استاد شهید مرتضی مطهری(ره) به طور نسبتاً جامع و موشکافانه، به این ابهام و شبهاتی از این دست، پاسخ داده است. پاسخ داده اند. استاد میگوید:
“از خصوصیات دین مقدس اسلام این است که همیشه روی حاجتهای ثابت انسان، مهر ثابت زده است، اما حاجتهای متغیر انسان را، تابع حاجتهای ثابت قرار داده است، (بدون ابنکه از متغیر بودن آنها چشم بپوشد و به آن بیاعتنا باشد)… شما گاهی وقتها ممکن است به این مسئله برخورد بکنید که در بعضی از امور، سیره پیامبر با سیره یکی از ائمه علیهم السلام، متفاوت است، با سیره و روش علی ابن ابیطالب ـ علیه السلام ـ یا یکی دیگر از ائمه علیهم السلام، فرق میکند. میبینید که امام حسن صلح میکند، امام حسین میجنگد. میبینید علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ لباسش از دو جامه ساده تشکیل شده است، در صورتی که حضرت زین العابدین، لباس خزّ میپوشد. ایشان برای خودشان هر سال لباس خزّ نو تهیه میکرد، ولی در سیره پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ این دو امر مختلف پیدا نشده است. در کتاب کافی آمده است که سفیان ثوری یک روز بر امام صادق وارد میشود. حضرت لباس سفید بسیار لطیفی، مانند پوست نازک تخم مرغ پوشیده بود. تا چشمش به آن لباس افتاد، به حضرت اعتراض کرد که چرا شما باید یک همچو لباسی بپوشید؟ حضرت فرمود: مگر چه عیبی دارد؟ سفیان گفت شما مگر باید از اهل دنیا باشید؟ حضرت فرمود اساساً تمام نعمتهای دنیا مال صالحین است، نه مال فاسقین! سفیان! یک وقت هست که به خاطر بیماری و روی غرض حرف میزنی و یک وقت هست که اشتباه کردهای! اگر اشتباه کردهای، باید برایت توضیح بدهم. سفیان برخاست رفت. بعد عدهای از مقدسها و همفکرهایش آمدند به حضرت عرض کردند: رفیق ما سفیان نتوانست جواب ترا بدهد، ولی ما آمدهایم با شما مباحثه بکنیم. ما آن حرفی را که زدی قبول نداریم. امام فرمود بسیارخوب، ما اگر بنا باشد با هم مباحثه کنیم، چه اصلی را باید ثابت قرار بدهیم؟ گفتند قرآن. حضرت فرمود: هیچ چیز بهتر از قرآن نیست! امّا به شرط اینکه آن را بفهمید. بعد حضرت فرمود: من میدانم عمده حرفی که در دل دارید، مسئله سیره پیامبر و صحابه است. چیزی که در ذهن شما هست این است که پیامبر و حضرت علی علیهما السلام که از این لباسها نمیپوشیدند، تو چرا میپوشی؟ فرمود شما این را نمی دانید که این مسئله، مربوط به اسلام نبوده است، مربوط به زمان است. اگر پیامبر در زمان من بود مثل من لباس می پوشید، اگر من هم در زمان پیامبر بودم، مثل او لباس میپوشیدم. در این مورد آنچه در اسلام اصالت دارد، مواسات است؛ یعنی مسلمانان باید احساس همدردی بکنند، مسلمان باید حقوق واجب مال خود را بدهد. این هم باز یک امر ثابت است و در تمام زمانها هست. مسلمان باید اعتمادش به خدا باشد نه به پول. این همان معنای واقعی زهد است. بعد فرمود: و امّا اینکه انسان نوع لباسش را چگونه باید انتخاب بکند، این دیگر مسئله زمان است. در زمان پیامبر وضع عمومی مردم بسیار سخت و ناگوار بود…
وقتی حضرت رسول به خانه فاطمه ـ سلام الله علیها ـ میآید و میبیند پردهای آویخته است فوراً بر میگردد. حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ حسّ کرده فوراً پرده را میکند و آن دستبند نقره را که در دست داشت از دست در میآورد و خدمت حضرت میبرد که این را بفقرا انفاق بکند. این، اصل مواسات است. در آن زمان مواسات ایجاد میکرده که حتی یک پرده هم در خانه شخص پیدا نشود، اما حالا در عصر ما عصری که بزرگترین امپراطوری دنیا تشکیل شده است، زندگی مردم عوض شده است، ولی باز من باید از حدّ معتدل خارج نشوم. لباسی که امروز من میپوشم لباس معتدل امروز است؛ یعنی در اسلام پارچه اصالت ندارد که حتماً باید یک نوع لباس بپوشند، بلکه اسلام اصولی دارد که طبق آن باید لباس بپوشند، آن اصول، ثابت است. اصولی است که وظیفه انسان را به حسب زمان تغییر میدهد. اگر چیزی در نظر اسلام اصالت داشته باشد، دیگر تغییرپذیر نیست. اما چیزی که اسلام روی آن مُهر نزده است، به عنوان لباس است، شکل اجرایی برای چیزی است که مُهر به آن زده است. پس ببینید اینجا زمان، تکلیف را عوض میکند. اگر این جور نبود. اگر این مسائل جزئی، اصالت میداشت، محال بود که علی ابن ابیطالب ـ علیه السلام ـ یک جور عمل بکند و یکی از ائمّه جور دیگر. عبادت خدا اصالت دارد، خوف خدا اصالت دارد، مواسات و رسیدگی به فقرا اصالت دارد. همان کاری که را که علی ابن ابیطالب ـ علیه السلام ـ کرده؛ حضرت سجاد ـ علیه السلام ـ هم کرده است. علی ابن ابیطالب ـ علیه السلام ـ از شب تا صبح مشغول میشود به عبادت، حضرت سجاد هم همین طور. حضرت امیر شبانه به سرپرستی فقرا رفته است و حضرت سجاد هم رفته است، امام رضا هم رفته است، همه از فقرا دلجویی کردهاند. اما اینکه خود شخص چه جور لباس بپوشد، این دیگر مربوط به زمان است.”
معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:
کتاب اسلام و مقتضیات زمان نوشته شهید مطهری، به ویژه 5 بخش علت تغییر متقضیات زمانها، دو نوع تغییر در زمان، مقتضیات زمان(1)، مقتضیات زمان(2)، تغییرات زمان در تاریخ اسلام، میباشد.