کفران نعمت

کفران نعمت

نعمت های تکوینی
جهانی که در آن زیست می کنیم عالم وسائل و اسباب است و برای پیدایش هر موجودی در نظام آفرینش راه و مجرای خاصی مقرر گردیده که باید از آن راه و بدان وسیله، جامه­ی تحقق بپوشد و به وجود آید. نعمت های حضرت باری تعالی نیز از مجاری و طرقی که فضای الهی بر آن تعلق گرفته است به مردم می رسد، با این تفاوت که مجرای بعضی از نعمت ها فقط علل تکوینی و شرایط خاصی است که در نظام خلقت مقرر گردیده و دست انسان در پیدایش آنها مداخله ندارد، مانند نعمت آفتاب و تابش نور آن که حیات انسانی و حیات نبات و حیوان وابسته به آن است و نعمت های بسیاری از این جرم بزرگ کیهانی عاید بشر می گردد و همچنین نعمت باران که بر اثر تبخیر آب، تولید ابر و شرایط جوی باران می بارد و آدمی از وجود آب که مایه حیات او و دیگر موجودات زنده است بهره مند می شود.
برای ادای شکر این قبیل نعمت ها باید حضرت آفریدگار را که معطی نعمت است در دل و زبان حمد نمود و از پیشگاه مقدسش درخواست ادامه نعمت داشت. بعضی از نعمت ها است که مجاری اعطای آنها کسانی از افراد بشرند و به شکل های مختلف آن نعمت ها به وسیله آنان به ما می رسد، در این قبیل موارد شرع مقدس دستور داده که علاوه بر شکر خداوند که خالق و معطی اصل نعمت است باید راه وصول به آن نعمت را که انسان ها هستند شکر نمود و مراتب حق شناسی را در مقابل آنان ابراز داشت.
در اسلام شکر کسی که واسطه وصول نعمت به ما باشد بسیار مهم شناخته شده و در کنار شکر خداوند که صاحب نعمت است باید واسطه وصول نعمت را نیز شکر نمود و حق خدمت او را بجا آورد و در این باره روایات بسیاری از اولیای گرامی اسلام رسیده است.
قال علی بن موسی الرضا ـ علیه السلام ـ : مَن لَم یشکُرِ المنعِمَ مِن المخلوقینَ لَم یَشکُرِ اللهَ عزّ وجلّ»؛[1] حضرت رضا ـ علیه السلام ـ فرموده: «کسی که شکر نعمت مخلوق خدا را ادا نکند شکر خداوند خالق را ادا ننموده و بجا نیاورده است».
شکر خدا و والدین
نعمت حیات و قوایی که برای ادامه آن لازم است بزرگ ترین نعمت خداوند برای ما است و باید شکر این نعمت بزرگ را به جا آوریم ولی می دانیم که آن نعمت گرانقدر به وسیله پدر و مادر به ما اعطا شده است و اگر آن دو نمی بودند ما بوجود نمی آمدیم بنابر این طبق دستور اسلام، وظیفه داریم در نعمت زندگی، خداوند را شکر گذار باشیم و همچنین پدر و مادر را که مجرای این فیض بزرگ بوده اند شکر نماییم. خداوند در قرآن شریف به انسان توصیه نموده است:
«أن اشکرلی و لوالدیک»؛[2] «مرا و پدرت و مادرت را شکرگزار باش».
علم نیز فیضی از طرف باری تعالی و باید او را در اعطای این نعمت سپاسگزار باشیم ولی می دانیم که مجرای فیض علم، معلم است، اوست که در مدارج مختلف علمی دست محصل را می گیرد و قدم به قدم به پیشرویش موفق می دارد. بنابر این تمام افراد تحصیل کرده باید آموزگاران، دبیران، مدرسین، و استادان خود را در هر مرتبه و مقامی که باشند شکر نمایند.
قال علی ـ علیه السلام ـ : «أکرِم ضَیفَکَ و إن کان حقیراً و قُم من مَجلسِکَ لأبیکَ و معلمِکَ و إن کُنتَ أمیراً»؛[3] علی ـ علیه السلام ـ فرمود: «میهمانت را احترام کن، اگر چه او از نظر شخصیت اجتماعی ارزش بزرگ ندارد و همچنین به احترام پدر و معلمت قیام کن و برپاخیز، اگر چه فرمانروای جامعه باشی».
اهمیت شکر مخلوق
برای آن که بدانیم شکر نعمت مخلوق در پیشگاه خداوند چه قدر ارزنده و مهم است باید به روایت ذیل توجه کافی نمود.
قال النبی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ : «یُؤتی بِعَبدٍ یومَ القیامهِ فیوقَفُ بینَ یدیِ اللهِ عز و جل فیأمُرُ بِهِ ألی النارِ. فیقولُ أی رَبِّ أمرتَ بی ألی النارِ و قَد قرأتُ القرآنَ. فیقولُ اللهُ: أی عبدی إنی أنعمتُ علیکَ و لم تَشکُر نعمتی. فیقولُ أی ربِّ أنعمتَ علیَّ بکذا، شکرتُکَ بکذا و أنعمتَ علیَّ بکذا فَشَکَرتُکَ بکذا فلا یزالُ یُحصی النَعَمَ و یُعددُ الشُکرَ. فیقولُ اللهُ تعالی: صدقتَ عبدی ألا أنتَ لم تشکُر مِن أجریتُ علیکَ نعمتی علی یدیهِ و أِنی قد آلیتُ علی نفسی أن لا أقبلَ شُکر عبدٍ بنعمهٍ أنعمتُها علیهِ حتی یشکُرَ مَن ساقَها من خلقی إلیه»؛[4] رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود: «بنده ای را در قیامت به پیشگاه الهی می آورند و خداوند درباره او فرمان عذاب می دهد عرض می کند، بارالها! درباره ام امر به دوزخ فرمودی با آن که من در دنیا مسلمان و قاری قرآن بودم، خداوند می فرماید بنده من! نعمت هایی را به تو دادم و شکر آنها را بجای نیاوردی. عرض می کند، بارالها! فلان نعمت را دادی ترا شکر کردم، فلان نعمت را دادی، تو را شکر نمودم، یک به یک نعمت ها را می شمرد و از شکر ها نام می برد. خداوند می فرماید: بنده من! راست می گویی، جز آن که کسی را که من به دست او نعمت خود را به تو رساندم شکر نکردی، و من با خود عهد نموده ام شکر نعمت هایی را که به بنده ای داه ام نپذیرم تا شکر کند کسی را که نعمت من توسط او به وی رسیده است.
شکر واسطه نعمت علاوه بر این که اطاعت از خالق و حق شناسی از مخلوق است، دارای اثر روانی است و شکر گزار، خود از آن اثر منتفع می گردد.
قال علی ـ علیه السلام ـ : «شُکرکَ لِلراضی عَنکَ یَزیدُهُ رِضاً و وفاءً و شُکرکَ لِلساخِطِ علیکَ یوجِبُ لَکَ منهُ صلاحاً و تَعَطُفاً»؛[5] علی ـ علیه السلام ـ فرموده: «آن کس که به تو نعمت می دهد و شکرش را ادا می کنی، اگر قلباً از تو راضی باشد، شکرت بر خشنودی و وفایش می افزاید و اگر به تو خشمگین باشد، شکر تو موجب صلاح ضمیر و عطوفتش می گردد».
تشویق منعم
شکر حسنات و چشم پوشی از سیئات در جوامع بشری دارای فواید روانی و آثار عملی است و هر یک در جای خود می تواند نتیجه مفیدی به بار آورد. شکر نعمت مایه تشویق منعم است، در وی اثر روحی می گذارد و او را با علاقه و رغبت بیشتری به خدمات اجتماعی وا می دارد، بعلاوه، دیگران را نیز به راه نیکوکاری سوق می دهد و بر تعداد خدمتگزاران می افزاید و در نتیجه، جامعه از تعاون و رفاه بیشتری برخوردار میگردد. برعکس، بی تفاوتی در مقابل احسان و خودداری از شکر منعم مایه دلسردی و یأس می شود و خدمتگزاران را در ادامه خدمت بی رغبت می نماید.
اثر مفید تشویق منحصر در شکر منعم و خدمتگزاری اهل احسان نیست، بلکه تشویق می تواند محصل خردسال و جوان را در رشته درسی خواندن، کارمند دولت را در وظایف اداری و نیروهای مسلح را در دفاع از کشور، بیش از پیش دلگرم نماید و آنان را با جدیت زیادتری در ادامه کار وادار سازد علی ـ علیه السلام ـ ضمن عهد نامه خود تشویق نظامیان خدمتگزار و نام بردن از خدمات آنان را اکیدا به مالک اشتر، والی مصر، توصیه فرموده و این مطلب را در خلال این بیان خاطر نشان ساخته است:
«وَ واصِل فی حُسنِ الثناءِ عَلَیهم و تعدیدِ ما أبلی ذَوُو البلاءِ مِنهم، فإنَّ کثرهَ الذَّکرِ لحُسنِ أفعالهم تَهُزُّ الشجاعَ و تُحَرِضُ الناکل»؛[6] «همواره از نظامیان خدمتگزار به نیکی یاد کن و کارهای بزرگ را که انجام داده اند به شمار آور، چه زیاد نام بردن از کارهای نیک آنان افراد شجاع را تحریک می کند و اشخاص سست را ترغیب می نماید و به تحرک و فعالیت وادار می سازد».
[1]. میزان الحکمه، ج5، ص 153.
[2]. سوره لقمان، آیه 14.
[3]. فهرست موضوعی غرر، ص 211.
[4]. سفینه البحار، ج1، ص 710.
[5]. غرر الحکم، ص 442.
[6]. نهج البلاغه صبحی صالح، نامه 53.
علی محمد حیدری نراقی – گناهان کبیره، ص 299

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید