امام خمینی(ره) و بازگشت ‏به قرآن

امام خمینی(ره) و بازگشت ‏به قرآن

مقدمه
بی تردید یکی از بارزترین ویژگی نهضت‏های اصلاحی سده‏های اخیر در ممالک‏اسلامی، خصیصه بازگشت‏به قرآن است که به وسیله رهبران مسلمان این جنبش‏هااظهار شده است.
از سلسله جنبان این نهضت‏ها یعنی سید جمال الدین اسد آبادی (1314 -1254ق) گرفته تا بزرگ‏ترین مصلح جهان اسلام در قرن حاضر، یعنی حضرت امام‏خمینی (1368 – 1279ش) که نهضت اصلاحی خویش را به انقلابی مردمی بر ضداستبداد داخلی و استعمار خارجی تبدیل نمود، جملگی شعار بازگشت‏به قرآن راسر لوحه برنامه‏های خویش قرار دادند و جوامع اسلامی را به اتحاد حول محور قرآن‏و اسلام فرا خواندند.
نتیجه این دعوت و اهتمام آن شد که قرآن تا حدودی از زاویه نسیان و فراموشی به‏درآید و در دو صحنه علم و عمل، چراغ پر فروغ و مشعل روشنگر راه باشد که‏نگارش ده‏ها تفسیر تمام و نیمه تمام بر قرآن و برپائی صدها و بلکه هزارها جلسات‏تفسیر قرآن در محافل و مجامع اسلامی نشان دهنده حضور علمی قرآن در میان‏ملت‏های مسلمان در قرن حاضر است. همان گونه که برپائی ده‏ها نهضت اصلاحی وجنبش آزادی بخش در کشورهای مسلمان، که همگی بازگشت‏به قرآن را اساس کارخویش قرار داده بودند، بهترین گواه حضور عملی قرآن، و خاصیت انقلابی و رهائی‏بخش آن در صحنه زندگی مسلمانان و حیات مجدد آنان است.
یکی از محققان در این باره می‏نویسد: تفسیر نگاری در قرن چهاردهم از هر قرن‏دیگری در تاریخ اسلام، متفاوت و ممتاز است. این امتیاز صرفا به فراوانی انبوه‏تفاسیر هر مشرب و مکتبی ارتباط ندارد; بلکه به تحول دیدگاه تفسیرنویسی نیزمربوط است. در این قرن سمت و سوی تفسیرنویسی از دیدگاه فردی و اخروی به‏دیدگاه عرفی و اجتماعی تحول یافته است.
چنین به نظر می‏رسد که بازگشت‏به قرآن و نهضت عظیم تفسیر نویسی در قرن‏چهاردهم، بارزترین مختصه و مشخصه انقلاب اصلاحی فراگیر یا رنسانس اسلامی‏است. آهنگ همواره شنیدنی در این نهضت‏سراسری اصلاح در عالم اسلامی، نوای‏دل‏انگیز قرآن، این قلب تپنده زندگی بخش اسلام و ایران است.
باری، در یک کلام، هیچ مشخصه‏ای از بازگشت‏به قرآن و کشف مجدد قرآن وارزش اصلاحگر و انقلاب‏انگیز آن، در رنسانس اسلامی بارزتر نیست‏»[1].
پنهان نیست که قرآن در هیچ دوره‏ای به طور کلی در زاویه فراموشی و نسیان‏نبود; بلکه مراد از این فراموشی، عملی نشدن احکام اجتماعی و حکومتی قرآن است‏که قرنها تحت الشعاع احکام فرعی و فقهی قرار داشت. چنانکه امام خمینی از این‏غفلت جوامع اسلامی بارها با اندوه و تاثر سخن گفت و از جمله در وصیت نامه‏سیاسی – الهی خود فرمود: هر چه این بنیان کج‏به جلو آمد، کجی‏ها و انحراف‏هاافزون شد، تا آنجا که قرآن کریم را که برای رشد جهانیان و نقطه جمع همه مسلمانان(است)… چنان از صحنه خارج نمودند که گویی نقشی برای هدایت ندارد و کار به‏جایی رسید که نقش قرآن به دست‏حکومت‏های جائر و آخوندهای خبیث‏بدتر ازطاغوتیان، وسیله‏ای برای اقامه جور و فساد و توجیه ستمگران و معاندان حق تعالی‏شد و مع الاسف به دست دشمنان توطئه‏گر و دوستان جاهل قرآن، این کتاب‏سرنوشت‏ساز، نقشی جز در گورستانها و مجالس مردگان نداشت و ندارد و آن که‏باید وسیله جمع مسلمانان و بشریت و کتاب زندگی آنان باشد، وسیله تفرقه واختلاف گردید و یا به کلی‏از صحنه خارج شد[2].
ناگفته پیداست که تکیه بر شعار باز گشت‏به قرآن هرگز به معنای حذف سنت وبسنده کردن به کتاب خدا نبوده و نیست. این شیوه مذمومی است که یکبار در تاریخ‏اسلام تجربه شد و در قالب شعار حسبنا کتاب الله جلوه کرد و تایج‏سوء و ثمرات‏زیان بخش این تجربه نامیمون، هنوز هم به مانند شرنگی، کام جوامع اسلامی راشدیدا تلخ ساخته است.
شهید مطهری که از عالمان بیدار دل و درد آشنای جامعه ما است، آنجا که درباره‏اهداف اصلاح طلبانه سید جمال سخن می‏گوید، در این باره می‏نویسد: باز گشت‏به‏اسلام نخستین دور ریختن خرافات و پیرایه‏ها و ساز و برگ‏هایی است که به اسلام درطول تاریخ بسته شده است. بازگشت مسلمانان به اسلام نخستین از نظر سید به‏معنای بازگشت‏به قرآن و سنت معتبر و سیره سلف صالح است. سید در بازگشت‏به‏اسلام تنها بازگشت‏به قرآن را مطرح نکرده است; زیرا او به خوبی می‏دانست که خودقرآن رجوع به سنت را لازم شمرده است; به علاوه، او به خطرات «حسبنا کتاب الله‏»که‏در هر عصر و زمانی، به شکلی، بهانه برای مسخ اسلام شده است، کاملا پی برده‏بود[3].
شک نیست که پرداختن به بحث و بررسی پیرامون نهضت بازگشت‏به قرآن درقرون اخیر، نه تنها در حوصله یک یا دو مقال نمی‏گنجد; بلکه نیازمند تالیف‏های‏مستقل و جداگانه‏ای در این زمینه است تا به همه زوایای آشکار و نهان این بحث، آن‏گونه که شایسته است رسیدگی شود. آنچه در این مجال مطرح خواهد شد، صرفاطرح موضوع مذکور از دیدگاه امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) است تا بلکه‏اندیشمندان با کفایت و صاحب نظران با صلاحیت، در فرصت‏های مناسب به‏بررسی همه جانبه آن اقدام نمایند. امید آن که در همین اندازه هم توفیق، رفیق راه‏باشد و بتوانیم گوشه‏ای از مسائل فراوان این بحث را طرح کنیم.
علل مهجوریت قرآن
با مطالعه و دقت در آثار مکتوب و اظهارات شفاهی حضرت امام چنین بدست می‏آیدکه دو عامل سبب مهجوریت قرآن در میان مسلمانان شده است: یکی بی‏توجهی خودمسلمانان به قرآن و مشغولیت‏به غیر قرآن و دیگری تلاشهای تبلیغی دشمنان.
الف- بی توجهی مسلمانان به قرآن
امام خمینی (ره) ریشه‏ای‏ترین مشکل و بزرگ‏ترین درد جوامع اسلامی را دوری‏مردم از قرآن و در نتیجه مهجور ماندن این آخرین صحیفه آسمانی می‏دانست و براین واقعیت تلخ همواره تاکید می‏کرد که مشکلات مسلمین زیاد است، لکن مشکل‏بزرگ مسلمین این است که قرآن کریم را کنار گذاشته‏اند و تحت لوای دیگران درآمده‏اند[4].
به اعتقاد ایشان دوری دول اسلامی از قرآن کریم، ملت اسلام را به این وضع سیاه‏و نکبت‏بار مواجه ساخته و سرنوشت ملتهای مسلمان و کشورهای اسلامی رادستخوش سیاست‏سازشکارانه استعمار چپ و راست قرار داده است[5].
مساله مهجوریت قرآن و دور شدن جوامع اسلامی از قرآن، از جمله نگرانی‏های‏بسیار جدی حضرت امام و دغدغه خاطر مستمر ایشان است که از همان آغازین‏روزهای نهضت در سال 42 تا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و حتی تا واپسین‏روزهای حیات هم، بارها و بارها بدان اهتمام ورزیده و لزوم توجه به قرآن را تاکیدفرمودند. مثلا در یک سخنرانی در سال 43 در مورد نقشه‏های استعمار بیان داشتند که‏سلطه مستکبرین بر دولتهای اسلامی در اثر دست‏برداشتن از قرآن کریم و اتکانداشتن بر قواعد اسلام بوده است [6] و در مقدمه مفصل وصیت نامه سیاسی – الهی‏خود که در واقع آخرین دیدگاه‏های ایشان درباره مسائل مختلف است، نوشتند:شاید جمله «لن یفترقا حتی یردا علی الحوض‏»اشاره‏باشد، بر این که بعد از وجودمقدس رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) هر چه بر یکی از این دو گذشته است‏بردیگری گذشته است و مهجوریت هر یک، مهجوریت دیگری است، تا آن‏گاه که این‏دو مهجور بر رسول خدا در «حوض‏»وارد شوند… اکنون ببینیم چه گذشته است‏برکتاب خدا، این و دیعه الهی و ما ترک پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم). مسائل‏اسف‏انگیزی که باید برای آن خون گریه کرد، پس از شهادت حضرت علی‏علیه السلام شروع‏شد، خود خواهان و طاغوتیان قرآن کریم را وسیله‏ای کردند برای حکومت‏های ضدقرآنی… و با قرآن در حقیقت قرآن را، که برای بشریت تا ورود به حوض، بزرگ‏ترین‏دستور زندگانی مادی و معنوی بوده و هست، از صحنه خارج کردند[7].
همچنین در جای دیگری فرمودند: قرآن مهجور و احکام قرآن مهجور است. به‏این که در ماذنه‏ها اذان بگویند و نماز بجا آورند، قرآن از مهجوریت‏بیرون نمی‏رود.البته قرائت قرآن و حاضر بودن قرآن در تمام شؤون زندگی انسان از امور لازم است،لکن کافی نیست. قرآن باید در تمام شؤون زندگی ما حاضر باشد…[8].
نکته مهمی که به عنوان یکی از محوری‏ترین ارکان بازگشت‏به قرآن در بیانات‏امام به چشم می‏خورد، این است از نظر حضرت امام، بازگشت‏به قرآن، یعنی‏بازگشت‏به اسلام راستین و حقیقی که پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم منادی آن بود. این چنین دیدگاهی‏درباره قرآن، نه تنها به هیچ روی نمی‏تواند از سنت جدا باشد; بلکه در واقع، عین‏پیروی از سنت نیز هست. این حقیقتی است که با نگاهی گذرا به مقدمه وصیت نامه‏ایشان به خوبی قابل درک و دریافت است; علاوه بر این در موارد متعدد دیگری هم‏بدان تصریح فرمودند. مثلا در کتاب ولایت فقیه در این باره می‏نویسند: قرآن‏مجید و سنت، شامل همه دستورات و احکامی است که بشر برای سعادت و کمال‏خود احتیاج دارد. در کافی فصلی است‏به عنوان «تمام احتیاجات مردم در کتاب وسنت‏بیان شده است‏»و کتاب یعنی قرآن، «تبیان کل شی‏»است. روشنگر همه چیز وهمه امور است. امام سوگند یاد می‏کند (طبق روایات) که تمام آنچه ملت احتیاج دارد،در کتاب و سنت است و در این شکی نیست.[9] و در جایی دیگر می‏فرمایند: انبیاهم، همه چیزهایی که مربوط به روح و مربوط به مقامات عقلیه و مربوط به مراکزفیضیه است، برای ما بیان کرده‏اند و قرآن هم بیان کرده است و اهلش می‏دانند.


[1] . تفسیر و تفاسیر جدید، ص‏10 – 9.
[2] . وصیت نامه سیاسى الهى امام خمینى، ص‏2.
[3] . مطهرى، مرتضى; نهضت‏هاى اسلامى در صد ساله اخیر، ص‏22 – 21.
[4] . خمینى (امام); صحیفه نور، ج‏13، ص‏123.
[5] . همان، ج‏1، ص‏186.
[6] . همان، ص‏88 با تصرف و تلخیص.
[7] . همان; وصیت نامه سیاسى – الهى، ص‏2 – 1.
[8] . همان; صحیفه نور، ج‏16، ص‏39 با تصرف و تلخیص.
[9] . همان; ولایت فقیه، ص‏21.
@#@ هم آن‏چیزهایی که وظایف شخصیه است و دخیل در ترقیات انسان و تکامل انسان است درسنت و در کتاب بیان شده است و هم آن چیزهایی که مربوط به امور سیاسی اجتماعی‏است، بیان فرموده است[1].
همچنین در نخستین ماه‏های پس از پیروزی انقلاب، در جمع نمایندگان شیعیان‏لبنان در این باره اظهار داشتند: در قرآن همه چیز هست، لکن مع الاسف ما از آن‏استفاده نکرده‏ایم و مسلمین مهجورش کردند; یعنی استفاده‏ای که باید از آن بکنندنکردند. باید مردم را به قرآن توجه داد [2].
در موردی دیگر، تقریبا در همان ایام، فرمودند: از پیغمبر اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم منقول است‏که اسلام در ابتدا مظلوم بود و بعد هم مظلوم خواهد بود.
در قرآن شریف هم پیغمبر اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم به خدای تبارک و تعالی شکایت کرده است‏که «ان قومی اتخذوا هذا القرآن مهجورا»(فرقان، 30).
مهجوریت و مظلومیت قرآن و اسلام در این است که معارف آن مورد توجه‏نباشد و به احکام آن عمل نشود; لذا باید گفت در این زمان نیز اسلام و قرآن مهجور ومظلومند[3].
از جمله احکام قرآن که به عقیده حضرت امام، همانند خود قرآن مهجور مانده‏است و ایشان اصرار داشتند که آن را به حقیقت اصلی و اولی خود برگردانند، احکام‏عبادی- سیاسی حج ابراهیمی است. چون به اعتقاد امام، حج مظهر کامل احکام فردی‏و عبادی قرآن و نمونه اعلای مقررات عبادی و سیاسی آن است. دشمنان اسلام وقرآن پیوسته سعی داشتند که این حکم و فرمان الهی را از محتوا تهی سازند وپوسته‏ای به ظاهر اسلامی به جامعه مسلمان عرضه کنند. از این رو، گویا که امام تجلی‏عینی و عملی همه معانی و مضامین قرآن را در چهره تابناک حج مجسم می‏بینند و درمقایسه آن با قرآن می‏فرمایند: حج‏بسان قرآن است که همه از آن بهره‏مند می‏شوند;ولی اندیشمندان و غواصان و درد آشنایان امت اسلامی، اگر دل به دریای معارف آن‏بزنند و از نزدیک شدن و فرو رفتن در احکام و سیاستهای اجتماعی آن نترسند، ازصدف این دریا، گوهرهای هدایت و رشد و حکمت و آزادگی را بیشتر صید خواهندنمود و از زلال حکمت و معرفت آن تا ابد سیراب خواهند گشت. ولی چه باید کرد، واین غم بزرگ را به کجا باید برد که حج‏بسان قرآن مهجور گردیده است و به همان‏اندازه‏ای که آن کتاب زندگی و کمال و جمال در حجاب‏های خود ساخته ما پنهان شده‏است و این گنجینه اسرار آفرینش در دل خروارها خاک کج فکری‏های ما دفن و پنهان‏گردیده است و زبان انس و هدایت و زندگی، و فلسفه زندگی ساز او به زبان وحشت‏و مرگ و قبر، تنزل کرده است; حج نیز به همان سرنوشت گرفتار گشته است[4].
همان گونه که مشاهده می‏شود، حضرت امام از یک سو، با غم و اندوه فراوان ازمهجوریت قرآن سخن می‏گوید و از سوی دیگر مسلمانان را بیدار باش می‏دهد که ازخواب غفلت چند صد ساله برخیزند و قرآن را با تمام ابعادش هادی و راهنمای‏خویش قرار دهند و از جهت‏سوم بر این نکته اصرار می‏ورزد که مراد از توجه به‏قرآن، توجه به تمامیت اسلام و سنت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم است که قرآن جامع و حاکی آن‏است.
نکته آخری که در خور طرح است، این است که مهجوریت از دیدگاه امام دارای‏مراتب و درجات است و محروم ماندن از معارف عمیق قرآن به واسطه حجاب‏های‏غلیظ شیطانی از همه تاسف بارتر است.
ایشان در کتاب آداب الصلوه در این باره می‏فرمایند: مهجور گذاردن قرآن‏مراتب بسیار و منازل بی شمار دارد که به عمده آن شاید ما متصف باشیم. آیا اگر ما این‏صحیفه الهیه را مثلا جلدی پاکیزه و قیمتی نمودیم و در وقت قرائت‏یا استخاره‏بوسیدیم و به دیده نهادیم آن را مهجور نگذاشتیم؟ آیا اگر غالب عمر خود را صرف‏در تجوید و جهات لغویه و بیانیه و بدیعیه آن کردیم این کتاب شریف را ازمهجوریت‏بیرون آوردیم؟ آیا اگر قرائات مختلفه و امثال آن را فرا گرفتیم، از ننگ‏هجران از قرآن خلاصی پیدا کردیم؟ آیا اگر وجوه اعجاز قرآن و فنون محسنات آن راتعلم کردیم از شکایت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم مستخلص شدیم؟ هیهات که هیچ یک از این‏امور مورد نظر قرآن و منزل عظیم الشان آن نیست. قرآن کتاب الهی است و در آن‏شؤون الهیت است. قرآن حبل متصل ما بین خالق و خلق است و به وسیله تعلیمات آن‏باید رابطه معنویه و ارتباط غیبی بین بندگان خدا و مربی آنها پیدا شود. از قرآن بایدعلوم الهیه و معارف لدنیه حاصل شود. رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم به حسب روایت کافی‏شریف فرمود: انما العلم ثلاثه: آیه محکمه و فریضه عادله و سنه قائمه. قرآن شریف‏حامل این علوم است. اگر ما از قرآن این علوم را فرا گرفتیم آن را مهجور نگذاشتیم.اگر دعوت‏های قرآن را پذیرفتیم و از قصه‏های انبیا علیهم السلام که مشحون ازمواعظ و معارف و حکم است، تعلیمات گرفتیم، اگر ما از مواعظ خدای تعالی ومواعظ انبیا و حکما که در قرآن مذکور است موعظت گرفتیم قرآن را مهجورنگذاشتیم و الا غور در صورت ظاهر قرآن نیز اخلاد الی الارض است و از وساوس‏شیطان است که باید به خداوند از آن پناه برد[5].
اکنون بی مناسبت نیست که بخش‏هایی از سخنان یکی از برجسته‏ترین شاگردان‏مکتب امام، یعنی استاد شهید مطهری را در این زمینه نقل کنیم که با تاسی از استادفرزانه خویش، با دلی پر درد، از مهجور ماندن قرآن سخن می‏گوید و همگان را به‏بازگشت‏به قرآن فرا می‏خواند.
ایشان در ضمن یک سخنرانی که در سال 41 شمسی تحت عنوان رهبری نسل‏جوان ایراد شد در این باره می‏فرمایند: ما امروز از این نسل گله داریم که چرا با قرآن‏آشنا نیست؟ البته جای تاسف است. اما باید از خودمان بپرسیم آیا با همین فقه وشرعیات و قرآن که در مدارس است، توقع داریم نسل جوان با قرآن آشنایی کامل‏داشته باشد؟ عجبا! که خود نسل قدیم قرآن را متروک و مهجور کرده، آن وقت از نسل‏جدید گله دارد که چرا با قرآن آشنا نیست. قرآن در میان خود ما مهجور است. اگرکسی علمش علم قرآن باشد و تفسیر قرآن را کاملا بداند، در میان ما چندان احترامی‏ندارد. اما اگر کسی «کفایه‏»آخوند ملا کاظم خراسانی را بداند، یک شخص محترم و باشخصیتی شمرده می‏شود. عجیب است که اگر کسی عمر خود را صرف قرآن بکند،به هزار سختی و مشکل دچار می‏شود، از نان، زندگی، شخصیت، احترام و از همه‏چیز محروم می‏شود; اما اگر عمر خود را صرف کتابهایی از قبیل کفایه بکند، صاحب‏همه چیز می‏شود. در نتیجه هزارها نفر پیدا می‏شوند که کفایه را چهار لا بلدند، یعنی‏خودش را می‏دانند، رد کفایه را هم می‏دانند، رد رد آن را هم می‏دانند، رد رد رد آن راهم می‏دانند; اما چندان کسانی که قرآن را به درستی بداند، پیدا نمی‏شوند. از هر کسی‏درباره آیه‏ای قرآن سؤال شود می‏گوید: باید به تفاسیر مراجعه کرد. در رهبری نسل‏جوان، بیش از هر چیز دو کار باید انجام شود: یکی باید درد این نسل را شناخت وآن‏گاه در فکر درمان و چاره شد. زیرا بدون شناختن آن هر گونه اقدامی بی مورداست. دیگر این که نسل کهن باید اول خود را اصلاح کند. نسل کهن از بزرگ‏ترین گناه‏خود باید توبه کند و آن مهجور قرار دادن قرآن است (1) [6].
ب. تلاشهای تبلیغی دشمنان
امیر مؤمنان، علی بن ابی طالب‏علیه السلام که قرآن ناطق و تجلی معارف و فضائل این کتاب‏جاودانه الهی است و از دوستان جاهل و نادان و دشمنان عالم و دانا رنجها دیده، ودردها در سینه داشته است، در زمینه دیدگاه این دو طایفه درباره خود می‏فرماید: قصم‏ظهری رجلان: عالم متهتک او جاهل متنسک[7].
اگر فضای حاکم بر جامعه اسلامی آن روزگار، به گونه‏ای زهرآلود و مسموم بوده‏است که قرآن ناطق و مجسمه عینی حقایق قرآن را وادار ساخته تا به زبان قال چنین‏بفرماید که دو طایفه، یعنی دوست نادان و دشمن دانا پشت مرا شکستند; بدون‏کم‏ترین تردیدی باید منتظر شنیدن همین بانگ و فریاد از قرآن صامت و کتاب‏جاودانه الهی بوده که به زبان حال بفرماید: دوستان ناآگاه و دشمنان آگاه در حق من‏جفا کردند و شؤون الهی مرا نادیده گرفتند و آن گونه که شایسته بود مرا در جایگاه‏واقعی خود قرار ندادند. البته گله از دشمن دانا نیست. او اقتضای طبیعتش عناد ودشمنی است; بلکه شکایت از دوست نادان است که آن همه سفارش پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم‏را در حق قرآن فراموش کرد و آن چنان که سزاوار بود شان قرآن را حفظ نکرد.
شاید امام خمینی نظر به این حدیث‏شریف داشته است; آنجا که می‏گوید: «هان‏ای حوزه‏های علمیه و دانشگاههای اهل تحقیق بپاخیزید و قرآن را از شر جاهلان‏متنسک و عالمان متهتک که از روی علم و عهد به قرآن و اسلام تاخته و می‏تازند، نجات دهید»[8].
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 57 که اقشار مختلف مردم یانمایندگان آنان برای دیدار حضرت امام می‏آمدند، علاوه بر مردم ایران، از دیگرممالک اسلامی نیز نمایندگانی برای ملاقات با امام می‏آمدند، لحن کلام امام درمواجهه با مخاطبان مختلف به نحو محسوسی تفاوت داشت. معمولا وقتی امام بامهمانانی از دیگر بلاد اسلامی مواجه بودند، سعی می‏کردند مشکلات جهان اسلام وتوطئه دشمنان قرآن را برای نابودی اساس اسلام و قرآن مطرح نمایند، تا از این‏رهگذر به بیداری ملتهای مسلمان و دعوت آنان به پایبندی به قوانین و مقررات قرآن‏کمک نمایند; زیرا معتقد بودند در یک همچو زمانی که سیاست‏های ابر قدرتها،بلعیدن همه جاست، مسلمین باید بیدار شوند.[9]


[1] . همان; صحیفه نور، ج‏1، ص‏257 با تلخیص.
[2] . همان، ج‏6، ص‏219 با تصرف.
[3] . همان، ج‏16، ص‏39 – 36 با تصرف و تلخیص.
[4] . همان، ج‏20، ص‏229.
[5] . همان; آداب الصلوه، ص‏219 – 218 با تصرف و تلخیص.
[6] . مطهرى، مرتضى; ده گفتار، ص‏222 – 219.
چنانکه اشاره شد، این سخنرانى مربوط به سال 41 و حال و هواى آن دوران است; اما اکنون به یمن‏استقرار نظام اسلامى، تلاشهاى چشمگیر و گسترده‏اى در زمینه علوم و معارف قرآن در حال انجام است‏که شاید در هیچ دوره‏اى از تاریخ این مرز و بوم نتوان نظیرى براى آن سراغ گرفت.
[7] . ینابیع الموده، ج‏2، ص‏415 و فیض القدیر، ج‏6، ص‏378.
[8] . خمینى (امام)، صحیفه نور، ج‏20، ص‏20.
[9] . خمینى (امام); صحیفه نور، ج‏6، ص‏218.
@#@ و چون به تعبیر خودشان ازبیداری دولتها و حکومتها مایوس شده بودند، تلاش می‏کردند که به هر وسیله ممکن‏و در هر فرصت پیش آمده دعوت بازگشت‏به قرآن را به گوش همه ملتهابرسانند.مسلمین باید بیدار بشوند، ملتها، دولتها را من از اکثرشان مایوس هستم،لکن ملتها باید بیدار بشوند و همه تحت لوای اسلام و تحت‏سیطره قرآن باشند[1];بر این اساس، در اولین ماه‏های پیروزی انقلاب اسلامی، در جمع نمایندگان مردم‏بحرین و پاکستان مطالبی ایراد فرموده، از جمله چنین اظهار داشتند: یکی از کارهای‏بزرگی که شده است و گمانم این است که آنها را آن شیاطین کرده‏اند، این است که‏قرآن و اسلام را آن طوری که هست نگذاشتند ما مسلمانان بفهمیم، این تبلیغات حتی‏در عمق حوزه‏های دینی نجف و قم نفوذ کرده است. برای این که یکی از خطرهایی که‏برای خودشان می‏دیدند، همین بود که اگر اسلام را آن جوری که هست‏بفهمند، همه‏به آن رو می‏آورند و برای آنها دیگر مقام باقی نمی‏ماند.[2] به اعتقاد ایشان، این توطئه شیاطین نه تنها اتفاقی و تصادفی نبود; بلکه صد درصد آگاهانه و با مطالعه قبلی و همراه با طرح و برنامه از پیش تعیین شده بود. به باورحضرت امامدستهای خیانتکار اجانب که می‏خواستند شرق و خصوصا بلاد اسلامی‏را برای منافع خودشان قبضه کنند، با مطالعاتی که در این بلاد کرده بودند و تمام بلادرا اعم از بیابانهایش، قصبه‏اش و شهرستانهایش را وجب به وجب مطالعه کرده‏اند،نیز روحیه گروه‏هایی که در این بلاد زندگی می‏کردند و آیین‏هایی که این‏ها داشتند وکیفیت نفوذ آیین‏ها در این‏ها مطالعه کردند، به آنجا رسیده‏اند که نباید بگذارندمسلمین به قرآن تمسک جویند; چون آنها قرآن را سد راه می‏دانستند. اگر همه‏مسلمین به قرآن تمسک می‏جستند، برای آنها مجال سلطه باقی نمی‏ماند; لذا قرآن واسلام را از مردم جدا کردند[3].
همچنین درباره نحوه تبلیغات بر ضد اسلام فرمودند: آنان می‏خواهند ملت‏اسلام را از قرآن و اسلام جدا کنند. یکی از تعبیراتشان این است که «اسلام افیون‏جامعه است‏». آنان متن قرآن را مطالعه کرده‏اند و فهمیده‏اند که قرآن یک کتابی است‏که اگر مسلمان‏ها به آن پیوند بخورند، آنانی را که قصد سلطه برای مسلمین را دارند،کنار خواهند زد. قرآن می‏گوید: هرگز خدای تبارک و تعالی سلطه‏ای برای غیر مسلم‏بر مسلم قرار نداده است; هرگز نباید راه پیدا کند: «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین‏سبیلا»(نساء، 141)[4].
همچنین ایشان پیوسته در پی ترویج این اندیشه صحیح و صواب بوده‏اند که درپناه قرآن بود که اسلام در نیم قرن بر همه امپراتوری‏ها در آن وقت غلبه کرد و ما،مادامی که در پناه قرآن هستیم بر دشمنان غلبه خواهیم کرد و اگر خدای نخواسته‏دشمنان اسلام ما را از اسلام و قرآن جدا کردند، باید در ذلت، خفت و بندگی زندگی‏کنیم. استقلال و آزادی در پیروی از قرآن کریم و رسول اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم است[5].
به اعتقاد امام، تنها راه نجات و رهایی از فتنه دشمنان، روی آوردن به قرآن، و پناه‏جستن در حصن حصین اسلام و رکن رکین ایمان است و بس. ایشان بر این باورصحیح به درستی پای می‏فشردند که یگانه عامل موفقیت انقلاب ملت مسلمان ایران،گرایش به قرآن و بازگشت‏به احکام الهی این آخرین کتاب آسمانی است و شرط دوام‏پیروزی را هم عمل به قوانین قرآن و پیاده کردن حقایق نورانی آن می‏دانستند.
حضرت امام (ره) در یک مورد در این باره فرمودند: شما دیدید علیرغم آنکه‏جمعیت‏سی و پنج میلیونی که در مقابل یک میلیارد چیزی نیست و چندان ابزارجنگی پیشرفته‏ای در دست نداشتند، به واسطه قدرت ایمان و به اتکای قرآن و اسلام، بر این قدرت شیطانی که پشت‏سر او قدرت‏های بزرگ‏تر شیطانی بود غلبه کرد ودست آنها را از مخازن ایران قطع کرد[6] و در موردی دیگر اظهار داشتند: رمزپیروزی، اتکای به قرآن و این شیوه مقدس شیعه که شهادت را استقبال می‏کردند،بوده است[7] و درباره علت و انگیزه این نهضت که در واقع شرط دوام پیروزی آن‏نیز هست، می‏فرمایند: ما برای آن نهضت کردیم که قرآن و قوانین آن در کشور ماحکومت کند و هیچ قانونی در مقابل اسلام و قرآن عرض اندام نکند[8].
بازگشت‏به قرآن
هیچ چیز برای جامعه اسلامی و جماعت مسلمانان مقدس‏تر و بر انگیزاننده‏تر ازقرآن نیست. از این رو باید همه کوشش‏ها و تمام جنبش‏ها یک سو و یک جهت‏شده،صرفا سمت و سوی قرآنی به خود بگیرد. این آن چیزی است که مورد خواست ورضایت‏حضرت امام است.
امام در یکی از پیامهای خود به زائران بیت الله الحرام، به انس با قرآن و توجه به‏کتاب آسمانی و انسان ساز سفارش اکید فرموده، چنین اظهار داشتند: به زائران‏محترم تذکر می‏دهم که در این مواقف معظمه و در طول سفر به مکه مکرمه و مدینه‏منوره، از انس با قرآن کریم، این صحیفه الهی و کتاب هدایت، غفلت نورزند; که‏مسلمانان هر چه دارند و خواهند داشت در طول تاریخ گذشته و آینده، از برکات‏سرشار این کتاب مقدس است و از همین فرصت از تمام علمای اعلام و فرزندان‏قرآن و دانشمندان ارجمند تقاضا دارم که از کتاب مقدسی که «تبیان کل شیئی‏»است وصادر از مقام جمع الهی به قلب نور اول و ظهور جمع الجمع تابیده است غفلت‏نورزند… و اکنون (که) صورت کتبی آن که به لسان وحی، بعد از نزول از مراحل ومراتب بی کم و کاست و بدون یک حرف کم و زیاد به دست ما افتاده است، خدای‏نخواسته مبادا که مهجور شود… و هر طایفه‏ای از علمای اعلام و دانشمندان معظم به‏بعدی از ابعاد الهی این کتاب مقدس، دامن به کمر زده و قلم به دست گرفته و آرزوی‏عاشقان قرآن را برآورند و در ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی وجنگ و صلح قرآن، وقت صرف نمایند تا معلوم شود این کتاب سرچشمه همه چیزاست. از عرفان و فلسفه تا ادب و سیاست… و شما ای فرزندان برومند اسلام،حوزه‏ها و دانشگاه‏ها را به شؤونات قرآن و ابعاد بسیار مختلف آن بیدار کنید. تدریس‏قرآن در هر رشته‏ای از آن را مد نظر و مقصد اعلای خود قرار دهید[9].
از دیدگاه امام بازگشت‏به قرآن نفی سلطه بیگانه را به دنبال دارد; چنانکه پس ازپیروزی انقلاب اسلامی در سال 60 اظهار داشتند: تا ملتهای اسلام و مستضعفان‏جهان بر ضد مستکبران جهانی و بچه‏های آنان خصوصا اسرائیل غاصب قیام نکنند،دست جنایتکاران آنان از کشورهای اسلامی کوتاه نخواهد شد… چاره برای دفع این‏ستمکاران، پناه به اسلام و گرایش متعهدانه به قرآن کریم و در زیر پرچم توحید باوحدت و انسجام به پاخاستن است[10].
این دعوتی است که امام از آغاز برپائی نهضت از سال 42 به بعد پیوسته از آن‏سخن می‏گفتند. مثلا در سخنرانی‏ای که به مناسبت تصویب لایحه کاپیتولاسیون‏ایراد فرمودند، از جمله چنین اظهار داشتند: آیا ملت ایران می‏داند که افسران ارتش‏به جای سوگند به قرآن مجید، «سوگند به کتاب آسمانی که به آن اعتقاد دارم‏»یادکردند؟ من نمی‏دانم دستگاه جبار از قرآن کریم چه بدی دیده است، که این قدر پافشار برای محو اسم آن می‏کند؟ اگر پناه به قرآن و اسلام بیاورید، اجنبی به خود اجازه‏نمی‏دهد که از شما سند بردگی بگیرد و مفاخر ملی و اسلامی شما پایمال شود[11].
سخن را با دعایی از ایشان به پایان می‏بریم. ای قرآن، ای تحفه آسمانی، وای‏هدیه رحمانی! تو را خدای جهان برای زنده کردن دل‏های ما و باز کردن گوش وچشم توده فرستاده. تو نور هدایت و راهنمای سعادت ما هستی. تو ما را از منزل‏حیوانی می‏خواهی به اوج انسانی و جوار رحمانی برسانی. فسوسا که آدمی زادگان‏قدر تو را ندانسته و پیروی از تو را فرض خود نشمردند. اسفا که قانون‏های تو درجهان عملی نشد تا همین ظلمت‏خانه و جایگاه مشتی وحشیان و درندگان که خود رامتمدنین جهان می‏دانند رشک بهشت‏برین شود و عروس سعادت در همین جهان درآغوش همه در آید[12].


[1] . همان، ج‏6، ص‏218.
[2] . همان، ص‏205 با تلخیص.
[3] . همان، ج‏5، ص‏172 با تصرف.
[4] . همان، ج‏3، ص‏4 – 3 با تلخیص و تصرف.
[5] . همان، ج‏6، ص‏113 با تلخیص.
[6] . همان، ص‏81 با تصرف.
[7] . همان، ص‏17.
[8] . همان، ج‏8، ص‏171 با تلخیص و تصرف.
[9] . همان.
[10] . همان، ج‏9، ص‏246.
[11] . همان، ج‏1، ص‏110 با تلخیص.
[12] . همان; کشف الاسرار، ص‏220.
نادعلی عاشوری

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید