نویسنده: بردلی هوکینز
ترجمه ی: محمدرضا بدیعی
آیین بودایی مدرن
میراث مشترک
آیین بودایی نه تنها در سرزمین محل تولد خود، بلکه در بسیاری از کشورهای دیگر نیز، اشاعه و گسترش یافته است. اما چرا آیین بودایی چنین امکان مذهبی جذابی را برای بسیاری از فرهنگهای گوناگون در بر دارد؟ آیین بودایی در ادعای برخوردار بودن از شیوه ای برای نیل به دوست داشتنی ترین آرمانهای انسانی – صلح ابدی – با سایر مذاهب فرقی ندارد؛ آیین بودایی در باور به شماری از روشهای دیگر، هر کدام متناسب با خلق و خوها و وضعیت های متفاوت، برای رسیدن به چنین آرمانی از دیگر مذاهب تمایز پیدا می کند. آن طور که در فصل دوم ملاحظه شد، آیین بودایی خیلی زود یک جهان بینی پیشرفته را به وجود آورد. در هسته ی این جهان بینی چیزی وجود دارد که بعداً فیلسوفان غربی آن را با عنوان احساس هراس (1) تعریف کردند؛ آن احساس مبهم دلهره و جدایی که غالباً زندگی را ته رنگ می زند. بودایی ها می گویند این عنصر باطنی هستی انسان، یک بخش اجتناب ناپذیر زندگی است که مسبب آن ناپایداری ذاتی زندگی است.
این مفهوم که کیهان ناپایدار است، یادآور فیزیک مدرن است. فیلسوفان بودایی دوران باستان، به جهان به مثابه ی یک موجودیت ثابت و مادی نگاه نمی کردند، بلکه آن را به سان ابری دایماً متغیر از نیروهای دارای تأثیر بر یکدیگر می دیدند. تحلیل بودایی، ناموافقی و ناپایداری طبیعت هستی، پایه و اساس کلی راه و رسم زندگی است. راه و رسم زندگی نه تنها بر پایه ی درک بودایی از طبیعت واقعیت استوار است، بلکه در عین حال بر درک آن از سرنوشت انسان و عاملهایی که بر آن اثر می گذارند، متکی است. از دیدگاه بودایی، هستی انسان یک گشت و گذار کوتاه بین تولد و مرگ نیست؛ این هستی از میان زمان و مکان لاینقطع امتداد می یابد، ( زیرا بوداییان باور دارند که تقریباً شماری نامحدود از جهانهای متناوب برای این جهان وجود دارند ) و انسان فقط می تواند چشم انتظار یک رشته ی بی پایان از تولدهای مجدد، خواه در این جهان و خواه در جهانهای دیگر باشد.
نیروی محرک در پشت این زندگیها کارمه (2) است، قانون پولادین علت و معلول به این معنی بود که کردار نیک، در بر دارنده ی نتیجه ی نیک و کردار بد در بردارنده ی نتیجه ی بد خواهد بود. این امر، چنین معنی می داد که هیچ امیدی، جز خود شخص وجود ندارد. انسانها، در کاملترین مفهوم، تنها هستند؛ هیچ عامل فوق طبیعی که بتواند انسان را از چرخه ی تولد و مرگ برهاند، وجود ندارد. آموزگاران [ روحانی ] فقط می توانند سمت و سویی را که شخص باید برود، نشان دهند. هیچ مقدار از موفقیت مادی شخصی، نمی تواند رهایی انسان را از راهی که در پیش دارد، فراهم سازد. این تصویر یأس آور فقط با یک چیز منتفی می شود؛ بودا یک راه خروج کشف کرده است، و آن راهی است به سوی نیروانا. اما فرقه های مختلف بودایی، این پیام بنیادین بودا را برای مناسب بودن با محیطهای مختلف، به صورت گوناگون تفسیر می کنند.
تره واده: انضباط زندگی و تولید شایستگی
از میان بسیاری از مکتبهای بودایی که همچنان به حیات خود ادامه می دهند، یکی که به آیین بودایی بودا بسیار نزدیک است، مکتب تره واده است. این مکتب که اکنون فقط در لائوس، و کامبوج متداول است، کهنترین مجموعه ی متنهای مقدس بودایی – شریعت پالی (3) – را حفظ کرده است. اگر ما در جست و جوی یک عبارت ساده برای جمع بندی فلسفه ی آیین بودایی تره واده باشیم، آن عبارت، تلاش شخصی خواهد بود. اساس تجربه ی مکاشفه آمیز بودا بر این درک مبتنی بود که رهایی پیدا کردن از چرخه ی تولد دوباره از راه تلاشی شخصی قابل حصول است. خدایی وجود ندارد که تو را نجات دهد، و آموزگاری نیست که بتواند حقیقت را به تو عرضه دارد؛ صرفاً به وسیله ی تلاش شخصی ماهیت واقعیت می تواند شناخته شود و چرخه ی تولد و مرگ شکسته گردد. بنابراین نجات، در جامع ترین مفهوم این اصطلاح، باید از راه انضباط بخشیدن به جسم و جان حاصل شود.
از دیدگاه بودا، مهم ترین روش برای تجسم شخص به عنوان یک انسان، که خود این رویدادی است بس نادر، عبارت است از تلاش برای نیل به روشن نگری. از آنجا که این امر تکلیف بسیار دشواری است، برای خبرگان امور مذهبی به صورت کاری دایمی تلقی شد. نخستین چیزی که بودا هنگام شروع تبلیغ انجام داد، وضع قوانین لازم برای داوطلبانی بود که در پی نیل به روشن نگری بودند. این قوانین، که به طور کلی به عنوان وینه یه یا انضباط شناخته می شوند، تمام جنبه های زندگی پیرو نیل به روشن نگری را در بر می گیرد. این قوانین هنوز هم در چارچوب محدوده ی زندگی خصوصی راهب بودایی دنیای معاصر اعمال می شود. قوانین مزبور مشخص می کنند که راهب چه نوع غذایی را در چه موقعی باید صرف کند، چه نوع لباسی می تواند بپوشد، با چه کسی می تواند زندگی جنسی داشته باشد، همین طور بسیاری دیگر از جنبه های کوچک و بزرگ زندگی راهب را معین می نماید. کسانی که از این قوانین پیروی می کنند برازندگی داشتن عنوان بهیک خاس (4) و، اگر زن باشند، بهیک خانیس (5) را پیدا می کنند. به طور کلی همه ی اینها سانگه، نظام بودایی، را فراهم می سازند که مظهر تعالیم بوداست.
راهب شدن
در برخی از کشورهای تره واده ای، شخصی که راهب می شود مدت زمانی را که می خواهد در این سمت باقی بماند معین می کند. در دیگر کشورها، تصمیم گیری برای ماندن در این سمت دایمی است ( یا دست کم قصد چنین است ). در هر صورت، روند راهب شدن دارای دو بخش است. بخش نخست این روند پاباجا (6) یا پیش رفتن خوانده می شود. در یک اجرای مجدد، مربوط به موقعی که بودا خانواده اش را ترک کرد، راهب داوطلب هم از مرحله ی وابستگی به زندگی خانوادگی برای عضوبت در سانگه « پیش می رود ». سن معینی برای برگزار کردن این آیین وجود ندارد. معمولاً پدر و مادر در مورد راهب شدن یکی از فرزندانشان از همان سن کودکی او اقدام می کنند. انجام دادن چنین کاری به منزله ی برخورداری از دو مزیت تلقی شده است، یکی برای خانواده ی راهب نوخاسته، که از برگماری او برای سمت راهبانی اعتبار و احترام پیدا می کنند و یکی هم، برای خود راهب جوان است. در زمانهای گذشته، راهبانیت معمولاً یگانه راه تحصیل معارف برای نیل به مقام عالی حکومتی بود. حتی اکنون نیز، بسیاری از اولیای خانواده ها فرزندانشان را برای برخوردار شدن از سواد به آموزشگاه رهبانی می فرستند.
خود آیین برگماری نوآموز برای سمت رهبانی نسبتاً ساده است. زمان برگزاری این مراسم را معمولاً از طریق نگاه کردن به زایچه ی داوطلب رهبانی تعیین می کنند. افزون بر این، وضعیت داوطلب رهبانی به اطلاع خدایان و ارواح محلی می رسد. پس از این، داوطلب مزبور سر خود را
** تصویر:
می تراشد و طبق آیین غسل می کند. آنگاه، او مراسم سه پناهگاه (7) را به جا می آورد و از مسئولان آموزشگاه چند دست ردا و دیگر چیزهایی که در زندگی روزانه مورد استفاده ی راهبهاست، دریافت می دارد. او حالا یک عضو رسمی نظام بودایی است، و از این تاریخ است که ارشدیتش برای نظام بودایی در نظر گرفته می شود. آنچه از پی می آید عبارت است از یک دوره ی آموزشی، تحت سرپرستی یکی از راهبان رده ی بالا. بعد از چند سال کارآموزی، اما نه پیش از فرا رسیدن بیست سالگی وی، کارآموز نوخاسته ممکن است خواستار شرکت در دومین مرحله ی روند سمت رهبانی شود. این مرحله مراسم اوپاسم پادا (8) نامیده می شود. برگزاری این مراسم نشانه ی پذیرش کامل راهب نوخاسته برای ورود به سانگه است. پس از این مراسم، راهب به عنوان معلم راهبان جوان به کار می پردازد. وی در عین حال به عنوان یکی از اعضای تشکیلات رهبانی مشغول خدمت می شود. اگر راهبی بخواهد از نظام رهبانی کناره گیری کند، این کار بسادگی انجام می گیرد. این مورد، مستلزم برگزاری هیچ نوع مراسمی نیست.
اما طبیعی است که راهبها و راهبه های حرفه ای در سانگه، در جامعه ی اولیه ی بودایی تأثیر قابل ملاحظه ای برجا گذاشتند. در حالی که تغییرات در سایر مکتبهای آیین بودایی به تأثیرگذاری کمتری در سانگه منتج شد، آیین بودایی تره واده ای همچنان برای راهب نقشی بسیار برجسته در جامعه قایل است. این امر با توجه به این واقعیت که می گویند راهبها دارای تأثیرگذاری واقعی اندکی بر عامه ی مردمند تا اندازه شگفتی آور می نماید. اما به محض اینکه مذهب گسترش یافت، این طرز تلقی تا حدی دگرگون گشت. برخی از راهبان، با عنوان راهبان جنگل، بر سر جدایی رهبانیت ایدآل بودایی سنتی از مردم کوچه و بازار پای فشرده اند. راهبان دیگر، در واقع اکثر راهبان، با عنوان راهبان روستا شناخته شده اند. راهبان اخیر در پیرامون روستاها به سر می برند، و نقش معلمان آموزشگاه و مبلغان مذهبی محلی را برای توده ی مردم ایفا می کنند؛ اینان راهبانی هستند که به خدمت عامه ی مردم سرگرمند.
برخلاف سایر مذاهب یا سایر صورتهای آیین بودایی، در این مورد بخصوص، مناسک آیین بودایی تره واده ای برای مردم کوچه و بازار به وضوح شاق و دشوارند. گروه های مردم عادی در روز اول ماه نو و روز اول بعد از شب چهاردهم هر ماه قمری گرد هم می آیند. در این گردهمایی، که معمولاً در آن یک راهب نیز حضور دارد، آنان وفاداری شان را به سبک زندگی بودایی با از بر شمردن سه پناهگاه و پذیرش پنج فرمان (9) تجدید می کنند. آنگاه آنان به موعظه ی راهب، که معمولاً جنبه ی تشریفاتی دارد تا حالتی خودجوش، گوش می دهند. بعد از این، آنان ممکن است به یک مراقبه ی کوتاه مدت بپردازند. جشنواره های فصلی بیشتر دارای ویژگی یکسانی هستند و پیرامون زندگی بودا دور می زنند.
از یک لحاظ، در این مراسم حالتی چندان مذهبی مشاهده نمی شود. اما این، تا اندازه ای اشتباهی است که از درک غلط درباره ی تکالیف مذهبی متناسب با بخشهای مختلف جامعه ناشی می شود. از دیدگاه بوداییان تره واده ای، اعمالی مذهبی نظیر مراقبه، جزو وظایف فرد غیرروحانی نیست، آنها اعمالی هستند که قاعدتاً به راهبان اختصاص یافته اند. پرورش بصیرت، به عقیده ی بوداییان غیرروحانی، پیشه ای است دایمی که در این جار و جنجال دنیای مدرن، پرداختن به آن به آسانی امکان پذیر نیست. بنابراین اگر کسی مایل باشد به این نوع کار بپردازد، باید خود را کاملاً وقف آن کند و مانند بودا از دنیا چشم بپوشد. با انجام دادن چنین کاری، شخص از شایستگی فوق العاده ای برخوردار می شود و از این رو، باید مورد احترام بسیار زیاد قرار گیرد. در کشورهای تره واده ای فعلی، دیدن مادربزرگهایی که در اتوبوس جایشان را به راهبان نوجوان می دهند، تعجب آور نیست. به نحوی متناقض، چشم پوشیدن از دنیا، به راهب در همین دنیا مقامی والا می بخشد.
برای درک این مطلب، ما به درک ماهیت آیین بودایی وابسته به عوام در کشورهای تره واده ای نیازمندیم. البته مردم عادی همیشه می توانند به سلک راهبان درآیند (10). اما اکثر آنان ترجیح می دهند در همان وضعیت زندگی ای که از آغاز تولد در آن پرورش می یابند، باقی بمانند. اما این به آن معنی نیست که چنین افرادی فاقد احساسات مذهبی اند، یا نمی خواهند در مناسک دینی شان شرکت داشته باشند، بلکه، آنان در راهی که برای مردم عادی طرح ریزی شده است – راه شایستگی ( پون یه ) (11) – حرکت می کنند. در اصل، سانگه و مردم کوچه و بازار دو نیمه ی یک وجود واحدند. راهبان به توده ی مردم برای تأمین خوراک، پوشاک، و دیگر ضروریات زندگی نیاز دارند. از سوی دیگر، مردم کوچه و بازار هم به راهبان به عنوان سرمشقهای اخلاقی و عاملی برای ایجاد شایستگی نیازمندند. اما معنی این شایستگی چیست؟
ما در اینجا دوباره به مسئله ی کارمه و تولد مجدد برمی گردیم. اگر کسی بداند که تولد مجددی در پیش دارد، و شرط تولد مجدد مطلوب، منوط است به کردارهای نیک، بنابراین، پرداختن به اندوختن ذخیره ای از کردارهای نیک، تا حد امکان، امری است صرفاً خردمندانه. در محدوده ی فرهنگ تره واده ای، اندوختن چنین ذخیره ای از راه دانه (12)، یا دهش، به نتیجه می رسد. بیشترین تأثیر این دهش موقعی است که دریافت کنندگانش راهبان باشند. آنچه تکامل یافته است یک ارتباط مذهبی متجانس است که برای هر دو طرف دارای مزایایی است. علاوه بر این، شایستگی در بر دارنده ی فواید دیگری نیز هست.
در حالی که تره واده ای ها باور ندارند که خدایان بتوانند آنان را به آزادی نهایی برسانند، اما همین خدایان همچنان فواید خاص خود را دارند. موقعی که کسی در مواردی مثل کشت و کار، بیماری، عشق، و غیره نیاز به کمک دارد، رجوع به بودا و راهبانش بیهوده است، زیرا این مشکلات دنیوی به حوزه ی کار این بزرگان مربوط نیست. در این گونه موارد خدایان می توانند کمک کنند، اما باید آنان را مجبور کرد. این کار از راه انتقال دادن شایستگی انجام پذیر است. از آنجا که بوداییان خدایان را به عنوان موجوداتی فناناپذیر تلقی نمی کنند، بلکه فقط دارای عمر طولانی می دانند، معتقدند که خدایان همین که اراده کنند، دوباره متولد خواهند شد. در این صورت، خدایان نیز اگر بخواهند در وضعیتی خوب دوباره متولد شوند، به شایستگی نیاز دارند. اما طبیعت خدا بودن، این امر را به دلایل مختلف، برای به وجود آوردن این شایستگی ناممکن می گرداند. بنابراین، خدایان از این حیث که صرفاً زمانی می توانند شایستگی را کسب کنند که از سوی انسانها به آنان انتقال داده شود، به انسانها وابسته اند. این بوداییان تره واده ای از انتقال دادن این شایستگی در عوض پاداشهای دنیوی راضی هستند.
توجه خاصی که در قبال مراقبه ی راهبان مبذول می شود، به این معناست که آنان بیشتر وقت خود را جدا از عامه ی مردم می گذرانند. اما همیشه قضیه چنین نیست؛ در تعطیلات بودایی مهم، دو گروه بر همدیگر اثر می گذارند. به طور کلی، جشنواره های بودایی درباره ی رویدادهای زندگی بودا ساخته و پرداخته شده اند. افزون بر این، از آنجا که این گونه جشنواره ها در محدوده ی شرایط جامعه های کشاورزی به وجود آمده اند، در عین حال به برخی از مناسبتهای مربوط به چرخه ی کاشت و برداشت تمایل نشان می دهند. جشنواره های دیگر، مانند جشن آغاز سال نو، از جامعه ای به جامعه ی دیگر فرق می کنند.
در کشورهای تره واده ای، به طور مرتب هر دو هفته، یک روز را بر مبنای رؤیت بدر و هلال ماه به برگزاری مراسم مذهبی اختصاص داده اند. این روزها، که روزهای پویا نامیده شده اند، تقریباً با روزهای یکشنبه ی اروپا و امریکا مطابقند. در این ایام، عامه ی مردم پنج فرمان مرتکب نشدن به دروغ گویی، قتل، دزدی، زنا، مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی را رعایت می کنند. عامه ی مردم غالباً چنین روزی را به امور مذهبی مانند رفتن به صومعه برای گوش دادن به موعظه ی یکی از راهبان و پرداختن به مراقبه ای کوتاه مدت سپری می نمایند. این یک سری مشق کلی است که در همه ی تعطیلات مذهبی، در روزهای پویای ماههای قمری خاص، از آن تبعیت می شود. روزهای پویا در کشورهای بودایی غیرتره واده ای برگزار نمی گردند.
از دیدگاه بودایی تره واده، مهمترین جشن سال، روز بدر ماه مه، که وساک (13) نامیده می شود، است. اعتقاد بر این است که روز تولد، روشن نگری، و روز مرگ بودا، هر دو، در این روز ( گرچه در سالهای مختلف ) اتفاق افتاده اند. جشنواره ی مهم دیگر در روز بدر ماه ژوئن برگزار می شود. این جشن نشانه ی آغاز شدن سه ماه طولانی کناره گیری باران (14) ( گاهی اوقات روزه ی بودایی نامیده می شود ) است. در این ایام، راهبان برای نشستن به مراقبه ی متمرکز، از جامعه کناره گیری می کنند. عامه ی مردم نیز در این ایام برای رعایت کردن دقیق تر اصول بودایی تلاش می ورزند. ایام مزبور با مراسم کاتینا، که در طی آن عامه ی مردم برای راهبان رداهای نو و دیگر ضروریات معیشتی را به همراه می آورند، پایان می یابد.
برخی از جشنها فقط در نواحی مشخصی برگزار می گردند. به عنوان مثال، جشن پوسون (15) به سبب ورود تعالیم بودایی به سری لانکا در قرن دوم قبل از میلاد، فقط در این سرزمین برگزار می گردد. همچنین مراسم برگزاری اسالا (16) نیز صرفاً در سری لانکا انجام می گیرد. این جشن، که اسالا پری هارا (17) نامیده می شود، در زمانی که دندان مقدس باقیمانده از بودا در معرض دید عموم قرار می گیرد، با به راه انداختن یک راهپیمایی بزرگ در کاندی برگزار می گردد. در سایر کشورهای تره واده، جشنهای دیگری نیز برگزار می گردد. در حالی که این بخشها رویدادهایی جدی به شمار می آیند، در عین حال اوقات لذتبخشی را فراهم می سازند.
ذن: طریق تهی بودن
آیین بودایی ذن در تقابل شدید با آیین بودایی تره واده ای قرار دارد. خاستگاه اصلی ذن سرزمین هند است، اما تا موقعی که به چین، و آنگاه به کره و ژاپن برده نشد، به کاملترین توان خود نرسید. مسیری را که ذن در آغاز پیمود، از مسیری که اغلب دیگر مکتبهای آیین بودایی پیمودند، متفاوت بود. مکتبهای مزبور به گرد آمدن در صومعه هایی که با گذشت قرنها بیشتر و بیشتر صاحب ثروت و مکنت می شدند، گرایش داشتند. از این رو، راهبان خودشان را در جایگاهی ویژه می دیدند. این راهبان به طور فردی مانند پیروان اولیه ی بودا فقیر بودند، اما به طور گروهی غالباً خارج از حد تصور حریص و مال پرست بودند. آنان، به نحوی فزاینده، از این اموال برای ساختن عمارتهای بزرگی که ماهرانه تزیین می شدند و سخاوتمندانه با اسباب و اثاثیه مجهز می گشتند، خرج می کردند. در حالی که این امر مسافران خارجی را تحت تأثیر قرار می داد، در میان برخی از راهبان بتدریج این احساس پدید آمد که چنین تزییناتی انحرافهایی خطرناک از وظیفه ی اصلی نیل به رهایی از چرخه ی زندگی و مرگند. این جریانهای روشنفکرانه ی جدید بر گسترش و تعیین موقعیت ذن اثر گذاشتند.
از لحاظ فلسفی، اساس ذن مبتنی بر این است که همه ی انسانها از قبل دارای فکر روشن هستند، فقط هنوز از این مطلب آگاه نیستند. بنابراین، هدف ذن آگاه ساختن انسان از طبیعت روحانی خاص خویش است. این امر، نه از راه کتاب آموزشی یا فعالیتهای روشنفکرانه، بلکه از راه مراقبه به نتیجه می رسد. مراقبه ی ذن برای فایق آمدن بر ذهن استدلالی و ثنوی است و همچنین برای هدایت نمودن کارورز ذن به سوی وحدت بخشیدن به موقعیت هستی و حیاتی است که همه ی ما از آن سهم داریم. این امر می تواند به یک یا دو شیوه انجام پذیرد. در مکتب سوتوی ذن، کارورز ذن « فقط می نشیند »، زیرا این مکتب معتقد است که خود عمل تمرکز فکر، فی نفسه برای نیل به روشن نگری کافی است. از دیدگاه فرقه ی رینزایی، این روند اندکی پیچیده تر است. مکتب مزبور از پرسشهای تناقض آمیزی که با عنوان کوآن ها از آنها نام می برند، به مثابه ی ابزاری برای ضربه ی روحی وارد کردن بر افراد در تقابل با افکار ثنوی شان استفاده می کنند. برخی از این کوآن ها، مانند « صدای کف زدن یک دست چه قدر است » یا « آیا یک سگ هم دارای خصلت بوداست »، حتی در خارج از حال و هوای سنت بودایی شهرت پیدا کرده اند.
این آموزش مراقبه ای، همراه با تأکید ذن بر سادگی، ممکن بود شخص را به این فکر بیندازد که ذن، بیشتر جنبه ی مبتنی بر رعایت مناسک آیین بودایی را از بین برده است. در واقع، همین گمان بود که بسیاری از امریکاییان و اروپاییان را درست بعد از جنگ جهانی دوم به تغییر کیش واداشت. اما در واقع قضیه چنین نبود. ذن تحت نفوذ حامیانش، طبقات حاکم قدرتمند و صاحب ثروت ژاپن، قرار داشت. این طبقات، که غالباً دین و دولت را به سان دو روی یک سکه می انگاشتند، معمولاً به توانایی عینی راهبان ذن برای برگزاری مناسک دفاعی مؤثر، بسیار بیشتر از اعمال فلسفی و مکاشفه آمیزی که راهبان تبلیغ می کردند، تمایل نشان می دادند. در حالی که این نوع فعالیت، کاملترین حالتش را در دیگر مکتبهای بودایی مانند شینگون (18) پیدا کرد، همه ی مکتبهای بودایی ژاپنی تا اندازه ای با این تأکید مبتنی بر رعایت آیین و مناسک درآمیخت.
درنتیجه، مناسک، جایگاهی مهم در آیین بودایی ذن داشت، و هنوز هم دارد. در صومعه ها و معبدها یک مراسم نیایش صبحگاهی و یک مراسم نیایش شامگاهی برگزار می شود که سرپرستی آن را، اگر در صومعه باشد، راهب بزرگ، و اگر در معبد باشد، مسئول معبد بر عهده دارد. عامه ی مردم – جز در تعطیلات بودایی بزرگ، که فقط به خبرگان مذهبی اختصاص دارد – می توانند در این مراسم شرکت کنند. در مراسم مزبور، میوه، گل، و بخور به بودا و بودیساتواهای بزرگ مانند منجوس ری و آوالوکیتسوارا پیشکش می شود. چند متن مقدس، بویژه سوترای اصل (19)، متنی موجز که آموزه های فلسفی ذن را در خود دارد، قرائت می شود. در این نیایشها، پیشوایان بودایی اغلب رداهای ابریشمی گلدوزی شده زیبایی بر تن می کنند که از زندگی ساده و بی پیرایه ای که از سوی ذن موعظه می شود، بسیار فاصله دارد. دیدن این گونه مراسم برای کاروزان امریکایی و اروپایی که ذن را از روی کتابها فرا گرفته اند و نه از آموزگاران حی و حاضر، اندکی تکان دهنده می نماید.
در کشورهای بودایی تره واده، راهبان و عامه ی مردم برای برگزاری مراسم بزرگداشت روزهای مهم مربوط به تولد و مرگ بزرگان آیین بودایی گردهم می آیند. اما تعطیلات مذهبی بودایی ماهایانا غالباً با کشورهای تره واده فرق دارند. در ژاپن، بزرگترین کشور ماهایانا، ژاپنی های بودایی مراسم مربوط به تولد، روشن نگری، و مرگ بودا را در همان روزی که این مراسم در کشورهای ترواده ی هم کیش آنها مانند سری لانکا و جنوب شرقی آسیا انجام می گیرد، برگزار نمی کنند. جشن تولد بودا ( هانا ماتسوری ) (20) در هشتم آوریل، روشن نگری ( نهان ) (21) در
** تصویر:
پانزدهم فوریه، و مرگ ( روهاتسو ) (22) در هشتم دسامبر برگزار می شود. روهاتسو معرف یک دوره ی هفت روزه ی مراقبه ی فشرده است. از روزهایی که برای ژاپنی های بودایی دارای اهمیت ویژه اند، جشن چهار روزه ی ابون (23) است که در سیزدهم ژوئیه شروع می شود. این جشن خاطره ی رهایی مادر یکی از شاگردان بودا را از یکی از دوزخهای بودایی، گرامی می دارد. در ژاپن، این ایام به صورت یادبود بزرگداشت یکی از نیاکان از دست رفته درآمده است. برخی از جشنها برای کارورزان ذن بسیار اهمیت دارند. در اکتبر جشن خاطره ی بزرگداشت بودهیدهارما (24)، اولین آموزگاری که ذن را از هند به چین آورد برگزار می شود. همچنین مراسم بزرگداشت آموزگاران بزرگ ژاپنی ذن اجرا می گردند. بزرگداشت خاطره ی رینزایی زنجی (25) در دهم ژانویه، دایتو زنجی (26) در بیست و دوم نوامبر، دگن زنجی (27) بیست و هشتم اوت، و کیزان زنجی (28) در پانزدهم اوت برگزار می شوند. کارورزان پیرو سرزمین پاک، روز بیست و یکم ماه مه را به افتخار بنیانگذارشان، شینران، جشن می گیرند.
واجره یانه: روش مناسک رازورزی
زمانی در حدود سال 500 م. شکل دیگری از تحولات مذهبی در سرزمین هند بروز کرد. در همین زمان بود که هم آیین بودایی به ارائه کردن آن ویژگی هایی که اکنون تنتره نامیده می شوند، پرداختند. به نظر می رسد تنتره تلاشی برای ایجاد شکل دیگر از عمل بوده که از مراقبه های ایستای آیین بودایی دوران پیشین بیشتر پویا بوده است. در این روند، یک شکل جدید رادیکال از آیین بودایی پدید آمد. آیین بودایی واجره یانه نسبتاً با ساختاری متفاوت از دیگر شکلهای آیین بودایی کار خود را شروع کرد. تفاوت مزبور بیشتر از لحاظ روش شناسی است تا فلسفی. آیین بودایی واجره یانه، به جای توجه نکردن به بدن به عنوان وسیله ای برای نیل به روشن نگری، آن را نعمتی مغتنم می شمارد.
درنتیجه، تعالیم راهب بودایی واجره یانه تا اندازه ای از تعالیم مورد نظر راهبان تره واده ای یا ذن متفاوت است. اساس تعالیم تره واده، تکمیل مراقبه به وسیله ی مقررات رهبانی و شناخت متنهای مقدس پالی است. اساس تعالیم ذن تکمیل مراقبه به وسیله ی خود – انضباطی است. اساس تعالیم واجره یانه مبتنی است بر تکمیل مراقبه توسط مناسک عبادی. اما این تأکید بر انجام دادن مناسک، نسبتاً دیر در زندگی راهب فرا می رسد. در وهله ی نخست، او را ملزم کرده اند به خاطر آماده شدن برای تحصیلات مربوط به مناسک عبادی اش، یک دوره ی طولانی را برای یادگیری متون مقدس تحمل کند. به نظر می رسد اعمال تنتره ای در سوق دادن کارورز به نیروانا فوق العاده مؤثر باشند. اما این اعمال فوق العاده هم مخاطره آمیزند.
دسترسی به آنها بدون آمادگی زیاد، عاقلانه نیست و ممکن است به تناسخ در یکی از دوزخهای متعدد بودایی منجر شود. به همین دلیل است که مردم عادی میل دارند از عمل تنتره ای اجتناب ورزند، و استفاده از آن را به خبرگان مذهبی واگذارند.
تنتره چیزی نیست که خود شخص بتواند آن را انجام دهد. این را فقط می توان در شاگردی نزد یک گورو [ = آموزگار دینی ] که خودش نیز همان مسیری را رفته است که شاگرد در آرزوی طی کردن آن است، فرا گرفت، و نزد کسی که بتواند با تجربه هایش او را راهنمایی نماید، آموخت. در واقع، گورو به عنوان شخصی بسیار مهم تلقی می شود، به طوری که غالباً نسبت به او، مانند یک خدای اصیل، با احترام رفتار می کنند. بسیاری از این گوروهای بسیار متعالی، به سان موجوداتی که موافق اراده ی خود قادرند چندین بار تناسخ پیدا کنند، پنداشته می شوند. اینها همان تولکوهایی به شمار می آیند که در سطرهای پیشین به آنها اشاره شد. با راهنمایی یک گوروی باتجربه، نوآموز در مسیر تنتره گام می گذارد.
این امر با تمرینهای مقدماتی شروع می شود. این تمرینها ممکن است از مکتبی به مکتب دیگر فرق داشته باشند، اما آنها از برخی عناصر مشترک برخوردارند. کارورز باید 1000000 سجده به جا آورد. او 1000000 بار نذرهای مذهبی مختلف را ادا می کند و اوراد در نظر گرفته شده برای تزکیه و تمرکز ذهن خود را تکرار می کند. اما باید این را متذکر شد که هیچ کدام از این اعمال در واقع فی نفسه تنتره ای نیستند! این اعمال، که لزوماً سالها وقت می گیرد و انجام دادن آنها از عهده ی بسیاری از مردم هیچ گاه برنمی آید، برای آزمون کارورز تنتره ای آینده و تزکیه ی او برای وظیفه ای که در پیش دارد، در نظر گرفته شده اند. می گویند، انجام دادن این اعمال به خودی خود دارای ارزشند، و بسیاری از مردم، بویژه مردم عادی، این مناسک را بدون قصد فراتر رفتن از آنها، برای تحصیل واقعی تنتره، که معمولاً به عنوان کار اختصاصی راهبان و راهبه ها تلقی شده است، اجرا می کنند. چنین کارورزانی انجام دادن این اعمال را به مثابه ی نهالی که در یکی از حیاتهای آینده ثمر می دهد، در نظر می گیرند.
با انجام دادن کامل این اعمال مقدماتی، شاگرد اکنون برای اینکه گورو وی را به عضویت بپذیرد، آماده است. این مراسم به عضویت پذیرفته شدن، اَبیشِی که (29)، در مورد درس خواندن شاگرد حایز کمال اهمیت است. بدون این، حتی اگر کسی بر متون تنتره ای اشراف یافته باشد، تحصیلات وی بیهوده خواهد بود. اَبیشِی که نه تنها بر عمل یک شخص صحه می گذارد، بلکه در عین حال به آن قدرت می بخشد. شاید از همه با اهمیت تر، این امر شاگرد را در « خانواده ی » کسانی که از متن ویژه یا متنهای در نظر گرفته شده در مناسک استفاده می کنند، قرار دهد. این امر کارورز را برای درک تعالیم شفاهی که به صورت سینه به سینه از سوی آموزگار به شاگرد درباره ی معنای متن تدریس می شود، واجد شرایط می سازد؛، این آموزش بسیار مهم است. در جامعه ی مدرن، ما اعتقاد داریم که این متنها باید فی نفسه واضح باشند، اما در سنتهای تنتره ای، متنی که خودش بوضوح تشریح گردیده بود، بسیار خطرناک دانسته می شد؛ شناخت گنجانده شده درمتن امکان داشت باعث خسارت واقعی شود. در نتیجه، متنها اغلب به زبانی گیج کننده و اسرار آمیز که گاهی زبان تاریک روشن (30) نامیده می شد، به رشته ی تحریر در می آمدند. این بدان معنی بود که متنها به خودی خود، وسیله ی اصلی انتقال دادن تعالیم نبودند، بلکه بیشتر به سان نوعی دستیار حافظه به استادان و شاگردان در یادگیری هرچه بیشتر سنت شفاهی مهم کمک می کردند.
همچنین در موقع اَبیشِی که است که شاگرد، مانتره و مانَدله اش را از ییدام خود دریافت می کند. به نظر می رسد بوداییان واجره یانه به یک طیف وسیع از خدایان و بانو خدایان معتقد باشند. اما از نظر کارورز تنتره، خدایان مزبور، موجودات چندان قائم به ذات واقعی، مانند آنچه ما از نمادهای مربوط به نمونه ی اصلی مراحل روان شناختی و روان رنجوری تلقی می کنیم، نیستند. بدین لحاظ، این خدایان، کارورز را با شیوه ای از تعامل با عاملهای درون ذهن خودش که ممکن است از جهات دیگر فقط در یک سطح ناخودآگاه وجود داشته باشند، و از این رو به طرزهای متفاوت دور از دسترس می باشند، مجهز می سازند. در هنگام پاگشایی، گورو، که با چنین مسائلی کارآزموده شده است، برای شاگرد یک ییدام را جهت کار انتخاب می کند. علاوه بر این، او شاگرد را با یک مانتره ی مناسب برای آن خدا [ = ییدام ] آشنا می سازد. این مانتره، معمولاً از منبع سنسکریت، جوهر ییدام را در یک عبارت کوتاه که شاگرد می تواند در تمام اوقات و تمام مراحل زندگی روزمره ی خود با آن به مراقبه بپردازد، متبلور ساخته است. به وسیله ی آن، شاگرد یک ارتباط روحی دایمی را با درون خویش حفظ می کند.
از ماندله در بیشتر اعمال مذهبی رسمی استفاده می شود. ماندله یک تصویر بسیار پیچیده است که در واقع جهان را، با تمام پیچیدگیهایش، با شاگرد یکی می سازد. به وسیله ی ماندله، فضایی مقدس که دو را یکی می سازد، خلق می شود. ماندله نوعی نقشه ی جاده ی مقدس است که سفر شاگرد را به سوی « کاخ » ییدام وصف می کند. همراه با انجام دادن مناسک و پرداختن به مراقبه با تبعیت از این نقشه، و چیره گشتن بر موانع متعدد که بر سر راه شاگرد قرار می گیرند، وی به هدف نهایی یکی شدن با ییدام نزدیکتر می شود. چنین وحدتی نقطه ی اوج عمل شاگرد است. به وسیله ی آن، وی به شناخت یکسانی اش با واقعیت نهایی (31)، و همچنین نیل به رهایی از چرخه ی تولد و مرگ می رسد.
مناسکی از این نوع، مانند مناسک کالاچاکرا، با سال بودایی و تعطیلات مذهبی تکرار شونده ی آن برابر نیستند. تقویم تبّتی قمری است و از این رو، روزهایی که به جشنها اختصاص دارند، کاملاً با فاصله ی زیاد تغییر می کنند. تبّتی ها تولد بودا را در نهمین روز چهارمین ماه قمری سال جشن می گیرند. آنان سالروز روشن نگری و مرگش را در پانزدهمین روز چهارمین ماه قمری برگزار می کنند. در چهارمین روز اولین ماه، تبّتی ها مون لان چنمو (32) را برگزار می نمایند، که نزدیک به سه هفته را در بر می گیرد. در پانزدهمین روز پنجمین ماه، با اعتقاد به این مطلب که خدایان و بانو خدایان محلی از حامیان تعالیم بودایی اند، هدایایی نثار آنان می شود. از ایام خاص مورد توجه اکثر پیروان فرقه ی گلوگپا [ = کلاههای زرد ] سالروز درگذشت بنیانگذار خویش جی تسونگ خاپا (33) ست که آن را در بیست و پنجمین روز دهمین ماه برگزار می کنند و تولد دالایی لامای کنونی را نیز مطابق تقویم غربیان در ششم ژوئیه جشن می گیرند.
سرزمین پاک: موهبت نجات بخشی امیده بوتسو (34)
پیگیری همه ی مسیرهایی که ما تا اینجا درباره ی آنها بحث نمودیم، برای فرد عادی بسیار دشوار است. پیمودن این مسیرها مستلزم آن است که کارورز جامعه را ترک کند، و برای نیل به هدف مطلوب روشن نگری، ساعتهایی طولانی به مراقبه یا انجام دادن مناسک بپردازد. برای اکثر مردم، پرداختن به این امور نه جالب است و نه راه مناسبی در زندگی دنیوی به شمار می آید. الزامهای خانواده و جامعه، رخصت انجام دادن چنین کارهایی را نمی دهند. در این صورت، آیین بودایی برای این گونه انسانها چه امیدی در بر خواهد داشت؟ این پرسش از همان آغاز تاریخ آیین بودایی مطرح شد، و پاسخهایی که به آن داده شد راه را برای پیدایش تقریباً شایع ترین مکتبهای بودایی – مکتب سرزمین پاک – باز کرد.
ریشه های مکتب سرزمین پاک در هند قرار دارد. همان طور که در فصل سوم کتاب ملاحظه شد، اندیشه های جدید مرتبط با مکتب ماهایانا در هند در حدود صد سال قبل از میلاد شروع به پدید آمدن کردند. یکی از این اندیشه های جدید، این مفهوم بود که جهانی که ما در آن سکونت داریم فقط یکی از سامانه های جهانی فراوانی است که وجود دارند. ما در متون مقدس بودایی می خوانیم که بودا در نزدیکی پایان زندگی اش، یک روز در میان جنگل گردش می کرد که تصادفاً به شاگرد ملازم خود، آناندا، گفت، اگر کسی از او بپرسد، یک بودا می توانست در جهان به طور نامحدود زندگی کند. متأسفانه، آناندا از باهوش ترین شاگردان بودا نبود و او از درک این سخن کنایه آمیز عاجز بود. بودا، بی پروا، آن عبارت را برای خودش تکرار کرد. باز هم آناندا از درخواست پرسش مناسب غافل ماند. بودا یک بار دیگر کوشش کرد و موقعی که آناندا از او درباره ی ماندن در جهان پرسشی نکرد، فوراً آناندا را باخبر کرد که وی بزودی خواهد مرد.
از دیدگاه بوداییان، مرگ بودا نشانه ی سرآغاز رو به زوال گذاشتن پیام بودا در جهان ماست. همین طور که زمان پیش می رود و ما بیشتر از زمان بودا دور می شویم، وضعیت اخلاقی جهان هم رو به زوال ادامه می یابد. در واقع، بسیاری از بوداییان باور دارند که در عصر فعلی وضعیت اخلاقی به قدری رو به زوال گذاشته است که رسیدن به روشن نگری را ناممکن گردانیده است. اما همه ی سامانه های جهانی مانند سامانه ی ما نیستند. دلیل عمده برای ادعای مزبور، این بود که هر کدام از این سامانه های جهانی بودای خاص خود را دارند، و بوداهایی که در آن سامانه ها تجسد یافته اند، مانند بودای جهان ما نمرده اند.
این موضوع بر کل هدف کردار دینی تأثیر گذاشت. از دیدگاه تره واده ای ها، رو به زوال گذاشتن این جهان به معنای این بود که تنها هدفی که آنان می توانستند داشته باشند، عبارت است از یک تولد دوباره ی مطلوب در زمانی از آینده به هنگامی که یک بودای جدید، مایتریا (35)، در روی زمین برای احیا کردن ایمان بودایی پدیدار خواهد شد. اما بسیاری از بوداییان ماهایانا، یک گزینه ی امکان پذیر مستقیم تری در نظر داشتند، تولد دوباره در یک جهان پاکتر، و متفاوت. این جهانها کلاً با عنوان سرزمین پاک معروف شدند. به بوداهایی که آیین بودایی را در این جهانها بنیان نهاده بودند، شاگردانی که تا اندازه ای از لحاظ درک باهوش تر از آنانده ی بیچاره بودند پیشکش می شد. بنابراین، این بوداها برای همیشه به زندگی ادامه می دادند. در نتیجه، جهانهایشان نه تنها مانند جهان ما رو به زوال نمی گذاشتند، بلکه واقعاً تا اندازه ای، از دید ما، از بهشت بهتر بودند. در واقع، آنها به اندازه ای کامل بودند که هر کس در چنان جهانی متولد می شد، حتماً می توانست از لحاظ معنوی به مرحله ای پیشرفت کند که در طی یک عمر به روشن نگری نایل آید.
هدف بودایی ها در جهان، همان گونه که بودایی های سرزمین پاک آن را مجسم کردند، تولد دوباره در یکی از این جهانهای سرزمین پاک بود. اما، یک مشکل وجود داشت، بوداییان سرزمین پاک معتقد بودند که جهان ما به اندازه ای فاسد شده است که خود ما هیچ کاری نمی توانیم انجام دهیم تا مطمئن شویم که برای تولد دوباره مان در سرزمین پاک بسنده باشد. از حسن اتفاق، انسانها حامیانی فوق طبیعی در میان بوداهایی که بر این سرزمینها [ = جهانهای دیگر ] فرمانروایی می کردند، داشتند – بوداهای دیانه – مشهورترین اینها آمیتابها (36) یا، آن طور که در ژاپن نامیده می شود، امیده بوتسو بود. مانند همه ی بوداها و بودیساتواها، آمیتابها نذر کرده بود که تمام انسانهای هوشمند را نجات دهد. در این مورد، معنی ادعای مزبور این بود که هر کس از او با ایمان کامل درخواست کند که در سرزمین پاک وی دوباره متولد شود، او به درخواست کننده کمک خواهد کرد. این امر دستیابی شخص را به روشن نگری در تولد دیگرش تضمین خواهد نمود.
در یک آن، این مفهوم جان تازه ای به زندگی آیین بودایی دمید. مراقبه، مناسک، و یادگیری متن مقدس صرفاً ممکن بود از عهده ی کسانی برآید که قادر بودند اوقات فراوانی را برای پرداختن به این گونه اعمال صرف کنند. از این سخن چنین استنباط می شد که انجام دادن این کارها فقط مختص کسانی است که یا از دنیا دست کشیده اند یا بدون نیاز به دیگران از ثروت کافی برخوردارند. اما اصول اساسی سرزمین پاک، مبنی بر اینکه رستگاری به ایمان بیش از اعمال وابسته است، به این معنی بود که مردم عادی، کسبه، و روستاییان از این پس می توانستند کاملاً به عبادت بودایی بپردازند.
درباره ی این موضوع، از این پس یک رشته اعمال مذهبی و آثار ادبی برای آن دسته از مردمی که تا آن موقع به کارکنان حامی راهبان و راهبه ها تنزل داده شده بودند، پدید آمد. در حالی که روستاییان می توانستند به سبب بخشش [ مال ] به مرحله ی شایستگی نایل شوند، در عین حال می توانستند به سبب کمک به انسانهای فوق طبیعی در آرزوی رستگاری باشند. با تکرار وردهای کوتاه و دعاها، طبقات فرودست می توانستند در آن واحد، هم کار و هم عبادت کنند. پرداختن به این امور، توأم با سفرهای زیارتی به شهرهای مقدس در هر موقع که امکان داشته باشد و حمایت از راهبان، به صورت خصیصه ی پیروان طریق سرزمین پاک درآمد.
به نظر می رسد سرزمین پاک که در هند به یک مکتب بزرگ تبدیل نشد، موقعی که در شرق آسیا رایج شد پیشرفتش بسرعت افزایش یافت. یکی از دلایل این امر آن بود که هم چین و هم ژاپن به ترتیب عده ی زیادی مبلغ بااستعداد تربیت کردند. بدبختانه، دفاع این مبلغان از آموزه ی سرزمین پاک، غالباً از سوی مقامهای روحانی و غیرروحانی به عنوان مخالفت با حکومت تلقی می شد، به طوری که گاه به گاه مورد اذیت و آزار قرار می گرفتند. تمام اینها در ذهن عامه ی مردم این اندیشه را تقویت می کرد که آیین بودایی سرزمین پاک، آیین بودایی متعلق به مردم است، در حالی که دیگر شکلهای آیین بودایی به طبقه ی فوقانی جامعه تعلق دارد. درنتیجه، آیین بودایی سرزمین پاک به نحوی بسیار گسترده در سراسر جامعه ی متعلق به طبقات فرودست چین و ژاپن شیوع پیدا کرد. از این رو، شگفتی آور نیست که بدانیم اولین آیین بودایی که به سرزمین امریکا رسید آیین بودایی سرزمین پاک بود که توسط همین مردم وابسته به طبقات پایین که در جست و جوی زندگی بهتر مهاجرت کرده بودند، به ارمغان آورده شد.
پینوشتها:
1- Angst
2- Karma
3- The Pali Canon
4- Bhikkus
5- Bhikkunis
6- Pabbajja
7- Three Refuges، عمل اعلام علنی وفاداری شخص به بودا، آموزه اش، و نظام بودایی. ن.
8- Upasmpada
9- Five Precepts، اصول اخلاقی بودایی که به همه ی بوداییان مربوط می شود. این اصول عبارتند از خودداری کردن از کشتن، دروغ گویی، دزدی، زنا، و شرب مسکرات. ن.
10- فقدان راهبه های بودایی در کشورهای فعلی تره واده ای، بازتاب یک رویداد تاریخی است تا مسئله ی جنسیت به طور عمدی. در واقع، زنان همچنان یک نقش مذهبی بسیار مؤثر، اگرچه غیررسمی، را در این گونه کشورها ایفا می کنند. افزون بر این، جنبشی برای معمول کردن سِمَت راهبگی در کشورهای تره واده ای در حال شکل گیری است. راهبه ها همچنان در آیین بودایی ماهایانا و واجره یانه به امور مذهبی می پردازند. ن.
11- Punya
12- Dana
13- Wesak
14- Rain Retreat
15- Poson
16- Esala
17- Esala Perihara
18- Shingon
19- Heart Sutra
20- Hana Matsuri
21- Nehan
22- Rohatsu
23- Obon
24- Bodhidharma
25- Rinzai Zenji
26- Daito Zenji
27- Dogen Zenji
28- Keizan Zenji
29- Abhiseka
30- Twilight language
31- Ultimate Reality
32- Monlam Chenmo
33- Je Tsongkhapa
34- Amidabutsu
35- Maitreya
36- Amitabha
منبع مقاله :
هوکینز، بردلی؛ (1392)، آیین بودا، ترجمه ی محمدرضا بدیعی، تهران: نشر امیرکبیر، چاپ پنجم