ارتباط قرآن و فقه

ارتباط قرآن و فقه

مقدمه
قرآن کتاب آسمانی خاتم الانبیاء حضرت محمد ابن عبدالله (ص) و دربردارنده همه نیازهای بشری تاروز  قیامت است. و فقه اصطلاحی « علم به احکام شرعیه ازطریق ادله آن است »و احکام شرعیه زندگی سعادتمندانه انسان ها را تضمین می نماید. بنابراین می بایست بین قرآن و فقه رابطه تنگاتنگی وجود داشته باشد. زیرا هدف نهایی هردو رسانیدن بشر به سر منزل مقصود و تامین آسایش و رفاه و امنیت حیات مادی و نیل به سعادت و زندگی برتر معنوی و روحانی می باشد. جهت تبیین این ارتباط به اختصار مباحثی را مطرح می نماییم.

قرآن در نگاه فقه:
ائمه هدی (ع) که مفسران قرآن کریم و بیان کنندگان احکام و حدود الهی اند برای بیان احکام به قرآن تمسک کرده اند و آن بزرگواران این کتاب الهی را مجموعه احکام و تشریع معرفی نموده اند.
امام علی (ع) می فرماید:
قرآن شامل امرونهی است و احکام و سنت ها در آن مشخص شده و مثل ها درآن آمده است احکام در آن تشریع شده تا مردم نسبت به حدود الهی عذری نداشته باشند و حجت برآن ها تمام شود.[1] دربیان دیگری می فرمایند:
کتاب خداوند در دسترس شماست حلال و حرام آن پیداست ،واجب و مستحب آن هویداست ، ناسخ و منسوخش روشن.[2] امام باقر (ع) از پیامبر اکرم (ص) می فرماید:
مردم حلال من تا قیامت حلال و حرام من تا قیامت حرام است بدانید خداوند متعال آن ها را در قرآن بیان کرده است و من درسنت و سیرت خویش برای شما بیان کردم.[3] ظهور این دسته از روایات که تعدادشان کم نیست ‍(به عنوان نمونه تعدادی ذکر شد)ثابت می کند که حداقل ریشه و پایه همه احکام فقهی درقرآن کریم وجود دارد.
فقهای شیعه به پیروی ازاهل بیت(ع) قرآن را یکی از ادله احکام قرارداده اند و درمواردمختلف به آن استنادنموده اند.
شیخ صدوق در المقنع :
به پنجاه و هفت آیه تمسک کرده است.[4] شیخ مفید در المقنعه :
در موارد چندی به آیات تمسک می کند.[5] شیخ طوسی در مبسوط :
درکتاب طهارت به دو مورد ، و در ابواب دیگر نیز تمسک نموده است.[6] و در کتاب تبیان نیز به مناسبت های مختلف به آیات قرآن استناد می نماید.[7] محمد ابن ادریس :
در کتاب سرائر در موارد زیادی حتی بیشتر از شیخ طوسی در مبسوط به آیات کتاب الهی تمسک کرده است و به عنوان نمونه درباره اینکه آب قلیل به ملاقات نجاست نجس می شود.[8] و همچنین فقهای دیگر نیز تمسک نموده اند و مشهور معتقدند که 500 آیه به عنوان آیات الاحکام وجود دارند و بعضی این آیات را تا 900 آیه نیز ذکر نموده اند.
علامه محمد تقی حکیم می فرمایند:
مسأله حجیت کتاب بردو مقدمه استوار است ؛ یکی اثبات تواتر کتاب که موجب قطع به صدور آن می شود و در این جهت هیچ مسلمانی که قلب او به ایمان امتحان شده شک ندارد و دیگری اثبات اینکه این کتاب به خدا نسبت دارد و دراین زمینه نیز عقیده مسلمین چنین است و اعجاز قرآن در اسلوب و مضامین و اینکه بزرگان عصر خود را به مقابله به مثل فراخوانده و آنها از آوردن مثل قرآن عاجز بودند و همچنین خبرهای غیبی که صدق آن ثابت شده ، گویای نسبت آن به خداوند متعال است.[9]

فقه در نگاه قرآن:
گرچه ماده « فقه» به صورتهای مختلف در قرآن به کار رفته ؛ اما در هیچ یک از موارد استعمال به معنای فقه اصطلاحی  « دانش به احکام شرعیه از راه ادله تفصیلی آن » نیست و این نکته از موارد کاربرد فقه در قرآن و همچنین احادیث ناظر به قرآن کریم ، روشن می گردد.
صدرالمتالهین شیرازی (قدس سره) می فرماید:
فقه در بیشتر احادیث ، به معنای بصیرت دردین است وفقیه کسی است که دارای این بصیرت باشد. حضرت ایشان در شرح حدیث امام رضا(ع) « … ا‏ن من علامات الفقیه الحکم و العمت … » نوشته، حضرت رضا(ع) نشانه های فقیه را بیان کرده اند ، این نکته نشان می دهد که فقه ، معنای پیچیده ای داشته و هرکس برآن وقوف نداشته است ؛ از این رو امام (ع) با ذکر لوازم و آثار آن ، فقه را معرفی می کنند. اگر معنای فقه اطلاع بر فتاوی و آرای گوناگون بود، به این شرح و تفسیر نیاز نبود.[10] غزالی می نویسد:
بدون تردید، فقه در عصر نخست ، در روش شناخت آخرت و آگاهی از دقایق آفات نفس و مفاسد اعمال و نیروی احاطه کننده به حقارت دنیا و آشنایی کامل به نعمت های آخرت و استیلای خوف و ترس بر قلب ، کاربرد داشته است .دلیل برآن ، سخن خداوند است :
« … لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»  توبه / 122
آنچه به وسیله انذارو تخویف حاصل می شود فقه است،نه فروعات ،همانند طلاق ، عتق ، لعان ، اجاره و … زیرا این گونه دانسته ها ، تخویف و انذار نمی آفریند.[11] به نظر می رسد با تاسیس و گسترش مذاهب فقهی در جهان اسلام و نیز اختلافات فزاینده پیروان آن مذاهب به مرور« فقه » با یک جابه جایی مفهومی در معنای فقه اصطلاحی « دانش احکام فرعیه » به کاررفت در حالی که هرگز در قرآن و حدیث معادل این معنا نیست اما با برقراری معادله میان واژه « فقه » و دانش احکام شرعی ، این دانش ، جایگاه ویژه ای یافته و از همه امتیازها و بهره های آن واژه مقدس ، سود جسته است ، واز این پس فقیهان از قاریان و مفسران قرآن متمایز گردیدند و هویت صنفی جداگانه پیدا نمودند در حالی که تا قرن دوم هویت صنفی قاریان و مفسران و فقیهان یگانگی دارد و هر فقیه خود قاری و مفسر نیز هست بعد از این بود که با توجه به نیازهای رو به رشد مسلمانان ، فروعات بیشتری در فقه استنباط گردید و فقاهت به دانش ویژه ای تبدیل شد که می بایست فروعات کهن و نوپدید را استنباط کند و بدین گونه بود که دانش فقه ، راه خود را از دانش تفسیر قرآن جدا کرد و به علم مستقلی تبدیل شد ، اماروشن است که گرچه فقه به معنای اصطلاحی در قرآن استعمال نشده ولی آیات زیادی در زمینه بیان احکام شرعیه در قرآن وجود دارد که تحت عنوان « آیات الاحکام » جمع آوری شده است و کسانی مانند قطب راوندی (م 573 ق ) در فقه القرآن و فاضل مقداد (م 826 ق ) در کنزالعرفان فی فقه القرآن و مقدس اردبیلی (م993 ق ) در زبده البیان در این زمینه همت گماشته اند.
پس بنابراین ، هدف دانش فقه در قرآن وجود دارد و همین وجود آیات الاحکام و آیاتی که ظاهراًجزء آیات الاحکام نیستند ولی حکم شرعی از آنها استنباط می شود پیوند و ارتباط محکمی بین قرآن و فقه ایجاد نموده و درحقیقت فقه چون شاخ و برگی است برتنه تنومند قرآن کریم.

شیوه تبیین مباحث فقهی در قرآن
بسیاری از احکام شرعی به صراحت در قرآن ذکرشده ، مثل وجوب روزه ، نماز، زکات ، وفای به عهد ، ادای امانت ، جهاد فی سبیل الله ، امر به معروف و نهی از منکر‌، و حرمت شرب خمر ، قمار ، بغی و تعدی به حقوق دیگران و قتل نفس و … و بعضی از احکام شریعت که نوعاً شامل تفصیل احکام وبیان مصادیق وحدود و شرایط قوانین قرآنی می شود گرچه به صورت صریح در قرآن نیامده اند و باید از سنت گرفته شوند ، اما این قرآن است که ما را به سنت ارجاع می دهد.
« وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا »  حشر/ 7
وآیات دیگری که به اطاعت از پیامبر(ص) و اسوه قراردادن او فرمان می دهد و امامیه بنا به دستورات صریح پیامبر اسلام (ص) مثل حدیث ثقلین ، سنت معصومین (ع) رانیز حجت و معتبر می دانند و بیان آنان را تفسیر قرآن و تبیین سنت پیامبر(ص) می دانند و آیاتی نظیر آیه تطهیر هم براین واقعیت صحه می گذارند.
قرآن معمولاًاحکام را به صورت کلی ذکرمی کند مثل « أَوْفُوا بِالْعُقُودِ » مائده/ 1 « وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ»حج/ 30 «َأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ »  بقره / 275 که در این موارد فروعات حکم باید از سنت گرفته شود و در مواردی به صورت جزئی هم وارد می شود و همه فروعات را ذکر می کند مثل ابواب جهاد ، عقودات ، ازدواج و طلاق و میراث.
بیان قرآن در زمینه احکام همواره در قالب امر و نهی نیست و گاهی درقالب نقل یک داستان حکمی را بیان می نماید مثل : « قَالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هَاتَیْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمَانِیَ حِجَجٍ »  قصص / 27. این آیه در مقام بیان واقعه ای تاریخی است ولی به دلیل نقل قرارداد اجاره حضرت شعیب و موسی (ع) و رد نکردن آن ، فقها مشروعیت عقد اجاره را استنباط نموده اند.
البته سبک بیان قرآن نیازمند بررسی های کارشناسی بیشتری است و معتقدیم به دلیل اینکه همه نیازهای بشر در قرآن آمده ، باآشنایی بیشتر با رموز آیات و اشارات قرآن و ارجاع متشابهات به محکمات و تحقیق در احادیث ناظر به آیات قرآن ، احکام بیشتری را از قرآن این منبع عظیم معارف ، استفاده نماییم و این مهم نیازمند انس و الفت از سطوح پایین با قرآن است و اهتمام بیشتر حوزه به قرآن ، به طوری که پایه اصلی استنباط احکام قرآن باشد و از احادیث به عنوان مفسر آیات و مبین فروعات و جزئیات و مصادیق احکام ، استفاده گردد، در این فرض فقهی پویاتر و منطبق تر با نیازهای زمان خواهیم داشت .

پی نوشت ها:
[1] . بحارالانوار/ ج 92 / 26.
[2] . نهج البلاغه ، صبحی صالح  ج 1.
[3] . جامع احادیث شیعه (اسماعیل معزی ملایری ) ج 1 / 176
[4] . المقنع ، شیخ صدوق (م 381ق )/ 551 الی 555.
[5] . المقنعه ، شیخ مفید (م 412 ق) /7.
[6] . المسبوط، شیخ طوسی (م 460 ق) /5 الی 69.
[7] . تبیان ، شیخ طوسی (م 460 ق) / ج 3 / 156 الی 204.
[8] . سرائر ، محمد ابن ادریس (م 598 ق ) /ج 1 /63.
[9] . الاصول العامه للفقه المقارن ، محمد تقی حکیم / 100.
[10] . ادوارفقه ، محمود شهابی   ج1 / 34.
[11] . احیاء العلوم (بیروت ) ابوحامد محمد غزالی   ج 1 /32.
کاظم سپاسی آشتیانی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید