از قرنها پیش و پیش از جنگهای صلیبی در غرب، تلاش میشد که چهره پیامبر خاتم ـ صلّی الله علیه و آله ـ را مخدوش نشان داده و آن حضرت را جنگ طلب و به دور از صلح و مخالف علم و تمدن معرفی کنند؛ اقدامی که تاکنون نیز توسط اقلیتی در غرب ادامه دارد چنانکه آنها به رغم آنچه راجع به تساهل و تسامح و احترام به افکار و مقدسات دیگران مطرح میکنند و حتی جامعه خود را سکولار معرفی مینمایند، هنوز پیش زمینههای فرهنگی آنان از بین نرفته و با اینکه بین پیامبران هیچ اختلافی نیست و خداوند همهآنها را برای هدف واجد اصلاح و هدایت انسانها فرستاده، آنان به تلاش در فرق گذاشتن بین پیامبران و رهبران دینی ادامه داده؛ یکی را پیامآور صلح و دوستی و متمدن و دیگری را به گونهای دیگر معرفی میکنند. حقیقت تلخی که هر وجدان آگاه و هر انسان متعهدی را آزار میدهد و با گذشت قرنها، هنوز کینه صلیبی از اذهان، پاک نشده و هنوز به جای تقویت روح دوستی، برادری و برابری و اخلاق که پایه مشترک همه ادیان الهی است، بر کوس نفاق و اختلاف و تفرقه انداختن حتی بین پیامبران میکوبند و هر روز با سر گرفتن فتنهای علیه خاتم پیامبران، این پیامبر مظلوم و محبوب را مورد اهانت قرار داده و به تبع آن حملات گستردهای بر دین عزیز اسلام و حاکمان آن وارد میآورند.
با این مقدمه و با اشاره به مطالب مندرج در مقالهای تحت عنوان «دگراندیشی و خلفای راشدین» که در یکی از سایتهای اینترنتی[1] به ثبت رسیده مطالبی چند یادآور میشوم
1. نویسنده در بخشهایی از این مقاله پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ را دشمن نشر علم و فلسفه ملل متمدن در بین مسلمانان معرفی کرده و گفته «محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ دشمن شماره یک نشر علم و فلسفه ملل متمدن در بین مسلمانان بود. زمانی که یکی از دانایان عرب بنام سعید الخدری از محمد کسب اجازه کرد که دانشهای علمی عصر خود را تدوین کند محمد او را از این کار بازداشت. نویسنده در ادامه آورده است که «مردی نزد او رفت و گفت کتابی نوشتهام و میخواهم بر تو عرضه کنم، چون به او نشان داد از وی گرفت و در آب شست.»[2]
اسلام دین علمپرور
در پاسخ به این مورد باید گفت:
اولاً: مطالب فوق که نویسنده به آن استناد کرده است در کتاب کشف الظنون آمده است با مراجعه به آن کتاب مشخص میشود که نویسنده هم عبارات آن کتاب را تحریف نموده است و هم معنای علم را به ذوق خود به فلسفه ملل متمدن تفسیر کرده است چرا که مقصود از علم که حضرت از تدوین آن جلوگیری کرد علم شرایع و احکام سابقه یعنی تورات و انجیل بود به دلیل تحریفاتی که در آن دو کتاب صورت گرفته بود. و کسی که کتاب آن مرد را گرفت و در آب شست عبدالله بن عباس بود نه پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ . برای رفع هرگونه شبهه عین عبارات کشف الظنون را یادآوری میکنم:
«از ابی سعید خدری روایت شده که او از رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در کتاب علم شرایع و احکام اذن گرفت، حضرت اجازه نداد» و نیز روایت شده از ابن عباس که حضرت از کتابت (احکام و شرایع سابقه) نهی کردند و فرمود: «کسانی که قبل از شما اقدام به کتابت کردند گمراه شدند ـ در ادامه آمده است: «مردی آمد نزد عبدالله بن عباس و گفت من کتابی نوشتهام میخواهم آن را بر تو عرضه کنم، وقتی عرضه کرد بر عبدالله، او آن کتاب را گرفت و در آب شست. او گفت چرا این کار را کردی؟ جواب داد: چون آنها وقتی بنویسند بر آن نوشتهها اعتماد میکنند و حفظ را رها میکنند و بر آن نوشتهها مشکلاتی از قبیل حذف و اضافه و تغییر عارض میگردد و علم آنان از بین میرود به خلاف حفظ که از بین رفتنی و قابل تغییر نیست.»[3] که این هم استدلال عبدالله بن عباس بود نه پیغمبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ .
ثانیاً: در زمینه کسب علم و دانش احادیث زیادی از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده که نشان از اهمیت علم و نشر آن دارد از جمله فرمودهاند: کسی که به طلب علم و دانش (از منزل) بیرون رود به این منظور که باطلی را به حق و ضلالتی را به هدایت برگرداند: ارزش کار او مانند کسی است که 40 سال عبادت خدا را کرده باشد.»[4]
آموزههای دینی مسلمانان پر است از امر به تحصیل علم و فراگیری دانشهای گوناگون. اسلام نسبت به نشر علم فراخوان عمومی دارد چرا که دین علم دوستی و فرهنگ پروری است آیات زیادی نیز این حقیقت را اثبات میکند که خدای تبارک و تعالی علم را سبب اصلی خلقت عالم قرار داده است. دعوت به قرائت، اولین آیه نزول یافته بر پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ است و قرائت وسیله علم آموزی و علم اندوزی است، از سوی دیگر دعوت به قرائت بسته به نگارش و کتابت است و از ابزار نگارش قلم و قلم ابزار علم و وسیله تعبیر افکار،احساسات و اندیشههاست. و بدین سان قلم نیز از شأنی عظیم برخوردار بوده از عظمت و جلالت آن همین بس که خداوند سبحان در دومین سورهای که بر پیامبر اسلام نازل فرموده نسبت به آن قسم یاد میکند «و سوگند به قلم و آنچه مینویسند.»[5]
2. نویسنده در بخش دیگری از نوشته خود تدوین قرآن را دلیل بر جباریت اسلام گرفته و گفته است: «از اقدامات مهم عثمان در تحکیم و جباریت و تمام گرایی اسلامی تدوین قرآن است، این اقدام را باید مقدمه شعار معروف جمهوری اسلامی ایران در بیش از هزار و چهارصد سال بعد به حساب آورد.»
قرآن نسخه جادویی
این مورد از چند منظر قابل نقد و بررسی است
الف) «برخلاف آنچه در میان گروهی مشهور است که قرآن در عصر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به صورت پراکنده بود، بعد در زمان ابوبکر یا عمر یا عثمان جمعآوری شد قرآن در زمان خود پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به همین صورت امروز جمعآوری شده بود، مدارک متعددی در دست است که این واقعیت را تأیید میکند از جمله:
خوارزمی دانشمند معروف اهل تسنن در کتاب مناقب از علی بن ریاح نقل میکند که علی بن ابیطالب و ابی بن کعب، قرآن را در زمان رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ جمع آوری کردند.»[6] حاکم هم در مستدرک این مطلب را آورده و دانشمندان دیگری هم نقل کردهاند که به دلیل اختصار از ذکر آنها چشم پوشی میکنم، علاوه بر همه این ادله خود نویسنده اعتراف دارد که قرآن در زمان خود رسول الله تدوین گردیده چرا که میگوید «این اقدام را باید مقدمه شعار معروف جمهوری اسلامی ایران در بیش از هزار و چهار صد سال بعد به حساب آورد.»که بیش از هزار و چهار صد سال از زمان پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ صحیح است نه از زمان عثمان.
ب) «در مورد عثمان قرائنی در دست است که نشان میدهد عثمان برای جلوگیری از اختلاف قرائتها اقدام به نوشتن قرآن واحدی با قرائت و نقطهگذاری نمود یعنی کار یکسان سازی قرآنها را انجام داد نه تدوین قرآن را.»[7]
ج) اگر مقصود نویسنده از جباریت و تمامگرایی اسلامی این است که اسلام در سراسر گیتی منتشر میشود و همه بشریت از برنامههای تربیتی آن الهام میگیرند و پلههای ترقی را برای قرب به خدا طی میکنند سخن بسیار متینی است اما اگر نظری غیر از این داشته باشد و جبار را به زورگویی تفسیر کند باید گفت هر تدوینی که زورگویی و تحکم نیست چرا که بسیاری از داشمندان برای مصون ماندن دانستههای خود آن را با کتابت به زنجیر میکشند تا به فراموشی سپرده نشود چه رسد به یک مکتب و دین کامل که هدف بس والایی دارد آن هم نشان دادن راه سعادت و کمال به نسل بشر است.
د) از افتخارات جمهوری ایران است که شعار خود و قانون اساسی خود را بر محوریت قرآن کریم قرار داده است و در صدد تشکیل حکومت عدل نبوی و علوی بر پایه کلام وحی و عقل سلیم است.
3. نکته دیگری که در کلام نویسنده به چشم میخورد بحث جنگ جمل و برخورد امیرالمؤمنین با عایشه است او مینویسد: «علی ـ علیه السّلام ـ پس از پیروزی در جنگ با توجه به زمینه مردسالارانه خود و جامعه خویش نمیتوانست بپذیرد که یک زن با او به نبرد بپردازد، از این رو بود که علی فرماندهی عایشه را در جنگ جمل ضمن تحقیر همه زنان به ریشخند گرفت!»
شایستهسالاری، سیره علمی، عملی امام علی ـ علیه السّلام ـ
در پاسخ به این مورد میتوان گفت:
اولاً: برای پی بردن به وجهه نظر امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ درباره زنان علاوه بر احادیث در روایاتی که از ایشان در این باره صادر شده، میتوانیم از سیره عملی و روش عینی آن جناب نیز بهره جوییم که امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ بعد از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بیشترین احترام را به فاطمه (س) که زن بود قائل میشد، رفتار آن حضرت با سایر زنان، غیر فاطمه (س) نیز میتواند مورد بررسی قرار گیرد،درباره قضاوتهای شگفتانگیز حضرت آمده که از زنان مظلوم و بیگناه دفاع میکرده و از آنان رفع اتهام مینموده است.
ثانیاً: اگر چه مخاطب ائمه ـ علیهم السّلام ـ همه مردم بودند، ولی اینگونه نیست که عموم مردم بتوانند همه احادیث آن بزرگواران را به درستی بفهمند، بلکه در احادیث معصومان، مانند آیات قرآن، عام و خاص، مطلق و مقید و مجمل و مبین وجود دارد.
ثالثاً: بیاناتی که از امیر مؤمنان در نهج البلاغه در مذمت زنان صادر شده اشاره به موارد خاصی دارد مثلاً آنگاه که سپاهی را برای جنگ میفرستاد به آنان توصیه میکرد از زنان دوری کنند که از قرائن حالیه معلوم است، منظور مشورت نکردن با زنان در امور جنگی است که زنان برای جنگ آفریده نشدهاند.
رابعاً: اینکه در جنگ جمل فرماندهی سپاه مقابل را زن بر عهده داشته دلیل نمیشود که فرمانده این طرف نبرد مردسالار باشد اگر اینگونه باشد باید گفت در جنگ صفین که امام علی ـ علیه السّلام ـ علیه معاویه شمشیر میزند و در مقابلش فرماندهی بر عهده مرد است پس او زن سالار است حال آنکه هیچ عقل سلیمی این گونه حکم نمیکند. جنگ جمل مانند سایر جنگهای امیر مؤمنان علیه زورگویان و گردنکشان هیچ ارتباطی به زمینه مردسالارانه یا زن سالارانه ندارد چرا که در اسلام انسان سالاری حرف اول را میزند و حقوق بر اساس انسان بودن تقسیم میگردد.
4. آخرین نکتهای که در مقاله نویسنده آمده است این است که علی ـ علیه السّلام ـ پس از رسیدن به خلافت قاتلین عثمان را مجازات نکرد و به آنان فرصت فرار داد.
تدبیر در حکومت علوی
برای پاسخگویی به این مورد هیچ کس غیر از خود امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ که امیر بیان است شایستگی ندارد چرا که آن زمان هم این پرسش مطرح بوده و اطرافیان حضرت همین سؤال را مطرح کردند و حضرت سؤال آنها را پاسخ فرمود: «پس از بیعت مردم با امام ـ علیه السّلام ـ در سال 35 هجری گروهی از صحابه گفتند: ای کاش شورشیان بر ضد عثمان را کیفر میدادی حضرت پاسخ داد: «ای برادران! از آنچه شما میدانید بیاطلاع نیستم، اما قدرت اجرای آن را چگونه به دست آورم؟ آنان با ساز و برگ و نیرو به راه افتادهاند، بر ما تسلط دارند و ما بر آنها قدرتی نداریم! هم اکنون بردگان شما با آنها میجوشند… کاری که پیش آمده از جاهلیت است، شورشیان یار و یاور دارند، اگر برای کیفر دادنشان حرکتی آغاز شود، مردم به چند دسته تقسیم میشوند، گروهی خواسته شما را دارند، و عدّهای بر خلاف شما فکر میکنند، و گروهی نه این را میپسندند و نه آن را. پس صبر کنید تا مردم آرام شوند، و دلهای مضطرب در جای خود قرار گیرد، و حقوق از دست رفته با مدارا گرفته شود، اکنون مرا آسوده گذارید و منتظر فرمان من باشید.»[8]
آری امیر مؤمنان صلاح اسلام و مسلمین را بر همه چیز مقدم میدانستند و به فنون حکومت داری کاملاً آشنا بودند و در میدان شجاعت و مردانگی حرف اول را میزدند بنابراین عدم مجازات قاتلین عثمان روی تدبیر حکیمانه حضرت بوده است.
نتیجه :
1. سفارش اسلام به فراگیری و نشر علم در قرآن و احادیث کاملاً محسوس است و این مسئله به قدری مشهور است که تمدنهای دیگر از تمدن اسلامی الهام گرفته و اسلام الگویی شده برای سایر ادیان که با تحریف مسائل مربوط به آن نمیتوان اسلام متمدن را تحجرگرا معرفی کرد.
2. از جمله علل پیشرفت اسلام تدوین قرآن بود که در زمان رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ صورت گرفت و به صورتی که الآن در دست است تنظیم شد و با این اقدام برنامهکاملی از تربیت و تزکیه در اختیار همگان قرار گرفت.
3. احترام و توجه امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ به زنان اگر بیشتر از مردان نباشد کمتر نیست که از سیره عملی حضرت کاملاً آشکار است. امیر مؤمنان حاکم اسلامی است که آن اسلام انسان را محور همه چیز قرار میدهد نه زن یا مرد را.
4. به گفته امیر مؤمنان مجازات قاتلین عثمان در بدو خلافت ممکن نبود به دلیل در نظر گرفتن مصلحت مسلمانان.
[1] . سایت افشا.
[2] . حاج خلیفه، کشف الظنون، ج 1، ص 33.
[3] . همان، ج 1، ص 34.
[4] . علاء الدین علی المتقی (الهندی)،کنز العمال، مؤسسه الرساله بیروت چاپ پنجم، 1405 ق، ج 10، ص 141.
[5] . سوره قلم، آیه 1.
[6] . مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ 22، ج 1، ص 8 و 9.
[7] . همان، ص 10.
[8] . محمد دشتی، انتشارات ائمه چاپ بعثت، چاپ دوم، 1379 ش، خطبه 168، ص 321.
عباس حسین زاده