وفاداری به آرمان ها
هر کس عاشورایی دارد و کربلایی؛ لحظه ای که باید میان سپاه حسین(علیه السلام) و یزید، یکی را برگزیند. اگر پای بندی به هدف ها و وفاداری بر ارزش ها در او باشد، سپاه حق را با همه رنج ها، تهمت ها مصیبت ها برمی گزیند و اگر کوچک ترین تردیدی به دل راه دهد و پایداری بر آرمان ها را فراموش کند، در گرداب پر زرق و برق باطل گرفتار خواهدشد. یافتن راه درست، کاری خطیر است و مانایی در این انتخاب، امری بسیار پرارزش و خطیر تر است.
«شب عاشورا است . فردا همه یاران به شهادت می رسند.» این را حسین(علیه السلام) به همه گفته است همه جا تاریک است . حسین (علیه السلام) از همراهان خود می خواهد که از سیاهی شب استفاده کنند و او را رها سازند: «اینک من از حق خود گذشتم . دشمن فقط مرا می خواهد . اگر رهایم کنید، هیچ کس با شما کاری ندارد. نمانید . شب تاریک است و صبح، نزدیک . این اتمام حجت است.»
در تشویش آن شب، علی اکبر (علیه السلام)، عباس بن علی (علیه السلام) و چند تن از فداییان حسین (علیه السلام) گفتند: چرا چنین کنیم؟ برای آنکه پس از تو بمانیم!؟ خدا هرگز چنین روزی را نیاورد! تیری نیندازیم، شمشیری نزنیم و تو را رها کنیم؟ نه به خدا، جان و مال و خانواده مان را فدایت می کنیم! همراهت می جنگیم تا شریک سرانجامت شویم. خدا زندگی پس از تو را سیاه کند.. .(1) نسیم وفاداری در حنجره این مردان پیچیده بود؛ ماندند تا شریک سرانجام حسین(علیه السلام) شوند.
روز عاشورا است . سپاهیان در دو سوی میدان آماده نبرد می شوند. در سویی سراسر ایمان و ایثار، ولی با تعداد کم و در سویی دیگر، سراسرِ جهل و طمع و با تعداد فراوان، آن چنان که تا چشم کار می کند، آدم است . امان نامه آورده اند؛ برای عباس (علیه السلام) و برادرانش که نسبتی با شمر دارند و امان نامه ای برای اکبر (علیه السلام). علی اکبر (علیه السلام)، امان نامه را می خواند:«إنَّ لک قرابهً بلأمیرالمؤمنین، یزیدبن معاویه ؛ تو فامیل یزیدی، زیرا مادرت از نسل ابوسفیان است.» اکبر (علیه السلام) از مادر، نسبتی با یزید دارد و همین، بهانه ای است که خیال تطمیع او را در سر بپرورانند تا شاید حسین (علیه السلام) را تنها بگذارد. نمی دانستند علی اکبر (علیه السلام) یک عمر زیسته بود تا در رکاب پدر و امام خود، حسین (علیه السلام) جان خویش را فدا کند و یک عمر قد کشیده بود تا زیر پای حسین (علیه السلام) خدمتگزارش باشد . خشم در صدای اکبر (علیه السلام) آشکار بود: «من از نسل حسینم و علی و محمد…».(2)
غیرت هاشمی
نه تنها در فرهنگ اسلامی که در سرشت هر انسانی، غیرت و جوانمردی از ویژگی های ستوده خوانده می شوند. کربلا، تابلویی فاخر از غیرت و مردانگی است. گر چه عباس (علیه السلام) به عنوان پرچم دار سپاه امام حسین (علیه السلام) و سقای طفلان او، الگوی الهی از فتوت را به همگان نشان داد، اکبر (علیه السلام) نیز سرمشقی بی نظیر در عیاری و غیرتمندی است.
مقام سقایت در کربلا، برای عباس بود، ولی ناله «العطش» طفلان، چیزی نبود که جوان غیوری چون اکبر(علیه السلام) را آرام بگذارد. از گریه های کودکان حرم بی تاب می شد و غیرت مردانه اش لبریز می گشت: «پدرچان، من بیش از این تاب ندارم که طفلان را تشنه ببینم . رخصتی دهید تا برای آنها آب بیاورم!» اجازه را می گرفت. شمشیر می زد و خود را به شریعه می رساند و مشک ها را مالامال از آب، برای اهل حرم هدیه می آورد.(3)
صحنه دوباره ای از غیرت اکبر(علیه السلام) را پس از شهادت یاران امام حسین (علیه السلام) دیدیم . وقتی همه اصحاب شهید شدند، تنها، مردانِ بنی هاشم، زنان و کودکان ماندند. امام حسین (علیه السلام) لباس رزم پوشید و آماده نبردشد، ولی فرزند برومند و با معرفتش اکبر (علیه السلام) نگذاشت تا پدر روانه میدان شود. غیرت هاشمی بود که اینک در کلام علی اکبر(علیه السلام) موج می زد. «یا اَبِه، لا اَبْقَانی اللهُ بَعْدَک طَرْفَهَ عَیْن؛ پدرجان، خدا مرا به قدر یک چشم بر هم زدن پس از تو زنده نگذارد.» شاید به همین دلیل، امام حسین (علیه السلام) بی درنگ رخصت داد و اکبر (علیه السلام) نخستین سرباز هاشمی سپاه حسین(علیه السلام) شد.(4)
احیای شعائر دین
یکایک امامان شیعه، وظیفه احیاگری دین را بر عهده داشته اند. عاشورای حسینی نیز برنامه ای احیاگرانه برای دین و جلوه های معنوی آن بود. سال های پر انحراف و بدعتِ حکومت نااهلان بر جامعه اسلامی، بسیاری از شعایر دینی را کم رنگ کرده بود. به همین سبب، برای بیداری جامعه خفته و یادآوری سنت های دینی آنان، باید بهای سنگین عاشورا پرداخت می شد.
زندگی دوباره بخشیدن به نماز، زکات، امر به معروف و نهی از منکر، و ارج نهادن به امور، بُعد مهمی از قیام عاشوراست که از هدف های برپایی این نهضت نیز خوانده می شود. در زیات نامه امام حسین (علیه السلام) و دیگر شهیدان کربلا، درباره نماز، زکات، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد و… تعبیرهایی آمده است: «أشهد أنَّک قد أقمتَ الصلاهَ و آتیتَ الزکاه و اَمَرتَ بالمعروفِ و نَهَیتَ عن المنکر و تَلوتَ الکتابَ حقَّ تلاوته و جاهدتَ فی الله حقَّ جهاده»؛ (5) مشابه این سخن در زیارت حضرت مسلم بن عقیل، زیارت وارث، زیارت عاشورا و زیارت نامه های دیگر نیز گفته شده است.
بزرگ داشت شعایر الهی، فصلی دوباره در جان بخشی به اسلام بود که صف مسلمانان واقعی را از مسلمانان ظاهری جدا کرد. نماز راستین امام حسین(علیه السلام) در هنگامه خون بار عاشورا و پندهای امامانه اش به سپاه دشمن برای برپایی امر به معروف و نهی از منکر، تکلیفی بود که هر کدام از کربلاییان بر دوش خود احساس می کردند. علی اکبر (علیه السلام) اذان گوی آن روزهای ماندگار است . هنگام اذان که می رسید، امام حسین (علیه السلام) او را صدا می زد و از او می خواست اذان بگوید. علی اکبر (علیه السلام) هم با صدایی رسا، بانگ «الله اکبر» سر می داد و عطر نفس های مقدسش دشت را پر می کرد.
علی اکبر (علیه السلام) و خانواده
یکی از عمیق ترین پیوندهای جمعی، پیوند خانوادگی است . خانواده به عنوان نخستین و مهم ترین نهاد اجتماعی، بخش عمده ای از تربیت و فرهنگ سازی جوامع انسانی را بر عهده دارد. علی اکبر(علیه السلام) به سه طایفه سرشناس عرب منسوب است . از سوی پدر، زاده ای هاشمی از نسل رسول الله (ص) است و از سوی مادر و پدربزرگِ مادری، با بنی امیه و بنی ثقیف پیوند خونی دارد. جالب آنکه اکبر (علیه السلام) هرگز به خویشی خود با بنی امیه که حکمرانان جامعه اسلامی بودند، افتخار نکرد. هر زمان که او را به بنی امیه و بنی ثقیف نسبت می دادند، بی توجه به این امر، با کمال افتخار فقط خود را یک هاشمی از نسل نبی مکرم (ص) و امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) معرفی می کرد. این گونه شواهد تاریخی، نشانه تأثیر فراوانی است که وی از خاندان پدری خود گرفته است .
حضور علی اکبر(علیه السلام) در میان خانواده آن قدر پرخیر و کارگشاست که امام حسین (علیه السلام) بارها وی را بر آرامش خاطر دادن به زنان و دختران بی قرار خیمه ها، نزد آنان می فرستاد. تکیه گاه زنان و کودکان، بعد از امام حسین (علیه السلام)، علی اکبر (علیه السلام) بود و برای همین، زمانی که اکبر (علیه السلام) راهی میدان می شد، وابستگی خیمه ها را به خود احساس می کرد.(6) تمام عاطفه ها بر دست و پای او، بر گردن و ردایش و بر دلش پیچیده بودند. تنها، پایبندی به هدف مقدسش بود که او را از آمیختگی با خانواده جدا کرد و با خداوند درآمیخت.
احساس مسئولیت او در برابر خاندان اهل بیت(علیه السلام)، به اندازه ای بود که در اوج تشنگی، همواره سهم آب خود را به کودکان و زنان حرم می داد و خود، تشنه لب می ماند . سرانجام نیز با همان عطش به میدان رفت و از دستان پیامبر سیراب شد.(7)
پی نوشت ها :
1. تاریخ طبری، ج7 ؛ ابوالقاسم پاینده، ص 3015.
2. سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، تاریخ امام حسین (علیه السلام)، ج4، صص 1 و 2 ؛ مقتل الحسین (علیه السلام)، ص 257.
3.مقتل الحسین (علیه السلام)،صص 257 و 258.
4. الارشاد، ج2، ص 110 ؛ بحارالانوار، ج45، صص42 و 43.
5. مفاتیح الجنان، زیارت امام حسین (علیه السلام) در شب های قدر، ص444.
6. مقتل الحسین (علیه السلام)، ص 257.
7. لهوف، ص 78.
منبع: گلبرگ 115