زهد

زهد

مفهوم و ماهیت زهد
از نظر ارباب لغت زهد ورزیدن نسبت به یک چیز به مفهوم اعراض از آن شی و به مقدار اندکی از آن رضایت دادن است.[1] در فرهنگ عالمان اخلاق «زهد» عبارت است از اعراض قلبی و عملی از دنیا، مگر به مقداری که آدمی بدان نیاز ضروری دارد.
به عبارت دیگر زهد یعنی روی گردانیدن از دنیا برای آخرت و از غیر خداوند دل بریدن. از این تعریف برمی آید که اولاً، زهد نسبت به کسی صادق است که امکان تحصیل دنیا و برخورداری از آن را داشته باشد. ثانیاً، روی برتافتن او از دنیا به دلیل پستی و حقارت دنیا نسبت به آخرت باشد. هرگاه ترک دنیا به دلیل عدم امکان تحصیل آن ویا به هدفی غیر از رضایت خداوند و تحصیل آخرت باشد ـ مانند جلب رضایت و محبت مردم و یا به علت فرار از سختی و مشقت تحصیل آن ـ به آن «زهد» گفته نمی شود.[2] ارزش زهد
نگاهی گذرا به تعابیری که نسبت به زهدورزی در آیات و روایات وارد شده است و آثاری که برای این صفت نفسانی بیان گردیده همگی بیانگر جایگاهی رفیع برای وارستگی و زهدورزی نسبت به دنیا در نظام اخلاقی اسلام است.
از جمله پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «زهدورزی در دنیا موجب راحتی دل وبدن است.»[3] و فرمود: «کسی که نسبت به دنیا زهد ورزد مصیبت ها بر او آسان گردد».[4] امام صادق ـ علیه السّلام ـ نیز فرمود: «بی رغبتی به دنیا باعث فراغت قلب جهت پرداختن به آخرت می گردد». [5] و سرانجام آنکه پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ اعلام می دارد: «بدون بی رغبتی به دنیا، چشیدن شیرینی ایمان بر دل های شما حرام خواهد بود».[6] درجات زهد
عالمان اخلاق به اعتبارات مختلف برای زهد انواع و درجاتی ذکر کرده اند که به اختصار آنها را گزارش می کنیم.
1 . مراتب شدّت و ضعف زهد: زُهد را از جهت میزان شدت و ضعفِ اعراض از دنیا به سه درجه تقسیم می کنند:
1 . فرد به دنیا پشت می کند، در حالی که به آن تمایل دارد و در واقع با زحمت و مشقّت و تکلّف خود را از دنیا دور می کند.
2 . شخص با میل و رغبت و به آسانی از دنیا اعراض می کند؛ بدون آنکه تمایلی به آن داشته باشد. زیرا در نظر او دنیا نسبت به لذت های اخروی کوچک و حقیر است. او در واقع مبادرت به یک معامله کرده است و چیز کم ارزش تری را به انتظار رسیدن به کالای ارزنده تر از دست می دهد و البته از این معامله خشنود است.
3 . بالاترین درجه زهد آن است که با رغبت و اشتیاق، دنیا را ترک نماید و اصلاً احساس از دست دادن چیزی را نکند. احساس ننماید که معامله ای صورت گرفته است؛ چنان که اگر کسی از مُشتی خاک بگذرد تا به یاقوتی دست یابد، هرگز احساس نمی کند که چیزی را به قیمت دستیابی به شی ارزنده تر از دست داده و معامله ای کرده است.
2 . مراتب زهد از جهت آنچه از آن اعراض می شود: از این جهت برای زهد چندین درجه به شرح زیر در نظر گرفته شده است:
1 . ترک و اعراض از محرمات؛ یعنی زهدورزی نسبت به محرمات که به آن «زهد واجب» گویند.
2 . اعراض از شبهات؛ زهدورزیدن نسبت به آنها که موجب سالم ماندن انسان از ارتکاب محرمات می گردد.
3 . زهدورزیدن نسبت به مقدار بیشتر از نیاز از چیزهای حلال؛ یعنی خوراک، پوشاک، مسکن، اثاثیه زندگی و امثال آن و ابزارهای دستیابی به آنها از قبیل مال و جاه، به مقدار ضروری اکتفا کردن.
4 . زهد ورزیدن نسبت به همه آنچه که موجب لذت نفس می شود، حتی نسبت به مقدار لازم و ضروری از دنیا. به این معنا که بهره مندی و استفاده او از مقدار ضروری نیز برای لذت آن نباشد، نه این که حتی قدر ضروری از دنیا را هم ترک نماید که اصولاً چنین چیزی امکان ندارد. این درجه از زهد و نوع ما قبل آن، زهدورزی در حلال است.
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:
خوشا به حال آنان که در مقابل خداوند فروتنی می کنند و در آنچه برایشان حلال شده است، زهد می ورزند، بدون آنکه از سیره من روی بگردانند.[7] 5 . روی گردانیدن از هر آنچه غیر خدا است، حتی از خودش. البته توجه به بعضی از اشیا مانند خوراک و پوشاک و معاشرت با مردم در حدّ ضرورت منافاتی با این درجه از زهد ندارد؛ زیرا توجه کامل به خداوند جز با بقا و زنده ماندن انسان ممکن نیست و زندگی انسان هم در گرو برخورداری از ضروریات زندگی است. چنان که از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شده است:
زهد کلید درِ بهشت و برائت از جهنم است و آن ترک کردن هر چیزی است که آدمی را از خداند غافل گرداند، و افسوس نخوردن بر از دست دادن دنیا و دچار خودپسندی نشدن از ترک آن.[8] امام علی ـ علیه السّلام ـ در پاسخ پرسش از ماهیت زهد می فرماید:
همه زهد در دو کلمه از قرآن گرد آمده است. خدای سبحان فرمود: تا بر ‌آنچه از دستتان رفته دریغ نخورید، و بدانچه به شما داده شادمان مباشید.[9] و آنکه بر گذشته دریغ نخورد و به آینده شادمان نباشد، از دو سوی زهد ورزیده است.[10] 3 . مراتب زهد از جهت آنچه که در طلب آن انسان از دنیا روی بر می گرداند: از این جهت زهد دارای درجات سه گانه زیر است.
یک. زهد خداترسان: انسان برای تحصیل نجات از آتش وسایر عذاب های اُخروی از دنیا رویگردان می شود.
دو. زهد امیدواران: یعنی روی برتافتن از دنیا به امید رسیدن به ثواب خداوندو نعمت های بهشتی.
سه. زهد عارفان: نه توجهی به درد و رنج ها دارد تا رهایی از آنها را طلب کند و نه اعتنایی به لذت ها می کند تا بهره مندی از آنها را بجوید، بلکه تنها در اشتیاق دیدار و ملاقات پروردگار است. چنین زهدی تنها همّت اهل معرفت است.[11] با توجه به آنچه در تعریف زهد و درجات آن بیان گردید، معلوم می گردد که مراد از دنیا تنها مال و ثروت، خوراک و پوشاک و مانند اینها نیست؛ زیرا کناره گیری از همه این امور برای کسی که شهره شدن به زهد و ستوده شدن به پارسایی را دوست می دارد، بسیار آسان خواهد بود. بلکه دنیا شامل مقام و ریاست و همه بهره مندی های نفسانی ممکن از دنیا می شود. زهد حقیقی یعنی روی گردانیدن و عدم دلبستگی به مال و مقام. زاهد راستین کسی است که فقر و غنا، مدح و ذّم و عزّت و ذلت در نزد مردم برای او یکسان باشد و جز در جست و جوی محبت و رضایت خداوند نباشد.
آثار زهد
بعضی از مهم ترین آثار زهد که به نوبه خود یک مفهوم اخلاقی عام هستند، به شرح زیر است.
1 . قناعت: در ادبیات عرب، قناعت به مفهوم راضی شدن به مقدار اندکی از بخشش[12] و رضایت دادن به سهم خویش، به کار می رود.[13]در منابع رایج اخلاق اسلامی «قناعت» در مقابل «حرص» آمده است و آن عبارت است از ملکه ای نفسانی که به موجب آن انسان به نیاز خود از اموال رضایت می دهد و خود را در مشقت و تلاش برای تحصیل مقدار بیشتر از آن نمی اندازد.[14] قناعت خود آثار فراوان و سودمندی را به دنبال دارد، و از سوی دیگر موجب پیشگیری از بسیاری رذایل اخلاقی و بلکه جرایم حقوقی می گردد. بر همین اساس در نظام اخلاقی اسلام به شدت مورد تشویق و ترغیب واقع شده است. در قرآن کریم آمده است:
« زَهْرَهَ الْحَیاهِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقی »
و زنهار دیدگان خود را مدوز به سوی آنچه اصنافی را از آن برخوردار کردیم (و فقط) زیور زندگی دنیا است تا ایشان را در آن بیازماییم، و (بدان که) روزیِ پروردگار تو بهتر و پایدارتر است.[15] امام علی ـ علیه السّلام ـ درباره ارزش قناعت می فرماید: «توانگری را جستم و آن را جز در قناعت، نیافتم. قانع باشید تا توانگر شوید.»[16] قناعت نه تنها خود یک فضیلت اخلاقی است، بلکه ارزش های اخلاقی فراوانی را در پی دارد. امام رضا ـ علیه السّلام ـ هنگام پاسخ به کسی از حقیقت قناعت از او می پرسد، به این آثار اشاره می فرماید:
قناعت، باعث خویشتنداری و ارجمندی و آسوده شدن از زحمت فزون خواهی و بندگی در برابر دنیاپرستان است. راه قناعت را جز دو کس، نپیماید: یا عبادت پیشه ای که خواهان مزد آخرت است، یا بزرگواری که از مردمان فرومایه دوری می کند.[17] در واقع آدمی چاره ای جز قناعت پیشگی در دنیا ندارد، و در غیر این صورت همواره در آتش حرص و حسرت برخورداری بیشتر خواهد سوخت. مردی به امام صادق ـ علیه السّلام ـ شِکوه کرد که طلب روزی می کند و به دست می آورد، اما قانع نمی شود و بیشتر از آن از او می طلبد و عرض کرد: مرا چیزی بیاموزید، که مشکلم را حلّ کند. حضرت فرمود:
اگر آن اندازه که کفایتت می کند تو را بی نیاز سازد، کمترین چیز دنیا بی نیازت می سازد و اگر آنچه را بس است، بی نیازت نسازد، همه دنیا هم تو را بی نیاز نمی گرداند.[18] امّا چگونه می توان به قناعت ورزی دست یافت؟
علاوه بر راه های عمومی، برخی شیوه های اختصاصی نیز مطرح شده است؛ از جمله امام صادق ـ علیه السّلام ـ در رهنمودی در این باره می فرماید :
به ناتوان تر از خودت بنگر و به توانگرتر از خویش منگر؛ زیرا که این کار، تو را به آنچه قسمت تو شده است قانع می سازد.[19] 2 . عفت و بی نیازی از اموال مردم: در ادبیات عرب «عفت» به مفهوم خویشتن داری در مقابل شهوات و امور ناپسند است.[20] علاوه بر عفت جنسی وعفت در کلام، از جمله موارد کاربرد عفت در ادبیات و متون دینی خویشتن داری از اظهار درخواست به دیگران می باشد.[21][1] . ر.ک: راغب اصفانی: مفردات الفاظ القرآن، ص 384؛ ابن منظور: لسان العرب، ج 3، ص 196 و 197.
[2] . ر.ک: نراقی، محمدمهدی: جامع السّعادات، ج 2، ص 55 و 56.
[3] . شیخ صدوق: خصال، ص 73، ح 114.
[4] . شیخ طبرسی: مکارم الاخلاق، ج 2، ص 341، ح 2660.
[5] . کلینی: ج 2، ص 16، ح 5.
[6] . همان، ص 128، ح 2.
[7] . همان، ج 8، ص 169، ح 190؛ حرّانی: تحف العقول، ص 30. هم چنین ر.ک: صدوق: فقیه، ج 4، ص 400، ح 5861 و تفسیر عیاشی، ج 2، ص 211، ح 42.
[8] . گیلانی، عبدالرزاق: مصباح الشریعه، ص 137.
[9] . حدید، آیه 23.
[10] . نهج‌البلاغه، حکمت 439، همچنین ر.ک: کلینی، کافی، ج 2، ص 128، ح 4؛ و شیخ صدوق، امالی، ص 714، ح 984، و خصال، ص 437، ح 26.
[11] . ر.ک: نراقی: جامع السّعادات، ج 2، ص 65 ـ 74؛ فیض کاشانی، محسن: المحجه البیضاء، ج 7، ص 357 ـ 364.
[12] . ابن اثیر: نهایه، ج 4، ص 114.
[13] . ابن منظور: لسان العرب، ج 8، ص 298.
[14] . نراقی، مولی محمد مهدی: جامع السّعادات، ج 2، ص 101.
[15] . سوره طه، آیه 131.
[16] . علامه مجلسی: بحارالانوار، ج 69، ص 399، ح 91.
[17] . همان، ج 78، ص 349، ح 6.
[18] . شیخ کلینی: کافی، ج 2، ص 139، ح 10.
[19] . همان، ج 8، ص 244، ح 338.
[20] . ر.ک: ابن فارس: مقاییس اللغه، ج 4، ص 3.
[21] . ر.ک: ابن منظور: لسان العرب، ج 9، ص 253.
@#@ یکی از آثار مهم زهد در دنیا عفت و بی نیازی جُستن از دارایی مردم است.قرآن کریم در توصیف این قبیل عفت پیشگان می فرماید:
« لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْباً فِی الْأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیماهُمْ لا یَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً »
(این صدقات) برای آن (دسته از) نیازمندانی است که در راه خدا فرو مانده اند، و نمی توانند (برای تأمین هزینه زندگی) در زمین سفر کنند. از شدت خویشتن داری، فرد بی اطلاع، آنان را توانگر می پندارد. آنها را از سیمایشان می شناسی، با اصرار (چیزی) از مردم نمی خواهند.[1] امام صادق ـ علیه السّلام ـ درباره جایگاه بی نیازی جستن از مردم می فرماید: «شرف مؤمن به شب زنده داری و عزت او در بی نیازی از مردم است.»[2] و امام علی ـ علیه السّلام ـ در بیان این که بی نیازی از مردم به مفهوم عدم معاشرت با آنان نبوده و مغایرتی با حُسن سلوک با آنها ندارد، فرموده است:
باید در دل شما نیاز و بی نیازی از مردم هر دو با هم جمع شود نیاز تو به آنان در نرم زبانی و خوشرویی تو نسبت به آنها است، و بی نیازیت در حفظ آبرو و باقی ماندن عزتت می باشد.[3] بدون تردید این بی نیازی و عفت پیشگی در امور مالی جز از راه زُهدورزی و عدم دلبستگی به دنیا حاصل نخواهد شد.
موانع زهدورزی
دو مانع اساسی در مقابل زهدورزی و پارسایی انسان وجود دارد: محبت او به دنیا و خمود و بی بهره گی افراطی از آن. سایر مفاهیم از قبیل حرص و طمع در واقع از آثار محبت دنیا هستند و به عنوان نتایج دنیاطلبی مورد بحث قرار می گیرند.
1 . محبت دنیا: هنگام توضیح مفهوم زهد و ارزش آن، تا حدّی مفهوم دنیا و ماهیت آن آشکار گردید و آیات و روایاتی در نکوهش آن بیان شد. اینک به اختصار به آثار دنیاخواهی که مانع زهدورزی است، پرداخته می شود.
بدون شک درنظام اخلاقی اسلام دنیا همواره ناپسند و نکوهیده نیست، بلکه چهره ارزشمند و ستوده نیز دارد.دنیا شامل همه اشیایی می شود که موجب بهره مندی انسان، رفع نیازها و تأمین اهداف او می گردد. این لذت ها و بهره مندی ها همواره بد نیستند، بلکه می توانند کارکرد خوب نیز داشته باشند. «دنیای ناپسند» عبارت است از بهره مندی های زودگذری که نه خود عمل صالح و اُخروی اند و نه ابزار و وسیله ای برای اعمال خوب و اُخروی هستند. در نتیجه دنیای نکوهیده چیزی جز خوشگذرانی و لذت جویی از راه حرام و برخورداریِ بیشتر از مقدار لازم و ضروری از چیزهای حلال نیست.[4] این همان دنیایی است که خداوند در نکوهش آن می فرماید:
« زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِینَ وَ الْقَناطِیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّهِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا »
دوستی خواستنی ها (ی گوناگون) از: زنان و پسران و اموالِ فراوان از زر و سیم و اسب های نشاندار و دام ها و کشتزار (ها) برای مردم آراسته شده، (لیکن) این جمله، مایه تمتّع زندگی دنیا است.[5] در برخی آیات، با دنیای ناپسند تحت عنوان هوای نفس، ترغیب به مخالفت شده است.[6] قرآن در تبیین حقیقت آن می فرماید:
« اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَهٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ »
بدانید که زندگی دنیا، در حقیقت، بازی و سرگرمی و آرایش و فخرفروشی شما به یکدیگر و فزون خواهی در اموال و فرزندان است.[7] و سرانجام به آنان که زندگی دنیوی خویش را با دنیا سودا کرده اند،‌ در قیامت گفته می شود:
قالَ اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ؛ (بروید) در آن گم شوید و با من سخن مگویید. أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْحَیاهَ الدُّنْیا بِالآخِرَهِ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ؛ همین کسانند که زندگی دنیا را به (بهای) جهان دیگر خریدند. پس نه عذاب آنان سبک گردد، و نه ایشان یاری شوند.[8] روایات فراوانی در نکوهش این دنیا و بیان آثار ناخوشایند آن در دنیا و آخرت بیان شده و مقدار آنها چنان فراوان است که در برخی این توهّم ایجاد شده است که گویا مظاهر دنیایی همواره در اخلاق اسلامی نکوهیده اند. در حالی که چنین نیست. ما از این روایات به آنچه در بحث زهد گفته شد، بسنده می کنیم.
اما دنیای پسندیده، عبارت است از برخورداری و لذت بردن به مقداری که ضروری و لازمه بقا، عبودیت خداوند، انجام اعمال صالح و در واقع مقدمه تحصیل آخرت است. این نوع دنیا در اخلاق اسلامی مورد ستایش قرار گرفته است و انسان ها به برخورداری و تحصیل آن ترغیب و تشویق شده اند. در روایات فراوانی خیر دنیا و آخرت به عنوان نتیجه بسیاری از اعمال نیک بیان شده است.[9] در بسیاری از دعاها همواره مطلوب اولیای خداوند بوده است. از جمله خداوند در قرآن کریم می فرماید: از درخواست های اصلی مؤمنان این است که می گویند: رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الآخِرَهِ حَسَنَهً؛ «پروردگارا ! در این دنیا به ما نیکی و در آخرت (نیز) نیکی عطا کن.»[10] تردیدی نیست که مراد از خیر دنیا همان دنیای پسندیده است و مصداق های فراوانی دارد که در برخی روایات به آنها اشاره شده است. امام علی ـ علیه السّلام ـ در ستایش دنیای پسندیده می فرماید:
دنیا مرکب مؤمن است که با آن به سوی پروردگارش سفر می کند، پس مرکب هایتان را آماده (اصلاح) سازید، تا شما را به پروردگارتان رسانند.[11] در روایات متعددی آمده است که «کسی که برای اصلاح معیشت و دنیای خانواده اش از راه حلال تلاش کند، به مثابه مجاهد در راه خدا است.»[12] آثار محبت دنیا: مهم ترین آثار محبت دنیا که به عنوان مانعی در مقابل زهدورزی انسان قرار دارند، حرص و طمع است که به اختصار از آن دو یاد می کنیم.
الف) حرص ورزی به دنیا: در فرهنگ عرب «حرص» به مفهوم خواست و اراده شدید در طلب شی مطلوب و محبوب است.[13] حرص ورزیدن در تحصیل نیکی ها امری پسندیده است؛ چنان که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ یکی از ویژگی های توبه کاران واقعی را حرص ورزیدن بر خیرات دانسته اند.[14] در روایات متعدد حریص بودن در علم آموزی[15] وفقاهت،[16] انجام اعمال نیک و پسندیده،[17] جهاد در راه خداوند،[18] تحصیل مقامات و درجات اُخروی[19] و امثال اینها، مورد ستایش و تشویق قرار گرفته است.
حرص ورزیدن به دنیا یکی از صفات ناپسند و از موانع زهدورزی است. بر همین اساس در آیات و روایات به شدت مورد نکوهش قرار گرفته و آثار زیانباری در ابعاد مختلف برای آن بیان شده است. مهم ترین ویژگی انسان حریص سیری ناپذیری او است. زشت ترین چهره حرص ورزی از منظر روایات معصومان ـ علیهم السّلام ـ آزمندی عالمان و حکیمان و حریص بودن نسبت به انجام محرمات است. مهم ترین عوامل آزمندی نیز فراموش کردن مرگ و محبت دنیا است. ذلت و خواری و ترک جوانمردی و حیا، فرو رفتن در گناهان وتباه کردن سرانجام و عاقبت، بارزترین آثار آزمندی نسبت به دنیا است. از توکل و قناعت پیشگی و ذکر و یاد مرگ می توان به عنوان شاخص ترین ابزارهای درمان حرص ورزی به دنیا، یاد کرد.
ب) طمع ورزی: طمع در لغت عرب به مفهوم اشتیاق از روی شهوت و خواهش نفس نسبت به شیئی است.[20]در فرهنگ عالمان اخلاق، طمع عبارت است از توقع و چشم داشت به اموال مردم.[21] امام صادق ـ علیه السّلام ـ می فرمایند: «چه زشت است برای مؤمن که میل و رغبتی در او باشد که او را خوار نماید.»[22] امام سجاد ـ علیه السّلام ـ در ترغیب و تشویق به قطع طمع انسان از آنچه در دست دیگران است فرموده است: «من همه خیر را گرد آمده در قطع طمع از آنچه دیگران دارند، می بینم.»[23] از این رو طمع، منشأ بسیاری از رذایل اخلاقی از قبیل خواری، پستی، حسادت، کینه توزی، بدگویی و امثال آن می شود.
یکی دیگر از آثار محبت دنیا حالت افسوس و حسرت است که در نتیجه عدم دستیابی به دنیا در آدمی پدید می آید.
2 .خمود: خمود عبارت است از سستی و تفریط در کسب معاش ضروری زندگی و سستی و بی رغبتی در بهره مندی از لذت های جنسی و سایر لذت ها.[24] همچنان که محبت و دلبستگی به دنیا مانعی در راه زهدورزی محسوب می گردد، بی اعتنایی افراطی و سستی ورزیدن در تأمین مقدار لازم از ضروریات زندگی و استفاده از مواهب دنیوی مانعی است در راه جهت گیری صحیح نسبت به دنیا. آیات و روایاتی که درباره ستایش دنیای پسندیده بیان شده است، همگی دلیلی بر نکوهش خمود و سستی در کسب نیازهای ضروری زندگی است.
[1] . سوره بقره،‌ آیه 273.
[2] . شیخ کلینی: کافی، ج 2، ص 148، ح 1.
[3] . همان، ج 2، ص 149، ح 7.
[4] . سوره مؤمنون، آیه 108.
[5] . سوره آل عمران، آیه 14. همچنین ر.ک: منافقون، 9، انفال، 28 و کهف، 47.
[6] . ر.ک: سوره نازعات، آیه 40.
[7] . سوره حدید، آیه 20.
[8] . سوره بقره، آیه 86.
[9] . از جمله ر.ک: کلینی: کافی، ج 2، ص 499، ح 1 و ص 71، ح 2 و ج 5، ص 327، ح 2؛ صدوق: خصال، ص 42، ح 34.
[10] . سوره بقره، آیه 201.
[11] . ابن ابی الحدید: شرح نهچ البلاغه، ج 20، ص 317، ح 640.
[12] . ر.ک: کلینی: کافی، ج 5، ص 93، ح 3 و ص 889، ح 2؛ حرّانی: تحف العقول، ص 445.
[13] . ر.ک: ابن منظور: لسان العرب، ج 7، ص 11؛ راغب اصفهانی:مفردات الفاظ القرآن، ص 227 ـ 228.
[14] . ر.ک: حرّانی: تحف العقول، ص 22.
[15] . ر.ک: نهج‌البلاغه: خطبه 193؛ حرّانی: تحف العقول، ص 160.
[16] . کلینی: کافی، ج 2، ص 231، ح 4.
[17] . شیخ صدوق: خصال، ص 515، ح 1.
[18] . کلینی: کافی، ح 2، ص 231، ح 4.
[19] . حرّانی: تحف العقول، ص 286.
[20] . راغب اصفهانی: مفردات الفاظ القرآن، ص 316.
[21] . ر.ک: نراقی، محمدمهدی: جامع السّعادات، ج 2، ص 106.
[22] . کلینی: کافی، ج 2، ص 320، ح 1.
[23] . همان، ج 2، ص 320، ح 3.
[24] . ر.ک: نراقی، محمدمهدی: جامع السّعادات، ج 2، ص 13 ـ 15.
احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی ـ اخلاق اسلامی، ص 65

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید