روحانیت متعهد و انقلابی، طلایه‌دار اسلام فقاهتی است

روحانیت متعهد و انقلابی، طلایه‌دار اسلام فقاهتی است

امام خمینی (ره): «ببینید چه جمعیت‌هایی هستند که روحانیین را می‌خواهند کنار بگذارند همانطور که در صدر مشروعیت روحانی کار را کرد و اینها زدند و کشتند، ترور کردند، (الآن) همان نقشه است. آن وقت سید عبدالله بهبهانی راکشتند، مرحوم نوری را کشتند و مسیر ملت را از آن راهی که بود برگرداند به مسیر دیگر، الآن همان نقشه است … (این) مسیر غیر مسیر ماست، مسیر ما اسلام است و ما اسلام می‌خواهیم.»[1] پهنه و گستره باورهای دینی، غنا و وسعت انکارناپذیر منابع، متون و میراث عظیم فرهنگ اسلامی در کنار بخش عظیمی از دستاوردهای علمی، معرفتی، ادبی، هنری و دیگر آثار تمدنی بشر از جمله دستاوردهایی است که ارتباط آن با تلاش و کوشش بسیاری از اندیشمندان و عالمان دینی در طول تاریخ بر اهل نظر پوشیده نیست.
تاریخ گواهی می‌دهد که روحانیت اصیل و متعهد شیعه همواره به عنوان مردمی‌ترین اقشار اجتماعی و حامی منافع توده‌ها و ملت‌های مظلوم در برابر ظالمان و سرمایه‌داران زالوصفتی که به مثابه اختاپوسی بر حقوق محرومان و مظلومان اجتماعی چنگ می‌انداخته‌اند موضع گرفته و جان و مال و هستی خویش را در این راه فدا نموده است. با این اوصاف پس چندان دور از انتظار هم نیست که می‌بینیم نهاد روحانیت در طول تاریخ حیات سیاسی ـ اجتماعی خود، در تیررس انواع حملات و تهاجمات تبلیغاتی و توطئه‌های گوناگون نظامات استعماری قرار گرفته‌اند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شکل گیری نظامی مبتنی بر ولایت فقیه در ایران، بر حجم تهاجمات تبلیغی علیه روحانیت شیعه آن چنان افزوده گشت که احصا و جمع‌آوری آن فقط در همین 27 ساله اخیر به اصطلاح، مثنوی هفتاد من کاغذ را نیاز دارد. حجم گسترده‌ای از این تهاجمات از سوی اشخاص و گروه‌هایی است که به هر دلیل مخالف با حضور دین و روحانیت در عرصه‌های مختلف اجتماعی هستند. چندی پیش آقای اکبر گنجی یکی از شاخص‌ترین فریب خوردگان جریانات سیاسی به بهانه طرح مباحثی پیرامون جنبش تحول دموکراتیک در ایران بار دیگر روحانیت را آماج حمله قرار داد. حملات وی مستقیماً متوجه فرهنگ دینی جامعه اسلامی و اختصاصاً مباحث و موضوعاتی چون ولایت فقیه،‌تقلید،‌تعبد و… است او با ادعای اختلاط بخش اعظمی از فرهنگ دینی جامعه ما با آنچه که وی آن را خرافات پرستی، تلقین پذیری،‌تنگ نظری و… می‌نامد، روحانیت را به دفاع از عقاید خرافی و گرایش‌های بنیادگرایانه و ضد آزادیخواهی متهم می‌سازد آنجا که می‌گوید:
«روحانیت به دلیل انتفاع غیرقابل انکاری که از عقاید خرافی و نادرست دینی و مذهبی عوام الناس و توده‌های مردم می‌برد با تحول دموکراتیک نمی‌تواند جز مخالفت و ناسازگاری نشان دهد اما امروزه به دو جهت دیگر مخالفت روحانیت با تحول دموکراتیک تشدید و تقویت شده است: یکی به جهت پیوستگی بخش قابل توجهی از روحانیت به مراکز قدرت رژیم جمهوری اسلامی و دیگری به جهت رشد گرایش‌های بنیادگرایانه در میان روحانیون.»[2] جالب آن که وی از موضع یک متخصص دینی! ذات اسلام و گوهر دین اسلام و تشیع را با اصلاحات فرهنگی ـ دینی مورد نظر خود مخالفت نمی‌داند بلکه برداشت روحانیت و عالمان دینی را فقط با این تحول به اصطلاح دموکراتیک در تضاد می‌بیند. در واقع وی با زیر سؤال بردن صدها فقیه، عالم و اندیشمند واقعی در عرصه‌های مختلف دینی فقط برداشت ناقص خود را از علومی که البته هیچ تخصص و درک صحیحی هم از آن ندارد صحیح می‌شناسد!
و سپس در راستای همین برداشت ناقص و سطحی از دین اسلام فتوی می‌دهد:
«خواست جدایی دین و دولت خواستی در جهت رفع تبعیض است تبعیضی که اساس نظام حاکم است و آن نشاندن فقیه در موضع ولی مطلق و مردم در موضع سفیهان و جاهلان و مجنونان است، تبعیض‌های فراوانی را موجب شده و تبعیض‌های سنتی را تحکیم کرده است.»[3] و در جای دیگر بر اساس همین تبعیض‌های فرضی خود می‌نویسد:
«جامعه امروز ایران جامعه تضادها و تبعیض‌های حاد است از دین سکه ساخته‌اند و گروهی سکه دین را به نام خود ضرب کرده‌اند…»[4] آقای گنجی در خاتمه این بحث، مباحث دیگری هم مطرح می‌کند اما در این بخش نه به عنوان یک متخصص دینی بلکه در جایگاه وکیل و سخنگوی ملت ایران، به مخالفت با به اصطلاح «اتمی شدن کشور» می‌پردازد و در حالی که خود را فردی عمیقاً جمهوری خواه هم معرفی می‌کند آشکارا موضعی کاملاً متضاد با خواسته‌های اکثریت قاطع ملت ایران اتخاذ می‌کند!
ادعاها و مباحث بی‌پایه و اساس آقای گنجی شاید از باب مثال «الباطل یُمْحی بترک ذکره» باطل با ترک ذکرش از بین می‌رود چندان هم قابل اعتنا نباشد اما از آنجا که وی این ادعاها را در رسانه‌‌های عمومی انتشار داده است از باب رفع تکلیف جا دارد به نکاتی در این زمینه اشاره کنیم:
1. یکی از عمده‌ترین مشکلات دامن‌گیر جوامع بشری در تمام عرصه‌های مختلف اجتماعی سخن گفتن افراد ناآگاه از موضع متخصصان آگاه است این اتفاق در عرصه مباحث دینی نیز تاکنون مشکلات فراوانی را به همراه داشته است رویکرد به دین اگر از مجاری صحیح و الهی و فهم عمیق صورت نگیرد به کج فهمی،‌ قشری گرایی و خودمداری می‌انجامد. روشن است دینی که قرار باشد بدون اتکاء به عالمان وارسته و فقهای متعهد فهمیده شود، فهمی آسیب دیده و دریافتی آفت زده در انسان به وجود خواهد آورد و چنین فهمی از دین قطعاً راهبر به مقاصد دین نخواهد بود چنین درک ناقصی به فرموده مولای متقیان حضرت علی ـ علیه السّلام ـ نتیجه‌ای جز گرد خود گشتن و ره به جایی نبردن نصیب صاحبش نخواهد کرد.[5] 2. روزگاری که به دلیل نارسایی تعالیم تحریف شده کتاب انجیل و مسیحیت در قرون وسطی اندیشمندان مسیحی به فکر طرح ایده سکولاریسم و جداسازی قلمرو دین از حوزه دولت و سیاست افتادند، به نظر می‌رسید که برخی با انگیزه خیرخواهانه و برای حفظ قداست دین مسیح به ارایه این اندیشه پرداختند زیرا می‌دیدند که نه مسیحیت موجود توان اداره جامعه و حکومت را دارد و نه اساساً در آموزه‌های موجود مسیحی چنین ادعایی مطرح است که بتواند متکفل دنیا و آخرت مسیحیان گردد. لذا برای حفظ موجودیت و جلوگیری از زوال کلی آن به فکر جدایی دین از سیاست افتادند. در مقابل این گروه برخی انگیزه‌های مغرضانه از سوی ارایه دهندگان نظریه سکولاریسم هم وجود داشت که دین را اساساً سد راه رسیدن به مطامع و منافع خود می‌دیدند این گروه دنیاپرستان و مادی‌گرایانی بودند که آموزه‌های دینی و اخلاقی را با پیشبرد مقاصد سودجویانه و تأمین منافع شخصی یا گروهی خود در تعارض می‌دیدند.
و اما در جامعه امروزی ما نیز به نظر می‌رسد که منادیان نظریه سکولاریسم و حامیان جدایی دین از سیاست که به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام حکومتی مبتنی بر تعالیم بلند دین اسلام به ترویج این نظریه پرداختند، بیشتر از طیف دوم باشند یعنی کسانی که دین را مانعی بر سر راه اهداف سودجویانه، غیر اخلاقی و انسانی خود می‌بینند و لذا این شعار را صرفاً برای تأمین منافع شخصی یا گروهی خود در جامعه ترویج می‌کنند بی‌آن که اطلاع درستی از اسلام و احکام و آموزه‌های وحیانی این دین آسمانی داشته باشند.
3. یکی از محورهای عمده تبلیغاتی از حذف و بی‌اعتبار نمودن روحانیت را مدنظر داشته است و از قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در جریان مبارزات روحانیت با حکومت شاهنشاهی گسترش یافت اتهام حمایت روحانیت از سرمایه‌داران و صاحبان قدرت بوده است. مبلغان این ادعای گزاف و بی‌پایه و اساس، البته هیچ توضیح نمی‌دادند که مبارزات صدها ساله روحانیت اصیل و متعهد با حاکمان و سرمایه‌داران بی‌درد و قرار گرفتن ایشان در کنار مظلومان و مستضعفان و محرومان جامعه چگونه قابل توجیه است.
افتخار روحانیت شیعی،‌استقلال از نظام‌های حکومتی و ایستادگی در برابر ظالمان و سرمایه‌داران متجاوز به حقوق محرومان اجتماعی بوده است. به گفته شهید مطهری روحانیت شیعه که از ابتدا توسط پیشوایان معصوم پایه‌گذاری گردید به لحاظ معنوی متکی به خدا و در عرصه اجتماعی متکی به مردم بود.[6] و در حقیقت همین خصلت مردمی بودن این قشر بود که آنان را در طول تاریخ منشاء حرکت‌های بزرگ قرار داد. برگ برگ صفحات کتاب قطور تاریخ اسلام گواهی می‌دهد که روحانیت انقلاب در اکثر انقلابات و تحولات اجتماعی و برپایی نهضت‌های ملی ـ دینی ممالک اسلامی پرچم‌دار و پیشرو بوده است. چنین روحانیتی را چگونه می‌توان به خرافه‌پرستی، وابسته بودن به قدرت، و مخالف تحولات و پیشرفت‌های اجتماعی متهم کرد؟!
آیا تحمل انواع مختلف مشقت‌های طاقت فرسا، از شکنجه و تبعید گرفته تا شهادت و از خودگذشتی در راه عقیده و ایمان از سوی خیل کثیری از عالمان و روحانیون شیعی در رفع این اتهام کافی نیست؟ به راستی از روحانیتی که خود را پیرو و مبلغ اهداف امامان معصوم و برحقی می‌شناسد که جملگی در راه حرکت‌های انقلابی و گسترش ارزش‌های اخلاقی و انسانی به شهادت رسیدند، جز این هم انتظاری هست؟‌آیا هدف واقعی روحانیت شیعه در طول 14 قرن از زنده نگه داشتن خاطره ایثار و شهادت سالار شهیدان حسین بن علی در ماه محرم جز این بود تا مبارزه حق با باطل و جدال عدل با ظلم هیچ گاه از خاطره‌ها محو نگردد؟ چگونه می‌توان روحانیت را وابسته به مراکز قدرت خواند و حال آن که حتی پس از پیروزی انقلاب و تأسیس نظام جمهوری اسلامی بدست یک رهبر فرزانه و مرجع عالیقدر دینی، استقلال نهاد روحانیت در این نظام بدون هیچ خدشه‌ای باقی ماند چنان که اکنون نیز اداره حوزه‌های علمیه و اساس تشکیلات دینی و روحانی کما فی السابق از وجوهی که مردم مسلمان به عنوان تکالیف شرعی و دِین الهی خود را ادا می‌کنند اداره می‌شود.
4. به عنوان آخرین نکته نگارنده بر خود لازم می‌داند بار دیگر بر این نکته تأکید کند مراد از روحانیت در این نوشتار، مرزبانان واقعی دین اسلام و مدافعان حریم اهل‌بیت عصمت و طهارت و پیروان حقیقی سیره و سنت آن بزرگواران است و نه روحانی نمایانی که در کسوت روحانی بیشترین ضربه را به دین اسلام و جوامع اسلامی وارد می‌سازند.[7] دفاع ما متوجه روحانیت متعهد و انقلابی به عنوان طلایه‌داران اسلام فقاهتی است.


[1] . بخشی از بیانات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب، روزنامه اطلاعات، 5 خرداد، 1358.
[2] . سایت گویانیوز، اکبر گنجی، مبانی جنبش تحول دموکراتیک در ایران.
[3] . همان.
[4] . همان.
[5] . حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: «المتعبد علی غیر فقه کحمار الطاحونه یدور و لا یبرح». «انسان متعبد بدون فهم (عمیق) مانند خر آسیاب است که به دور خود می‌گردد و راه به جایی نمی‌برد.» ، اختصاص شیخ مفید، چاپ جامعه مدرسین قم، ص 245،
آن حضرت همچنین با تشبیه چنین افرادی به مردم عهد جاهلیت می‌فرمایند: همچون مردم عهد جاهلیت نباشید که نه فهمی از دین دارند و نه درصدد دریافت آن از طریق صحیح و الهی‌اند، نهج البلاغه، خطبه 166.
[6] . شهید مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 186.
[7] . بنیان‌گذار جمهوری اسلامی با خطرناک توصیف کردن این افراد برای اسلام و مسلمین آنان را دستاویز دشمنان دیرینه اسلام و دست نشاندگان استعمار در جوامع اسلامی معرفی می‌نمودند، ر. ک: جوابیه امام به دانشجویان مقیم اروپا ، کانادا و آمریکا در 9 صفر 1393 هجری قمری.
محمد ملک‌زاده

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید