مراد از قدر، تقدیر و اندازه گیری است و شب قدر شب اندازه گیری است و خداوند متعال در این شب حوادث یک سال را تقدیر می کند و زندگی، مرگ، رزق، سعادت وشقاوت انسان ها و اموری از این قبیل را در این شب مقدر می کند. ما در این نوشتار به دنبال پاسخ پرسش های زیر هستیم:
۱- حقیقت ملائکه و روح چیست و آیا این دو یک حقیقت هستند و یا متفاوت اند؟
۲- برچه کسی نازل می شوند؟
۳- برای چه امری نازل می شوند؟
حقیقت ملائکه
کلمه «ملائکه» جمع ملک -به فتح لام- است و موجوداتی هستند؛ مخلوق خدا و واسطه هایی بین او و بین عالم مشهود، که آنان را موکل بر امور عالم تکوین و تشریع کرده است و بندگان محترمی هستند که هرگز خدا را در هر صورتی که به ایشان فرمان بدهد نافرمانی نمی کنند و به هرچه مامور شوند انجام می دهند. (المیزان ج۱۷ ص ۵، تفسیر القرآن الکریم، ملاصدرا، ج۲ ص ۳۰۳) قرآن کریم در مورد ملائکه می فرماید: (فاطر/۱) ستایش مخصوص خداوندی است که آفریننده آسمان ها و زمین است، خداوندی که فرشتگان را رسولانی قرار داد که صاحب بال های دوگانه و سه گانه و چهارگانه اند. او هرچه بخواهد در آفرینش می افزاید، او بر هر چیزی قادر است. طبق آیه فوق؛ ملائکه رسولان و واسطه هایی بین خدا و بین خلق هستند، تا اوامر تکوینی و تشریعی او را انجام دهند و فرشتگان برای انجام امورشان مجهز به چیزی هستند، که می توانند با آن کاری را بکنند که در آیه به «اجنحه» یعنی بال ها تعبیر شده است که در پرندگان به منزله دست انسان است و پرندگان به وسیله آن پرواز می کنند و از جایی به جای دیگر منتقل می کنند و ملائکه هم مجهز به چیزی هستند که با آن از آسمان به زمین و از زمین به آسمان می روند و از جایی به جای دیگر که مامور باشند می روند. این به معنی این نیست که فرشتگان دو بال همانند بال پرندگان دارند که پوشیده از پر است. بلکه بعید نیست منظور از بال و پر در این جا قدرت جولان و توانایی بر فعالیت بوده باشد که بعضی از آن ها نسبت به بعضی برتر و دارای توانایی بیشترند. بنابراین برای آن ها سلسله مراتب در بال ها قائل شده که بعضی دارای ۴ بال (مثنی- دو دو) و بعضی دارای ۶ بال و بعضی دارای ۸ بال اند. پس بال برای ملائکه کنایه از وسیله حرکت و اعمال قدرت و توانایی است، همان طور که گفته می شود فلان کس بال و پرش سوخت یعنی نیروی حرکت و قدرت و توانایی اش از بین رفت و یا فلان کس را زیر بال و پر خود گرفت و امثال آن. (ر. ک. تفسیر نمونه ج۱۸ ص ۱۶۷ و المیزان، ج ۱۷، ص ۶)
طبق قرآن کریم و روایات معصومین (ع) ملائکه صفات و کارکرد ویژه ای دارند، از آن جمله: ۱- ملائکه موجوداتی شریف هستند که واسطه بین خدا و این عالم محسوس هستند، به طوری که هیچ حادثه ای از حوادث مهم و یا غیرمهم نیست، مگر آن که ملائکه در آن دخالت دارند و دخالتی که دارند تنها و تنها این است که امر الهی را در مجرایش به جریان اندازند و آن را در مسیرش قرار دهند. ۲- در بین ملائکه نافرمانی و عصیان نیست و دارای اراده مستقل نیستند که بتوانند غیر آن چه که خدا اراده کرد اراده کنند. «لایعصون الله ما امرهم» (تحریم/۶) ۳- آن ها مقامات و مراتب متفاوت دارند: «وما منا الا له مقام معلوم» (صافات/۱۶۴) ۴- ملائکه از آن جا که هرچه می کنند به امر خداست هرگز شکست نمی خورند و از این جا روشن می شود که ملائکه موجوداتی هستند که در وجودشان منزه از ماده جسمانی اند، چون ماده جسمانی در معرض زوال و فساد و تغییر است. (ر. ک: المیزان، همان، ص ۱۴-۱۳)
حقیقت روح
مردم چه در گذشته و چه حال در مورد حقیقت روح اختلاف دارند و قرآن هم اشاره دارد که: «یسئلونک عن الروح» (اسراء/۸۵) ولی در این معنا هیچ اختلافی ندارند که از کلمه «روح» یک معنا می فهمند و آن معنا عبارت است از چیزی که مایه حیات و زندگی است، البته حیاتی که ملاک شعور و اراده باشد. (المیزان ج۱۲ ص۳۰۲)، اما بحث این است که حقیقت روح چیست؟
به طور اجمال از آیات کریمه الهی مانند: «تنزل الملائکه والروح» (قدر/۴)، «یوم یقوم الروح والملائکه صفا» (نبا/۳۸) روزی که ملائکه و روح به صف می ایستند. به دست می آید، که یک حقیقتی وجود دارد حتی مافوق ملائکه که آن حقیقت به اذن پروردگار مبداء هر نوع حیاتی است. حتی ملائکه حیات خودشان را از او دارند. خداوند در مورد انسان می فرماید: «و نفخت فیه من روحی» (حجر/۲۹) این روح خودش را از او دارد. انواع روح (روح یعنی مبداء حیات)، آن چه مبداء حیات و انواع حیات در عالم است از ناحیه او به اذن پروردگار افاضه می شود که از خود قرآن استنباط می شود که همه نباتات دارای یک نوع روح یعنی دارای نوعی حیات هستند، حیوان ها هم دارای نوعی روح و حیات هستند، اما بالاتر از نباتات و انسان ها به طور کلی دارای روحی هستند بالاتر و شریف تر از روحی که در حیوانات هست باز در انسان ها مومن و غیرمومن فرق می کند، مومن دارای یک روح علاوه است که از او به روح الایمان تعبیر می شود. «وایدهم بروح منه» (مجادله/۲۲) و نیز از خود قرآن استنباط می شود، اولیاء الله و پیامبران یک روح اضافه دارند یعنی حیات بیشتری دارند، از نوعی حیات برتر و بالاتر برخوردارند که از او به «روح القدس» تعبیر می شود، یعنی هر انسانی به آن حیات نوعی انسان زنده است ولی آن کسی که با ایمان است یک حیاتی دارد که غیر مومن آن حیات را ندارد. قرآن صریحا غیرمومن را میت می نامد، نه به این معنی که او آن روح انسانی که همه افراد نوع انسان دارند ندارند، قلبش هم کار نمی کند و روح حیوانی هم ندارند؛ بلکه مرده از روح ایمان است، کما این که همه مومنین نسبت به روح القدس، نسبت به روحی که فاقد آن روح اند مرده هستند. آن روح القدس در هر انسانی که پیدا بشود به او نوعی حیات و نوعی قدرت می دهد که آن حیات و قدرت در انسان های دیگر نیست. به قول شاعر:
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد
یعنی اگر مسیح آن کارهای معجزه آسا را می کرد مثلا مرده زنده می کرد، چون از یک روحی بهره مند بود که نامش روح القدس بود، روح القدس را هر بنده ای داشته باشد آن کارها را انجام می دهد. (ر. ک: آشنایی با قرآن، شهید مطهری، ج۱۱ ص ۱۹۵-۱۹۷، المیزان، ج۱۲، ص۳۰۲)بنابراین «روح» مخلوق عظیمی است مافوق فرشتگان. در حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده است که شخصی از آن حضرت سوال کرد: آیا روح همان جبرئیل است؟ امام فرمود: «جبرئیل از ملائکه است و روح اعظم از ملائکه است، مگر خداوند متعال نمی فرماید: «تنزل الملائکه والروح» (تفسیر نمونه ج۲۷ص۱۸۴)
ملائکه و روح بر چه کسی نازل می شوند؟
در سوره مبارکه قدر از دو نزول صحبت می شود:
اول: نزول قرآن کریم «انا انزلناه فی لیله القدر» که این نزول در گذشته است چون با فعل ماضی آورده است. نزول ملائکه و روح «تنزل الملائکه والروح» که به صورت مضارع و استمرار آورده است، یعنی در هر شب قدری روح و ملائکه نازل می شوند و همیشه چنین است که در هر شب قدری روح و ملائکه نازل می شوند و به همین دلیل است که حضرات معصومین (علیهم السلام) فرمودند : از این ها (یعنی مخالفان) بپرسید که در شب قدر روح و ملائکه که قرآن می گوید نازل می شوند به کی نازل می شوند؟
آیا همیشه بر روی زمین یک انسان کامل در آن حد وجود دارد که روح و ملائکه بر او نازل بشوند یا وجود ندارد؟
اگر وجود دارد کیست؟و چون مخالفان به چنین چیزی قائل نبودند، می گویند، بعد از پیغمبر همه صحابه پیامبر از جمله امام علی (علیه السلام) آدم های خوبی هستند، بیش از این برایشان قائل نبودند. یعنی می گفتند خلفای راشدین آدم های خوبی هستند و گاهی خطا و اشتباه هم می کردند و بعد از آن ها دوره خلفای فاسق و شراب خوار است.
بنابراین برای هیچ کس مقامی در حدی که روح با آن عظمت و پاک و ملائکه بتوانند با او تماس بگیرند قائل نبودند و این از مختصات مکتب شیعه است. ائمه هدی (علیهم السلام) می گفتند: «سید حججکم انا انزلناه» یعنی آقای دلیل های شما سوره انا انزلناه است. از آن ها بپرسید این که قرآن می فرماید روح و ملائکه در هر شب قدر نازل می شوند (نه نازل شدند) برچه کسی نازل می شوند؟ آیا بر افراد شراب خوار و فاسق و یا افرادی که گاهی خطا و اشتباه هم می کردند؟ پس باید یک حجت الهی همیشه بر روی زمین باشد که شب قدر شب رابطه زمین و آسمان است، شب رابطه ملک و ملکوت است، شبی که این فاصله میان ملک و ملکوت در قلب مقدس ولی حق به کلی برداشته است. (ر. ک: آشنایی با قرآن، ج۱۱، ص ۱۹۷-۱۹۸)
برای چه امری نازل می شوند؟
در پایان آیه ۴ سوره قدر می فرماید: «من کل امر» یعنی ملائکه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان نازل می شوند، برای خاطر تدبیر امری از امور عالم و یا هر امری که پروردگار اذن آن را بدهد. (المیزان ج۲۰ ص ۵۶۴) و برخی گفته اند فرشتگان برای تقدیر و تعیین سرنوشت ها و آوردن خیر و برکتی در آن شب نازل می شوند. (تفسیر برهان ج۴ ص ۴۸۱)