بعثت ، غدیر و مهدویت

بعثت ، غدیر و مهدویت

نیم‌نگاهی به سه مؤلفه مبنایی انسجام اسلامی
چکیده
در نوشتار حاضر، ابتدا رابطه بعثت و مهدویت و حکومت عدل جهانی امام عصر(عج) در ضمن آیه اظهار (هو الذی ارسل رسوله بالهدی…) بحث و بررسی شده و سپس حلقه اتصال (غدیر) میان بعثت و مهدویت و رابطه آن با بعثت و حکومت جهانی امام مهدی در ضمن آیات شریفه وعد (وعد الله الذین آمنوا منکم…) و اکمال (الیوم اکملت لکم دینکم…) پژوهیده شده است. با روشن شدن زوایای مختلف بحث، نقش حساس و رابطه منطقی بعثت، غدیر، مهدویت و حکومت جهانی تبیین شده است.

مقدمه
به نظر می‌رسد دین اسلام از میان ادیان دیگر دارای سه مرحله اساسی، مرحله آغاز، مرحله کمال و مرحله پیروزی است. اولین مرحله با «بعثت» پیامبر اعظم(ص) شروع شد و در حدود 23سال طول کشید. مرحله دوم نیز با «ولایت» حضرت علی(ع) شروع شده و تا ظهور حضرت حجت(عج) ادامه می‌یابد. بالاخره مرحله سوم با «ظهور امام عصر» آغاز می‌شود و در دوران حکومت ایشان به پیروزی نهایی می‌رسد. در قرآن آیاتی وجود دارد که به هر سه مرحله اشاره دارد. ما در موضوع مقاله (بعثت، غدیر، مهدویت و حکومت جهانی از دیدگاه اهل‌سنت) می‌کوشیم آیاتی را که با سه مرحله مذکور ارتباط دارد، یعنی آیه اظهار و آیه وعد و بالاخره آیه ولایت را در این عرصه بررسی کنیم.

بعثت و مهدویت و ارتباط میان آنها
آیه اظهار
هوالذی أرسل رسوله بالهدی ودین الحقّ لیظهره علی الدّین کلّه ولو کره المشرکون؛[1] او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیینها چیره و غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.
در آیه مذکور سه سؤال عمده است که باید پاسخ داده شود. سؤال نخست: مرجع ضمیر (هاء) در «لیظهره» به چه چیزی بر می‌گردد؟ به پیامبر یا به دین حق؟[2] سؤال دوم: چیرگی به چه معناست؟ آیا به معنای تسلط یافتن به وسیله حجت و برهان است یا به وسیله غلبه و پیروزی؟[3] سؤال سوم: این چیرگی به دست چه کسی و در چه زمانی تحقق می‌یابد؟ آیا توسط حضرت عیسی(ع) در آخرالزمان یا به وسیله امام مهدی(ع) در آخرالزمان؟[4] در پاسخ به سؤال نخست می‌گوییم: احتمال دوم (برگشت ضمیر به دین حق) به چندین وجه درست است.
وجه اول: ظهور و سیاق آیه دلالت دارد که ضمیر (هاء) به «دین حق» باز می‌گردد، زیرا در آیه قبل خداوند می‌فرماید: «مشرکان می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند، ولی خداوند جز این نمی‌خواهد که نور خود را کامل کند، هر چند کافران ناخشنود باشند.»[5] نوری که کفار و مشرکان می‌خواهند آن را خاموش کنند، جز اسلام و دین حق چیزدیگری نیست. مفسر بزرگ اهل‌سنت، محمدعلی الصابوری، نیز به این نکته اشاره می‌کند و می‌گوید: «یطفئوا نورالله أراد به نور الاسلام… .[6] بنابراین، خداوند در آیه مورد بحث به آنها پاسخ می‌دهد که اسلام نه تنها از بین نمی‌رود، بلکه بر همه ادیان غالب می‌آید. خداوند به پیامبر و امت او مژده و بشارت می‌دهد که عاقبت، پیروزی و غلبه با آنهاست. پس به قرینه سیاق، اتمام نور یعنی چیرگی اسلام و همین غلبه و چیرگی باعث می‌شود که مشرکان خشمگین باشند.
علاوه بر این، در نزد خداوند دین اسلام مهم است که پیامبر اکرم(ص) برای تبلیغ و ترویج آن مبعوث به رسالت شده‌اند. واقعیت این است که اسلام هدف پیامبراکرم(ص) است. لذا باید در آیه مورد بحث چیرگی اسلام مطرح باشد.
وجه دوم: اکثر مفسران اهل‌سنت ضمیر (هاء) را به دین حق و اسلام برگردانده‌اند[7] و ما هم در صدد بیان نظر اکثر اهل‌سنت هستیم.
وجه سوم: وجود روایات و اقوال علمای اهل‌سنت[8] درباره آیه در حق حضرت مهدی(ع) است. در نتیجه باید ضمیر (هاء) را به دین حق برگردانیم، چرا که توسط آن حضرت بر سایر ادیان غلبه می‌یابد. بنابراین، اسلام است که بر سایر ادیان مستولی می‌شود.
درپاسخ به سؤال دوم می‌گوییم: به نظر می‌رسد این چیرگی به وسیله غلبه و پیروزی باشد. فخر رازی این مطلب را مطرح کرده و می‌گوید:
بدان که چیرگی بر دیگری، یا با حجت و برهان یا با فراوانی و زیادی و یا با غلبه و پیروزی است، و چون بشارت الهی مربوط به آینده است نه حال، و از طرف دیگر، آشکار شدن این دین با حجت و برهان در تمام زمانها معلوم است، بنابراین باید چیرگی به معنای برتری اسلام با غلبه باشد.[9] البته غلبه جزئی و مقطعی اسلام بر دیگر ادیان در زمان پیامبر اکرم(ص) محقق شده و بهترین دلیل بر آن، پرداخت جزیه از طرف پیروان ادیان دیگر به مسلمانان است. این بیانگر قدرت و شوکت اسلام در آن دوران است، ولی متأسفانه آنان که دیروز به مسلمانان جزیه می‌پرداختند، امروز حتی به مقدسات ما دست تجاوز دراز کرده و از هر سو ما را در محاصره و فشار گرفته‌اند. این در حالی است که تلاشها و برنامه های تبلیغی دیگر ادیان، بسیار گسترده و فراگیرشده است. اگر براین باوریم که قرآن کریم شایسته امروز و فرداهاست، چگونه می‌توانیم پیروزی اسلام را بر دیگر ادیان با اوضاع کنونی، تطبیق دهیم؟ در حالی که مسلمانان از هر سو در محاصره و حلقه تنگ نظامها، سیاستهای گوناگون و فشارهای فزاینده قرار گرفته‌اند، منتظر تحقق آن بشارت الهی هستند تا شوکت و عظمت اسلام بر جهان مستولی گردد.
در تفسیر ابن‌جزی چنین آمده است: «و چیرگی آن یعنی آن را بالاترین و نیرومندترین دینها قرار داد تا مشرق و مغرب را فراگیرد.»[10] این همان روایتی است که گروهی از مفسران از ابوهریره نقل کرده‌اند[11] (و در نظر اهل‌سنت معتبر است). در کتاب درالمنثور چنین آمده است: سعیدبن منصور و ابن‌المنذر و بیهقی در کتاب سنن خود از جابر، درباره «لیظهره علی الدین کله» روایت کرده‌اند که گفت: این واقع نخواهد شد مگر اینکه فقط اسلام پیروانی داشته باشد نه یهودی و نه مسیحی.[12] قرطبی می‌گوید: سدی نیز گفته است: این اظهار دین، به هنگام خروج مهدی(ع) است که کسی نمی‌ماند جز اینکه پیرو اسلام شود.[13] در همین زمینه، مقدادبن اسود می‌گوید: از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود:
لایبقی علی ظهر الارض بیت مدر و لاوبر الاّ أدخله الله (علیهم) کلمه الاسلام، ]إمّا[ بعزٍّ عزیز و ]امّا [بذلّ ذلیل، ]امّا [تعزّهم فیجعلهم من أهلها فیعزوا به، و اما یذلّهم فیدینون له؛[14] در روی زمین هیچ خانه خشت و گلی و خیمه مویین نمی‌ماند مگر اینکه خداوند آیین اسلام را در آن خانه وارد می‌کند یا با عزت و سربلندی یا با ذلت و خواری؛ یا اسلام را می‌پذیرند و خداوند آنها را سربلند می‌گرداند یا به ناچار در برابر اسلام سر تعظیم فرود می‌آورند.
بنابراین، نتیجه می‌گیریم اسلام با پیروزی و غلبه بر جهان مستولی می‌گردد.
در پاسخ به سؤال سوم می‌گوییم: با توجه به اقوال تابعین، احتمال دوم (چیرگی و غلبه به وسیله امام مهدی در آخرالزمان) درست به نظر می‌رسد. قرطبی می‌گوید: سدی گفته است: این اظهار دین، به هنگام خروج مهدی است که کسی نمی‌ماند جز اینکه پیرو اسلام شود.[15] سعیدبن جبیر درباره آیه «لیظهره علی الدین کله ولوکره المشرکون» می‌گوید: ایشان مهدی از اولاد فاطمه است.[16] در تفسیر قرطبی چنین آمده است:
فروی أن جمیع ملوک الدنیا کلها اربعه مؤمنان وکافران فالمؤمنان سلیمان بن داود و اسکندر والکافران نمرود و بختنصر و سیملکها من هذه الامه خامس لقوله تعالی لیظهره علی الدین کله و هو المهدی؛[17] روایت شده است که پادشاهان دنیا چهار نفر بودند: دو نفر مؤمن و دو نفر کافر. آن دو مؤمن سلیمان‌بن داود و اسکندر بودند و دو کافر نمرود و بختنصر بودند. به زودی پنجمی نیز از امت محمد(ص) به دلیل آیه «لیظهره علی الدین کله» مالک این دنیا می‌شود و او مهدی است.
روایات بسیاری در کتب حدیثی اهل‌سنت وجود دارد مبنی بر اینکه حضرت مهدی(ع) از فرزندان پیامبر(ص) است و در آخرالزمان زمین را پر از عدل و داد می‌کند، کما اینکه قبل از او پر از ظلم و جور شده است.[18] علاوه بر اینها می‌گوییم: امکان ندارد این غلبه و پیروزی توسط حضرت عیسی(ع) باشد ـ‌چنان‌که برخی معتقدند‌ـ زیرا ما اعتقاد داریم که پیامبر اکرم(ص) آخرین نبی و افضل آنها و نیز مهیمن بر سایر انبیاست. آیا معقول است که حضرت عیسی(ع) بیاید و دین اسلام را کامل کند و به اتمام برساند و آن را بر سایر ادیان غلبه بدهد، در حالی که پیامبر اسلام آخرین نبی و افضل آنها باشد! ما می‌گوییم و ادله هم آن را ثابت کرده‌اند که اسلام توسط یکی از جانشینان پیامبر و از فرزندان ایشان ـ حضرت مهدی(ع)ـ بر سایر ادیان غلبه می‌یابد و هیچ محذوری هم پیش نمی‌آید، زیرا جانشینان حافظ و کامل کننده اسلام‌اند؛ همان اسلامی که پیامبر اکرم برای آن مبعوث شدند. ابن‌جوزی درباره نماز خواندن حضرت عیسی(ع) پشت ‌سر حضرت مهدی(عج) می‌گوید: اگر حضرت مهدی پشت‌ سر حضرت عیسی(ع) نماز بخواند، به دو دلیل جائز نیست: یکی اینکه نماز خواندن ایشان پشت ‌سر حضرت عیسی(ع) او را از امامت خارج و مأموم و تابع خواهد کرد. دوم اینکه پیامبر(ص) فرمود: «لانبی بعدی» و همه شرایع بعد از پیامبر نسخ شده است. حال اگر مهدی(عج) پشت ‌سر عیسی(ع) نماز بخواند، حدیث مذکور مورد شبهه قرار می‌گیرد.[19] همین استدلال نیز در اینجا مطرح است. بنابراین غلبه و پیروزی بر سایر ادیان در آخرالزمان توسط فرزند پیامبراکرم(ص) حضرت مهدی(عج) و به کمک حضرت عیسی تحقق می‌پذیرد.

نتیجه‌گیری
1. سنت خداوند و هدف نهایی بعثت بر این قرار گرفته است که دین اسلام بر دیگر ادیان غالب و چیره شود.
2. این غلبه و چیرگی در زمان پیامبر(ص) و پس از آن تا به حال به طور کامل تحقق نیافته است.
3. این چیرگی در آخرالزمان به دست امام عصر(عج) محقق خواهد شد.
* غدیر و رابطه آن با بعثت و مهدویت
اسلام که آورنده آن پیامبر اکرم(ص) بوده است و به دست امام مهدی بر سایر ادیان چیره می‌شود، باید به دلیل آیه وعد (… ولیمکّننّ لهم دینهم الّذی ارتضی لهم …)[20] قبل از این غلبه، کامل شده و به مقام رضایت خداوند رسیده باشد. حال سؤال این است این دین کی و در کجا کامل شد و به رضایت خداوند رسید؟ با روشن شدن پاسخ این سؤال، حلقه اتصال میان بعثت و مهدویت و حکومت جهانی امام مهدی، جایگاه واقعی خود را باز می‌یابد و مثلث بعثت، غدیر و حکومت جهانی امام مهدی معیّن و کامل می‌شود. برای اینکه این مطلب روشن شود، اندکی در مورد آیه وعد و سپس در مورد آیه اکمال بحث خواهیم کرد.

آیه وعد
وعد اللّه الّذین آمنوا منکم وعملوا الصّالحات لیستخلفنّهم فی الأرض کما استخلف الّذین من قبلهم ولیمکّننّ لهم دینهم الّذی ارتضی لهم ولیبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً یعبدوننی لایشرکون بی شیئاً ومن کفر بعد ذلک فأولئک هم الفاسقون؛[21] خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند وعده می‌دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان‌گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید؛ و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشه‌دار خواهد ساخت؛ و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل می‌کند، آن‌چنان که تنها مرا می‌پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت. کسانی که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقان‌اند.
در این آیه خداوند مردم (امت پیامبر) را مورد خطاب قرار داده است و کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند (الّذین آمنوا منکم وعملوا الصّالحات) و نیز تنها او را می‌پرستند و چیزی را شریک او قرار نمی‌دهند (یعبدوننی لایشرکون بی شیئاً)[22] به سه چیز مژده می‌دهد.

خلافت روی زمین
اولین مژده‌ای که به آنها می‌دهد این است که «لیستخلفنّهم فی الأرض»؛ قطعاً آنان را خلیفه و حکمران روی زمین خواهد کرد، همان‌گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید. در این زمینه ثوبان از پیامبر اکرم(ص) چنین نقل می‌کند: پیامبراکرم(ص) فرمودند: خداوند زمین را یکجا برای من جمع کرد و من مشرق و مغرب آن را دیدم و دیدم که امت در آینده نزدیک مالک آن می‌شود.[23] آلوسی در مورد این می‌نویسد:
اگر بگوییم همه اینها (غلبه اسلام و مسلمانان) به دست مؤمنان در حوزه و در دوران (حکومت) مهدی(ع) و هنگام نزول عیسی(ع) تحقق می‌پذیرد، پس نیازی نیست به چیزهایی که قبلاً ذکر کردیم.[24] طبری می‌گوید: لیورثنهم الله أرض المشرکین من العرب والعجم، فیجعلهم ملوکها وساستها.[25] در خصوص الارض نیز معظم مفسران اهل‌سنت می‌گویند: الارض بر عمومیت زمین دلالت دارد و نمی‌توان آن را به زمین مکه یا مدینه محدود دانست.[26] با توجه به این ویژگی دو مطلب زیر به دست می‌آید:
1. این خلافت جهانی خواهد بود و به منطقه‌ای اختصاص نخواهد داشت.
2. بدیهی است که چنین خلافت و حکومتی تا به حال به وجود نیامده است.

تمکین دین مرضی
دومین مژده‌ای که به آنها می‌دهد این است که …ولیمکّننّ لهم دینهم الّذی ارتضی لهم…؛ دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشه‌دار خواهد ساخت.
در خصوص ماهیت این دین میان مفسران اختلافی وجود ندارد و همگی اتفاق دارند که دین مرضی به دلیل آیه …الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الإسلام دینًا…[27] همان اسلام است که ثابت و مستقر شده و بر سایر ادیان غلبه می‌یابد.[28] با توجه به این ویژگی چندین مطلب به دست می‌آید.
1. با توجه به اینکه اسلام در اواخر عمر شریف پیامبر(ص) کامل شد و به حد رضایت پروردگار رسید، چون همه مفسران اتفاق‌نظر دارند که سوره مائده از آخرین سوره‌هایی است که بر پیامبر(ص) نازل شده است، برخی شأن نزولهایی[29] که برای آیه ذکر شده‌اند از اعتبار ساقط می‌شوند.
2. با توجه به ویژگی ثبات و استقرار و نیز گستردگی اسلام و غلبه آن بر سایر ادیان، برخی احتمالات از قبیل جزئی، محدود و مقطعی دانستن این خلافت، باطل می‌شود.
3. غلبه اسلام بر سایر ادیان صرفاً به معنای فتح ممالک و جزیه دادن پیروان دیگر مذاهب به مسلمانان نیست تا برخی بگویند این فتوحات و پرداخت جزیه تا حدودی در زمان پیامبر اکرم(ص) و خلفا به دست آمده، بلکه به این معناست که تنها اسلام پیروانی داشته باشد و بس. (این بحث در ضمن تفسیر آیه اظهار گذشت.)
4. غلبه اسلام بر سایر ادیان به دلیل آیه «لیظهره علی الدین کله ولوکره المشرکون[30] و به اعتقاد فریقین، در دوران امام مهدی(عج) محقق خواهد شد.

رفع خوف و ایجاد امنیت
سومین مژده‌ای که خداوند به مؤمنان می‌دهد این است که ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل می‌کند: …ولیبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً…. با توجه به ویژگی تمکین (ثبات و استقرار و نیز گستردگی اسلام و غلبه آن بر سایر ادیان) شأن نزولی که از سوی برخی برای آیه ذکر شده است که امنیت مورد نظر در آیه در زمان خلفای چهارگانه متحقق شده است،[31] شأن نزول درستی نخواهد بود. علاوه بر این، در زمان هیچ کدام از این خلفا امنیت وجود نداشته است. در زمان امام صادق(ع) گویا برخی از عامه نیز گمان می‌کردند که آیه در مورد خلفا اربعه است. لذا فضل در خصوص این مطلب از امام جعفر صادق(ع) سؤال کرد و ایشان در جواب به وی فرمودند:
…متی کان الدین الذی إرتضاه الله ورسوله متمکناً بإنتشار الأمر فی الامه وذهاب الخوف من قلوبها وإرتفاع الشک من صدورها فی عهد واحد من هؤلاء وفی عهد علی علیه السلام مع إرتداد المسلمین والفتن التی کانت تثور فی أیامهم والحروب التی کانت تنشب بین الکفار وبینهم؛[32] …چه زمانی دین مرضی خدا و رسول تثبیت شده است و امر آن انتشار یافته و خوف و شک از قلوب وسینه‌های مردم در عهد یکی از آن سه خلیفه و در عهد علی(ع) با ارتداد مردم بیرون رفته است؟ چه فتنه‌هایی که در ایام آنها برانگیخته شد و چه جنگهایی به آنها نسبت داده شده است که بین آنان وکفار واقع شد.
آیا با توجه این اختلافها و جنگها می‌توان گفت: امنیت مورد نظر آیه در زمان صحابه متحقق شده بود؟

نتیجه‌گیری
1. مورد خطاب در آیه عموم مسلمانان‌اند و به کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند و تنها او را می‌پرستند و چیزی را شریک او قرار نمی‌دهند، سه چیز ـ‌خلافت روی زمین، تمکین دین مرضی و رفع خوف و امنیت کامل‌ـ مژده داده شده است.
2. اسلام در اواخر عمر شریف پیامبر به حد رضایت پروردگار رسید بنابراین، برخی از شأن نزولها که مصداق آیه را قبل از آن می‌داند مردود است.
3. با توجه به ویژگی ثبات و استقرار و نیز گستردگی اسلام و غلبه آن بر سایر ادیان، برخی احتمالات از قبیل محدود و مقطعی دانستن این خلافت، باطل می‌شود.
4. غلبه اسلام بر سایر ادیان به این معناست که فقط اسلام پیروانی داشته باشد و بس.
5. غلبه اسلام بر سایر ادیان، به اعتقاد فریقین، در زمان حکومت حضرت حجت متحقق خواهد شد.
6. قبل از غلبه و چیرگی، اسلام باید کامل شده و به حد رضایت خداوند رسیده باشد.

آیه اکمال
…الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الإسلام دینًا…؛
امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام گرداندم و اسلام را به عنوان دین برای شما برگزیدم.
پس از روشن شدن این مطلب که اسلام پیش از غلبه و چیرگی باید در مرحله قبل کامل شده و به حد رضایت خداوند رسیده باشد، نوبت به این سؤال می‌رسد که اسلام کی و کجا کامل شد و به حد رضایت خداوند رسید. پس از روشن شدن این مطلب، به حلقه مفقوده و اتصال (غدیر) بین بعثت و مهدویت خواهیم رسید.
در پاسخ به سؤال مذکور می‌گوییم: به اعتقاد بزرگان اهل‌سنت، اسلام در غدیر به وسیله اعلان ولایت حضرت امیر، علی(ع)، کامل شد و به حد رضایت خداوند رسید.
ابن‌مردویه(م410ق)، چندین روایت از ابوسعید خدری، ابوهریره و مجاهد می‌آورد که آیه اکمال در غدیر در شأن حضرت امیرالمؤمنین(ع) نازل شده است. [33] حاکم حسکانی(م‌قرن5) پنج روایت از ابوهریره، ابوسعید خدری و ابن‌عباس ذکر می‌کند که آیه اکمال در غدیر درباره ولایت حضرت علی(ع) نازل گردیده است. [34] سیوطی(م611ق) از ابن‌مردویه و ابن‌عساکر روایت آورده که ابو‌سعید خدری گفته است: آیه اکمال در غدیر بعد از انتصاب علی(ع) به ولایت و خلافت نازل شده است. وی همچنین از ابوهریره نقل می‌کند که آیه در غدیر خم در روز هجده ذی‌الحجه نازل شده است.[35] ابن‌کثیر(م744ق) و جمال‌الدین قاسمی(م944ق) روایاتی را از ابن‌مردویه از طریق هارون عبدی و ابوهریره آورده‌اند و می‌گویند: آیه اکمال در غدیر نازل شده است.[36] سبط ابن‌جوزی که معتقد است آیه اکمال دو بار نازل شده است، یک بار در عرفه و بار دیگر در غدیر، می‌گوید: آیه در هر دو مرتبط به ولایت امام علی(ع) است.[37] قندوزی حنفی(م1294ق) در ینابیع الموده آورده است: بعد اینکه پیامبر اعظم(ص)، حضرت علی(ع) را در غدیر خم به ولایت منصوب کردند، آیه اکمال نازل شد.[38] با توجه به اقوال بزرگان اهل‌سنت مبنی بر اینکه آیه درباره ولایت امام علی(ع) در غدیر نازل شده است، روشن می‌شود که اسلام در غدیر با نصب امام علی(ع) به ولایت کامل شد و به رضایت خداوند رسید. بنابراین، پاسخ سؤال مذکور مشخص می‌گردد و حلقه اتصال بین بعثت و مهدویت نیز معیّن می‌شود و به این ترتیب، مثلث بعثت، غدیر و مهدویت و حکومت جهانی کامل می‌شود.

نتیجه ‌گیری نهایی
پیامبراکرم(ص) اسلام را آورد و 23سال به تبلیغ آن پرداخت. اسلام در اواخر عمر شریف پیامبر به وسیله اعلان ولایت حضرت علی(ع) (پس از تعیین جانشین برای پیامبر(ص)) کامل شد و به حد رضایت پروردگار رسید و در آخرالزمان به وسیله مهدی فاطمه(ع) بر همه ادیان غالب و چیره می‌گردد.

پی نوشت :

1. توبه: 33؛ صف: 9.
2. زادالمسیر فی علم التفسیر، الامام أبی‌الفرج جمال‌الدین محمدالجوزی، تحقیق: محمد‌بن عبدالرحمن عبد‌الله، دارالفکر للطباعه والنشر والتوزیع، ج3، ص290.
3. تفسیر کبیر فخر رازی، ج16، ص40.
4. زادالمسیر، ابن‌جوزی، ج3، ص290.
5. توبه: 32.
6. صفوه التفاسیر، محمدعلی الصابوری، دارالقرآن الکریم، بیروت، بی‌تا, ج1، ص532.
7. الجامع لاحکام القرآن، لأبی عبد‌الله محمد‌بن أحمد الأنصاری القرطبی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1405ق، ج11, ص48؛ الکشاف, زمخشری, ج4, ص99؛ أحکام القرآن, جصاص، ج5 ص334؛ تفسیر ابن‌جزی, ص252؛ الدرالمنثورفی التفسیربالمأثور، جلال‌الدین عبدالرحمن‌بن ‌ابی‌بکر السیوطی، دارالمعرفه للطباعه والنشر والتوزیع، بی‌تا, ج4، ص175 و دیگر مفسران… .
8. تفسیر قرطبی, ج8, ص121 و ج11 ص48؛ تفسیر فخر رازی، ج16، ص40؛ نور الابصار فی مناقب ال بیت النبی المختار، مؤمن‌بن حسن مؤمن شبلبنحی، دارالحیل بیروت، 1409ق، ص228؛ البیان فی اخبار صاحب الزمان، الحافظ ابی‌عبد‌الله محمد‌بن یوسف الکنجی الشافعی، مؤسسه النشر‌الاسلامی، 1417ق, باب 25, ص156.
9. تفسیر کبیر, فخر رازی, ج16, ص40.
10. التسهیل لعلوم التنزیل، ابن‌جزی الغرناطی الکلبی، دارالکتاب العربی، 1403ق، ص252.
11. تفسیر طبری, ج، 14 ص215، شماره 16645؛ تفسیر کبیر فخر رازی، ج16, ص40؛ تفسیر قرطبی ج8, ص121؛ در المنثور, ج4, ص176
12. در المنثور, ج4 ص175
13. تفسیر قرطبی، ج8، ص121؛ تفسیر کبیر، ج16، ص40.
14. مستدرک حاکم، ج4، ص476، ح 8324.
15. تفسیر طبری، ج14، ص215، شماره 166455؛ تفسیر کبیر، ج16، ص40؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص121؛ درالمنثور، ج4، ص176.
16. البیان فی اخبار صاحب الزمان, باب 25,156.
17. تفسیر قرطبی, ج11, ص48. البته راوی حدیث ابن‌عباس است؛ عقد الدرر فی اخبار المنتظر، یوسف‌بن یحیی مقدسی شافعی، تحقیق: دکتر عبدالفتاح محمدالحلو، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1416ق, ص40.
18. فرائد فوائد الفکر فی الامام المهدی المنتظر، مرعی‌بن یوسف المقدسی الحنبلی، تحقیق: شیخ سامی الغریری، موسسه معارف اسلامی، 1421ق, ص61 ‌ـ 64؛ عقد الدرر فی اخبار صاحب المنتظر, 46ـ 41؛ الصواعق المحرقه, ج2, ص162؛ مسند احمد، احمد‌بن حنبل، دار صادر بیروت، بی‌تا, ج3, ص28.
19. تذکره الخواص، سبط ابن الجوزی، بیروت، مؤسسه اهل‌البیت، 1401ق, ص364.
20. به اجماع مفسران اهل‌سنت، تمکین به معنای ثبات و غلبه است. ر.ک: تفسیر مقاتل‌بن سلیمان، تحقیق احمد فرید، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1424ق، ج2، ص424؛ جامع البیان عن تأویل ای القرآن، محمد إبن جریر الطبری، بیروت، دارالفکر، 1415ق, ج18، ص211؛ تفسیر السمرقندی، أبواللیث السمرقندی، تحقیق: دکتر محمود مطرجی، بیروت، دارالفکر، بی‌تا، ج2، ص521؛ تفسیر ابن زمنین، أبی عبد‌الله محمد‌بن عبد‌الله‌بن أبی زمنین، ج3، ص242؛ تفسیر الثعلبی، الثعلبی، تحقیق: ابی محمد‌بن عاشور، دار احیاء التراث العربی، 1422ق، ج7، ص114؛ تفسیر السمعانی، السمعانی، تحقیق: یاسر‌بن ابراهیم و غنیم‌بن عباس‌بن غنیم، ریاض، دار الوطن، 1418ق، ج3، ص544 ـ 545؛ تفسیر البغوی، البغوی، تحقیق خالد عبدالرحمان العک، دار المعرفه، ج3، ص354؛ تفسیر النسفی، ابی‌البرکات عبد‌الله‌بن احمد‌بن محمود النسفی، بی‌جا، بی‌تا، ج3، ص154؛ تفسیر الرازی، الرازی، ج24، ص26 و33؛ تفسیر العز‌بن عبد السلام، الإمام عز الدین عبدالعزیز‌بن عبدالسلام السلمی الدمشقی الشافعی، تحقیق: دکتر عبدالله‌بن ابراهیم الوهبی، بیروت، دار ابن‌حزم، 1416ق، ج2، ص409؛ تفسیر القرطبی، القرطبی، ج12، ص300؛ تفسیر البیضاوی، البیضاوی، بیروت، دار الفکر، بی‌تا، ج4، ص198؛ تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس، الفیروز آبادی، دار الکتب العلمیه، بی‌تا، ص298؛ تفسیر الجلالین، المحلی، السیوطی، تحقیق مروان سوار، دار المعرفه للطباعه و النشر و التوزیع، بی‌تا، ص467؛ تفسیر أبی السعود المسمی ارشاد العقل السلیم الی مزایا القرآن الکریم، أبی السعود محمد‌بن محمد العمادی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا، ج6، ص191؛ فتح القدیر الجامع بین فنی الروایه و الدرایه من علم التفسیر، محمد‌بن علی‌بن محمد الشوکانی، عالم الکتب، بی‌تا، ج4، ص47؛ أضواء البیان، الشنقیطی، تحقیق مکتب البحوث و الدراسات، بیروت، دار الفکر للطباعه والنشر، 1415ق، ج5, ص553ـ554.
21. نور: 55.
22. قرآن چنین مقامی را (یعنی عدم ارتکاب هرگونه شرک از سوی انبیا) مقام عصمت می‌شمارد و رسیدن به آن را در پرتو لطف الهی میسر می‌داند: زاد المسیر, ابن الجوزی، ج4، ص172. بنابراین می‌گوییم: صرفاً معصومان دارای این چنین مقامی خواهند بود.
23. المصنف, ابن ابی‌شیبه, ج7, ص421؛ صحیح ابن حبان, ج15, ص109و ج16, ص221.
24. روح المعانی، الآلوسی، بی‌جا، بی‌تا, ج17, ص104.
25. جامع البیان، إبن‌جریر الطبری، ج18، ص211.
26. همان، ج18، ص211؛ تفسیر الواحدی، الواحدی، ج2، ص768؛ تفسیر البغوی، البغوی، ج3، ص353؛ تفسیر النسفی، النسفی، ج3، ص154؛ أحکام القرآن، ابن العربی، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، دار الفکر للطباعه والنشر، بی‌تا، ج3، ص412 ـ 413؛ تفسیر القرطبی، القرطبی، ج12، ص298 ـ 299؛ التسهیل لعلوم التنزیل، الغرناطی الکلبی، ج3، ص71؛ تفسیر ابن کثیر، ابن کثیر، ج3، ص311؛ فتح القدیر، الشوکانی، ج4، ص47؛ تفسیر الآلوسی، الآلوسی، ج17، ص104. و… .
27. مائده : 3.
28. تفسیر مقاتل‌بن سلیمان، مقاتل‌بن سلیمان، ج2، ص424؛ جامع البیان، إبن‌جریر الطبری، ج18، ص211؛ تفسیر السمرقندی، أبو اللیث السمرقندی، ج2، ص521؛ تفسیر ابن زمنین، أبی عبد‌الله محمد‌بن عبد‌الله‌بن أبی زمنین، ج3، ص242؛ تفسیر الثعلبی، الثعلبی، ج7، ص114؛ تفسیر السمعانی، السمعانی، ج3، ص544 ـ 545؛ تفسیر البغوی، البغوی، ج3، ص354؛ تفسیر النسفی، النسفی، ج3، ص154؛ تفسیر الرازی، الرازی، ج24، ص26 و33؛ تفسیر العز‌بن عبد السلام، الإمام عز الدین عبدالعزیز‌بن عبد السلام السلمی الدمشقی الشافعی، ج2، ص409؛ تفسیر القرطبی، القرطبی، ج12، ص300؛ تفسیر البیضاوی، البیضاوی، ج4، ص198؛ تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس، الفیروز آبادی، ص298؛ تفسیر الجلالین، المحلی، السیوطی، ص467؛ تفسیر أبی السعود، أبی السعود، ج6، ص191؛ فتح القدیر، الشوکانی، ج4، ص47؛ أضواء البیان، الشنقیطی، ج5, ص553 ـ 554.
29. مثلاً اینکه آیه در مکه و یا در اوایل هجرت در مدینه درباره صحابه نازل شده است. جامع البیان، إبن‌جریر الطبری، ج18، ص212؛ تفسیر ثعلبی, ج7, ص115؛ احکام القرآن, ابن‌العربی, ج3, ص409؛ تفسیر ابن کثیر, ج3, ص312ـ313؛ الدر المنثور, جلال‌الدین السیوطی, ج5, ص55.
30. توبه: 33.
31. تفسیر القرطبی, القرطبی, ج12, ص297 .
32. التفسیر الصافی، الفیض الکاشانی، تهران، مکتبه الصدر، 1416, ج3, ص444ـ445.
33. نک: مناقب علی‌بن ابی‌طالب، الامام ابی بکر احمد‌بن موسی لبن مردویه, ص231ـ233.
34. نک: شواهد التنزیل، الحاکم الحسکانی، تحقیق: الشیخ محمدباقر المحمودی، مؤسسه الطبع والنشر التابعه لوزاره الثقافه و الارشاد الاسلامی، 1411ق, ج1, ص200ـ208.
35. درالمنثور, سیوطی, ج3, ص16ـ17.
36. نک: تفسیر القرآن العظیم، ابن‌کثیر، تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشلی، دار المعرفه للطباعه والنشر والتوزیع، 1412ق, ج2,ص15؛ محاسن التأویل, ج4, ص33. هر چند برخی از اهل‌سنت آنها را ضعیف دانسته و یا از مفتریات شیعه شناخته‌اند, اما این دیدگاه مبنای علمی ندارد؛ چون افرادی که در سلسله سند این روایات آمده‌اند, از نظر رجال شناسان اهل‌سنت توثیق شده‌اند. به طور نمونه، علامه امینی تک‌تک رجال سندها را بر اساس موازین اهل‌سنت بررسی و توثیق کرده است: ر.ک: الغدیر, ج1, ص294ـ298.
37. نک: تذکره الخواص، ص37.
38. نک: ینابیع الموده، سلیمان‌بن ابراهیم القندوزی، تحقیق: سیدجمال اشرف، دارالاسوه، 1416ق, ج1, ص343 و347.
منبع: سایت حوزه

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید