حریم عفاف

حریم عفاف

مقدمه: برای پی بردن به نظر دین درباره یک موضوع باید آیات و روایات متعدد را کنار هم گذاشت و پس از بررسی همه آنها به نظر دین در آن زمینه دست یافت. با بررسی یک یا چند آیه می‎توان ادعا کرد که نظر اسلام درباره فلان مسئله استنباط شده است. وجود آیات ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و مفسر بودن برخی از آیات نسبت به برخی دیگر انسان را برای استنباط حکم شرعی مجبور به بررسی تمام آیات می‎کند، در ضمن نقش روایات برای تبیین و توضیح آیات غیر قابل انکار است بنابراین برای پی بردن به نظر دین درباره یک موضوع باید تمام آیات و روایات مورد بررسی دقیق واقع شود. هنگامی جوینده حقیقت در پی بردن به حکم شرعی ره صواب طی کرده است که مجموع آیات و روایات را بدون هیچ پیش داوری و غرض ورزی و با رعایت مسائل و مباحث علوم مربوطه از قبیل اصول الفقه ـ درایه، رجال و… بررسی کند در غیر این صورت (ره) به ترکستان خواهد برد.
با توجه به مقدمه بالا به بررسی نکاتی پیرامون مقاله آقای حسن الترابی در مورد حجاب مندرج در سایت انقلاب اسلامی می‎پردازیم. نویسنده با بررسی ناقص برخی از آیات قرآن و دستاویز قرار دادن نظر ویل درانت سعی در اثبات این مطلب دارد که حجاب در دین اسلام وجود نداشته. ادله‎ای که بر این مدعا اقامه می‎کند همگی از اتقان لازم و کافی بی‎بهره است، چنانکه خواهیم دید.
1. نویسنده، مقاله خود را اینگونه آغاز می‎کند: «برخی از تاریخ نویسان منجمله ویل دورانت بر این باورند که در قرن اول هجری در جامعه‎ مسلمانان اصلاً حجاب وجود نداشته است. برخی هم بر این باورند که حجاب در زمان خلیفه دوم معرفی شد.» در مورد این مطلب باید گفت ویل دورانت معتقد است که حجاب پس از مسلمان شدن ایرانیان از طریق آنان به اعراب منتقل شد و زنان مسلمان تا اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری با بی‎حجابی کامل رفت و آمد می‎کردند و حال آنکه قطعاً چنین نیست. تاریخِ قطعی برخلاف نظر ویل دورانت شهادت می‎دهد. عایشه همواره زنان انصار را اینچنین ستایش می‎کرد: مرحبا به زنان انصار، همین که آیات سوره نور نازل شد یک نفر از آنان دیده نشد که مانند سابق بیرون بیاید،‌سر خود را با روسریهای مشکی می‎پوشیدند گویی کلاغ روی سرشان نشسته است.[1] بنابراین ادعای اینکه مسلمانان در قرن اول حجاب نداشتند و پس از معاشرت با مسلمانان غیر عرب حجاب به آنان منتقل شد سخن ناصوابی است (فقط بر اثر معاشرت اعراب مسلمان با تازه مسلمانان غیر عرب، حجاب از آنچه در زمان رسول اکرم وجود داشت شدیدتر شد، نه اینکه اسلام اساساً به پوشش زن هیچ عنایتی نداشته است.)[2] در ضمن آقای ویل دورانت تاریخ خود را در قرن اخیر نوشته است و حال آنکه تاریخ اسلام سابقه 1400 ساله دارد و این امر از اتقان تحقیقات تاریخی وی در مورد اسلام می‎کاهد. آیا بهتر نبود نویسنده محترم قبل از آنکه سخن ویل دورانت را مورد استناد قرار دهد، مطالعه‎ای هر چند گذرا نسبت به منابع تاریخی اسلام داشته باشد؟‌علاوه بر آن اکثر شرق شناسان به علت اینکه در محیط فرهنگی غرب و تحت تأثیر تبلیغات ضد اسلامی غرب قرار دارند، در قضاوت‎های خود در مورد اسلام از فاکتور بی‎طرفی بی‎نصیب هستند و در تحقیقات خود خواسته یا نخواسته این اصل را رعایت نمی‎کنند. با توجه به این مطلب هر محقق با انصافی به نظرات و قضاوت‎های مستشرقین غربی در مورد اسلام با دیده تردید می‎نگرد.
نویسنده در ادامه می نویسد: «آموزه‎های قرآن برای تحقق این تغییرات بسیار پراگماتیست بود تکیه اصلی توحید است اما بسیاری از سنت‎ها، آداب و روابط اجتماعی جاهلی آنها را نفی نمی‎کند. برخی تصور می‎کنند آنچه امروزه حجاب نامیده می‎شود، حاصل پذیرش پوشش زنان آن جامعه‎ بوده است. اما همانطور که گفته شد پوشش مرسوم زنان در آن زمان به قول امروزی‎ها بسیار سکسی بوده است. خب حالا این پرسش پیش می‎آید که چرا قرآن به یک باره چنان حجاب سختی را در آن گرمای طاقت فرسا دستور داده است؟ این برخورد خیلی رادیکال تغییر از نیمه برهنگی به پوشش صد درصد با چادر و روبنده به روپوش برخورد تدریجی قرآن مثلاً با مسئله مهم‎تر برده‎داری و یا برخورد با برخی مناسک مانند حج همخوانی ندارد.»
اسلام برای بیان احکام شرعی در تمام موارد روش تدریجی را به کار نبرده است بلکه روش تدریجی در موارد بسیار معدود به کار رفته است. علاقه بسیار زیاد مسلمانان صدر اسلام به تعالیم نورانی دین مقدس اسلام باعث شده بود مسلمانان به راحتی احکامی را که توسط پیامبر به آنان ابلاغ می‎شده است را قبول کرده و به اجرا در آورند. در ضمن پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در دیدگاه مسلمانان صدر اسلام انسانی بود که تعالیم اسلام را از خدا دریافت و به مسلمانان ابلاغ می‎کرد، بنابراین هنگامی که حکمی بیان می‎شد گرچه در منظر مسلمانان دشوار به نظر می‎رسید ولی با توجه به اینکه آیات قرآن را خواسته خدا می‎دانستند، با جان و دل آن را قبول می‎کردند بنابراین دیگر نیازی به تدریجی بیان شدن احکام جز در موارد خاص و شرایط ویژه نبود.
سپس می‎نویسد: «آیه اصلی که حجاب بر مبنای آن تعریف شده است آیه 31 سوره نور می‎باشد. از این آیه به غلط برداشت شده است که این سربند، مقنعه است. و این مقنعه باید تمام موها و گردن و گوشها را بپوشاند و در این آیه اصلاً صحبت از معرفی کردن یک پوشش جدید بنام مقنعه برای موها و تمام بدن نیست. توصیه شده است از سربندهایتان (که زنان آن را از قبل استفاده می‎کردند) برای پوشش دادن سینه‎های خود (شاید هم نوک سینه که با لباس‎های سینه باز آن زمان پیدا بوده است) استفاده کنید. شاید اگر در آن زمان سینه بند (کرست) وجود داشت، به این نیازی نمی‎شد.»
ولیضربن بخمورهن علی جیوبهن قسمتی از آیه 31 سوره نور است که مورد توجه نویسنده قرار گرفته است قبل از هر چیز به توضیح الفاظ این قسمت از آیه می‎پردازیم:
لفظ ضرب مبالغه در تحفظ و پوشش را می‎رساند. «خُمر» جمع خِمار، در اصل به معنای پوشش است، ولی معمولاً به چیزی گفته می‎شود که زنان با آن سر خود را می‎پوشانند (روسری) جیوب جمع جَیب به معنی یقه پیراهن است که از آن تعبیر به گریبان می‎شود و گاه به قسمت بالای سینه به تناسب مجاورت با آن نیز اطلاق می‎شود .[3] در محیط نزول آیه در دوران جاهلی زنان روسری خود را به شانه‎ها یا پشت سر می‎افکندند به گونه‎ای که گردن و اندکی از سینه آنها نمایان می‎شد، قرآن دستور می‎دهد که روسری را طوری بر گریبان کشند که گردن و سینه‎هایشان پوشیده بماند. و این خود دلیل بر وجود پوششی بر سر آنهاست که با برهنگی ادعائی متفاوت است. بنابراین یکی از قسمت‎هایی هم که باید پوشیده شود گردن است بنابراین نمی‎توان ادعا کرد که اگر در آن زمان سینه بند وجود داشت دیگر نیازی به این آیه نبود. البته روسری در این آیه خصوصیتی ندارد مقصود پوشیدن سر و گردن و گریبانست، همانطوری که قبلاً بیان شد زنان عرب معمولاً پیراهنهایی می‎پوشیدند که گریبانهایشان باز بود،‌دور گردن و سینه را نمی‎پوشانید. روسریهایی هم که روی سر خود می‎انداختند از پشت سر می‎آویختند و قهراً در چنین حالتی گوش‎ها و بناگوش و گوشواره‎ها و جلوی سینه و گردن نمایان می‎شد، چنانچه در بعضی از روستاهای ایران هم معمول است. آیه دستور می‎دهد که باید قسمت آویخته همان روسری‎ها را،‌از دو طرف روی سینه و گریبان خود بیفکنند تا قسمت‎های یاد شده پوشیده گردد. ابن عباس در تفسیر این قسمت از آیه می‎گوید: «تغطی شعرها و صدرها و ترائبها و سوالفها» یعنی زن مو و سینه و دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشاند.»[4] به هر حال از تتبع در اقوال مفسران بزرگ شیعه و سنی بدون هیچ تردیدی می‎توان فهمید آیه در کمال صراحت چگونگی پوشش را بیان می‎کند و بر لزوم پوشش سر و گردن و سینه‎ها دلالت دارد.
بر فرض اینکه تمام گمان‎های نویسنده (چنانچه خود اشاره دارد آنجا که می‎نویسند به گمان من حجاب مستند قرآنی ندارد) در مورد آیه فوق صحیح باشد، همانطور که در مقدمه ذکر شد با بررسی یک یا چند آیه و و روایت نمی‎توان ادعا کرد که نظر اسلام در مورد فلان موضوع استنباط شده است بلکه برای پی بردن به نظر اسلام باید تمام آیات و روایات وارده در آن موضوع را بررسی کرد. یکی از آیاتی که از نظر نویسنده مخفی مانده است آیه 59 سوره احزاب است.
یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین و کان الله غفوراً رحیماً» ترجمه: ای پیامبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمن بگو که خویشتن را با جلباب فرو پوشند که این کار برای اینکه به عفت و حریت شناخته شوند تا از تعرض هوس رانان آزار نکشند، برای آنان بسیار بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است. جلابیب جمع جلباب است و جلباب در کتابهای لغت معتبر، مثل لسان العرب و معجم الوسیط به ملحفه معنا شده است و ملحفه پوششی گسترده است که زن خود را در آن می‎پیچد. تقریباً همه کتابهای لغت در این که جلباب پوششی وسیع است اتفاق نظر دارند، ولی دیدگاههای کتابهای لغت و تفسیر درباره اندازه دقیق آن متفاوت است. بهترین دیدگاه این است که جلباب پوششی فراگیر بوده از بالای سر تا پائین پا را می‎پوشانده است این دیدگاه از کتابهای لغوی و تفسیری فراوان استفاده می‎شود.[5] ما معتقدیم شواهد مختلفی هم وجود دارد که صحت این دیدگاه را ثابت می‎کند که به دو نمونه اشاره می‎کنیم: شاهد اول درباره پوشش حضرت فاطمه زهرا (س) هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد برای دفاع از فدک این گونه نقل شده است: «لاثت خمارها علی رأسها و اشتملت بجلبابها»[6] یعنی حضرت فاطمه زهرا (س) خمار و مقنعه خویش را بر سر و جلباب، یعنی پوششی که شامل در برگیرنده تمام آن وجود مبارک بود بر تن کردند شاهد دوم: زمخشری در تفسیر کشاف از ابن عباس، صحابی پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل کرده است که جلباب پوششی بوده از بالا تا پائین بدن را می‎پوشانده است.[7] منظور از یدنین (نزدیک کنند) این است که زنان جلباب را به بدن خویش نزدیک سازند تا درست آنها را محفوظ دارد، نه اینکه آن را آزاد بگذارند به طوری که گاه و بیگاه کنار رود و بدن آشکار شود.[8] نویسنده در پایان مقاله خود اینگونه می‎نویسد: «از طرف دیگر آیه 53 سوره احزاب به نوعی متدینین دو آتشه را دچار ابهام و به نتیجه گیری غلط واداشته است. در این آیه به ایمان آورده‎ها توصیه می‎شده وقتی در خانه پیامبر خدا غذا خوردید زود خانه را ترک کنید و باعث رنجش پیامبر نشوید. اگر چیزی هم از زنان پیامبر خواستید از پشت پرده بخواهید. اولاً دستورات قرآن برای زنان پیامبر، فقط ویژه خود آنهاست. دوماً پیامبر هم در زندگی روزمره بشری مثل بقیه بوده است. ممکن است از ماندن بی جهت و غیر ضروری این افراد در خانه‎اش، پس از صرف غذای مجانی که به آنها می‎داد، خرسند نبوده! حال این چه ربطی دارد که بخواهیم آن را به پرده کشیدن و جدایی مردان و زنان در جاهای دیگر و زمان‎های دیگر گسترش دهیم؟
به نظر می‎رسد قبل از آنکه متدینین دو آتشه دچار ابهام و نتیجه غلط شوند خود نویسنده دچار ابهام شده است چرا که مستند فقهای شیعه در خصوص جدایی زن و مرد غیر از موردی است که نویسنده محترم ذکر کرده است بلکه یکی از ادله مورد نظر فقها عدم القای مفسده هست بنابراین در مکان‎هایی که خوف مفسده وجود نداشته باشد این جدایی لازم نیست و به نظر مفسران، این آیه به هیچ عنوان دلالتی بر مدعای نویسنده ندارد در میان اعراب معمول بوده که به هنگام نیاز به برخی از وسائل زندگی موقتاً آن را از همسایه به عاریت می‎گرفتند خانه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز از این قانون مستثناء نبوده و گاه و بیگاه می‎آمدند و چیزی از همسران پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به عاریت می‎خواستند،‌لذا قرآن به مسلمانان دستور می‎دهد که از پشت پرده درخواست خود را بیان کنند.
نکته‎ای که در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد این است که منظور از حجاب در این آیه پوشش زنان نیست،‌بلکه حکمی اضافه بر آن است که مخصوص همسران پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بوده و آن اینکه مردم موظف بودند به خاطر شرائط خاص همسران پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ هرگاه می‎خواهند چیزی از آنان بگیرند از پشت پرده باشد و البته این حکم درباره زنان دیگر وارد نشده است.[9]


[1] . مرتضی مطهری، مسئله حجاب،‌انتشارات صدرا،‌ص 9 ، 10.
[2] . پیشین، ص 11.
[3] . آیت الله مکارم شیرازی،‌ج 14،‌ذیل آیه مورد بحث.
[4] . مرتضی مطهری، مسئله حجاب،‌ص 137.
[5] . به عنوان نمونه ر. ک:‌ تفسیر تبیان شیخ طوسی و تفسیر المیزان علامه ذیل آیه مورد بحث.
[6] . طبرسی الاحتجاج، ج 1، ص 98.
[7] . کشاف،‌ذیل آیه مورد بحث.
[8] . تفسیر نمونه، ذیل آیه مورد بحث.
[9] . تفسیر نمونه، ذیل آیه مورد بحث.
محمد صادق آقاجانی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید