هشریبنه، خاستگاه تورات، میشنا و یهود جدید

هشریبنه، خاستگاه تورات، میشنا و یهود جدید

نویسنده: ایزیدور اپستاین (1)
مترجم: بهزاد سالکی

در آن روز تابستانی در سال 71م. خورشید بر رومی آراسته و آذین بسته طلوع کرد. جوانی سی ساله که مزارع و کوهستان های یهودیه را به ویرانه تبدیل کرده و در پی خود آتش و خون به جا گذارده بود، به رم می رفت تا افتخارات و جاه و جلال یک امپراتوری را به دست آورد. جمعیتی شادمان منتظر بازگشت پیروزمندانه ی او بودند، و قهرمان فاتح پیشاپیش اسیران یهودی و غنایم جنگی، رهبری جمعیت پیروزمند را به عهده داشت. در میان غنایم جنگی که به نشانه ی پیروزی حمل می شد طومار قانون یا شریعت (2) وجود داشت. اما جنگجوی جوان خوشحال نبود. او تردیدها و نگرانی هایی داشت و بیم رستاخیز وجودش را فراگرفته بود. او درباره ی سربازان یهودی که با اطمینان به جاودانگی روح (3) با شور و شوق از سرزمین محبوب خود دفاع می کردند چیزهایی شنیده بود. آیا ممکن نبود که اجساد مدافعان شجاع یهودی، که این جا و آن جا در میان خرابه ها پراکنده بود، به ناگهان دوباره صاحب روح حیات بخش شوند و بار دیگر با دست بردن به سلاح، تمامی پیروزی بزرگ او را که با رنج و زحمت و بهای سنگین به دست آمده بود، خنثی و بی اثر سازند. به ما گفته شده است که به منظور جلوگیری از چنین احتمالی بود که تیتوس لشکر دهم سپاه رومی را در اورشلیم به جا گذاشت. (4)
اما همه ی این تمهیدات بیهوده بود. در واقع، استخوان های مردگان به حرکت درنیامد و طومار به غنیمت گرفته شده بازنگشت، اما نه قوم یهود از تورات خود محروم گردیدند و نه موهبت جاودانگی از اسرائیل بازداشته شد. قوم یهود این شکست ناپذیری و جاودانگی را عمدتاً مدیون فریسیان هستند. آنان بودند که در میان مردم روحیه ای ایجاد کردند که از تیغ شمشیر نیرومندتر بود و آن نوع وفاداری را پدید آوردند که از آزمون قرون پیروزمند بیرون آمده است.
از میان همه ی احزاب و فرقه هایی که در زمان ویرانی معبد وجود داشت- بنابر منبعی قدیمی (5)، بیست و چهار فرقه موجود بود- تنها فرقه ای که از این فاجعه ی قومی جان به در برد فرقه ی فریسیان بود. همه ی فرقه های دیگر مردم را در زمانی این چنین سخت که به آنها نیاز داشتند تنها گذاشتند. یهودی- مسیحیان از همان شروع جنگ برای یافتن محلی امن به پلا (6) در ماورای رود اردن عقب نشینی کردند. در حالی که صدوقیان، غیوران و اسنی ها و همه ی فرقه های دیگر به تدریج از صحنه محو شدند. فریسیان به تنهایی در قرارگاه خود ایستادند و بازسازی بنیان از هم گسیخته ی حیات معنوی اسرائیل را برعهده گرفتند.
فریسیان در واقع گروهی بودند که برای پاسخ گفتن به نیازهای زمانه فوق العاده توانایی داشتند. آنها مدتی از وحدت قومی و حکومت محلی دور شده و در جهت فردگرایی (7) و عام گرایی (8)- تنها مبانی ای که بازسازی حیات یهودی اکنون بر اساس آنها ممکن بود- حرکت کرده بودند. خدای فریسیان محدود به فلسطین نبود. لطف و رحمت بی کران او شامل همه ی ساکنان روی زمین بود؛ همچنین، او خدای یک امت واحد نبود، بلکه خدای هر فرد دیگری نیز بود. این در واقع اطمینان آرامش بخشی فراهم می ساخت به این که به رغم فاجعه ی قومی، خدا هنوز حاکمیت داشت. او هنوز بر رویدادها حاکم بود، و در نهایت به همه چیز به سود خیر نهایی ملت، فرد و نژاد بشر شکل می داد. به علاوه، در یهودیت، آن گونه که فریسیان تصور می کردند، فقدان استقلال سیاسی و انهدام معبد هیچ نوع ارتباط و پیوند ضروری را از هم نمی گسیخت. آنان نهاد کنیسه را با آیین های پیچیده ی آن به وجود آورده بودند که اکنون می توانست برای انجام دادن نیایش و عبادت جای معبد را بگیرد. افزون بر آن، مفهوم تورات شفاهی آنان را قادر کرد که پیشرفت و تغییر را با وفاداری به سنت آشتی دهند و اصلاحات گسترده ای را در حیات یهودی ایجاد کنند که شرایط جدید مقتضی آنها بود. یکی از رهبران کارِ بازسازی ربی یوحنان بن زکای (9) بود. او پیش تر قبل از خاتمه ی جنگ، با این پیش بینی که سرنوشت محتوم اورشلیم تخریب و ویرانی خواهد بود، این شهر را ترک کرد و به منظور تأسیس مرکزی فرهنگی برای قوم یهود به شهر ساحلی یبنه (10) رفت. نقل است که او به استقبال مرگ رفت و به شاگردان مورد اعتماد خود دستور داد او را در تابوتی قرار دهند. روزی بیرون از دروازه های شهر، به دیدار فرمانده رومی وسپاسین (11) رفت و از او درخواست کرد که یبنه و مدرسه ی آن را، که شهر به خاطر آن مشهور بود، به او ببخشد. این درخواست از نظر فرمانده ی رومی چنان بی اهمیت بود که از اجابت آن خودداری نکرد و شهر به او بخشیده شد. بدین قرار، برای نخستین بار اورشلیم و معبد آن را افرادی که نماینده ی آن عناصری از مردم یهودیه بودند که با همه ی میهن پرستی و وابستگی شان به ارض مقدس نمی خواستند که اعتلای معنوی تابع محدودیت های جغرافیایی قرار گیرد رها کردند. در مقابل این نگرش، دیدگاه مخالف غیوران و صدوقیان قرار داشت که نمی توانستند باور کنند که ملتی بدون سرزمین و دولتی از آن خود بتواند به حیاتش ادامه دهد. آیا چنین ملتی مانند روح بدون جسم نیست؟ احتمالاً ربی یوحنان و پیروانش به این سؤال این گونه پاسخ می دادند: « مسلماً همین طور است، و ما به بقای روح اعتقاد داریم. »
هنگامی که اخبار وحشتناک سقوط اورشلیم و سوزاندن معبد به ربی یوحنان رسید، او جامه ی خود را درید اما به شاگردان و پیروانش با این امید تسلی داد که همه چیز از دست نرفته است. آنان هنوز تورات را داشتند که نیروی متحدکننده ی قوم یهود بود، و وظیفه ی آنان نه گریستن بر گذشته بلکه بازآفرینی آینده ای تازه از درون آشفتگی زمان حال بود. او بی درنگ به ایجاد مرکزی روحانی و دینی در یبنه پرداخت که هدف آن تقویت پیوندهای قومی بود، پیوندهایی که اکنون در سرزمین پدری از هم گسیخته بود. هیئتی مستقل، به نام مدرسه ی سنهدرین، به تقلید از شورای عالی (12) ایام قبل از دوره ی مکابیان تشکیل شد که مانند آن وظایف تعلیم و تربیت، قانون گذاری، قضا و حکومت را با هم انجام می داد. این سنهدرین در پرداختن به این وظایف، تا آنجا که قوانین رومی اجازه می داد در فراهم ساختن طیف گسترده ای از قوانین دینی، مدنی و جنایی هیچ فرصتی را از دست نداد. رشته اقداماتی برای پاسخ گفتن به مسائل گیج کننده ای انجام گرفت که از مناسک و شعایر مختلفی که به معبد و روحانیت مربوط بود ناشی می شد. آداب و مراسم دینی از نو منظم شدند و با قرار دادن ادعیه به جای حیوانات قربانی و گنجاندن تضرعات جهت استرداد سریع معبد و تجدید دولت کهن عبری از نو تعدیل یافتند و شکل تازه ای پیدا کردند.
این سنهدرین بسیار زود خود را به عنوان مرجع دینیِ مرکزی با حوزه ی اقتداری که یهودیان فلسطین و ماورای آن، حتی یهودیان سرزمین های دوردست مانند ایران و ماد، آن را به رسمیت می شناختند تثبیت کرد. یکی از سرراست ترین ابزارهای اعمال اقتدار این سنهدرین بر یهودیان سراسر عالم، که تا این زمان حق انحصاری سنهدرین اورشلیم شناخته می شد، تنظیم ماه به ماه تقویم و ابلاغ روز جدید از ماه جدید به دورترین جوامع یهودی بود که همه ی یهودیان دوره ی پراکندگی به اندازه ی یهودیان فلسطینی برای برگزاری اعیاد آتی و ایام روزه داری آینده به آن وابسته بودند. (13)
این سنهدرین همچنین به واسطه ی ناسی ( رئیس ) خود نماینده ی معتبر ملت در مقابل مقامات رومی گردید و با انتصاب ربان گملئیل (14) به عنوان ناسی، که جانشین هیلل و از این رو وارث خاندان داود بود، دارای نوعی اقتدار و شکوه سلطنتی شد.
از لحاظ تربیتی، وظایفی که بر عهده ی این سنهدرین قرار داشت تعلیم و انتقال تورات شفاهی بود. این تعلیم به دو روش انجام می گرفت که مدت ها قبل از انهدام معبد در مدارس معمول بود.
یک روش تعلیم تورات شفاهی به صورت شرح و تفسیر متن کتاب مقدس بود. این روش میدراش (15) نام داشت- اصطلاحی مأخوذ از ریشه ای عبری به معنای « تعلیم دادن و تحقیق کردن ». هنگامی که شرح به نکته ای شرعی راه می برد، نتیجه، میدراش هلاخا (16) بود ( لفظاً به معنی قدم زدن، با اشاره به « سفر خروج »، باب 18، آیه ی 20: « و فرایض و شعایر را بدیشان تعلیم ده و طریقی را که بر آن باید قدم برداشت و عملی را که می باید کرد » ) و اگر به نکته ای غیرشرعی، اخلاقی یا عبادی منتهی می شد، نتیجه، میدراش هگادا (17) ( لفظاً به معنای « روایت » ) بود. روش دیگر، تعلیم تورات شفاهی مستقل از آن بخش از متن کتاب مقدس بود که این تعلیم به آن نیاز داشت. این روش به گونه ای مناسب میشنا (18) نامیده می شد، که از ریشه ای عبری به معنای « تکرار » مأخوذ است، زیرا تنها به ضرب تکرار بود که تعلیمی شفاهی، که بدون کمک متنی مکتوب انتقال داده می شود، ممکن بود منتقل شود و در حافظه جای گیرد.
روش میدراش، که قدیمی تر از روش دوم بود، نخست مورد استفاده ی عزرا و همکاران او قرار گرفت، و قرن ها پس از عزرا نمایشگر مهم ترین ابزار بیان اندیشه و تعلیم یهودی شمرده می شد. در واقع، میدراش طی تمام دوره ی سوفریم « گوهر تابناک » حیات معنوی یهودی بود؛ اما اگرچه میدراش ابزاری برای انتقال تعالیم شفاهی بود که مستقیم یا غیرمستقیم از کتاب مقدس ریشه می گرفت، در خصوص آن مجموعه از رسوم سنتی که مستقل از احکام کتاب مقدس پدید آمدند و به تثبیت خود پرداختند، قابل استفاده نبود. این امر به عرضه ی قالب میشنا انجامید.
با ظهور صدوقیان، که نه تنها ویژگی الزام آور تورات شفاهی را انکار می کردند، بلکه با معنای تحت اللفظی متن کتاب مقدس بر اساس تفاسیر منقول از فریسیان، مخالف بودند، فایده ی اندکی از استناد به متن مکتوب در تأیید سنن شفاهی به دست می آمد. آنچه مورد نیاز بود تأسیس نظامی روشن و مشخص از دستورالعمل ها بود، نظامی که در آن دستورالعمل ها به واسطه ی حجیتی که از آن اخذ می کردند الزام آور شناخته می شدند. از این رو، میشنا در اواخر قرن اول ق. م. حتی در خصوص تعالیم هلاخایی که مستقیماً از کتاب مقدس اخذ می شد به تدریج ارجحیت یافت، و کسانی که در تعلیم میشنا تخصص یافته بودند تنائیم (19) نامیده شدند که از ریشه ی آرامیِ مطابق با ریشه ای عبری که اصطلاح میشنا مشتق از آن است گرفته شده است.
لیکن پذیرش میشنا کلاً سبب کنار گذاردن کامل قالب میدراش نگردید. نه تنها اجازه داده شد که میشنا حوزه ی هگادایی را برای خود نگاه دارد، بلکه حتی در قلمروهای هلاخا نفوذ آن کاملاً پایان نیافت- گرچه محل مناقشه بود- و نتیجه این شد که میدراش و میشنا به عنوان وسایل انتقال تعلیم هلاخا در کنار یکدیگر به حیات خود ادامه دادند.
این فعالیت تعلیمی به وسیله ی میدراش و میشنا از بیم این که مبادا چنین تعلیمی اگر به کتابت درآید با تورات مکتوب اشتباه شود، از دیرباز به طور شفاهی انجام می گرفته است. اما در زمان ویرانی معبد، در نتیجه ی فعالیت های مدارس از روزگار عزرا، سنن و روایت های گردآوری شده چنان افزایش یافته بود که دیگر بهترین حافظه واقعاً نمی توانست به عنوان راهنمایی قابل اعتماد به کار آید، تا چه رسد به این که با توجه به تأثیرات تکان دهنده ی آشوب ها و شورش های سیاسی ای که طی دوره ای طولانی قوم یهود از سر گذرانده بود، حافظه، راهنمایی قابل اعتماد باشد. به علاوه، فقدان اسناد مکتوب موجب رشد روایات مغایر با هم گردید، و این روایات نوعی بلاتکلیفی و عدم اطمینان در مورد اعمال دینی و شرعی ایجاد کرده بودند. همچنین اختلاف نظرهایی در میان دو مکتب شمای و هیلل وجود داشت. و این اختلاف ها، که به قوانین اصلی و کاربرد دقیق آنها مربوط می شد، تنها به تشدید این تردید و بلاتکلیفی که کل حیات دینی- شرعی را دربرمی گرفت کمک می کرد.
این وضعیتی بود که سنهدرین یبنه با آن مواجه بود و برای رفع آن تمام توان و نیروی خود را صرف کرد. یکی از نخستین وظایفی که این سنهدرین برای خود تعیین کرد رفع اختلاف آشکار عقیدتی بود. هر مشکل یا اختلاف عقیده ای با ملاک کتاب مقدس، با سنت مقبول و با برهان منطقی سنجیده می شد و با رأی اکثریت فیصله می یافت. بعداً وظیفه ی حفظ مجموعه ی قوانین و تعالیم سنتی اهمیت یافت. روایات ارزشمندی گردآوری شد و به دست شاگردان یوحنان بن زکای و معاصران جوان تر او به شکل میشنا تدوین گردید. فعالیت یبنه برای مدارس دیگری که در بخش های مختلف گسترش یافته بود و در آنها علمای یهود سهم خود را در حفظ و تکامل سنن و تعالیم شفاهی ادا می کردند، انگیزه نیرومندی فراهم کرد.
در صف مقدم آموزگاران میشنا ربی عقیوا ( حدود 135- 50م. ) قرار داشت که طبقه بندی و تنظیم واقعی مطالب قوانین شرعی به صورت میشنا با او آغاز شد. او بود که نخستین بار تعالیم هلاخا را بر طبق موضوع بخش ها تقسیمات فرعی تدوین کرد و وظیفه معلمان را در برخورد با مسائل جدید و قابل دسترس تر ساختن قوانین شرع برای شاگردان آسان گردانید. شاگردان عقیوا به ویژه ربی مئیر (20) ( حدود 110-175م. ) کوشش های متعددی در همین جهت انجام دادند.
موازی با توجهی که در یبنه به میشنا مبذول می شد بسط و گسترش میدراش نیز در آن جا اهمیت داشت. از یبنه بود که این مجموعه های میدراشیم (21) انتشار یافت که در آنها فرایند قرن های متمادی تفسیر کتاب مقدس به اوجی دست یافت که از آن زمان هرگز کسی از آن فراتر نرفته است. نخستین این مجموعه ها مخیلتا (22)، میدراشی درباره ی « سفر خروج » بود که ربی ییشماعل (23) ( ؟ 60- ؟ 140 م. ) آن را گردآوری کرد.
عقیوا همچنین نقش عظیمی در بسط و تکامل میدراش ایفا کرد. او با ابداع روش تازه ای از تفسیر که اهمیت فوق العاده ای برای هر نقطه یا عنوان متن کتاب مقدس قائل بود، ‌افق های تازه ای در تعلیم میدراش گشود که به غنای قانون اخلاق و دین انجامید. روش عقیوا با مخالفت ییشماعل مواجه شد که معتقد بود « تورات به زبان عادی مردم سخن می گوید ». با وجود این، تحت تأثیر استاد، شاگردان عقیوا، ربی یهودا بن ایلای (24)، ( ؟ 100- ؟ 180م. ) و ربی شمعون بن یوحای (25) ( ؟ 100- ؟ 160م. ) روش او را پذیرفتند و هریک آن را در مورد میدراشیمی – در باب « سفر لاویان » (26) ‌و « سفر اعداد » (27) و « سفر تثنیه » (28) – که خود گردآوری کرده بودند به کار بردند. شمعون همچنین به تألیف میدراشی در باب « سفر خروج » (29) پرداخت که آن نیز مخیلتا نام دارد و در سال های اخیر کشف شده است.
همچنین، در یبنه بود که فرآیند تعیین متون مقدس، که درباره ی آن تردید و بلاتکلیفی فراوانی وجود دارد اما شواهد زیادی هست که نشان می دهد این فرایند قرن ها قبل از تبعید بابلی آغاز گردید، با پذیرش « غزل غزل های سلیمان »، « کتاب جامعه » و « کتاب استر » ( یا حفظ آنها ) در مجموعه ی کتب مقدس یهودی، کامل گردید. مدرسه ی یبنه همچنین تعیین کرد که کدام یک از متون عبری کتاب مقدس که در این دوره رواج داشتند، به عنوان مثال الواح بحرالمیت، باید معتبر شناخته شود، و از این طریق آنچه را امروزه اصولاً متن مورد توافق کتاب مقدس عبری را تشکیل می دهد تثبیت کرد. (30) به علاوه، به منظور اشاعه ی این متن، عقیوا و ربی یوشع بن حنانیا (31) عضو معروف دیگر مدرسه ی یبنه، به عقیلاس (32) نوآیین، اهل سینوپ (33) در پونتوس (34) مأموریت دادند که آن را برای استفاده ی یهودیان یونانی زبان که به روایت های گوناگون متن سبعینه ی یونانی متکی بودند- روایت هایی که با متنی که اکنون معتبر شناخته می شد بسیار متفاوت بود- ترجمه کند. بدین سان ترجمه ی معروفف یونانی عقیلاس فراهم گردید که تنها بخش ها و نقل قول هایی از آن در کتاب مقدس ششگانه ( یا متون سته ی ) اوریگن (35) ( حدود 240م. ) و در نسخه های موجود در گنجینه ی کتب مقدس در قاهره محفوظ مانده است.
کار بازسازی دینی و اجتماعی به طور کلی با شتاب ادامه داشت تا این که در دوره ی حکومت هادریان ( 117-138م. ) کاملاً متوقف شد. این امپراتور سلطنت خود را با اظهار دوستی به یهودیان آغاز کرد، اما پس از مدتی اوضاع به زیان آنان جریان یافت. هادریان، که به دلایل سیاسی دستیابی به مقداری از یکپارچگی فرهنگی و دینی در میان اتباع خود را وظیفه اش می دانست، دستور داد که در محل معبد ویران شده ی یهوه، معبدی به یاد معبد ژوپیتر کاپیتولین (36)‌ بنا کنند. یهودیان، که خشمگین شده بودند، تحت رهبری شمعون بن کوخبا (37) ( « پسر ستاره » ) که نام واقعی اش. آن گونه که نامه ای که خود نوشته و از سال 1951 در مرباط (38) کشف شده است نشان می دهد بر کوسیبا (39) بود، در سال 132م. سر به شورش برداشت. (40) بسیاری از رهبران روحانی خواستار صلح و آرامش بودند. با وجود این که آنها سخت برآشفته شده بودند، بر این باور بودند که مهم ترین عنصر در یهودیت مطالعه و تعلیم تورات است و مادام که محدودیت هایی در این باره وضع نشده، یهودیت می تواند به حیات خود ادامه دهد و بقای خود را تضمین کند. اما برکوخبا که عقیوا او را با عنوان فرمانده ی نجات بخش تحسین می کرد، اکثر جمعیت اسرائیل را به دنبال اهداف خود کشاند. مدت سه سال و نیم برکوخبا و پیروان او به جنگ ادامه دادند و بهترین سپاهیانی را که علیه آنها اعزام شده بودند شکست دادند، اما در سال 135م. تحت فرماندهی سوروس (41) که هادریان او را از بریتانیا فراخوانده بود، همه چیز به سرعت با سقوط بتار (42) ( در چند مایلی شمال غربی اورشلیم ) به پایان رسید و برکوخبا کشته شد. سپس دوره ای از تعقیب و آزار بی سابقه آغاز شد. هادریان به درستی پی برد که قدرت یهودیان از تورات است، و او نمی خواست که اشتباه پیشینیان خود را در اجازه دادن به یهودیان برای عمل به شعایر آن تکرار کند، و بگذارد که یهودیان از مقداری خودمختاری از طریق مدرسه ی سنهدرین برخوردار شوند. او می خواست اسرائیل و تورات را با هم نابود سازد، توراتی که اسرائیل قدرت و نیروی خود را از آن می گرفت. از این رو، فعالیت سنهدرین را متوقف کرد، مرکز آن را در یبنه بست و فرمانی صادر کرد که مطالعه ی تورات و عمل به دستورهای آن را منع می کرد، و اگر کسی از این فرمان تخطی می کرد به مرگ محکوم می شد. بسیاری، جوان و پیر، ترجیح دادند به مرگ محکوم شوند و از این دستور پیروی نکنند. شمار کسانی که حاضر بودند تن به شهادت دهند چنان زیاد شد که موجودیت قوم یهود را به مخاطره افکند. این رویداد به تشکیل شورای علما در لیدا (43) و صدور این حکم انجامید که هر یهودی به منظور نجات جان خود، می تواند از هر یک از فرمان های تورات سرپیچی کند مگر فرمان هایی که بت پرستی، قتل و زنا را منع می کنند. تقدیر چنین بود که این حکم به اصل راهنمای بنیادین حیات یهودی در همه ی قرون بعدی تبدیل شود. مع هذا، عقیوا خود را موظف دانست که علناً با منع تعلیم تورات به مخالفت برخیزد و در نتیجه حکم مرگ خود را صادر کرد. اورشلیم آئلیا کاپیتولینا (44) نام گرفت و یهودیان از ورود به این شهر مقدس منع شدند، مگر در نهم آب (45)، سالگرد انهدام معبد، که اجازه می یافتند به شهر وارد شوند و در کنار دیوار ندبه به زاری بپردازند.
شکست قیام برکوخبا یهودیان را از آخرین نشانه خودمختاری و همه ی نمادهای عینی ملیت محروم ساخت. اما تورات، که قرن ها در کنیسه و مدرسه نقشی محوری ایفا کرده بود، چنان ریشه های استواری در قلوب ملت یهود در فلسطین و بسیاری از سرزمین های دوردست دوانیده بود که این فاجعه ملی نمی توانست به طور اساسی بر آن تأثیر گذارد. در صدها مدرسه و کنیسه معلمانی وجود داشتند که کار نسل های گذشته را ادامه دادند. آنان به تعلیم تورات پرداختند، قوانین آن را تفسیر کردند، سنت های آن را تکامل بخشیدند، و مردم را در قوانین شخصی و رفتار اجتماعی و در شناخت جهان هدایت کردند و آنها را در پرستش حقیقی و خالصانه ی خداوند- که در دل های انسان های نیک در هرکجای عالم مأمن دارد- راهنمایی کردند. بدین سان قوم یهود بدون داشتن دولت، کشور و حکومت در سراسر گیتی پراکنده شدند، اما از طریق معرفت به تورات و وفاداری به خدای واحد اتحاد یافتند و توانستند برای خود ملیت تازه ای خلق کنند که نه با سرزمین قومی یا خانه و کاشانه ی ثابت، بلکه با ادبیات، دین و فرهنگ ملی، پیوند داشت که مقدر بود آگاهی قومی آنها را حفظ و بقای آنها را به عنوان قومی متمایز در میان ملل عالم تضمین کنند.
با وجود این، مسیحیان یهودی قادر نبودند که مفهوم ملتی جدا از سرزمین خود را درک کنند. از نظر آنان، پایان حکومت یهود به معنای از بین رفتن بنیادهایی بود که حیات معنوی و فرهنگی یهود بر آنها استوار بود. از این رو، راه برای جدایی کامل آنان از ملت خود هموار گردید که نیروی رویدادهای فاجعه آمیز تنها به آن شتاب بخشید. مسیحیان یهودی برای گریز از فرمان هادریان مبنی بر ممنوعیت عمومی تورات و نیز برای کسب مزایای دنیوی، در انکار همه ی آیین ها و مراسم مذهبی ای که حدود یک قرن به آنها عمل کرده بودند تردیدی به خود راه ندادند، و با جدا ساختن خود از قوم خویش، سرانجام به توده ی مشرکانی پیوستند که تحت تأثیر پولس طی این دوره ی میانی جذب مسیحیت شده بودند.

پی‌نوشت‌ها:

1. نویسنده از علمای یهود بوده و مطالب فوق را براساس نوع نگاه خود به دین یهود نوشته است؛ لذا سایت راسخون، در خصوص صدق و کذبِ این نوشته مسئولیتی ندارد.
2. Scroll of the Law
3. immortality
4. بنگرید به:
M. Schreiner,Jahrbuch fur Judische Geschichte und Literature(Berlin,1899),p. 55
5. Jerusalem Talmud,Sanhedrin,X. 5
6. Pella
7. individualism
8. universalism
9. Rabbi Jochanan ben Zakkai
10. Jabneh
11. Vespasian
12. Superme Council
13. تقویم یهودی قمری است. سال عادی یهودیان شامل دوازده ماه قمری است، اندکی بیش از 1/2 29 روز در هر ماه، و در هر ماه تازه ای یک عید کوچک وجود دارد. ثبوت ماه تازه در دوره ی معبد تنها با کمک محاسبه تعیین نمی شد، بلکه بر اساس رؤیت ماه نیز بود یعنی رؤیت ماه تا زمانی که شاهدان عینی در مقابل سنهدرین بزرگ در اورشلیم ( یا هر مکان دیگری در فلسطین که مقرّ سنهدرین در آن جا بود ) ظاهر نمی شدند و شهادت نمی دادند که آنها ماه جدید را رؤیت کرده اند، اعلام نمی شد، مشروط بر این که چنین شهادتی از سی روز بعد از ماه جدید در روز بعد بدون اعلام شهادت تعیین می شد، زیرا هیچ تردیدی وجود نداشت که ماه در آن زمان تجدید شده بود. هنگام اعلام ماه جدید قاصدان به مناطق دورافتاده ی فلسطین فرستاده می شدند و به جوامع ( یهودی ) روزی را که ماه جدید تثبیت شده بود خبر می دادند، به طوری که آنان می دانستند در چه روزی جشن در آن ماه خاص می توانست برگزار شود. جوامع یهودی در دوره ی آمادگی، که قاصدان نمی توانستند به موقع به آنجا برسند و تاریخ دقیق ماه جدید را به آنها اطلاع دهند، ناگزیر بودند دو روز را جشن بگیرند، برای این که نسبت به برگزاری جشن در روز صحیح اطمینان حاصل کنند. از این رو در دوره ی آوارگی دو روز جشن پدید می آمد. این روال برای یهودیان خارج از فلسطین در برگزاری دو روز جشن حتی پس از رواج و معمول شدن تقویم توسط هیلل دوم ( روحانی بزرگ قرن چهارم )، که به موجب آن همه ی جشن ها صرفاً بر اساس محاسبه تعیین می شد، معمول بوده است. این نه تنها به دلیل احترام به رسم و سنت نیاکان است، بلکه همچنین، همچون ایام گذشته، اعتماد و وابستگی آنها را به فلسطین نشان می دهد.
14. Gamaliel
15. Midrash
16. Midrash Halachah
17. Midrash Aggadah
18. Mishnah
19. Tannaim
20. Rabbi Meir
21. Midrashim
22. Mekilta
23. Rabbi Ishmael
24. Rabbi Judah ben Ilai
25. Rabbi Simeon Ben Yochai
26. Leviticus
27. Numbers
28. Deuteronomy
29. Exodus
30. بر طبق میشنا، مدت ها قبل از دوره ی مسیحی، نسخه ای از متن معیار اسفار خمسه وجود داشت که بر اساس آن کاتبان به تصحیح نسخه هایی که در مالکیت اشخاص بود می پرداختند ( بنگرید به T. Kethuboth 106a )، این نسخه به « لوح معبد »، یا به صورت دیگر « لوح عزرا » معروف بود ( بنگرید به H. H. Danby,The Mishna,Oxfords University Press,1993,pp. 210,626) یوزفوس در Contra Apionem, i 42 از مراقبت فوق العاده ای که صرف صحت و دقت کتاب مقدس می شد سخن می گوید.
31. Joschua ben Chanania
32. Aquila
33. Sinope
34. Pontus
35. Origen
36. Jupiter Capitoline
37. Simeon ben Kocheba
38. Murabaat
39. Barkosiba
40. پانزده نامه دیگر از برکوخبا، همراه با امضای شمعون برکوسیبا در 11 آوریل 1960 در غاری در بحرالمیت به فاصله ی سه مایل و نیمی شمال عین جدی کشف شد، جایی که در آن باقی مانده ی لشکر او پس از سقوط بتار نابود گردید.
41. Serverus
42. Bethar
43. Lydda
44. Aelia Capitolina
45. Ab: ماه یازدهم تقویم یهود. م.
منبع مقاله :
اپستاین، ایزیدور، (1388)، یهودیت: بررسی تاریخی، ترجمه: بهزاد سالکی، تهران، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، چاپ دوم.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید