به عنوان نمونه و به منظور مقایسه، به مواردی از نگاه ملت ها، ادیان و افراد مختلف به زن، به نقل از مقاله ای با عنوان« نگاهی به شخصیت و حقوق زن در اسلام و سایر ملل» ( چاپ شده در ماهنامه رواق اندیشه، شماره 23) اشاره می کنیم:
هند:
گرچه از روزگاران قدیم، هند دارای علم، تمدن و فرهنگ بوده است اما زنان در آن دچار وضعیت نابسامانی بوده اند. زن در هند قدیم، قبل از ازدواج، ملک و برده پدر و پس از ازدواج، ملک و برده ی شوهر بود. پس از مرگ شوهر نیز او را با لباس های فاخر و به صورت آرایش کرده، همچون شب عروسی و زفاف، همراه با جسد شوهرش، زنده درآتش می سوزاندند. زن از مردگان خود ارث نمی برد و بدون اذن و رضایت او، شوهرش می دادند. اقوام هندی معتقد بودند زن، سرچشمه گناه و منشأ سرشکستگی اخلاقی و روحیات منفی جامعه است. همچنین برای او، شخصیت مستقل انسانی قائل نبودند.
مصر:
در مصر قدیم، پدران از شنیدن خبر ولادت پسر، خشنود و از شنیدن خبر ولادت دختر، بسیار افسرده و ناراحت شده و رنگ چهره آنان تغییر می کند. جالب توجه این که برای شناسایی جنین، تجربیاتی داشته و از این را دختران را قبل از تولد سقط می کردند. مصریان قدیم با حرص تمام، اصرار بر خانه نشینی زنان داشته و زنان هرگز نمی توانستند از خانه های خود بیرون آیند، مگر برای خدمت گذاری کاخ ها و خدایان و در نهایت خواری و پستی.
یونان:
زن یونانی نموداری از درک اسفل و از جهت اخلاق زندگی، در نهایت پستی و ذلت بود. زن در یونان قدیم، فاقد شخصیت اجتماعی بوده و نقشی در تمدن یونان آن عصر نداشت. او از یک سو در خانه پنهان نگه داشته می شد و از سوی دیگر در مقطعی، به صورت عشرتکده ای سیار، یه عفت فروشی می پرداخت. یکی از مورخان یونانی می نویسد: « باید زن همانند خودش در خانه محبوس باشد. » دموستن، خطیب معروف یونانی می گوید: « ما زنان هوسران را برای یکی از دوستان خود بخشید. در عرف آن زمان، مرد اگر سنین جوانی را گذرانده بود، وظیفه داشت مرد جوانی را برای همبستری زن خود پیدا کند. ولی زن در صورت داشتن رابطه جنسی بدون اذن شوهر، مستحق قتل بود. در میان یونانیان، زن مانند برده خرید و فروش می شد. در برابر پدر و شوهر، حق مالکیت، معاشرت و حیات نداشت و پدر یا شوهر می توانستند زن و دختر خود را فروخته، قرض یا اجاره داده و یا او را بکشند.
روم:
مقررات روم باستان به مرد اجازه می داد حتی زن خود را به قتل برساند. البته با پیشرفت تمدن روم، سختگیری ها بر زنان اندکی تخفیف یافته و آزادی نسبی به آن ها داده شد، اما در عوض، فساد و فحشاء و هرزگی زنان، رواج فراوانی یافت. در تمدن روم که چهار قرن قبل از میلاد پایه گذاری شد، زنان جزء جامعه بشری و حتی عضو خانواده نبوده و خانواده فقط از مردان تشکیل می شد. زنان حق شکایت به دادگاه را نداشتند. همچنین مجاز به داد و ستد نبوده و معاملات آن ها رسمی نبود، و ثبت نمی شد.
آشوری ها:
از آداب و رسوم آشوری ها آن بود که اگر جرم زن نسبت به اسراف و تبذیر در اموال شوهر، در دادگاه ثابت می شد، شوهرش حق داشت او را در آب غرق کند. در سرزمین بابل که مرکز تمدن کلدانیان و آشوریان بود، سالی یک بار، دخترانی را که به سن زناشویی رسیده بودند در یک جا جمع کرده و هر یک را بر اساس میزان زیبایی ، به نرخی می فروختند.
چین:
در دوران های بسیار دور، در میان اقوام و ملل چینی هیچ اثری از فرهنگ و تمدن نبود. حتی فرزندان پدران خود را نمی شناخته و همچون حیوانات فقط مادران خود را می شناختند. تا این که شخص حکیمی به نام فوه سی، 2736 قبل از میلاد، دستورات و مقرراتی برای زندگی اجتماعی آن روز تنظیم نموده و تا حدی به اوضاع و احوال آشفته مردم سر و سامان داد. ولی با کمال تأسف، سهم زن در آن جز فرمانبری برده وار( بدون داشتن هیچ گونه حق اعتراض) چیز دیگری نبود. درآن تمدن برای دختران، سهم الارث وجود نداشت، زیرا دختران را فرزند خود نمی دانستند.
عربستان:
وضع اقوام و ملل عرب قدیم، اعم از اقوام متمدن( مانند یمن) و طوایف غیر متمدن( در شبه جزیره عربستان) از نظر آداب و رسوم، کم و بیش همچون ملل و طوایف دیگر جوامع انسانی آن روز بود. ظلم به زنان و زنده به گور نمودن دختران، نمونه ای از نوع رفتار اعراب جاهلی با جنس مؤنث است.
یهودیت و مسیحیت:
زن در دیدگاه و عقیده یهود و مسیحیت تحریف شده نیز وضعیتی نابسامان داشت. مثلاً از نظر برخی یهودیان، پدر می توانست دختر نابالغ خود را بفروشد. کشیشان مسیحی نیز زن را عامل و مظهر شیطان و موجب فساد و فحشاء می دانستند و تا مدت ها پیرامون این مسأله در مدارس خود تحقیق می کردند که آیا زن می تواند مانند مرد، خدا را عبادت کند یا نه؟! آیا می تواند داخل بهشت شود یا نه؟! آیا زن انسان است و روح داد یا نه؟! آیا می تواند جاوید بماند یا ماده ای فانی بوده و روح مجرد ندارد؟! در مسیحیت به علت رواج فرهنگ تنفر از زن و بی ارزش بودن او، عزوبت مرد امری ممدوح بوده و ازدواج در نظر آن ها، دامی از طرف شیطان برای سقوط در جهنم محسوب می گردید. زن در دیدگاه آنان، جرثومه گناه و پلید بالذات بود.
بردون، درکتاب خود به نام« ابتکار نظام» می نویسد: « همانا وجدان زن کمتر از وجدان ما مردان است، به همان اندازه که عقل او کمتر از عقل ماست. »
ژان ژاک روسو، فیلسوف فرانسوی مسیحی مذهب در کتاب مشهور خود به نام« قرارداد اجتماعی» ، نظریه انقلابی معروف خود که تأثیرگذار بر انقلاب کبیر فرانسه بود را منتشر ساخت. وی می گوید: « زن نه برای آموزش علم و حکمت آفریده شده و نه برای تفکر و اندیشه و نه برای فن آوری. »
نیچه، فیلسوف آلمانی می گوید: « راه و رسم مرد، اراده و راه و رسم زن، فرمانبری است. زن را با حقیقت چه کار؟! مهمترین موضوع برای زن، ظاهر و زیبایی است. وقتی به سراغ زن می روید، شلاق را فراموش نکنید. »
علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه در بیانی جامع می فرمایند: « برخورد امم غیر متمدن با زن، مانند برخورد با حیوانات بود. او را از پدر، شوهر یا فرزند، برای فرزندآوری، خدمت یا همبستری می خریدند، می فروختند، اجاره می دادند، می بخشیدند و قرض می دادند. در قحطی ها و جشن ها او را می کشتند و می خوردند. حتی مرد حق داشت او را بی دلیل بکشد و دفن کند و یا او را مانند حیوانات صحرایی غیر مفید، بدون غذا رها کند تا بمیرد. در مقابل زن موظف بود خواسته یا ناخواسته از مرد – پدر یا شوهر- اطاعت بی چون و چرا کند. او در هیچ یک از کارهای خود استقلال رأی و عمل نداشت و شگفت آور این که در برخی از قبایل، چنین رسم و سنت بود که زن پس از زایمان، فورا برای انجام کارهای خانه برمی خاست و شوهرش به جای او در بستر او می خوابید و استراحت می کرد!»
منبع مقاله: (1389)، کارگاه آموزشی نگرشی دیگر به حجاب، مشهد، مؤسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلامی ، معاونت تحقیق، چاپ سوم بهار 1391.