جایگاه و فعالیت‏هاى علمى امام باقر در یک نگاه‏

جایگاه و فعالیت‏هاى علمى امام باقر در یک نگاه‏

همان طور که در شماره‌هاى قبل اشاره شد، امامان معصوم (علیهم السلام) پرچم‌دار و الگوى همه خوبى‌ها هستند، ولى برخى از ویژگى‌هاى آنان به حسب شرایط زمان و مکان، برجسته‌تر است و در واقع نقطه عطف زندگى ایشان محسوب مى‌شود. از ویژگى‌هاى بارز و مهم زندگى امام باقر (علیه السّلام)، بُعد علمى و کلمات حکیمانه وى است که بر همین اساس، به باقر العلوم (شکافنده علوم) ملقّب شده است. آن‌چه ارائه مى‌شود، نگاهى گذرا به فعالیت‌هاى علمى آن امام بزرگوار است و تفصیل آن بر عهده پژوهش‌گران ارجمند گذاشته مى‌شود.
امام باقر (علیه السّلام) در سال 57 هجرى در شهر «مدینه» چشم به جهان گشود. او هنگام وفات پدرش امام زین العابدین (علیه السّلام) 39 سال داشت. وى در سال 114 هجرى در شهر مدینه در گذشت و در قبرستان معروف بقیع، کنار قبر پدر و جد بزرگوارش، به خاک سپرده شد. دوران امامت آن حضرت هجده سال بود.

1 – بنیان‌گذارى نهضت علمى‌
امام باقر (علیه السّلام)، در علم، زهد، عظمت و فضیلت، سرآمد همه بزرگان بنى هاشم بود، به طورى که دوست و دشمن، مقام والاى علمى و اخلاقى او را تأیید و تصدیق مى‌کردند. از آن حضرت به قدرى روایات و احادیث در زمینه احکام اسلامى، تفسیر، تاریخ اسلام و انواع دیگر علوم به یادگار مانده است که تا آن زمان از هیچ یک از فرزندان امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)، این مقدار حدیث و روایت به جا نمانده بود.(1)
رجال و شخصیت‌هاى بزرگ علمى آن عصر و نیز عده‌اى از یاران پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) که هنوز در حال حیات بودند، از محضر آن حضرت استفاده مى‌کردند. «جابر بن یزید جعفى» و «کیسان سجستانى» (از تابعین) و فقهایى مانند: «ابن مبارک»، «زهرى»، «اوزاعى»، «ابوحنیفه»، «مالک»، «شافعى»، «زیاد بن منذر نهدى» از آثار علمى او بهره‌مند شده، سخنان آن حضرت را بى‌واسطه و گاه با چند واسطه، نقل نموده‌اند.
کتاب‌ها و مؤلّفات دانشمندان و مورّخان اهل تسنّن مانند:
طبرى، بلاذرى، سلامى، خطیب بغدادى، ابونعیم اصفهانى، و کتاب‌هایى مانند: موطأ مالک، سنن ابى داود، مسند ابى‌حنیفه، مسند مروزى، تفسیر زمخشرى و ده‌ها کتاب دیگر، از سخنان پر مغز پیشواى پنجم است و همه جا جمله: «قال محمد بن على» و یا «قال محمد الباقر» به چشم مى‌خورد.(2) کتاب‌هاى شیعه نیز در زمینه‌هاى مختلف، سرشار از سخنان حکیمانه و احادیث روشن‌گرانه حضرت باقر (علیه السّلام) است.
امام (علیه السّلام) با برقرارى حوزه‌هاى درسى و مباحثات و گفتمان‌هاى علمى و اعتقادى، با کج‌اندیشى‌ها مبارزه کرد و تمام ابواب فقهى و اعتقادى را از دیدگاه اسلام ناب، بررسى نمود و به پرورش دانشمندان و فرهیختگان و جنبش بزرگ علمى همت گماشت؛ به گونه‌اى که دانشمندى چون «جابر بن یزید جعفى» هرگاه مى‌خواست سخنى در باب علم به میان آورد – با آن توشه‌اى که از دانش داشت – مى‌گفت: « میراث‌دار دانش پیامبران، محمد بن على (علیه السّلام) برایم این‌گونه گفت»(3) و به دلیل ناچیز دیدن موقعیت علمى خود در برابر جاى‌گاه امام، از خود نظرى به میان نمى‌آورد.
«ابو اسحاق سبیعى» از دیگر فرهیختگان این دوره، آن قدر نظرات علمى امام را درست مى‌پنداشت که وقتى از او در مورد مسئله‌اى مى‌پرسیدند، پاسخ آن را از زبان امام بازگو مى‌کرد و مى‌افزود: «او دانشمندى است که هرگز کسى را بسان او [در علم ]ندیده‌ام».(4)
«ابن حجر هیتمى» مى‌نویسد: محمد باقر (علیه السّلام) به اندازه‌اى گنج‌هاى پنهان معارف و دانش‌ها را آشکار ساخته و حقایق احکام و حکمت‌ها و لطایف دانش‌ها را بیان نموده که جز بر عناصر بى‌بصیرت یا بدسیرت، پوشیده نیست و از همین جاست که وى را شکافنده و جامع علوم و برافرازنده پرچم دانش خوانده‌اند.(5)
جاى‌گاه علمى امام به گونه‌اى بود که پیش‌گویى پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) درباره آن حضرت به اثبات رسید: جابربن عبدالله مى‌گوید: روزى پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) به من فرمودند: بعد از من، شخصى از خاندانم را خواهى دید که اسمش اسم من است و قیافه‌اش شبیه قیافه من خواهد بود، او درهاى دانش را به روى مردم خواهد گشود. هنگامى که او را درک کردى سلام مرا به او برسان.
سال‌ها از این واقعه گذشت، روزى جابر از کوچه‌هاى مدینه عبور مى‌کرد که چشمش به حضرت باقر (علیه السّلام) افتاد. وقتى دقت کرد، نشانه‌هاى گفته شده از زبان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) را عیناً در او مشاهده نمود: پرسید: اسم شما چیست؟ گفت: اسم من محمد بن على بن الحسین است. جابر بر پیشانى او بوسه زد و گفت: جدت پیامبر به وسیله من به تو سلام رساند.(6)

2 – وضع جامعه اسلامى در عصر امام باقر (علیه السّلام)
امام باقر (علیه السّلام) در دوره‌اى امامت خویش را آغاز کرد که جامعه اسلامى در وضع فرهنگى نابسامانى به سر مى‌برد و گرفتار چالش‌هاى عمیق عقیدتى و درگیرى‌هاى مختلف فقهى و اعتقادى میان فرق اسلامى شده بود. فروکش کردن تنش‌هاى سیاسى پس از واقعه عاشوراى سال 61 هجرى، هم‌چنین شکست برخى احزاب سیاسى، سبب یک‌پارچگى حاکمیت بنى امیّه و دور شدن بسیارى از دانشمندان از صحنه سیاسى شده بودند. در این برهه، پیدایش مکتب‌ها و سبک‌هاى مختلف علمى پس از مدت‌ها رکود، رونق فراوانى به بازار علم بخشیده بود.
از سوى دیگر، جریان‌هاى سیاسى حاکم بر جامعه، سبب تفکیک قرآن از عترت گردیده بودند و به شخصیت‌هایى همچون حسن بن على (علیه السّلام)، از سوى حکومت معاویه، فرصت نشر معارف واقعى داده نشد. حسین بن على (علیه السّلام) نیز تحت فشار قرار گرفت و به شهادت رسید. افزون بر آن، بنى امیّه بر جان و مال و ناموس و دین مردم مسلط شده بودند و زمینه چنان شد که فردى چون امام زین العابدین (علیه السّلام) ناچار گردید معارف حقه را در قالب دعا و نیایش اظهار کند. علاوه بر همه اینها، خطر افکار آلوده یهود و سیطره نظریات فرقه مُرجئه، جبریه، قدریه، غُلات و…، حیات فکرى شیعه بلکه اسلام محمدى را با خطر روبه‌رو کرده بود.
در عصر امام باقر (علیه السّلام)، زمینه فعالیت‌هاى سیاسى از بین رفته بود و قیام مسلّحانه نیز محکوم به شکست بود و تأثیرى در حفظ دین نداشت. در واقع، شرایط به گونه‌اى فراهم شد که یک انقلاب علمى و فرهنگى را مى‌طلبید؛ به عبارت دیگر حفظ اسلام و مبارزه با افکار انحرافى و التقاطى و زیر سؤال بردن سیاست حاکمان اموى، مى‌طلبید که فعالیت‌هاى جدى علمى صورت گیرد. امام باقر با شناخت نیاز جامعه، به فعالیت علمى پرداخت و با ظهور وى، گام مهم و بسزایى در حفظ اسلام و نهادینه کردن معارف آن و تبیین مبانى شیعه، برداشته شد.

3 – فعالیت‌هاى علمى‌

1 – 3 – تربیت شاگردان
یکى از فعالیت‌هاى علمى امام، تربیت شاگردان برجسته و فرهیخته بود و این بدان دلیل بود که در زمان آن حضرت، در اثر برخورد فرهنگ و معارف اسلامى با فلسفه و آراى روم و یونان، یک نهضت علمى و فرهنگى به وجود آمده و شبهات و اشکالات متعددى رواج یافته بود. لذا امام باقر (علیه السّلام)، دانشمندان برجسته‌اى را در رشته‌هایى چون: فقه، حدیث، تفسیر و دیگر شاخه‌هاى علوم اسلامى تربیت کرد که هر یک وزنه‌اى در دانش به شمار مى‌رفتند. این افراد بالغ بر 462 نفر بودند(7) که برجسته‌ترین آنها عبارت بودند از:
1 – زراره بن اعین‌
او از بزرگ‌ترین راویان احادیث اهل بیت (علیهم السلام) است که بسیار مورد اطمینان بوده و بارها از زبان آن بزرگواران ستایش شده است. وى پس از امام باقر (علیه السّلام) توانست محضر امام صادق (علیه السّلام) را نیز درک کند و در زمان امامت آن حضرت نیز از بهترین‌ها به شمار مى‌آمد. امام صادق (علیه السّلام) روزى به او فرمود: «اى زراره، نامت در ردیف نام‌هاى بهشتیان است».(8) و نیز مى‌فرمود: «خداى رحمت کند زراره بن اعین را که اگر او و تلاش‌هاى او نبود، احادیث و سخنان پدرم از بین مى‌رفت.»(9)
2 – محمد بن مسلم ثقفى‌
او نیز از بزرگان و راویان احادیث ائمه (علیه السّلام) بود و احادیث بسیارى از امام باقر (علیه السّلام) روایت کرده است که در کتاب‌هاى معتبر حدیثى یافت مى‌شود.(10) درباره او نیز ستایش‌هاى گوناگونى از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) وجود دارد.
«عبدالله بن ابى یعفور» مى‌گوید: «نزد امام صادق (علیه السّلام) رفتم و گفتم: ما نمى‌توانیم هر ساعت شما را ملاقات کنیم و امکان دسترسى به شما برایمان وجود ندارد و گاه برخى از من پرسش‌هایى مى‌کنند که پاسخ همه آنها را نمى‌دانم، امام فرمود: چرا سراغ محمد بن مسلم ثقفى نمى‌روید؟ همانا او احادیث بسیارى از پدرم شنیده و فردى مطمئن و محترم نزد او بوده است».(11) امام باقر (علیه السّلام) درباره‌اش مى‌فرمود: «در شیعیان ما کسى فقیه‌تر از محمد بن مسلم نیست.»(12)
وى در مدت عمر خویش، سى‌هزار حدیث از امام باقر (علیه السّلام) و شانزده هزار حدیث از امام صادق (علیه السّلام) شنید و آنها را روایت کرد(13) که قسمتى از آنها به دست ما رسیده است.
3 – ابوبصیر؛ لیث بن البَختَرىّ مرادى‌
ابوبصیر نیز از نزدیکان و شاگردان امام باقر (علیه السّلام) و امام صادق (علیه السّلام) بود و سخنان بسیارى را از آن دو بزرگوار گزارش کرد. وى کتابى نگاشت که بسیارى از دانشمندان آن را تأیید و از آن روایت کردند.(14) «شعیب عقرقونى» مى‌گوید: «از امام صادق (علیه السّلام) پرسیدم: اگر درباره مسئله‌اى سؤال داشتیم به چه کسى مراجعه کنیم؟ فرمود: به ابابصیر.»(15)
4 – بُرید بن معاویه عجلى‌
وى نیز از بزرگان روزگار خویش و فقیهى برجسته بود و نزد امام باقر(علیه السّلام) جاى‌گاهى ویژه داشت. او نیز داراى کتابى بود که برخى از دانشمندان، از آن روایت کرده‌اند.(16)
امام صادق (علیه السّلام) مى‌فرماید: «هیچ کس به اندازه زراره، ابوبصیر، محمد بن مسلم و بُرید بن معاویه، یاد ما را زنده نگاه نداشت و احادیث پدرم را احیا نکرد. اگر اینها نبودند کسى تعالیم دین و مکتب پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) را گسترش نمى‌داد. اینان پاسداران دین و امینان پدرم بودند که بر پاسدارى از حلال خدا و حرام او کمر بستند. آنان هم در دنیا به ما نزدیک بودند و هم در آخرت با ما هستند.»(17)

2 – 3 – مناظره و گفت‌وگو
یکى از راه‌هاى گسترش معارف اسلامى که امام باقر (علیه السّلام) به خوبى از آن بهره گرفت، مناظره و گفت‌وگو بود؛ روشى که در عصر آن حضرت رواج داشت وابزارى مهم براى انتقال فرهنگ شمرده مى‌شد. امام باقر (علیه السّلام) با اندیشمندان متعددى، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، مناظره و احتجاج نمود. این امر در نهادینه کردن معارف اسلامى بسیار مؤثر بود. امروزه نیز مناظره‌هاى امام یکى از منابع غنى معارف دینى به حساب مى‌آید. بیشتر مناظرات آن حضرت با فرقه‌هاى اسلامى صورت گرفت، زیرا در عصر ایشان فرقه‌هاى مذهبى و گروه‌هاى سیاسى و مذهبى متعددى مانند: معتزله، خوارج و مرجئه فعالیت داشتند و لذا امام باقر (علیه السّلام) با مناظره و گفت‌وگو پایگاه‌هاى فکرى و عقیدتى آنان را در هم مى‌کوبید و بى‌اساس بودن عقایدشان را با دلایل روشن ثابت مى‌کرد.
در این‌جا به گفت‌وگوى آن حضرت با «نافع بن ازرق»، یکى از سران خوارج، به صورت مجمل اشاره مى‌کنیم.
روزى «نافع» به حضور امام رسید و مسائلى از حرام و حلال پرسید. امام به سؤالات وى پاسخ داد و ضمن گفت و گو فرمود: به این مارقین (از دین خارج شدگان) بگو: چرا جدایى از امیرمؤمنان (علیه السّلام) را حلال شمردید، در صورتى که قبلاً خون خویش را در کنار او و در راه اطاعت از او نثار مى‌کردید و یارى او را موجب نزدیکى به خدا مى‌دانستید؟ امام افزود: آنان خواهند گفت که او در دین خدا حَکَم قرار داد. به آنان بگو: خداوند در شریعت پیامبر خود در دو مورد دو نفر را حَکَم قرار داده است: یکى، در مورد اختلاف میان زن و شوهر است که مى‌فرماید: «و اگر از جدایى و شکاف میان آنها بیم دارید، داورى از خانواده شوهر و داورى از خانواده زن انتخاب کنید (تا به کار آنان رسیدگى کنند) اگر این دو داور تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آنها کمک مى‌کند، (زیرا) خداوند دانا و آگاه است.»
دیگرى، داورى «سعد بن معاذ» است که پیامبر اسلام او را میان خود و قبیله یهودىِ «بنى قریظه» حَکَم قرار داد و او هم طبق حُکْم خدا نظر داد. آن‌گاه امام افزود: آیا نمى‌دانید که امیرمؤمنان حکمیت را به این شرط پذیرفت که دو داور بر اساس حکم قرآن داورى کنند و از حدود قرآن تجاوز نکنند و شرط کرد که اگر بر خلاف قرآن رأى بدهند، مردود خواهد بود؟ وقتى که به امیرمؤمنان گفتند: داورى که خود تعیین کردى به ضرر تو نظر داد، فرمود: من او را داور قرار ندادم، بلکه کتاب خدا را داور قرار دادم. پس چگونه مارقین حکمیت قرآن و مردود بودن خلاف قرآن را گمراهى مى‌شمارند، اما بدعت و بهتان خود را گمراهى به حساب نمى‌آورند؟!
«نافع بن ازرق» با شنیدن این بیانات گفت: به خدا سوگند، این سخنان را نه شنیده بودم و نه به ذهنم خطور کرده بود، حق همین است. ان شاء الله!(18)

3 – 3- پاسخ‌گویى به مسائل علمى‌
از دیگر تلاش‌هاى چشم‌گیر امام در راستاى نشر تعالیم اسلامى، پاسخ‌گویى به مسائل علمى و فقهى مردم بود. «ابو حمزه ثمالى» مى‌گوید: «نزد امام باقر(علیه السّلام) در مسجد پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) نشسته بودم که مردى نزد من آمد و سلام کرد و پرسید: کیستى اى بنده خدا؟ گفتم: از کوفیان هستم، چه مى‌خواهى؟ گفت: آیا ابا جعفر را مى‌شناسى ؟ گفتم: بله، با او چه کار دارى؟ گفت: چهل مسئله آماده کرده‌ام و در پى جواب آنم تا بدانم به کدام باید عمل کنم… در این هنگام، امام وارد شد؛ در حالى که جماعتى از اهل خراسان و دیگر استان‌ها همراه وى بودند و در مورد مسائل حج از امام مى‌پرسیدند. آن مرد نیز نزدیک امام نشست و پرسش‌هاى خود را مطرح کرد و پاسخ گرفت.»(19)

4 – 3 – بهره‌گیرى از نیایش‌
از فعالیت‌هاى بارز امام باقر (علیه السّلام) همچون سایر امامان، بهره‌گیرى از نیایش و دعا در جهت نشر تعالیم دینى و آموزه‌هاى بلند عرفانى بود. آنان در هنگامى‌که جامعه مشحون از فساد و تباهى، زورگویى و زر سالارى و خفقان و اسلام ستیزى بود، با خداى خویش راز و نیاز مى‌کردند و از دعا بهره مى‌گرفتند و مردم را به پروردگار و مبارزه با زورگویان فرا مى‌خواندند.
هر چند مقصود اصلى آنان در این نیایش‌ها، پرستش خداى بزرگ بود، ولى با توجه به تعابیرى که در نیایش آنها وجود دارد، مى‌توان مفاهیمى چون: خلافت اهل بیت (علیه السّلام)، عدم سکوت در برابر ظلم و نهادینه کردن معارف اسلامى… را یافت. در بیشتر دعاها، جمله صلوات بر محمد و آل محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم ) به چشم مى‌خورد و این در حالى است که دشنام به اهل بیت به ویژه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) سکه رایج حکم‌رانان وقت شده و آیات خدا به دست فراموشى سپرده شده بود.

5 -3 – استفاده از قرآن‌
هر چند سیاست جلوگیرى از تدوین احادیث نبوى (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) با شعار «کافى بودن قرآن» پیش مى‌رفت، اما از عمل به قرآن خبرى نبود و فقط از آن به صورت ابزارى براى جلوگیرى از نشر معارف اهل بیت (علیه السّلام)، دست‌یابى به اغراض سیاسى و سرکوب کردن مخالفان استفاده مى‌شد. مضافاً این‌که تفسیر به رأى شدیداً رواج یافته بود. امام باقر (علیه السّلام) در چنین فضایى با بازگو کردن تفسیر آیات، بسیارى از ابهام‌ها را زدود و جاى‌گاه قرآن را باز نمود.
این امر در قالب‌هاى مختلف صورت مى‌گرفت؛ از جمله این‌که آن بزرگوار همواره براى اثبات مدّعاهاى خود از آیات قرآن بهره مى‌گرفت و مى‌فرمود: «هر چه را مى‌گویم، از من سؤال کنید که گفته‌ات در کجاى قرآن آمده تا آیه مربوط به آن را تلاوت کنم».(20) امام به اندازه‌اى بر آیات قرآن تسلط داشت و قرآن را به گونه‌اى تفسیر مى‌نمود که «مالک بن اعین جهنى» شاعر هم‌عصر امام درباره او چنین سرود: «اگر مردم در صدد جست‌وجوى علوم قرآن برآیند، باید بدانند که قریش بهترین داناى آن را دارد و اگر امام باقر(علیه السّلام) در علوم قرآنى لب به سخن گشاید، فروع زیادى براى آن ترسیم خواهد نمود… .»(21)

6 – 3 – بنیان‌گذار اجتهاد
یکى از شاخه‌هاى بزرگ علوم اسلامى، «علم اصول» است که با بهره‌گیرى از آن، احکام شرعى را از ادله شرعیه استخراج مى‌کنند. از این رو اجتهاد متوقف بر آن است و مجتهد براى استنباط احکام شرعى به آن نیاز مبرم دارد. تمامى دانشمندان شیعى بر این باورند که امام باقر (علیه السّلام) نخستین کسى بود که این علم را تأسیس کرد و قواعد آن را به وجود آورد و دروازه اجتهاد را به روى دانشمندان اسلامى گشود.(22) بعضى از قواعدى را که امام تأسیس کرد به این نام‌ها در بین اصولى‌ها شهرت دارد: استصحاب، قاعده تجاوز، قاعده فراغ، قاعده نفى ضرر، علاج تعارض بین اخبار و… .
تمامى این قواعد به همراه اخبارى که از امام در مورد آنها وارد شده است، در کتاب‌هاى اصولى موجود است، به گونه‌اى که هر یک از این روایات، درون‌مایه تأسیس قاعده‌اى بزرگ در اصول فقه قرار گرفت و آن را مبناى قواعد اصولى قرار دادند.(23)

7 – 3 – مبارزه با شیوه‌هاى نادرست اجتهاد
امام باقر(علیه السّلام) وقتى باب اجتهاد را به روى دانشمندان گشود، عده‌اى با اتخاذ برخى شیوه‌هاى نادرست در اجتهاد مانند: «قیاس» و «استحسان»، استنباط احکام شرعى را با خطرى جدى روبه‌رو کردند و گاه به مخالفت با نصّ کتاب و سنّت و سیره رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) برخاستند.(24)
از این دانشمندان، مى‌توان «ابو حنیفه» را نام برد. او فتاوایى بر پایه گمان و سلیقه خود داد که اکنون در دست است.(25) «سفیان بن سعید بن مسروق» مشهور به «سفیان ثورى» نیز از این دسته بود که برخى نیز او را از اطرافیان امام صادق (علیه السّلام) ذکر کرده‌اند.(26) از او نیز روایاتى در دست است که دلالت بر کژاندیشى وى دارد.
آن‌چه اهمیت دارد این است که اهل بیت (علیهم السلام) همواره این گونه برداشت‌هاى اشتباه و به کارگیرى شیوه‌هاى نادرست در استنباط احکام را مذمّت کرده‌اند. بخشى از تلاش‌ها و مبارزات امام باقر (علیه السّلام) در این زمینه بوده است. وى براى زدودن این شیوه و به کارگیرى کارکردهاى صحیح اجتهاد، به اصحاب وارسته خود مى‌فرمود: «سنّت رسول خدا قیاس بردار نیست، چگونه مى‌توان قیاس را ملاک [استنباط حکم ]قرار داد، در حالى که در دوران قاعدگى، بر زن قضاى روزه واجب است، ولى قضاى نماز واجب نیست؟»(27)

8 – 3 – پى‌ریزى تدوین حدیث‌
از جمله انحرافات عمیقى که پس از رحلت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) به وجود آمد، جلوگیرى از تدوین احادیث اهل بیت (علیهم السلام) بود که آثار زیان‌بارى در پى داشت. نزدیک به یک قرن، از نگاشتن و محفوظ داشتن احادیث نبوى (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) و سخنان تاب‌ناک اهل بیت جلوگیرى شدید به عمل آمد و به جاى آن، سیل عظیمى از تحریفات در زمینه احادیث نبوى (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) و جعل آنها، به فرهنگ و اعتقادات مردم روى آورد که به «اسرائیلیات» شهرت یافت. این روش ادامه داشت تا سال صد هجرى که «عمر بن عبدالعزیز» به «ابوبکر بن محمد انصارى» دستور داد احادیث نبوى را تدوین کند.(28) امام باقر(علیه السّلام) از این فرصت کمال بهره را برد و بیان احادیث را آغاز کرد و راویان مختلف از ایشان ده‌ها هزار حدیث نقل کردند. در واقع، امام باقر (علیه السّلام) نخستین سر و سامان دهنده احادیث تاب‌ناک معصومین (علیهم السلام) بود. از این‌رو بسیارى از محدّثان، به نوشتن و نگاه‌دارى سخنان امام (علیه السّلام) کمر همت بستند و بدین سبب، بیشتر احادیث اهل بیت (علیهم السلام) از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) است.
منابع :
1 – مهدى پیشوایى، سیره پیشوایان.
2 – حسن صدر، شیعه و پایه‌گذارى علوم اسلامى.
3 – محمد محمدى‌اشتهاردى، نگاهى به زندگى امام باقر (علیه السّلام).
4 – باقر قرشى، حیاه الامام محمد الباقر (علیه السّلام).
5 – شیخ عباس قمى، منتهى الامال، بخش امام باقر (علیه السّلام).
6 – رسول جعفریان، حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، بخش امام باقر (علیه السّلام).
7 – هاشم معروف حسنى، زندگى دوازده امام، ترجمه محمد درخشنده، بخش امام باقر (علیه السّلام).
8 – مهدى پیشوایى، زندگى امام باقر (علیه السّلام).
9 – بحارالانوار، ج 46.
10 – مهدى پیشوایى، زندگى سیاسى امام باقر (علیه السّلام).

پی نوشت ها:

1) ارشاد مفید، ص 261.
2) مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 195، به نقل از: مهدى پیشوایى، سیره پیشوایان، ص 306.
3) ارشاد مفید، ج 2، ص 323.
4) همان، ج 2، ص 231.
5) الصواعق المحرقه، ص 201.
6) بحارالانوار، ج 46، ص 226.
7) رجال شیخ طوسى، ص 10.
8) شیخ طوسى، اختیار معرفه الرجال، ج 2، ص 341.
9) همان.
10) شیخ محمد جوهرى، المفید من معجم الرجال الحدیث، ص 578.
11) اختیار معرفه الرجال، ج 2، ص 391.
12) همان، ص 383.
13) اختیار معرفه الرجال، ج 2، ص 391.
14) همان، ص 400.
15) رجال نجاشى، ص 112.
16) اختیار معرفه الرجال، ج 2، ص 348.
17) اختیار معرفه الرجال، ج 2، ص 348.
18) احتجاج طبرسى، ج 2، ص 176.
19) بحارالانوار، ج 7، ص 215.
20) احتجاج طبرسى، ج 2، ص 169.
21) عمده الطالب فى انساب آل ابى طالب، ص 195.
22) باقر قرشى، حیات الامام محمد الباقر، ج 1، ص 226.
23) امام خمینى، الاستصحاب، ص 341.
24) معجم رجال الحدیث، ص 641.
25) محمد تسترى، قاموس الرجال، ج 1، ص 376.
26) بحارالانوار، ج 2، ص 306.
27) همان، ص 307.
28) قاموس الرجال، ج 11، ص 234.
برگرفته از : معارف اسلامی :: فروردین، اردیبهشت و خرداد 1386، شماره 67
منبع: www.hawzah .net

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید