نویسنده: فهیم عزیز
مترجم: علی نجفی نژاد
در این مقاله به سراغ دوره ای طولانی از تاریخ مسیحیت
می رویم که حدود نه قرن یا بیش تر به طول انجامید و آن، دوره ی قرون وسطاست. شاید بخش اول این دوره پیچیده تر از بخش پایانی اش باشد، ولی با این حال می توانیم چیزهایی از آن بفهمیم. با توجّه به پیچیدگی های فراوان و آن دستمایه انبوهی که در این مدت طولانی نهفته است، این عصر را از دو جهت مورد بررسی قرار می دهیم: اول؛ ویژگی های آشکار این عصر و دوم؛ دوره های پی در پی آن.
الف: ویژگی های آشکار این دوره
دوران قرون وسطا در خصوص کتاب مقدّس و تفسیر آن، از جهات ذیل متفاوت است:
1. کتاب های مقدّس دارای حاکمیت مطلق شدند و دیگر کسی در قانونی بودن همه آن ها شکی نداشت. نام «قانون الاهی» یا «کتب مقدّس» یا «کلمه الله» و مانند این ها بر
آن ها اطلاق شد و خواندن آن ها در کلیساها و صومعه ها آغاز شد و منبع اصلی برای تغذیه معنوی و رشد شخصی در فیض (1) و معنویات شد. بندیکت (480-543 م) بزرگ ترین کسی است که کتاب مقدّس را با این هدف معنوی وضع نمود.
2. مسئله ی دیگر، یا به بیان دقیق تر، حاکمیت دیگر که ارکانش در آن دوره تثبیت یافت، حاکمیت الاهیات کلیسایی در تفسیر کتاب مقدّس است. بله اگر چه خود کتاب های مقدّس کافی در هر موضوعی دانسته شده اند؛ ولی گاه در معرض تفسیرهای مختلف قرار می گرفتند. برای همین فهمیدن حقیقت کتاب مقدّس امکان نداشت و نمی توان آن را از چنگال منحرفان نجات داد، مگر این که معیار واحد و حاکمیتی یگانه باشد که با آن هر تفسیری محک زده شود.
این معیار، معیار روحانیت کلیسایی برای کلیسای کاتولیک است. بدین گونه حاکمیت مقامات کلیسایی و در رأس آن پاپ اعظم، تثبیت یافت و همگان دریافتند که او حاکم برتر در تفسیر کتاب های مقدّس است.
3. در خلال این دوره، در مورد تفسیر کتاب مقدّس حاکمیّت سومی هم پیدا شد و آن حاکمیت آبای جلیل القدر بود. قرون وسطا شاهد توسعه ی قابل ذکری نبود و حفظ اصول در این دوره، به سخت ترین شکل وجود داشت؛ بلکه هر مفسّری به صورت کامل بر تفسیرهای گذشتگان اعتماد می کرد و این اعتماد به دو صورت بود: اول «سلسله» نامیده می شد، بدین گونه که مفسّر هر آن چه را که آباء کلیسا در این خصوص گفته بودند، می گرفت و در حاشیه ی کتاب مقدّس می نوشت، یا کاملاً همه ی مطالب این بخش را پوشش می داد که در این صورت چیزی بر کلام آنان نمی افزود و گاه یکی از آنان برای بیان نظر خود جرئت پیدا می کرد، امّا در محدودترین حد، مانند عالم جلیل القدر «بید» (2) که این کار را انجام داده است.
مهم ترین نماینده این نوع از تفسیر «تفسیر اناجیل» اثر
«توماس آکویناس» است.
امّا صورت دوم Glasses نامیده می شد. این روش بدین گونه بود که تفسیر، به جای این که در حاشیه نوشته شود در بین خط ها نوشته می شد.
بیش تر آبائی که مرجع عالمان قرون وسطا بودند، از کلیسای کاتولیک بودند، زیرا در این کلیسا زبان لاتینی رایج بود و بیشتر مفسّران این دوره فقط با زبان لاتین آشنایی داشتند. امّا از آبای یونانی کم تر استفاده می کردند و به ندرت از نویسندگان مدرسه انطاکیه نقل قول می کردند.
4. در نیمه ی دوم قرون وسطا، اهمیت تفسیری این مدرسه احیا شد، همان طور که پیش از این در مدرسه اسکندریه وجود داشت. در این برهه بررسی کتاب مقدّس جزء دروس اصلی دانشگاه های بزرگ شد و منابعی برای تفسیر به کار گرفته شدند و علم تفسیر مهمّ شد.
امّا آنان منابع اصلی یا جدیدی ننوشتند، بلکه نوشته های آنان بازنویسی همان کتاب های پیشینیان بود. زندگی نیز به همان نقطه ی آغازین عالمان مدرسه انطاکیه برگشت، یعنی بهره بردن از پژوهش های یهودی ها و شاگردی نمودن نزد استادان یهودی. شاید مهم ترین نمونه در قرون وسطا برای این جریان «اندرو اهل ویکتور» (3) (متوفای 1175 م) باشد که تفسیرهای یهودی ها را مبنا قرار می داد و تفسیر مسیحی ها را وا می نهاد و این کار در نوع خود بی سابقه بود. نمونه ی دوم این جریان
«نیکلاس اهل لیرا» (4) (متوفای 1340 م) است. وی شاگرد و مرید استاد یهودی «راشی» (5) بود.
5. امّا درباره ی خود تفسیر؛ در کنار تفسیر لفظی تاریخی، تفسیر مجازی بسیار مهمّ شد و حتّی چه بسا مهم تر از تفسیر لفظی گشت و بین مفسّران مرسوم شد که از یک کلمه چهار معنا استنباط کنند: 1. معنای لفظی تاریخی؛ 2. معنای مجازی؛ 3. معنای اخلاقی؛ 4. معنای عرفانی. مهم ترین مثال برای این نوع تفسیر واژه ی «اورشلیم» (غلاطیان 4: 25) است که از لحاظ تاریخی، اشاره به شهری در فلسطین می کند و از لحاظ مجازی، اشاره به کلیسای مسیح دارد و از لحاظ عرفانی (6) مقصود، اورشلیم آسمانی است که ملجأ ماست و از لحاظ اخلاقی، اشاره به روح انسانی می کند. با این که برخی از مفسّران به دو معنا اشاره کرده اند و برخی دیگر سه معنا را مبنا قرار داده اند، امّا «ربانوس ماوروس» (7) نظریه ی معانی چهارگانه را ابتکار کرد و تأکید زیادی بر اهمیت عدد چهار نمود. «راهبان فرانسیسکان» [پیروان فرانسیس آسیزی] این نظریه را مبنا قرار دادند و معتقد شدند که این چهار معنا از لحاظ اهمیت در یک سطح اند و نمی توان یکی را بر دیگری برتری داد؛ امّا «راهبان دومینیکی» (8) بر اهمیت معنای ظاهری تاریخی تأکید ورزیدند و بر این نکته پای فشردند که این معنا باید پایه و اساس سه معنای دیگر باشد. با این حال برای عضو هر گروه از این راهبان مبنا قرار دادن دیدگاه گروه خود الزامی نبود، بلکه به هر نوع تفسیری که می خواستند تمسّک می کردند.
6. پژوهشگران معتقدند که این تنوّع و پیچیدگی در تفسیر، نتیجه عدم دست یابی به رابطه ی معیّنی بین عقل و کشف است. [9] ما می دانیم که آباء کلیسا بر این مبنا الاهیات را به کتاب مقدّس پیوند می زدند که کتاب مقدّس به عنوان منبع و سرچشمه ای است که اندیشه های الاهیاتی و اعتقادات خود را از آن می گرفتند. علاوه بر این افلاطون بر عقل ها غلبه کرده بود و نگاه ایده آلیستی وی به جهان هستی و دیگر نظریاتش در اندیشه آباء کلیسا حاکمیت یافته بود.
به همین دلیل آباء کلیسا معتقد شدند که مَثَل کتاب های مقدّس دقیقاً مَثَل طبیعت است که ماهیت خدا را منعکس می کند و در آن درباره ی خدا می خوانیم و او را می شناسیم. به خاطر همین هر آنچه در آن است حق است، ولی برخلاف نوشته های معمولی، کتاب مقدّس مانند جهان، آینه ای است که تصویر خدا را منعکس می کند. همان طور که کلیسای جامع در قرون وسطا پُر از نمادهایی (10) برای بیان زندگی معنوی و اعتقادات کلامی بود، کتاب های مقدّس نیز به همین منوال درباره ی خدا به شیوه نمادین و مجاز سخن می گویند.
آنان به همین حد اکتفا نکردند، بلکه معتقد شدند که کتاب مقدّس اسرار تاریخ را هم کشف می کند. «روپرت اهل دیوتز» (11) منادی این دیدگاه بود و «یواخیم اهل گلورا» (12)
(1145-1202 م) دنباله رو او شد و گفت عهد قدیم کتاب آب (13) (خدا) است و عهد جدید کتاب پسر؛ امّا عصر آینده، عصر روح القدس (14) است که به نظام صومعه ها اهمیت
می دهد و نظام کلیسا را باطل می کند و آن روزگار، «عصر کلیسای جاودانه» [15] نامیده می شود. یواخیم معتقد است، همان گونه که یحیای تعمید دهنده راه را برای پسر آماده نمود، بندیکت (16) نیز راه را برای روح القدس آماده کرده است. راهبان فرانسیسکان هم این تفسیر را مبنا قرار داده و گمان برده اند که خود یواخیم همان ایلیاست که راه را برای عمل روح القدس مهیّا نموده است.
این روش، جریان اولی است که زبان کتاب مقدّس را به عنوان زبان نمادین و مجاز دانسته که معانی مورد نظر خداوند را مخفی می کند. با این حال جریان دیگری بر ضدّ این جریان برخاست و در مشروعیت آن تردید ایجاد کرد و منادی تفسیر تاریخی ظاهری یا لفظی شد. این جریان را راهبی از فرقه ی رهبانی ویکتوریان به نام «اندرو» (متوفای 1175 م) رهبری کرد و سپس طرفداران زیادی یافت. یکی از آنان به نحوی استهزا آمیز در مورد تفسیر مجازی گفته است: طرفداران تفسیر مجازی می گویند: رنگ گوساله ای که قربانی شد مانند قربانی گناه، قرمز بود تا اشارتی باشد به رنگ خون مسیح، حال اگر رنگ آن گوساله سیاه بود چه می گفتند؟ حتماً معنایی برایش پیدا می کردند.
مخالفان تفسیر مجازی می گویند: خداوند هیچ چیزی را از انسان مخفی ننموده و نخواسته سخن خود را پُر از اسرار نماید، بلکه بر عکس، کلام خدا ساده و آشکار است.
این گونه تفسیر، نگرش «ارسطو» را به ماهیت اشیا مبنا قرار می دهد که نگاهی ساده و طبیعی است و این پیش فرض را ندارد که در ذیل این کلمات و اشیا معانی پنهانی وجود دارد. بزرگ ترین کسی که پیرو این نوع تفسیر بود، الاهیدان کلیسای کاتولیک «توماس آکویناس» بود.
در اینجا باید توجّه داشت که در واقع تفسیر مجازی در قرون وسطا، برخلاف تفسیر مجازی اوریجن اسکندرانی، اصیل، آزاد و نامحدود نبود، بلکه مقید بود به این که زیر سایه قوانینی که
«وینسنت» (17) برای کلیسا وضع کرده است، حرکت کند. این تفسیر مجازی می کوشد عقاید و اندیشه ی الاهیاتی کلیسا را مستند و برهانی کند. شاید مهم ترین نمونه برای این نوع تفسییر در تفسیر لوقا (22: 38) (18) باشد که هواداران سبک تفسیری معتقدند مراد از این دو شمشیر، شمشیر دنیا و شمشیر دین است که پاپ اینوسنت سوم و جانشینان وی، آن را دلیل بر حاکمیت کامل کلیسا بر دنیا و دین دانسته اند.
ب: دوره ها
با توجه به مطالب گذشته می توانیم قرون وسطا را بر اساس اندیشه ها و گرایش های حاکم بر این دوره، به چهار دوره تقسیم نماییم: [19]
1. دوره ی «گریگوری» و «بید»
این دوره که از قرن ششم تا هشتم به طول انجامید، تفسیر مجازی حاکم بود. گریگوری اول (20) (540- 640 م) که
«پدر نظام پاپی» خوانده می شود، تفسیر مجازی را در عوض تفسیر ظاهری بر گزید و تفسیر مجازی را نه به خاطر ویژگی ذاتی اش، بلکه به خاطر ارضای نفس انسان و عروج آن به کار برد. مهم ترین مشخّصه ی گریگوری این است که هیچ تلاشی برای بحث درباره ی شخصیت نویسندگان کتاب مقدّس نکرده است. برای نمونه بحث درباره ی نویسنده ی کتاب ایوب را ردّ کرده است؛ چرا که معتقد است نویسنده ی حقیقی این کتاب روح القدس است. بنابراین هیچ انگیزه ای برای وارد شدن انسان در وادی سرگشتگی وجود ندارد.
امّا «بید» (673-735 م) یک راهب انگلیسی بود که تاریخ کلیسا را برای انگلیسی ها نوشت. وی جزء اولین عالمان برجسته ای بود که آشکارا اذعان نمود، تفسیر خود را بر اقتباس از نوشته های آبای اولیه ی کلیسا بنیان نهاده است که به این روش «سلسله» (21) می گویند. در نتیجه با استفاده از
کتاب های امپروز، آگوستین، جروم و گریگوری، تفسیری بر انجیل لوقا نوشت.
«بید» از معدود کسانی است که فقط به نقل قول از آباء کلیسا بسنده نکرده و نظر خود را هم بیان نموده و به این صورت حقیقتاً حق اظهارنظر را برای خود حفظ کرده است. بنابراین در پیامی به اسقف زیر دستش می گوید: «همانا خالق نور، روح القدس، بعضی از مطالبی را که در تفسیر نگاشته ام، برایم کشف کرده است.»
2. دوره ی تکامل تفسیر مجازی
یعنی دوره ی «الکیون» (22) و مدرسه ی شارلمانی (از قرن هشتم تا دهم میلادی). الکیون (735- 804 م) نماینده ی مکتبی تفسیری است که در تفسیرهای خود بر کتاب های مقدّس، فقط به نقل قول از آباء کلیسا بسنده می کند. وی
می گوید: اعتبار مفسّر در روش انتخاب کتاب هایی است که از آن ها نقل قول می کند. بزرگ ترین شاگردش، «ربانوس ماوروس» (23) از او تبعیت نمود و تلاش زیادی کرد تا تفاسیری معنوی که عقاید کلیسای مقدّس را حمایت می کند، انتخاب کند. شاید این کار وی مهم ترین علامت در تکامل معنای مجاز باشد که داشت شامل تمام کتاب های مقدّس
می شد؛ به شرط این که برای یاری کلیسا و تثبیت حاکمیت آن به کار برده شود. برای نمونه درباره ی کتاب استر (24) گفته شده که مشتمل بر اسرار کلیسا می باشد. ماوروس مضمون معانی چهارگانه کلمه الله را بدین گونه شرح داده است: معنای لفظی اشاره به شیر؛ معنای مجازی اشاره به نان؛ معنای عرفانی اشاره به بشقابی از غذای چرب و لذیذ و معنای اخلاقی اشاره به شراب است. او می گوید این معانی چهارگانه، زاده های حکمت هستند.
پس از آن، پرچم این مکتب را راهب دیگری با نام «والافرد استرابو» (25) بر دوش کشید. کتابِ معروفِ Eglassie ordinaria که کتابی حجیم و مملوّ از نقل قول های آبای اولیه است، منسوب به اوست. این کتاب در اواخر قرون وسطا یکی از منابع بزرگ به شمار می آمد.
بدین گونه متوجّه می شویم که در این دوره تفسیر صحیح طبق فهم عالمانش همان نقل قولی است که هیچ گونه اصالت تفسیری و نظر شخصی مفسّر را مستلزم نیست.
3. دوره ی رو آوردن به تفسیر تاریخی
در اواخر دوره قبل، جریان دیگری ظهور کرد که از مهم ترین رویدادهای آن دوره ردّ تفسیر مجازی و دست کشیدن از آن بود و سپس عادت کلی اعتماد به آباء کلیسا متروک شد.
«اریجنا اهل ایرلند» (26) (متوفای 877 م) از برجسته ترین عالمان این جریان فکری بود. او تفسیر مجازی را محکوم کرده و گفت: تفسیر مجازی به هیچ وجه معنای حقیقی کلمه الله را به دست نمی دهد، بلکه کاملاً متفاوت است. امّا تفسیر صحیح همان تفسیر ظاهری و کوشش برای فهم لغوی و عقلی متن است. از مهم ترین کارهای او این است که در نقّادی متون کتاب مقدّس ممارست داشت.
از دیگر اشخاص برجسته ی این دوره «روپرت اهل دیتز» (27) در قرن دوازدهم است. او اعلان کرد کتاب مقدّس گِرد مسیح می چرخد و برای شناختن خدا ضروری و کافی است.
او بر این حقیقت تأکید می کند که کتاب مقدّس آسان است و مشتمل بر معمّا و مجاز نیست و هر کس که بخواهد آن را یاد بگیرد باید از خدا آموزش ببیند و هر مسیحی حق دارد کتاب را برای خودش تفسیر کند. در نتیجه آگوستین و گریگوری و هیچ کس دیگری حاکمیت انحصاری در تفسیر کتاب مقدّس ندارد.
همچنین در قرن دوازدهم، سه راهب دیگر از ویکتوران؛ یعنی
«هیو» (28)، «ریچارد» (29) و «آندره» (30) زیستند. هیو عالِم به عهد قدیم بود و بسیار به کمک ربّی های یهود در تفسیر متکی بود. امّا ریچارد بیشتر از هیو با زبان عبری آشنایی داشت و لفظ گرایی یهود را ردّ کرد و بر ضدّ آنان کتاب نوشت. با این حال گفته: آباء کلیسا به تمام نکات تفسیر پی نبرده اند؛ برای همین باید به خارج از تفسیرهای آنان نظر افکند. امّا آندره بیش تر از همه ی آنان متمایل به تفسیر یهودی بود و حتی گاه آن را بر تفسیر مسیحی رجحان می داد.
4. دوره ی مَدرَسی (31)
در قرن دهم، یازدهم و دوازدهم هم تفسیر مجازی و هم تفسیر ظاهری- تاریخی رواج داشت. این دو، گاه در موازات هم و گاه در نبرد با یکدیگر بودند تا این که دوره ی مدرسی از ابتدای نیمه ی دوم قرن سیزدهم پدیدار گشت و بدین علّت مدرسی نامیده می شود که آموزش در این دوره، از کلیساها و
صومعه ها بیرون آمد و در دانشگاه ها و مدارس متمرکز شد.
«توماس آکویناس (32) دومینیکنی» (1224- 1274 م) برجسته ترین شخصیتی است که در این دوره ظهور یافت.
آکویناس معتقد بود خدا، خالق کتاب مقدّس است و معنا را فقط در کلمات قرار نداده است؛ بلکه در چیزهایی که این کلمات به آن ها اشاره می کند نیز قرار داده است. بنابراین، این چیزها به نوبه ی خود نشان دهنده ی چیز دیگری هستند. نتیجه این که معنای اول ظاهری است؛ امّا معنا یا تعبیر دوم، تفسیر معنوی است که خود مشتمل بر سه معنا است: مجازی، اخلاقی و عرفانی. آن هنگام که نویسندگان اصلی کتاب مقدّس، کتاب ها را می نوشتند فقط معنای ظاهری مدّ نظر آنان بود؛ چون جز معنای کلمات چیز دیگری نمی دانستند، امّا خود خداوند آن سه معنای دیگر را نیز که در ضمن معنای معنوی بود، اراده کرده است.
از مهم ترین کارهای توماس آکویناس نوشتن کتاب «جامع الاهیات» (33) می باشد که در آن از اصل تفسیر لفظی پیروی کرده است. او بعد از آن تفسیری بر اناجیل چهارگانه به روش «سلسله» (34) نوشت و در آن از تفسیرهای مجازی نقل قول کرده و آنها را تفصیل داد.
این بود تصویری کلی درباره ی بعضی ویژگی ها و ادوار قرون وسطا که به خاطر پیچیدگی ها و فراوانی افکار و اندیشه ها در این عصر، پی گیری همه ی این ها در این مجال مختصر امکان ندارد.
پینوشتها:
1. Catena
2. V. Bede.
3. Andrew of victory.
4. Nicolas of Lyra.
5. Rashi.
6. Anagogicallv.
7. Rabanos Maurus.
8. فرقه ی رهبانی دومینیکن در سال 1212 میلادی به دست قدیس دومینیکن در تولوز پایه گذاری شد.
9. Grent: The Bible: P.96.
10. Symbols.
11. Rupert of Deutz.
12. Jachim of Glora.
13. در زبان عربی هر موقع «آب» را به صورت «آب» بنویسند به معنای خدای پدر می باشد.
14. مسیحیان معتقدند که روح القدس خود خداست. خدا روح است. روح القدس یکی از سه شکل یا حالت هستی خداست. خدا، پدر و پسر (عیسی) روح القدس است؛ او یک خدا در سه شخصیت است. روح القدس در ایمان داران زندگی می کند و به آنان تعلیم می دهد. او به مسیح شهادت می دهد. وی به نویسندگان کتاب مقدس الهام می بخشید و ایشان را هدایت می کرد. هنگامی که کسی روح القدس را می یابد، در واقع مسیح را در وجود خود می یابد، زیرا هنگامی که فردی مسیحی، عیسی را بپذیرد، روح القدس را دریافت کرده است. روح القدس به ایمان داران قدرتی عظیم می بخشد. روح القدس عطایای خاصی برای خدمت می بخشد. اما مهم تر از همه، روح القدس به یک فرد مسیحی کمک می کند تا زندگی مقدسی داشته باشد و در او ثمره ی روح را پدید بیاورد.
آنان معتقدند که بدون کمک روح القدس، یک لحظه هم
نمی توانند زندگی مسیح گونه داشته باشند.
15. Emcy, Of Religion: P. 396.
16. Bendict.
17. Vincent.
18. گفتند: «ای خداوند اینک دو شمشیر» به ایشان گفت:
«کافی است».
19. T. T. Meneil, IB Vol. 1 P. 115-123.
20. Gerogery.
21. Catena.
22. Alcuin.
23. R. Maurus.
24. یکی از کتاب های عهد قدیم.
25. Walafrid Strabo.
26. Frigena.
27. Rupert of Deutz.
28. Hugh.
29. Richard.
30. Andrew.
31. Scolasticism.
32. Thomas Aquinas.
33. Summa Theolgica.
34. Catena.
منبع مقاله :
عزیز، فهیم؛ (1392)، دانش تفسیر در سنت یهودی- مسیحی، نجفی نژاد، علی، قم: انتشارات دانشگاه مفید، چاپ اول