نگاه ادیبانه!

نگاه ادیبانه!

برای انسان‎های شایسته، بهشت، زیباترین وعده الهی است. قرآن شریف در عرصه‎های گونه گون، پیرامون بهشت و نعمت‎های آن سخن گفته و به زیباترین وجه آن را به تصویر کشیده است. از حوریان[1] بهشتی تا به بهشت لقاء و بهشت رضوان[2] سخن گفته است که یکی نعمت مادی است و دیگری نعمت معنوی.
در این بین قرآن شریف از گستره و قلمرو بهشت نیز سخن به میان آورده است و به نام «عرض بهشت» آن را یادآور شد. از این روی سایت افشا به اصطلاح دست به افشاگری پیرامون تناقضات قرآنی زده و «عرض بهشت» که در تعبیری به گستره «آسمان‎ها و زمین» و در تعبیر دیگر به گستره «آسمان و زمین» آمده، تناقض دیده است و جمع آن را نامعقول و ناممکن دانسته است. در صورتی که طرح تناقض خود نامعقول و ناصواب است و پاسخ آن بر همگان روشن است.
شبهه:
چه طور می‎شود گستره و «عرض بهشت» هم به وسعت و پهنای «زمین و آسمان‎ها» باشد و هم به وسعت و پهنای «زمین و آسمان»؟ و این بیان همانند آن است که گفته شود: یک قطعه زمین مساحتش صد متر مربع است و همان قطعه زمین پانصد متر مربع است و این یعنی تناقض آشکار قرآنی!. چون یک قطعه زمین نمی‎تواند دارای دو مساحت متفاوت باشد.
جواب:
برای ورود در قرآن شریف و برداشت‎های علمی‎و روشمند از آن، نیاز به فراگیری یک سری علوم پیرامونی و مقدماتی است که فراگیری آن برای ورود در قرآن شریف ضروری است. یکی از علوم پیرامونی در این راستا، فراگیری ادبیات عرب است که با زبان قرآن یکی است.
با این بیان، از دو منظر به شبهه جواب داده می‎شود: 1. جواب ادبی. 2. جواب تفسیری و عرفانی.
1. جواب ادبی:
در سوره آل عمران در مورد گستره و وسعت بهشت آمده است: «و جنّه عَرضُهَا السّموات و الارض»[3] یعنی «بهشتی که پهنای آن (به قدر) آسمان‎ها و زمین است.» در این آیه «سماوات» با «الف و تا» جمع بسته شد و بر همگان روشن است. و در سوره حدید، همین معنا با ادبیات دیگر و با قاعده دیگر بیان شد. در سوره حدید پیرامون گستره بهشت آمده: «و جَنّهٍ عرضها کعرضِ السماء و الارض»[4] یعنی «و بهشتی که پهنایش چون پهنای آسمان و زمین است.»
کلمه «سماء» در این آیه به صورت مفرد و با «الف و لام» جنس آمده و «الف و لام» جنس نیز دلالت بر عموم می‎کند.[5] بنابراین «السّماء» نیز به معنای «آسمان‎ها» می‎باشد. و معنای هر دو آیه یکی می‎باشد و هیچ تناقض، حتّی تفاوتی بین دو آیه از نظر بار معنایی وجود ندارد.
این جواب محکم ترین جوابی است که در کتاب‎های ادبی و تفسیری بیان گشته است و با آشنایی اندک به ادبیات عرب، می‎توان بر این معنا دست یافت و ظرافت آن را کشف کرد.[6] 2. جواب تفسیری و عرفانی:
آن چه از مبانی و منابع دینی به دست می‎آید این است که به تعداد انسان‎ها مراتب و درجات وجود دارد. هم پیامبران و امامان نسبت به هم دارای مراتب و درجات می‎باشند و هم سایر انسان‎ها نسبت به هم. هم بهشت دارای مراتب و درجات می‎باشد و هم بهشتیان دارای مراتب و درجات می‎باشند. هم دوزخ دارای مراتب و درکات می‎باشد و هم دوزخیان دارای مراتب و درکات می‎باشند …»
با این بیان دو آیه مورد بحث در صدد بیان درجات و مراتب بهشت و بهشتیان هستند. چون در ذیل سوره آل‎عمران آمده: «اُعِدّتْ لِلْمتقین» یعنی بهشت با گستره و وسعت «آسمان‎ها و زمین» برای «پرهیزگاران آماده شده است.» و در ذیل سوره حدید آمده: « اُعِدّتْ لِلّذین آمَنوا بالله و رسوله.» یعنی بهشت با گستره و وسعت «آسمان و زمین» برای کسانی آماده شده است که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده اند.»
بنابراین، با تفسیر عرفانی، جواب شبهه این می‎شود که:
گستره بهشت «متقین» و «مؤمنین» بر اساس مراتب و درجات آن‎ها فرق می‎کند. بهشت با پهنای «آسمان‎ها و زمین» برای متقین آماده شده و بهشت با پهنای آسمان و زمین برای مؤمنین[7] چون از توصیف «جنّت» به صفت «اُعِدّتْ لِلْمتقین» که وصف توضیحی باشد چنین به دست می‎آید که بهشت، جایگاهی برای تقواپیشگان است و اگر دیگران وارد بهشت شوند به تبع خواهد بود نه با اصالت.[8] این جواب از ناحیه کسانی بیان شد که جواب ادبی را قانع کننده ندانستند و «السماء» را به معنای مفرد گرفته و از این روی برای تبیین دو آیه مورد بحث، مراتب و درجات، «متّقین» و «مؤمنین» را متفاوت دانسته و گستره و وسعت بهشت «متّقین» و «مؤمنین» را نیز متفاوت دانسته و با این بیان به تناقض موهومی ‎مورد شبهه جواب گفته است.
آنچه در پایان قابل بیان است این است که: جواب ادبی بسیار محکم، روشن و روان است و بهترین جواب برای شبهه مورد نظر می‎باشد. هر چند جواب دوم نیز قابل دفاع است. به هر صورت، هر دو جواب به راحتی و به آسانی به شبهه مورد نظر جواب می‎دهد و جای هیچ شبهه و یا تناقضی باقی نمی‎ماند.


[1] . سوره واقعه: 56 / 22.
[2] . سوره توبه: 9 / 72.
[3] . سوره آل عمران: 3 / 133.
[4] . سوره حدید: 57 / 21.
[5] . تفسیر المیزان، ج 19، ص 342.
[6] . ر.ک: تفسیر نمونه، ج 3، ص 92.
[7] . تفسیر المیزان، ج 19، ص 342.
[8] . تفسیر راهنما، ج 3، ص 69.
اصغر بابائی ساخمرسی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید