رحمت فزاینده خداوند قرار می‌گیرد.
بنابراین، وجود این گونه پاداش‌های معنوی، هر چند که دادن زکات را هم به صورت یک «مبادله» مطرح می‌کند، ولی اولا این مبادله، مادی نیست، بلکه عوض آن، اجر و پاداش معنوی خواهد بود و ثانیا این عوض را از طرف مقابل خود ـ که مورد احسان وی قرار گرفته و زکات را دریافت کرده است ـ مطالبه و یا از او دریافت نمی‌کند، بلکه زکات را به فقیر می‌دهد و پاداش آن را از خدا می‌گیرد یا طلب می‌کند. بنابراین، این که در برابر دادن زکات، اجر و پاداشی طلب یا دریافت می‌کند، منافاتی ندارد با این که آن را جزو مصادیق احسان برشمریم، هم چنان که با عبادت بودن و کار اخلاقی بودن زکات، ناسازگار نیست، هر چند که یک کار اخلاقی می‌تواند درجات بالاتری نیز داشته باشد، ولی این عملکرد نیز از آن جا که پاداش آن معنوی است نه مادی، جزو کارهای عبادی و اخلاقی خواهد بود.
2_ صدقه
لفظ صدقه در قرآن، بسیار آمده است. صدقه نیز همانند زکات، در اصطلاح متشرعه، مفهوم خاصی پیدا کرده و تنها بر کمک‌های مالی مستحبی، که شخص وظیفه شناس و متعبد، علاوه بر تکلیف واجب خود، به فقرا می‌دهد، اطلاق می‌شود که نقطه مقابل زکات واجب مالی است” اما در قرآن، صدقه نیز همانند زکات، مفهومی بسیار گسترده دارد و علاوه بر صدقات مستحب، بر زکات واجب هم اطلاق می‌شود. چنان که در این آیه آمده است:
«انّما الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاکِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اللّهِ وَابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَهً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ»[14] صدقات تنها برای نیازمندان، مساکین، کارگزاران آن، کسانی که باید دلهاشان را به دست آورد، در راه آزاد شدن بردگان، وامداران، در راه خدا و برای در راه ماندگان باید صرف شود و این فریضیه‌ای است از سوی خداوند و خداوند دانا و حکیم است.
در این آیه، واژه صدقه در مورد زکات واجب به کار رفته و راه‌های مصرف آن را نیز بر می‌شمارد.
صدقه در قرآن، در موارد مستحبی نیز به کار رفته و حتی در مواردی مثل مهریه ازدواج نیز از مشتقات همین ماده استفاده شده است:
«وَ ءاتُواْ النَّسَاء صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَهً»[15] در این جا «صدُقه» به ضم دال، که هم ریشه با صدقه است، بر مهریه زن اطلاق شده است.
می‌توان گفت که در مجموع بیش از بیست مورد در قرآن از واژه صدقه و مشتقات آن مانند: تصدق، صدُقه، مصدقین، مصدقات، متصدقین و متصدقات استفاده شده است.
در قرآن درباره صدقه، تعابیر زیبایی آورده شده و یا نتایج جالبی بر آن بار شده که افراد را به آن ترغیب می‌کند، مثل آن که می‌فرماید:
«اگر صدقه خود را مخفی بدارید، بهتر است و گناهان شما را جبران می‌کند و در هر حال، خداوند از کارهای شما آگاه است».[16]


[1] . انسان / 8 و 9.
[2] . مائده / 55.
[3] . بقره / 177.
[4] . بقره / 43.
[5] . نساء / 162.
[6] . مائده / 12.
[7] . مریم / 31.
[8] . بقره / 110.
[9] . روم / 39.
[10] . بقره / 277.
[11] . نساء / 162.
[12] . مائده / 12.
[13] . اعراف / 156.
[14] . توبه / 60.
[15] . نساء / 4.
[16] . بقره / 271.
@#@
و «با گرفتن صدقه، آنان را پاکیزه گردان».[1] و «چندین برابر آن را پس خواهند گرفت.»[2] و «خدا آنان را پاداش می‌دهد».[3] و «خداوند برایشان زمینه بخشش و پاداش عظیم فراهم کرده است».[4] 3ـ قرض دادن به خدا
یکی از تعبیرهای رایج که در این باره به کار رفته، قرض دادن به خدا است. در شش آیه، خداوند به بیان‌های مختلف، مردم را به قرض دادن به خدا ترغیب می‌کند یا کسانی را که به خدا قرض داده‌اند، می‌ستاید؛ مانند:
«مَّن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ»[5] کیست که به خدا قرض حسن بدهد تا خداوند آن را برایش چندین برابر کند.
این مطلب، در چند جای قرآن با تعابیر مختلف تکرار شده است.
بعضی گمان می‌کنند که منظور از این آیات، همان مالی است که مردم به هم وام می‌دهند؛ اما باید توجه کرد که منظور اصلی از قرض دادن به خدا در این آیات همان صدقه دادن و انفاق کردن است و خداوند برای تشویق مردم به انفاق و دادن صدقه از این تعبیر استفاده کرده است تا به مردم بفهماند که مالی که صدقه می‌دهند، از بین نمی‌رود، بلکه آن را به خدا قرض می‌دهند و نزد خدا محفوظ است و هنگامی که به شدت به آن نیاز دارند، از او پس خواهند گرفت.
4ـ اطعام فقرا
تعبیر اطعام مسکین، یکی از موارد صدقه، زکات و انفاق و اخص از آنها است. این تعبیر، در چند آیه آمده است و به ویژه، با بیان‌های تهدید آمیز از کسانی یاد شده است که به سرنوشت فقرا و نیازمندان، که حتی به شام شب و قوت لایموت خود محتاجند، بی‌توجه و از آنها غافلند. در یک آیه آمده است:
«یَتَسَاءلُونَ ـ عَنِ الْمُجْرِمِینَ ـ مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ ـ قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ـ وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ»[6] از بزهکاران پرسیده می‌شود که چه چیز شما را به جهنم درانداخت و آنها در پاسخ می‌گویند: ما نماز خوان نبودیم و نیازمندان را اطعام نکردیم.
در آیه دیگر می‌فرماید:
«وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ ـ کَلَّا بَل لَّا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ ـ وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ»[7] چون برای آزمودن انسان روزی اش را بر وی تنگ کند، گوید: پروردگارم مرا خوار کرد، نه هرگز چنین نیست، بلکه (علت خواری و تنگ دستیِ شما این است که) یتیمان را نوازش نکردید و بر اطعام نیازمندان، یکدیگر را ترغیب نکردید.
از بعضی آیات استفاده می‌شود که ریشه بی‌توجهی به فقرا، بی‌اعتقادی و تکذیب روز قیامت است:
«أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ ـ فَذَلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ ـ وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ»[8] آیا می‌بینی آن کس را که دین را تکذیب می‌کند، پس او همان است که یتیم را به حال خود گذارد و بر غذا دادن به مسکین ترغیب نکند.
آری اطعام یک انسان گرسنه، در روز بیچارگی و گرسنگی، از دید قرآن ارزش والایی دارد و بی‌توجهی به چنین انسانی در این وضعیت، خشم خدا را به شدت بر می‌انگیزد.
5ـ زکات با تعبیرهایی دیگر
خداوند در آیات دیگری در ستایش متقین به عنوان یکی از صفات بارز و برجسته، بر این حقیقت تأکید می‌کند که:
«فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ ـ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ»[9] در اموال خود، حق معینی برای نیازمندان و محرومان قرار می‌دهند.
در این آیات، از زکات یا صدقه، با عنوان «حق معلوم» یاد شده است این حق معلوم، همان مقداری است که باید به عنوان زکات واجب به نیازمندان داده شود و یا اعم از آن است و شامل مقدار بیش‌تری نیز که خود شخص، برای دادن صدقات مستحبی، معین و معلوم می‌کند، نیز می‌شود.
تعبیر دیگر در این باره، تعبیر «اعطاء» است که در سوره «لیل» به کار رفته است:
«فَأَمَّا مَن أَعْطَى وَاتَّقَى ـ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى ـ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى ـ وَأَمَّا مَن بَخِلَ وَاسْتَغْنَى ـ وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَى ـ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى»[10] پس آن کس که بذل و بخشش کند، تقوا پیشه سازد و به کار نیک اذعان داشته باشد، کار را بر او آسان گیریم و آن کس که بخل ورزد، از لطف خدا احساس بی‌نیازی کند و کار نیک را تکذیب کند، کار را بر وی سخت کنیم.


[1] . توبه / 103.
[2] . حدید / 18.
[3] . یوسف / 88.
[4] . احزاب / 35.
[5] . بقره / 245.
[6] . مدثر / 40 ـ 44.
[7] . فجر / 16 ـ 18.
[8] . ماعون / 1 ـ 3.
[9] . معارج / 24 و 25.
[10] . لیل / 5 ـ 10.
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی- اخلاق در قرآن، ج 3، ص301

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید