نویسنده: محمدرضا کوهی
ابزارهای کارآمد زن در تحکیم شخصیت و ازدیاد محبوبیت در نظام خانواده
راز تفاوت ساختار جسمی و روانی زن و مرد
زن و مرد از نظر ساختار روانی و جسمی تام و کامل آفریده شده اند، اما در مقایسه با یکدیگر، هر کدام دارای ویژگی هایی هستند که دیگری در پاره ای از آنها ضعیف تر است و برخی دیگر را هم به کلی ندارد. این امر ضمن آن که وظایف آنان را در زندگی روشن می سازد، سبب می شود که هر کدام از مرد و زن به یکدیگر احساس نیاز نموده و زمینه ی جذب به سوی هم و تشکیل خانواده فراهم گردد.
از همین رو اگر هر کدام از زن و شوهر رفتار و اعمال خود را در زندگی بر اساس ساختار وجود، ویژگی ها و وظایف تکوینی (خلفت) و تشریعی (دستورهای الهی و دینی) خویش تنظیم نمایند و جایگاه و منزلت خود را شناخته و از آن تجاوز نکنند، زندگی آنان سرشار از صلح، صفا و همسر دوستی خواهد بود.
بر این اساس خداوند حکیم زن را به جاذبه ها و ویژگی های خاصی مجهز نمود که از یک سو مرد خود را نیازمند به آنها دیده و به سمت زن گرایش می یابد و از سوی دیگر زن در پرتو آن خصوصیت ها نزد همسرخود از محبوبیت و جایگاه ویژه ای برخوردار می شود.
پس تنها راه استحکام و افزایش محبوب و معشوق بودن زن نزد همسر آن است که اعمال، رفتار و گفتارش هماهنگ با فطرت، طبیعت و ساختمان وجودیش باشد و به کج راهه و انحراف کشیده نشود و کارایی آن محبوبیت تکوینی و ابزارهای خدادادی را که به منظور نفوذ معنوی در قلب همسر و جذب او به طرف خویش، به زن عطا شده از بین نبرد، بلکه در تقویت و استمرار آنها بکوشد.
چه بسیار زنانی که با معرفت و آگاهی از تأثیر جاذبه های روحی، عاطفی و جسمی خویش در دل و روح مردان، از این موقعیت ویژه در بالا بردن ارزش خود و حفظ و افزایش محبوبیت خویش نزد همسرانشان و در نتیجه رسیدن به خواسته های معقول و مشروع خود بهترین استفاده را می برند و آن گونه که باید، حیات خانوادگی خود و همسرانشان را به سوی حق و حقیقت به حرکت درمی آورند.
در مقابل، برخی از زنان با سوءاستفاده از آن جاذبه های زنانه و نعمت های الهی و رعایت نکردن عفاف و حجاب عفیفانه ی اسلامی، خلع سلاح شده و تأثیر جاذبه های خود را به تدریج نزد همسر حال یا آینده خویش از دست می دهند؛ در نتیجه شخصیت و محبوبیت آنها متزلزل خواهد گشت و با انبوهی از حسرت در دنیا و آخرت دست به گریبان می شوند. استاد فرزانه شهید مطهری در این باره چه زیبا فرموده است:
استاد بزرگ، شهید مطهری در این باره می فرماید:
حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گران بها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است. زن با هوش فطری و با یک حس مخصوص به خود دریافته است که از لحاظ جسمی نمی تواند با مرد برابری کند و اگر بخواهد در میدان زندگی با مرد پنجه نرم کند از عهده ی زور و بازوی مرد بر نمی آید و از طرف دیگر نقطه ضعف مرد را در همان نیازی یافته است که خلقت در وجود مرد نهاده است، که او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهر معشوقیت و مطلوبیت قرار داده است… وقتی که زن مقام و موقع خود را در برابر مرد یافت و نقطه ی ضعف مرد را در برابر خود دانست، همان طور که متوسل به زیور و خودآرایی و تجمّل شد که از آن راه، قلب مرد را تصاحب کند، متوسل به دور نگهداشتن خود از دسترس مرد نیز شد، دانست که نباید خود را رایگان کند، بلکه بایست آتش عشق و طلب او را تیز کند و در نتیجه مقام و موقع خود را بالا برد. (1)
در این جا، به توفیق الهی آن ابزارها و جاذبه های زنانه را که در تحکیم شخصیت و افزایش محبوبیت او در نظام خانواده نقش به سزایی دارد ذکر کرده و به تحلیل و بررسی هر کدام در باره ی زنان عفیف و با حجاب و زنان بی حجاب و بدحجاب می پردازیم.
برای تبیین این مطلب مهم به ذکر مقدمه ای ـ شامل یک اصل روانی و دو فرع مربوط به آن ـ اشاره می کنیم، اصل روانی و طبیعی این است:
زن مظهر محبوب بودن و مرد مظهر محب بودن
از آن جا که زن در نظام آفرینش، مظهر جمال و زیبایی خداوند جمیل است همواره معشوق و محبوب مرد قرار گرفته و مرد، محبّ و عاشق او محسوب می گردد و به دلیل پوشش و حجاب اختصاص به زن دارد.
و این تدبیر حکیمانه خداوند است که در پرتو ایجاد تفاوت های روانی و جسمی در زن و مرد تحقق یافته است؛ زن را در بُعد روحی و روانی از عفت و حیای زیاد و احساسات پاک و عواطف سرشار برخوردار کرده و در جنبه ی جسمی او را لطافت و زیبایی بخشیده و از جهت صدا و لحن، آهنگی ظریف و شیوا به او ارزانی داشته و از رهگذر این امور مرد را مجذوب زن نموده است.
از آن طرف مرد را در بُعد روحی از قوه ی اندیشه و تدبیر نظری ـ جدای از عقل عملی و عبادی که مشترک است ـ بیشتر و از حیث جسمانی خشن تر و قویتر و در صدا و سخن لحنی ضخیم و بم برخوردار کرده است؛ بنابراین مرد در میدان جاذبه ی اخلاقی، عاطفی و جسمی زن قرار گرفته و طبیعتاً به سوی او جذب می شود و در نتیجه زن محبوب و دلدار بوده و مرد هم محب و دلداده است.
از جمله فایده های چنین جذب و انجذاب و عشق و عاشقی میان مرد و زن، ایجاد وحدت و زندگی مشترک، حفظ و استحکام نظام خانواده، تأمین آرامش زوج ها در کنار هم در اثر مکمل یکدیگر بودن در زندگی، رسیدن به کمال و هدف زندگی و آفرینش و نیز تولید و تربیت فرزندان صالح و سالم است. از سوی دیگر این تدبیر حکیمانه الهی به فرموده استاد فرزانه، شهید مطهری:
بهترین ضامن حیثیت و احترام زن و جبران کننده ضعف جسمانی او در برابر نیرومندی جسمانی مرد و هم بهتری عامل حفظ تعادل و توازن در زندگی مشترک آنهاست. (2)
این اصل روانی در زن و مردـ محبوب بودن زن و عاشق بودن مردـ فروعاتی دارد که دو مورد را بیان می کنیم:
نیاز زن به محبوب شدن و نیاز مرد به عاشق بودن
زن در نظام تکوین، چنان که گفته شد، مظهر محبوبیت است، لذا نیاز و علاقه ی طبیعی او این است که قلب مرد را تسخیر کرده و محبوب دل او باشد، آن هم به صورت همیشگی و مادام العمر. مرد نیز بنابر آن که مظهر طلب و محب بودن است؛ نیازمند همسری دلخواه است که عاشق و دلداده ی او باشد.
در پرتو این نیاز دوسویه، زن و مرد به هم گرایش پیدا کرده نسبت به یکدیگر و پیوند خانوادگی و تداوم آن علاقمند می شوند و بدین ترتیب زمینه ی نیل به اهداف ارزشمند ازدواج فراهم می گردد. به قول ویل دورانت: «زن وقتی زنده است که معشوق باشد و توجه کردن به او مایه ی حیات اوست». (3)
البته محبت زن و مرد دوسویه است و هر دو به مهر و محبت نیازمندند، اما آن چه مورد بحث است آن است که زن به مقتضای طبیعتش دوست دارد در قلب یک مرد جا گرفته و او را برای همیشه نزد خود نگاهدارد، لذا گفته شده هیچ لذتی برای زن بالاتر از این نیست که همیشه در کنار مرد مورد علاقه اش به سر برد و خوشبختی خود را در این می داند.
اختلاف طبیعی زن و مرد در عشق و محبت ابتدایی
از آن جا که زن، محبوب و معشوق بوده و مرد محب و عاشق می باشد، عشق و محبت زن باید به صورت پاسخ گویی به نیاز و عشق مرد باشد، نه به شکل عشق ابتدایی؛ عشقی که از ناحیه ی زن شروع شود، بدون این که مرد آن را خواسته باشد، غالباً با شکست رو به رو شده و به شخصیت زن آسیب می رساند و در صورت تحقق ازدواج، مشکلات زیادی پدید خواهد آمد؛ از جمله این که مرد به هنگام بروز اختلاف ها و درگیری های خانوادگی، آن را به عنوان حقانیت و برگ برنده برای خود به رخ زن می کشد و او را دچار آزردگی بیشتر می گرداند.
اما اگر علاقه و عشق زن، سازگار با طبیعت و ساختار وجودیش باشد و در بردارنده ی عکس العمل مثبت و پاسخ گوی محبت مرد گردد، در این صورت چنین محبتی همیشگی و پایدار است، مگر آن که عشق و دلدادگی مرد دروغین و برخاسته از شهوت و خودخواهی بوده و یا علاقه اش به زن بنا به علت هایی، کاهش و یا زایل گردد که در این صورت محبت زن نسبت به شوهر نیز از بین خواهد رفت.
بر این اساس خواستگاری نیز باید از ناحیه ی مرد باشد، زیرا خواستگاری از طرف زن بر خلاف طبیعت، محبوبیت و حرمت اوست. همان گونه که ارتباطات دوستانه با وعده ی ازدواج از ناحیه مرد نیز این چنین است، بلکه به مراتب ضربات کوبنده ی آن بر شخصیت و مقام معشوقیت زن بیشتر است و غالباً چنین وعده هایی نیز چیزی جز فریب و اغفال دختران نیست و منجر به باختن زن و از دست دادن سرمایه دوشیزگی است و چه بسا سرآغاز انحرافات و آلودگی های بیشتر می گردد.
استاد شهید مطهری می فرماید:
خلاف حیثیت و احترام زن است که به دنبال مرد بدود، برای مرد قابل تحمل است که از زنی خواستگاری کند و جواب رد بشنود، اما برای زن که می خواهد محبوب باشد و از قلب مرد سردرآورد، تا بر سراسر وجود او حکومت کند قابل تحمل و موافق غریزه نیست که مردی را به همسری خود دعوت کند و احیاناً جواب رد بشنود و سراغ دیگری برود. (4)
خلاصه آن که پاسخ گویی زن امتیازی است برای او و خواستگاری مرد تکلیفی است بر عهده او و این ویژگی ها از تدابیر حکیمانه ی خالق هستی می باشد که به صورت طبیعی در نهاد هر کدام به ودیعت گذاشته شده و هر گونه تخطی و سرپیچی از آن آسیبی خواهد بود بر شخصیت زن و زندگی مشترک خانوادگی؛ هم چنان که در دین اسلام این وظیفه طبیعی حفظ شده و دستورهایی را برای زن و مرد در هنگام خواستگاری مقرر نموده که توجه و عمل به آنها از علت های ریشه ای ازدواج موفق و استواری پایه های نظام خانواده است؛ از جمله اهتمام شدید به معیارهای اصلی در انتخاب همسر به هنگام خواستگاری که عبارتند از: اصالت خانوادگی، ایمان، تقوا، عفت، اخلاق و صفات حمیده و پسندیده ی انسانی و الهی.
با توجه به مطالب بالا که به عنوان مقدمه بود، به ذکر اصل مطلب یعنی توانایی ها و مکانیسم های نفوذ و جذب از جانب زن می پردازیم و آن گاه به علل ناکارآمدی و عدم موفقیت تلاش های زنان غیر عفیف و بدحجاب در فرایند نفوذ در قلب و دل مرد در زندگی مشترک اشاره خواهیم کرد:
آزاداندیشی در انتخاب همسر
اولین گام برای حفظ و تداوم دلبری و معشوق بودن زن در زندگی خانوادگی آزمودن و محک زدن خواستگاران و به عبارتی دلدادگان و عاشقان است. روشن است که هر محبت و عشقی که نسبت به زن ابراز و ایثار می شود صادق و راستین نیست و تنها آن محبت و عشق ورزی واقعی است که از معیارهای ثابت و ماندگار و ارزش های انسانی و صفات حمیده و نیکو برگرفته شده باشد.
در این صورت آن خواسته روانی و طبیعی زن که خواهان همسری است که او را به خاطر ارزش وجودیش و منزلت ویژه اش در آفرینش و زندگی بخواهد نه به جهت ارضای حس خودخواهی و غریزه شهوانی خویش که عشق مجازی و کاذب است، تحقق پیدا خواهد کرد، چرا که تنها مردان با فضیلت اند که به نقش فراجنسی و جاذبه های ظاهری زن پی برده او او را در افقی بالاتر از ارزش های مادی و جسمی فناپذیر می نگرند و لذا رفتاری متناسب با شخصیت واقعی زن پیشه می کنند و با اخلاقی کریمانه با آنان برخورد می کنند.
اما مردان دیگر و افراد ناآگاه، همان گونه که از عظمت وجودی خود بی خبرند، از نقش مهم و حیاتی زن و شخصیت ذاتی او نیز غافل بوده و وظیفه ی زن را تنها خدمت کردن در خانه، تأمین نیاز غریزی مرد و به دنیا آوردن فرزند می پندارند؛ از همین رو برخوردشان با همسر همانند برخورد با اشیاء است نه افراد، اینان مصداق بارز انسان های لئیم و پست در فرمایش پیامبر اکرم (ص) هستند که فرمود:
ما اَکرمَ النّساءَ إلاّ کریمٌ و لا أهانَهُنّ إلاّ لئیم؛ کسی جز مرد بزرگوار به زنان اکرام و احترام نکرد و کسی غیر از خودپرست فرومایه به آنان اهانت ننمود. (5)
شیوه ی گزینش عاشق راستین
بنابراین شناخت و گزینش محب واقعی در هنگام ازدواج زن بسیار مهم و حیاتی است؛ راه محک زدن زن برای خواستگاران و انتخاب همسر شایسته از میان آنها در پرتو توجه به دو معیار عمده است:
اول اصالت خانوادگی: پدر و مادر مؤمن و با فضیلت و متعهد نقش بسیار والایی در سازندگی فرزندان خویش دارند. آنها معمولاً پرورش یافته انسان های فاضل و اهل معرفت اند، در نتیجه از چنین افرادی می توان پرورش فرزندان صالح را انتظار داشت، بر خلاف افرادی که از این گونه فضایل، اصالت و ریشه برخوردار نیستند و معمولاً فرزندانی همانند خود فاقد شرافت و فضیلت بار می آوردند. به تعبیر شاعر نکته سنج و تیزبین:
تو اول بگو با کیان زیستی
پس آنگه بگویم که تو کیستی
دوم شخصیت فکری، ایمانی و اخلاقی مرد: توجه به این که خواستگار، گذشته از اصالت خانوادگی، از شخصیت فکری سالم و اخلاق انسانی و ایمانی برخوردار باشد و به فضایل و ارزش های انسانی و الهی اهتمام ورزد بسیار ضروری و حیاتی است چون تنها در صورت سلامت فکری و اخلاقی و معنوی است که در ادعای محبت و عشق صادق می باشد.
در غیر این صورت او در بُعد شخصیت اخلاقی و اندیشه ای بیمار و مریض دل است و همسر را برای اهداف نفسانی خویش می خواهد نه برای خود زن و ارزش های او؛ آن چه او را مجذوب نموده ظاهر فناپذیر و جمال صورت است نه باطن ماندگار و جمال سیرت؛ شهوت و خودخواهی است نه انسانیت و شخصیت زن. در این صورت او فاقد عشق و علاقه ی راستین و در اظهار محبت به زن فاقد صداقت خواهد بود و نمی تواند همسر شایسته ای برای او، و پدر و مربی دل سوزی برای فرزندان آینده اش باشد.
اما راه تشخیص شخصیت خواستگار چیست؟ برای تشخیص هویت مرد کافی است که از او پرسش های اصولی بشود که اصولاً پرسش، کلید شناخت شخصیت افراد است؛ زیرا در پاسخ به سؤال، میزان رشد فکری و اخلاقی و آن چه در دل و درون است آشکار می شود. برخی از پرسش ها از این قبیل است: هدف شما از ازدواج و زندگی مشترک چیست؟ دوست دارید همسر آینده ی شما چگونه و دارای چه ویژگی هایی باشد؟ واز او چه انتظارهایی دارید؟ چه کتاب هایی و در چه موضوعاتی مطالعه کرده و می کنید، گذشته ی خود را چطور گذرانده اید؟ همت و اراده و هدف شما در باره آینده چیست؟ و دوستان شما از چه صنف افرادی هستند و… .
اگر در پاسخ به این نوع سؤال ها از تکامل، اهداف والای ازدواج، شخصیت حقیقی زن، کتاب های مذهبی و اخلاق و انسان ساز، همت های بلند، هم نشینی با افراد فاضل و ارزش مند و… سخن به میان آورد و در پاسخ ها صداقت داشت، می توان فهمید که او محب و دلداده ی راستین زن و شخصیت اوست نه عاشق شهوت پرستی خود و وصال جسمانی زن؛ هم چنان که رفتار حرکات و سکنات خواستگار نیز، علاوه بر گفتار او، بیانگر شخصیت واقعی اوست و نشانه و معیار تشخیص اخلاق و کردار او. البته در کنار این روش های شناخت، تحقیقات محلی و خویشاوندی و استمداد از خداوند تبارک و تعالی بسیار لازم و ضروری است.
نکته ی مهم دیگر آن است که پیمودن این راه و شناخت و گزینش عاشق واقعی و با صداقت در صورتی ممکن خواهد بود که زن نیز به عنوان محبوب، از روشن بینی و نگرش واقع بینانه برخوردار باشد و این تنها در سایه ی تقوا، عفت وحیا که حجاب کامل و پوشش اسلامی جلوه ای از آن است، میسر خواهد بود، زیرا فقط در این حال، اسیر هوی و هوس نبوده و آزادانه خواهد اندیشید و از رهنمودهای عقل حق بین و سلیم خود و دیگران، و راهنمایی های وحی و دین سود می برد و در انتخاب همسر محب برای خود و گزینش پدر شایسته برای فرزندان آینده موفق خواهد بود.
استاد مطهری می نویسد:
عفت فراوان زن خادم مقاصد تولد است، زیرا امتناع محجوبانه ی او کمکی به انتخاب جنس است؛ عفت، زنان را توانا می سازد که با جست و جوی بیشتر عاشق خود را یعنی کسی که افتخار پدری فرزندان او را خواهد داشت، برگزیند. (6)
قرآن کریم تقوا را به عنوان فضیلت روح و دستگیره ی مهم برای تشخیص حق و باطل، خوب و بد در امور زندگی از جمله ازدواج معرفی کرده و می فرماید:
«یا أیُّها الّذینَ آمنوا إن تتّقوا اللهَ یَجعل لکُم فُرقاناً و یُکفّر عَنکُم سَیّئاتِکُم و یَغفر لکُم واللهُ ذُو الفضل العظیم»؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر تقوای الهی پیشه کنیدـ و خود را از نافرمانی خداوند نگاه داریدـ برای شما مایه ی تمیز [میان حق و باطل] قرار می دهد و بدی هایتان را از شما می زداید و شما را می آمرزد و خداوند صاحب فزونی و بخشش بزرگ است. (7)
این آیه کریمه بیان کننده ی وجود ارتباط میان تقوا و عمل به دستورهای الهی با روشن بینی و حق نگری است؛ توضیح این که: در برابر دیدگان حق نگر عقل، مانع هایی هم چون هوی و هوس و گناهان و رذایل اخلاقی همانند بغض، کینه، حسد، حرص، طمع، شهوت پرستی، خودخواهی و نظایر اینها قرار گرفته است که جلوی دید این چراغ درونی را گرفته و مانع آزاداندیشی، عاقبت نگری و برخورد و تماس انسان با حقایق و عامل خودفریبی می شود؛ تقوا که عامل مانع زدایی و منشأ عفت، حیا، وقار، متانت و سایر فضائل اخلاقی است، این مانع ها را کنار زده و چراغ عقل را پرفروغ می کند و انسان را با حقایق زندگی آشنا می سازد.
اثر دیگر تقوا، بر اساس این آیه، آن است که خداوند تمام گناهان گذشته را بخشیده، آثار آن را زایل می نماید و پاداش های فراوان دیگری از روی لطف و مهربانی اعطا می فرماید.
خودآرایی و خودنمایی های ساده لوحانه
خودآرایی و خودنمایی نا به جای برخی دختران علاوه بر این که بر خلاف شرافت نفس و شخصیت و مقام محبوب بودن آنان است، غالباً باعث می شود که در دام مردان هوس باز فروغلتند و حداقل نتیجه ای که عایدشان خواهد شد متوجه کردن چشمان ناپاک و جذب دل های بیمار به سوی خویش است.
قرآن کریم نه تنها امر به پوشش کامل و حجاب عفیفانه فرموده، بلکه از صحبت کردن زنان با ناز و عشوه و تحریک آمیز نیز نهی نموده تا مبادا بیماردلان در آنها طمع کنند:
«فَلا تَخضَعنَ بِالقولِ فَیَطمعَ الّذی فی قلبِهِ مَرضٌ و قُلن قولاً معروفاً»: با نرمی و هوس انگیز سخن نگویید که بیماردل [در شما] طمع کند و به شیوه ای پسندیده که در نظر عقل و وحی به رسمیت شناخته شده سخن گویید. (8)
طبق آیه کریمه، خودآرایی و نمایان کردن گردن، سینه، موها و…، سخن گفتن با ناز و کرشمه و خلاصه هر عملی که هوس انگیز و تحریک کننده ی غریزه ی حیوانی در مردان بشود حرام است و زنانی که این رفتارهای منافی عفت را مرتکب می شوند و را دهن کجی و بی اعتنایی به وحی الهی، در صدد به دست آوردن همسر، محب و دلداده ی خود هستند، بیماردلانی اند که دلهای مردان هم سنخ و هم اندیشه ی خود را ربوده و جذب خود می کنند؛ از همین رو محبت و علاقه آنها نمی تواند بر پایه ی انسانیت و عقلانیت باشد در نتیجه در ازدواج شکست می خورند.
ازدواج سالم و موفق، پیوندی است که براساس جذب و گرایش انسانی و عشق راستین و همسر خواهی صورت بگیرد، نه بر پایه ی تمایلات شهوانی و عشق دروغین.
چه فرق بسیاری است بین آن که پیوندی که به خاطر شخصیت زن و سجایای نیک اخلاقی و عواطف پاک انسانی او شکل بگیرد، با پیوندی که به جهت خودبینی و شهوت طلبی مرد تحقق یابد؛ پیوند و عشقی که بر مبنای فطرت و عقل سلیم و فضائل انسانی باشد، رمز ماندگاری و استحکام بنیان خانواده و پایه تربیت فرزندان راست کردار و صالح است، اما عشق کاذب و برخاسته از شهوت و خویشتن پرستی، به تدریج و در سایه ی چند بار وصال و ارضای غریزه از بین می رود و هرگز نمی تواند مبنای زندگی سالم و بستر فرزندان شایسته باشد.
اساساً محبت زیربنای ارتباط های زوجین است، اگر زیربنا سست و زوال پذیر باشد؛ یعنی محبت و عشق، نفسانی و غریزی باشد، روبنا که همان ارتباط های زن و شوهر می باشد نیز نفسانی و غیرانسانی و بر مبنای خودخواهی و خودپرستی خواهد بود. اگر برخی از مردان در خانه منش استبدادی و خوی تحقیرآمیز دارند، به همین جهت است.
بنابراین زنانی که از راه نادرست خودنمایی، در صدد به دست آوردن قلب همسر مورد نظر و دلخواه خود هستند، باید بدانند در درجه ی اول خود را فریب داده و شخصیت، آینده و نسل خود را تباه می سازند. به همین دلیل در فرهنگ آسمانی، انسان هایی که دیگران را با مکر و حیله فریب می دهند، قبل از هر چیز خود را مکر کرده و گمراه می کنند، زیرا تصمیم های ناروا و رفتارهای فریبنده، بر خلاف سرشت و روح آنهاست؛ از این رو ابتدا اندیشه و خرد خود را اسیر هوس نموده و وجدان پاک خود را فریب می دهند و فطرت و انسانیت خویش را فدای شهوت می کنند؛ در نتیجه در درون خود به انواع زشتی ها و پلشتی های بدبو و متعفن آلوده گشته و آن گاه آن بوی تعفن به دیگران هم سرایت کرده گمراهشان می کند؛ قرآن به عنوان یک اصل و قانون کلی می فرماید:
«إن احسَنتُم أحسنتُم لأنفُسِکم و إن أسأتم فلها»؛ اگر نیکویی کنید به خود نیکویی کرده اید و اگر بدی کنید بر خود بدی کرده اید. (9)
و در آیه ی دیگر می فرماید:
«و ما یَخدَعون إلاّ أنفُسهُم و ما یَشعُرون»؛ آنان فریب نمی دهند مگر خویشتن را و لکن خود نمی فهمند. (10)
علاوه بر این، غالباً پس از ازدواج های این گونه، مردان جوان خود را فریب خورده دانسته، در صدد انتقام جویی و رفتارهای خشونت آمیز و آمرانه برمی آیند تا به گمان خود، خویشتن را تسکین و آرامش دهند و این بدان جهت است که عاشق و دلداده در محبت و عشق، موجودیت و جان محبوب خود را نثار معشوق خویش می کند، آن گاه هیجان عشق با روشن شدن ناشایستگی محبوب فروکش کرده و کم کم به کینه و دشمنی مبدل می گردد، چرا که خود را بازنده ای احساس می کند که فریب ظاهر آراسته شده و نمایش جاذبه های زنانه را خورده است.
قرآن کریم برای کسانی که نیاز به ازدواج و همسر دارند، اما شرایط و اسباب آن فراهم نیست، چه به خاطر مشکلات مالی و اقتصادی و چه نبود خواستگار شایسته برای دختر و نبود زن مورد پسند برای پسر و همانند اینها، از یک سو به همه ی مسلمانان به ویژه خویشاوندان، نزدیکان و همسایگان خطاب می کند که وسیله ی ازدواج مردان و زنان بی همسر را فراهم کنید.
اگر با همه تلاش ها، شرایط و موقعیت ازدواج آماده نشد یا دیگران در این راستا به وظیفه ی خود عمل نکردند، باید افراد بی هسر راه عفت و تقوا را پیشه کنند. در این مدت مراقب باشند که در پیشگاه خدای حاضر و ناظر، به اعمال ناشایست از قبیل خودنمایی یا آلودگی های جنسی تن در ندهند، تا خداوند توانا با کرم و بخشش خود آنان را بی نیاز نموده و موانع ازدواج آنان را برطرف و وسایل تشکیل زندگی مشترک را مهیا نماید؛ چنان که می فرماید:
«و أنکِحوا اَلأیامی مِنکُم والصّالحینَ مِن عِبادِکُم و إمائِکُم إن یَکونوا قُقراءَ یُغنِهمُ اللهُ مِن فضلِهِ واللهُ واسعٌ علیمٌ ولیَستَعفِفِ الّذین لا یَجدونَ نِکاحاً حتی یُغنِیهُمُ اللهُ مِن فضلهِ»؛ عزب هایتان ـ مردان بی زن و زنان بی شوهرـ را و شایستگان از بندگان و کنیزان خود را همسر دهید، اگر تنگ دست باشند خداوند آنان را از بخشش خویش بی نیاز می گرداند و خدا فراخی بخش و داناست. و آنان که [وسیله ی] زناشویی نیابند باید خویشتن داری و پاک دامنی پیش گیرند تا خداوند از لطف و بخشش خود بی نیازشان گرداند. (11)
و از سوی دیگر، الگوهای والا و راستین عفاف و پاک دامنی همانند حضرت یوسف علیه السلام و حضرت مریم علیه السلام را برای آنان که در جست و جوی خوش بختی و سعادت اند، ذکر می فرماید.
بر همین اساس در آیات و روایات دستور توکل به خدای مهربان و دعا و درخواست فراهم نمودن وسایل و شرایط ازدواج با همسر شایسته را بیان می نماید. به خصوص سفارش به خواندن دو رکعت نماز و حمد و سپاس زیاد خدای سبحان و صلوات بر پیامبر و اهل بیت او علیهم السلام و آن گاه دعا و درخواست لطف و فضل الهی شده است؛ در این صورت خداوند او را به آن چه خیر و صلاح اوست بی نیاز می کند، (12) هر چند به تأخیر ازدواج و القای بیشتر محبتش در قلب او و اعطای صفات پسندیده و کمالات از حمله صبر و استقامت و رضا و تسلیم و در نتیجه رشد و صلابت روحی و معنوی باشد.
بنابراین وعده ی حتمی الهی بر آن است که افراد محروم از ازدواج، به هر دلیلی که باشد، مشمول فضل و کرم واسعه ی الهی شده و مشکلاتشان برطرف و نیازهایشان برآورده خواهد شد و وعده ی خداوند تخلف پذیر نیست:
«إنّ اللهَ لا یُخلِفُ المیعاد»، (13) هیچ کس هم از او راستگوتر و صادق تر در سخن نیست: «و مَن أصدقُ مِن اللهِ قیلاً». (14)
بنابراین فقر و تنگدستی خود یا خواستگار نباید بهانه ای برای ترک ازدواج باشد، چرا که وعده خداوند بر این است که شما ازدواج کنید تا به فضل خود شما را بی نیاز و فقرتان را برطرف نمایم. در غیر این صورت سوءظن به خدای سبحان برده است و متأسفانه بعضی بر خلاق آیه فوق، اول گشایش و رفع فقر را طلب می کنند تا سپس ازدواج نمایند. البته حرکت و تلاش و کوشش مردان جوان برای تأمین خانواده خویش و داشتن یک زندگی آبرومندانه ضروری است و نباید از آن غفلت ورزید.
عاطفه و محبت به همسر
زنان به دلیل وظایف لطیف و ظریفی که نظام آفرینش بر عهده آنان نهاده است، از روان لطیف و عواطف سرشاری برخوردارند، اما مردان به خاطر وظایف تکوینی خشن و سخت، دارای روحیات خشک و ناملایم می باشند.
لذا مردان از جهت عواطف انسانی در مقایسه با زنان ضعیف اند و خود را نیازمند عواطف پاک و محبت های خالصانه همسران خویش می دانند؛ هر مردی دوست دارد همسرش لطیف الطبع و با عاطفه بوده، با مهر و محبت خویش به زندگی او حرارت و صفا بخشیده و غبار ملالت و خستگی روان را از صفحه ی دل بزداید و با افکار و اندیشه های صحیح و واقع بینانه، او را در زندگی به سوی رستگاری و سعادت یاری نماید.
جاذبه ی نیرومند عاطفی زنان از بهترین ابزارها و سازوکارها برای انعطاف بخشیدن به دلهای همسرانشان و سیطره یافتن بر قلب آنهاست که تأثیر و غلبه ی آن نسبت به ابزار خشونت، تندی و توانمندی مردان قابل مقایسه نیست.
همان گونه که استفاده از مکانیسم ها و ترفندهایی مانند اعمال خشونت، توسل به زور و اخلاق تند و سخت و غیره برای تسلیم نمودن شوهر، خلاف روحیه ی زنان و مخالف انتطار مردان است، از این رو چنین رفتارهایی نمی تواند دل مرد را تسخیر نموده، از این رو به خواسته های معقول خود برسد، بلکه از محبوبیتش کاسته شده و چه بسا آن را از دست می دهد و زندگی خود را به مخاطره می اندازد، چرا که استفاده از چنین وسیله ها و ابزارهایی باعث تخریب روحیه ی انعطاف پذیری مرد در برابر عواطف زنانه می گردد و مرد را وادار به مقابله و تحقیر زن می کند و ثمره و نتیجه ی آن چیزی جز ایجاد فاصله و شکاف میان زن و شوهر نخواهد بود و مرد را عاصی تر و گستاخ تر خواهد ساخت.
بنابراین در پرتو عطوفت و محبت زن و برآورده شدن نیازهای عاطفی مرد از این رهگذر، محبوبیت زن حفظ و حتی افزایش می یابد؛ همان گونه که محبت به زن و تأمین خواسته های عاطفی او در حفظ و سلامت روحیه ی زن و نشاط، شادابی، دلگرمی، حرارت بخشیدن به خانه و محبت به فرزندان نقش به سزایی دارد.
اطاعت پذیری و احترام به همسر
بنا به نظر روان شناسی زن در اثر داشتن روانی سرشار از عواطف و احساسات پاک، و جسمی هم چون گل ظریف و لطیف، خود را در مدیریت زندگی نیازمند عقل تدبیری و جسم قوی مرد می بیند؛ همان گونه که مرد خود را محتاج محبت و عواطف پاک زن می یابد. به همین دلیل حسّ انقیاد و اطاعت و میل به مطیع و تابع بودن زن بیشتر از میل و علاقه او به رئیس و مطاع بودن است. از این رو در آئین مقدس اسلام، مدیریت اجرایی خانواده بر عهده مرد نهاده شده است که باید چرخ های زندگی را بر محور حق و نظام درون شورایی به گردش درآورد:
«الرّجالُ قَوّامون علی النّساءِ بما فضّل اللهُ بَعضَهُم علی بعضٍ»؛ مردان بر زنان کارگزاران و سرپرستانند از آن روی که خدا برخی از ایشان ـ مردان ـ را بر برخی ـ زنان ـ فزونی و برتری داده است. (15)
از آن جا که قوام زندگی به تدبیر عقلانی و قوت جسمانی بستگی دارد و مردان نسبت به همسران خود از عقل تدبیری و قوت بدنی بیشتری برخوردارند؛ از این رو مدیریت و سرپرستی زنان و اعضای خانواده بر دوش مردان است که البته این سِمت تنها یک مسئولیت اجرایی است نه فضیلت معنوی، زیرا مرد باید خانواده اش را بر اساس دستورهای و قوانین اسلام اداره کند نه بر مبنای خودخواهی و مردسالاری.
بر این اساس هر یک از زوجین از این که بر طبق روحیه ی طبیعی و فطری خود زندگی کنند، احساس لذت و شادمانی می کنند و این حالت روانی باعث می شود که به همدیگر احساس نیاز شدید کرده و اتحاد و همدلی که جان مایه ی زندگی خانوادگی است محکم تر شود؛ هم چنان که آن ویژگی روانی زن موجب می گردد تا در پرتو اطاعت معقول از همسر خویش و احترام و ارادت به او، در قلب مرد نفوذ کرده و نزد او منزلت و جایگاه ویژه ای پیدا کند و به این وسیله محبوبیت خویش را نزد همسر پا برجا و استوار نماید، چه این که احترام مرد به زن و توجه به نیازها و خواسته های معقول و مشروع او در افزایش علاقه ی زن به او و دلدادن به زندگی بسیار مهم و اساسی است.
آرایش برای همسر
انسان ها فطرتاً زیبادوست و زینت طلب اند، اما زن از آن جا که مظهر جمال و محبوب بودن است، علاقه ی او به زیور، آرایش و خودنمایی بیشتر از مرد می باشد و از طرفی مرد نیز می خواهد همسرش را آراسته به زیودر و آرایش ببیند.
به عبارت دیگر خالق هستی به منظور حفظ و استحکام بنیان خانواده، طبیعت زن را علاقه مند به زیور آلات و آراستن خویشتن قرارداد تا در پرتو آن، عشق و دلدادگی همسرش را بیشتر کرده و محبوبیتش نزد او همیشگی باشد و در نتیجه مرد نسبت به خانواده و تعهدهایش وفادار بماند. از طرف دیگر زن را به سلاح عفاف و حیا مجهز نمود تا تعدیل و کنترل کننده ی خصلت زینت خواهی و خودنمایی او باشد.
بدیهی است اگر این عفت و حیای زن نابود یا کاسته شود، در خودآرایی و جلوه گری راه افراط و زیاده روی را خواهد پیمود و این عمل به خارج از خانه و ایجاد تحریک جنسی در جامعه کشیده خواهد شد، که از عواقب خطرناک آن انحطاط و سقوط مقام معشوق و محبوب بودن زن و فروریختن بنیان خانواده یا ایجاد اختلاف و شکاف میان آنها می باشد.
تأکید اسلام به زیباسازی زن و شوهر برای یکدیگر به ویژه خودآرایی زن در محیط خانواده و قرار دادن ثواب و پاداش و فضیلت های زیاد برای آن، مبتنی بر این نیاز زن و مرد است تا در پرتو تأمین درست آن، از تعدی، انحراف، بیراهه رفتن و خودنمایی در جامعه جلوگیری شود.
زیبایی و جمال ظاهری
زیبایی ظاهر و صورت از نعمت ها و هدیه های بزرگ خدادادی بوده که به بسیاری از انسان ها ارزانی شده است. از جمله عوامل زیبایی، جمال والدین و تأثیر آن از طریق ژنتیک در فرزند و رعایت اموری قبل از انعقاد نطفه فرزند، هنگام انعقاد و بعد از آن است؛ از جمله خوردن میوه هایی مانند «به» توسط مادر در دوران حاملگی.
زن با جمال ظاهری خود قلب همسر خویش را تسخیر و محبوبیت خود را استمرار می بخشد، مشروط بر این که این زیبایی ظاهری با زشتی باطنی از بین نرود و تحت الشعاع آن قرار نگیرد؛ همان گونه که زیبایی و جمال همسر نیز زمانی برای زن جاذبه دارد که به زشتی سیرت و اخلاق ناپسند گرفتار نباشد.
بنابراین جمال باطنی و ملکات فاضله ی اخلاقی، پایه و اساس جاذبیت زیبایی ظاهری و صوری است. زیبایی ظاهری زن بدون تقوا، عفت و حجب و حیای او جاذبه نخواهد داشت، مگر برای چشم های ناپاک و دل های بیمار، آن هم به صورت موقت و گذرا؛ از این رو قرآن کریم عبد مؤمن و کنیز مؤمنه را بهتر از هر مرد و زن بی ایمانی دانسته، هر چند جمال و زیبایی آنها باعث اعجاب و شگفتی گردد. (16) روشن است که ایمان قوی، زینت روح و اساس زیبایی های باطنی است.
بالزاک می گوید: «زیبای زن فقط به چشم لذت می بخشد» (17) در حالی که زیبایی معنوی و روحی و رفتاری زن به عقل و چشم، هر دو لذت می دهد. سعدی نیز در باره ی زیبایی ظاهری و معنوی سخن نیکویی دارد:
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
ای برادر سیرت زیبا بیار
آدمی را عقل باید در بدن
ورنه جان در کالبد دارد حمار
دیر و زود این شکل و شخص نازنین
خاک خواهد گشتن و خاکش غبار
غریزه ی جنسی و شهوت
از دیگر تدبیرهای حکیمانه ی الهی، آفرینش غریزه ی جنسی در زن و مرد است و هدف از آن، تولید نسل و بقای نوع انسان است. در کنار این هدف، یک هدف فرعی برای رسیدن به آن و سایر اهداف پیوند خانوادگی وجود دارد و آن لذت بردن زوجین از وصال و کام جویی از یکدیگر است.
بدون شک این وصال و لذت جنسی علاوه بر از بین بردن شکاف ها و فاصله ای ناشی از اختلاف های زن و شوهر و نزدیک ساختن آنها به همدیگر، در استحکام و تقویت محبوبیت زن و در نتیجه بنیان خانواده و بهره مند شدن از برکات آن، نقش مؤثری دارد، چرا که خداوند سرشت زن را محبوب قرار داده و برای حفظ و ریشه دار کردن این موقعیت والا، او را در برابر غریزه ی جنسی مقاوم تر از مرد و گوهر عفت و حیای او را چندین برابر مرد قرار داد، تا به دنبال وصال همسرش نباشد و در نتیجه محبوبیت و شخصیتش کاهش نیابد، بلکه این شوهر باشد که به خاطر ضعف مقاومت در برابر غریزه به دنبال وصال همسرش باشد و او را به آستان همسرش کشانده و اظهار عشق و نیاز به وصال او کند.
از طرفی مرد برای رسیدن به وصال و کام جویی جنسی از همسر، نیازمند جلب رضایت اوست که مبتنی بر احترام به شخصیت و حقوق وی و نثار مهر و محبت راستین است.
این موقعیت های ویژه، فرصت های طلایی برای زن است تا پایه های محبوبیت و دلبر بودن خود را نزد همسرش مستحکم و تقویت کند، مشروط بر این که فضای جامعه از خودنمایی و عشوه گری زنان و روابط دوستانه و نامشروع زنان و مردان، پاک و مبرا باشد و یا شوهر از ایمان و تقوای والا و کنترل چشم در برابر نامحرمان برخوردار باشد و شرف و انسانیت خویش را قربانی حیوانیت و شهوت خویش نکند، بلکه به مقتضای ایمان و تقوایش، دل را تنها در گرو زن خویش قرار دهد.
عفاف و جمال باطنی
«عفت» ملکه ی نفسانی و صفت راسخ در جان انسان است که با تعدیل و کنترل قوه ی شهوت از افراط و تفریط حاصل می شود؛ یعنی عفت آن است که شهوت به معنای وسیع آن، تحت فرمان عقل و وحی باشد و انسان عفیف فردی است که از اسارت رذایل و خواسته های نامشروع قوه ی شهوانی آزاد و رها باشد.
عفت و فضائل اخلاقی زن بهترین ابزاری است که در سایه ی آن می تواند قلب همسر خود را برای همیشه تسخیر کرده و بر آن حکومت کند، چه این که عفت و حیاـ که حجاب و پوشش کامل اسلامی جلوه ای از آن می باشدـ و سایر صفات و ارزش های نیک، زیبایی های روحی و معنوی هستند که جهان را زیبا و حقایق را آن چنان که هست به انسان نشان می دهند و سیمای آدمی را درخشان، با نشاط و جذاب و سیرت را نورانی و لطیف و روابط را سالم و انسانی و گوارا می سازند.
هر زن و مردی به طور فطری خواهان زینت های باطنی است و کسانی را که آراسته به آنها باشند، دوست می دارد و از ابتذال، بی عفتی و رذایل اخلاقی متنفر است، لذا برترین جاذبه ها و زیبایی ها برای زن، جمال روحی و عفاف و وقار و حجاب اوست که شالوده ی عشق راستین بوده و قلب مرد را تسخیر و مجذوب جمال ملکوتی خویش می سازد و او را به سوی خود و خواسته های معقول و مشروع خویش می کشاند و به تکریم و احترام در برابر خود وامی دارد. به قول ویکتور هوگو:
اصولاً زن عفیف، زیبا و دل پسند است؛ وجاهت توأم با وقار و عفت، به زن قدرتی می دهد که قوی ترین مردان را یارای مقاومت در برابر او نیست، بلکه آنها را به خضوع و تعظیم در مقابل خویش وادار می سازد. (18)
بنابراین، جاذبه صفات و اخلاق زیبا، پرجاذبه ترین سلاح هاست که اولاً قلب های زنده و پویا را شکار کرده و روابط را در خانواده و جامعه سالم می گرداند و افراد و فرزندان در سایه ی آن تربیت می شوند؛ به همین جهت زیربنای عشق و محبت واقعی میان زن و شوهرـ که همانا جمال باطنی است ـ از مهم ترین عوامل استحکام بنیان خانواده و بهترین وسیله برای تربیت نسل خردورز و با عاطفه است.
زیبایی های باطنی هم چنین، زشتی ظاهر و صورت را تحت الشعاع قرار میدهد و یا آن را پوشانده و جبران می کند، اما زیبایی های ظاهری هیچ گاه نمی توانند زشتی باطنی را پنهان سازند، بلکه با سیرت قبیح و صفات ناستوده، جاذبه ی جمال صورت را تحت تأثیر قرار می دهد و آن را ناکارآمد کرده و به زشتی و تنفر تبدیل می کند، لذا جوانان با فضیلت، از ازدواج با زنان زیباروی خودنما و بی بندوبار دوری جسته و آنان را فاقد جمال روحی، عفت و منزلت حقیقی می دانند.
افزون بر این که زیبایی ظاهری و بدنی ماندگار نبوده و با حادثه ای از میان می رود و با مرگ هم با خاک یکسان می شود و به قول شاعر:
به مالت نبال که به شبی بسته است
به حُسنت نناز که به تبی بسته است
اما جمال روحی فناپذیر نیست و نه تنها حیات طیبه انسانی در دنیا بر اساس آن به دست می آید، بلکه در آخرت و بززخ تنها سرمایه ی عظیمی است که نجات بخش انسان می شود:
«یَومَ لا یَنفعُ مالٌ و بَنون إلاّ مَن أتی اللهَ بقلبٍ سلیم»؛ روزی که ـ آخرت ـ مال و فرزندان سودمند به حال انسان نیست مگر کسی که با قلب سالم و پاک ـ از رذایل و آلودگی هاـ به پیشگاه خداوند بیاید. (19)
به خاطر برتری جمال سیرت است که حضرت امیرمؤمنان علی (ع) می فرمایند:
زِینهُ البواطنَ أجملُ مِن زینهِ الظواهر؛ زینت باطن ها از زینت و آرایش ظاهر زیباتر است. (20)
رابطه ی عشق با زیبایی
محبت و عشق زائیده ی جمال و زیبایی است و از آن جا که روح آدمی اصیل و جسم، فرع آن است، زینت روح یعنی ایمان و سجایایی نیک انسانی و الهی نیز اصیل و از زیور و جسم و جمال صورت زیباتر و جذاب تر است.
هر چه روح زیباتر گردد پرجاذبه تر و محبوب تر خواهد بود و لذت و شیرینی انس با او نیز بیشتر خواهد گشت؛ به همین دلیل لذت و آرامشی که مرد در کنار همسر عفیف و زیبا روح دارد، به مراتب از لذت و آرامشی که فردی در کنار همسر زیبارو اما بی تقوا و غیر محجبه دارد، بیشتر است، بلکه اصولاً قابل مقایسه با یکدیگر نیست. این سخن در باره ی مردها نیز صادق است.
راز محبوبیت در اجتماع
انسانِ دارای اخلاق انسانی و الهی، نه تنها به دلیل جاذبه های اخلاقی در قلب همسرش جای دارد، بلکه خداوندـ که مقلب القلوب و صاحب قلب هاست ـ او را محبوب همه مردم به ویژه پاکان و نیکان عالم هستی قرار می دهد؛ چنان که این وعده را به افراد با ایمان داده است:
«إنّ الّذینَ آمنوا و عَملُوا الصّالِحات سَیجعَلُ لَهُمُ الرّحمنُ وُدّاً»؛ به درستی کسانی که ایمان آورده و عمل نیک انجام دادند، خداوند بخشایشگر برای آنان محبوبیت و دوستی قرار می دهد. (21)
تحقق این وعده ی تخلف ناپذیر الهی به دو صورت انجام می شود:
1ـ از طریق اثر ذاتی و طبیعی ایمان و عمل صالح: بازتاب ایمان و اعتقاد راستین به خداوند، قیامت و دیگر معتقدات اسلامی در روح و فکر آدمی، به صورت فضایل والای اخلاقی و اعمال شایسته انسانی تجلی و بروز می کند که به دلیل جاذبه و کشش معنوی آنها، در قلب ها جاگرفته و محبوب دلها، به ویژه همسر خواهد شد، زیرا انسان بر اساس فطرت زیبادوستی ـ همان گونه که زیبایی های طبیعی و مادی را دوست دارد و به سمت آنها جذب می شودـ نسبت به زیبایی های معنوی و اخلاقی نیز علاقه فراوان نشان داده و انسان زیباسیرت را از عمق جان و دل دوست می دارد و به سوی او گرایش می یابد.
2ـ از راه مقلب القلوب بودن خداوند: ذات مقدس اله، خالق و پرورش دهنده و قدرت بی کران است و زمام دل های همه به دست او می باشد، عده ای را به خاطر تقوا، عفت، پاکی، صداقت و سایر صفات و رفتارهای خداپسندانه، به اوج عزت و محبوبیت در اجتماع رسانده و قلب همگان را متوجه آنها می سازد و بعضی را هم به دلیل بی تقوایی، بی عفتی و دیگر رذیلت های اخلاقی به پایین ترین و بدترین درجه ی انحطاط و مبغوض بودن که نتیجه ی مستقیم روحیات و اعمال پلید خودشان است می کشاند.
چنان که در طول حیات بشر، این موضوع دائماً تحقق پیدا کرده و ادامه خواهد داشت. قرآن کریم به هر دو گروه اشاره کرده و سرانجامشان را نمایانده است. بنابراین کلید عزت و محبوبیت در دست مقلب القلوب است؛ هم چنان که کلید ذلت و خواری در ید قدرت او می باشد.
خداوند عزیز و جمیل، منبع و سرچشمه ی پایان ناپذیر عزت و قدرت و کانون بی نهایت محبوبیت است. ارتباط با او رمز رسیدن به عزت و محبوبیت راستین است؛ اگر انسان در سایه ی ایمان و تقوای الهی و اخلاق و رفتار انسانی به او نزدیک شود از عزت، عظمت و محبوبیت والا و حقیقی برخوردار می گردد. پس هر جا عزت و محبوبیتی هست، پرتوی از عظمت و محبوبیت بی نظیر اوست. این وعده ی الهی در آیات دیگر هم آمده است:
«مَن کانَ یُریدُ العِزّه فَلِلهِ العِزّهُ جمیعاً»؛ کسی که خواهان عزت است [بداند که] همه عزت ها از آن خداوند است [پس باید از او بخواهد]. (22)
«و لِلهِ العِزّهُ و لِرَسولِهِ و لِلمؤمنین»؛ عزت مخصوص خداوند و رسول او و مؤمنان است. (23)
بر اساس مفاد این دو آیه، همه عزت های واقعی تنها از آن خداوند است و کسی که عزت و محبوبیت واقی می خواهد فقط باید از راه نزدیکی و تقرب به او یعنی ایمان راستین به دست بیاورد؛ ایمانی که اخلاق و رفتار او را الهی و انسانی کند و زندگی او بر محور دستورهای اسلام باشد، نه بر مبنای خودخواهی و خودبینی؛ چنان که قرآن کریم به کسانی که خواستار رضایت و خشنودی مردم اند نه خداوند و پیامبر، تا بدین وسیله محبوبیت مردمی و جایگاه اجتماعی پیدا کنند می فرماید:
«واللهُ و رسولُهُ أحقُّ أن یُرضوهُ إن کانوا مؤمنین»؛ سزاوارتر آن است که رضایت و خشنودی خداوند را به دست آورند، اگر مؤمن هستند. (24)
طبق این آیه، ایمان حقیقی اقتضا می کند که انسان در زندگی، تنها خشنودی خداوند و پیامبرش را به دست آورد، از این رو تنها کسانی در ادعای ایمان داشتن و مسلمان بودن صادق اند که در همه ی اعمال و گفتار، رضایت و خواسته خدا جل جلاله را در نظر بگیرند نه خشنودی و خواست مردم و پسند جامعه را، که اولی نشانه ی حریت و آزادگی و دومی علامت اسارت و خودباختگی است.
افرادی که در پی رضا و خشنودی پروردگار خود باشند خداوند آنها را به راه های سلامتی در ابعاد گوناگون حیات مادی و معنوی هدایت می نماید و از تاریکی های جهالت و رذیلت و معصیت خارج نموده و به سوی عالم نور و روشنایی معرفت و فضیلت و اطاعت و صراط مستقیم هدایت می نماید:
«یَهدی بِهِ اللهُ مَن اتّبعَ رِضوانَهُ سُبُلَ السّلام و یُخرجُهُم مِن الظُّلُمات إلی النّور بِإذنِهِ و یَهدیهِم إلی صراطٍ مُستقیمٍ».(25)
کما این که به او عزت و محبوبیت حقیقی می بخشد، چرا که اگر خداوند و پیامبر از کسی راضی شوند، رضایت مردم حق جو نیز به دست می آید و نزد آنان عزیز و محبوب می گرد، زیرا زمام امور همه ی مخلوقات عالم و دل های همگان تنها به دست خداوند بوده و او مقلب القلوب است و هر که را بخواهد مبغوض یا محبوب می کند؛ خشم را به خشنودی، کینه را به محبت و بالعکس تبدیل می کند.
البته همه ی اینها براساس حکمت بالغه او انجام می گیرد؛ انسانی را به خاطر بندگی خالصانه عزیز و محبوب می گرداند و دیگری را به دلیل سرکشی و عصیان، خوار و مبغوض می نماید؛ بنابراین باید خدای رحمان را از خود راضی نمود تا رحمت، محبت و لطف ویژه او شامل شود؛ در این صورت آدمی نه فقط محبوب انسان، بلکه همه ی اهل آسمان و زمین خواهد شد، یعنی محبوبیتش به وسعت همه آفرینش خواهد بود. (26)
بنابراین، راه رسیدن به عزت و محبوبیت واقعی، آراستن روح به زینت ایمان و فضایل اخلاقی و مزین کردن جسم به زیور اعمال صالح و رفتارهای انسانی است؛ و همان گونه که تحقق عشق مجازی و شهوانی و محبوبیت دروغین بدون زیبایی صورت و جاذبه ی ظاهری ممکن نیست، تحقق عشق حقیقی و محبوبیت راستین هم بدون جمال سیرت و جاذبه ی باطن امکان پذیر نیست.
خلاصه جاذبه های ظاهری زمینه ساز جذب و انجذاب صوری و مصاحبت جسمی و تحقق شرایط تولید مثل است و روابط بین زن و شوهر را محدود به روابط غریزی و نفسانی می کند، اما جاذبه ی باطنی زمینه ساز جذب و انجذاب قلبی و وحدت روحی و فکری است و روابط فیمابین را فراتر از روابط جنسی و حیوانی کرده و فضای خانواده را سرشار از عواطف عالی و اخلاق و رفتار انسانی می کند و بستر مناسبی برای رشد و تربیت صحیح نسل فراهم می نماید.
بر این اساس زن، تنها در سایه ی جاذبه عفت، حیا، پاکی، تقوا، رعایت پوشش و رفتار عفیفانه می تواند به محبوبیت و معشوق بودن حقیقی نزد مردم و همسر خود دست یابد و اگر همسری ندارد خداوند، متعال محب و عاشق راستین برای او فراهم می کند تا با آرامش و امنیت کامل، زندگی پاک و گوارایی را برای رسیدن به ثمرهای پربار نظام خانواده، طی نماید.
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:
إنّ اللهَ یَقُولُ کُلّ یومٍ: أنا ربُّکُمُ العَزیزِ فَمن أرادَ عزٌّ الدّارینِ فَلیُطعِ العزیز؛
خداوند هر روز می فرماید: من پروردگار عزیز و نفوذ ناپذیرم، پس هر کس عزت دنیا و آخرت را می خواهد، باید خدای عزیز و مقتدر را اطاعت کند. (27)
نتیجه آن که: هیچ کس، به ویژه زنان و دختران جوان، طعم عزت و محبت و محبوبیت حقیقی را نخواهد چشید، مگر در سایه ی اطاعت از دستورهای خدا مخصوصاً در مورد حجاب اسلامی و اخلاق جنسی؛ این وعده الهی است و هیچ کسی از او راستگوتر و صادق تر نیست.
درسی که قرآن و یوسف به جوانان آموخت
یوسف، آن قهرمان عفت و فضیلت، در سیرت و باطن بسیار جمیل و در صورت و اندام فوق العاده بی نظیر بود؛ آن چه پاک سیرتان و ماه رویان همه داشتند او به تنهایی همه را داشت. زیبایی و آراستگی و از آن مهم تر شخصیت سرشار از ادب، نجابت، وقار، متانت، حیا، عفت و سایر سجایای اخلاقی وی، همه ی اهل کاخ عزیز مصر را مجذوب و شیفته او کرده بود.
اما در این میان، همسر عزیر مصر علیرغم برخورداری از زیبایی زیاد، از همه بیشتر شیفته او شده بود، این علاقه به تدریج به صورت عشق آتشین و سپس به شکل دلباختگی و علاقه ی جنسی درآمد. این موضوع با وجود زندگانی کامل اشرافی بانوی کاخ و محرومیت از لذت فرزند و بی بندوباری شدید حاکم بر دربار و فقدان ایمان و تقوا، و… دست به دست هم داده و دام بزرگی سر راه یوسف پاکدامن گسترانید، بدون آن که عاقبت اندیشی نموده و در باره ی رسوایی هایی که غالباً به دنبال آن به بار خواهد آمد، بیندیشد؛ از این رو یوسف، آن مجسمه ی تقوا و پاکی در بوته ی امتحان سختی قرار گرفت.
روزی یوسف متوجه شد وضع کاخ و رفتار همسر عزیز تغییر کرده و او با خودآرایی و آراستگی تمام و وسایل تحریم، به خودنمایی و عشوه گری که اعمال ضد اخلاقی و انسانی است پرداخته و در صدد ربودن دل ملکوتی و فریب و اغفال اوست. سپس متوجه شد دربهای کاخ به دستور وی بسته و به یوسف گفت: بشتاب به سوی آن چه برای تو مهیا شده است. (28)
اما یوسف کسی بود که در زمان توقف چند ساله ی خود در کاخ عزیز مصر هیچ گاه از حد و مرز تقوا و عفت تجاوز نکرده و حتی آلوده به یک نگاه خائنانه و هوس آلود به همسر عزیز نیز نگشته بود و زندگی اشرافی و سرشار از ناز و نعمت قصر هم نتوانسته بود ذره ای در روح با صفا و زیبای او اثر بگذارد، لذا او که جز به جمیل بی نهایت و معشوق بی نظیر دل نبسته و همواره مفتخر به اطاعت حق تعالی و انجام وظیفه ی الهی و انسانی خود بوده و در همه ی فراز و نشیب های زندگی پروردگار عالم را شاهد و ناظر اعمال خود می دید، در این صحنه بسیار مهیج و هوس انگیز، خود را به دامن لطف الهی انداخته و به او پناه برد و از پذیرش خواسته پلید آن زن هوس ران سرباز زد؛ همانند کودکی که به هنگام خطر سراسیمه به طرف پدر یا مادر رفته و خود را به دامن آنها می اندازد و از آسیب رهیده می شود.
یوسف با آن روح بلند و همت عالی به این حقیقت واقف و آگاه است که هر گونه گناه و انحرافی خیانتی است به ولی نعمت خود و ستم و ضربه ای است به شرافت نفس خویش، و محرومیتی است از رستگاری و کمالات معنوی و باید در چنین محیط سراسر هوس و وسوسه به یگانه سنگر محکم و مطمئن پناهنده شود. لذا در سایه ی یاد پروردگار و احساس حضور در پیشگاه او و یاد عظمت روح و شخصیت و استعدادها و نعمت های والای الهی و توجه به آخرت و محکمه ی عدل قیامت که از برنامه های تهذیب نفس وی بود، به خداوند علیم و قدیر پناه برد و از او استمداد طلبید:
«مَعاذَ الله إنّهُ ربّی أحسنَ مثوایَ إنّهُ لا یُفلحُ الظّالمون»؛ پناه به خدا، او پروردگار و صاحب نعمت من است ـ چگونه نافرمانیش کنم که ـ جایگاه و منزلت مرا نیکو کرده و به راستی انسان های ستمکارـ که همواره به خود ستم و خیانت می کنندـ رستگار نمی شوند. (29)
و بدین ترتیب از دیو نفس و شیطان درون رهایی یافت و برای آزادی و رهایی از شیطان بیرون ـ همسر عزیزـ نیز احساس کرد که باید هر چه زودتر از این فراموش خانه ایمان و لغزش گاه خطرناک دور شود و لذا به طرف درب خروجی فرار نمود و از آن مهلکه ی شرف و انسانیت نیز نجات یافت و توطئه ی آن زن خودنما و هوس باز نافرجام گشت.
این گونه بود که یوسف با آن سیمای زیبا و ملکوتیش درس بزرگی به تمام انسان هاـ اعم از زن و مردـ در همه ی عصرها به ویژه جوانانی که دوست دارند با پاکی و پاکدامنی زندگی کنند، آموخت که چگونه می توان حتی در لحظات بحرانی و بدترین مناظر شهوت بر غریزه مسلط و نفس سرکش را مهار کرد و نقشه ی فریب کارانه افراد بوالهوس به ظاهر عاشق را خنثی نمود.
هم چنان که قرآن حکیم به همگان آموخت که عشق برخاسته از صورت و شهوت و بدتر از آن، عشق نامشروع هر کدام به فراخور تجاوز از حریم فطرت و طبیعت، دارای پی آمدهای تلخ بوده و غالباً با شکست همراه است، گر چه چند صباحی یا ساعتی به ظاهر شیرین و لذت بخش باشد و به گفته ی جلال الدین رومی:
عشق هایی کز پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود
از آموزه های دیگر قرآن با طرح داستان یوسف این است که قلبِ آکنده از محبت و عشقِ حق تعالی و روح پرهیزگار، از نتایج و میوه های فوق العاده عالی و لذت بخش آن بهره می برد؛ نظیر همان مواهب عظیمی که حضرت یوسف در دنیا و آخرت از آن بهره مند شد؛ چنان که می فرماید:
ما این گونه تمام نیکوکاران ـ و عفیفان ـ را پاداش می دهیم.(30)
لذا جوانان عفیفی که همانند یوسف از شهوت نامشروعِ مهیا شده، به خاطر خداوند چشم پوشی کردند، مثل ابن سیرین و غیر او، پروردگار عالم به میزان جمال و پاکی روحشان به آنان پاداش های بزرگ و مقامات معنوی از جمله علم تعبیر خواب، عزت و محبوبیت عطا فرمود و این سنت ثابت و همیشگی الهی است که به روی همگان بالخصوص جوانان پسر و دختر باز است.
اما دلی که از چنین محبتی تهی باشد و از مشاهده جمال آن محبوب محروم باشد گرفتار بیماری عشق حیوانی و شهوانی شده و در امواج وسوسه های شیطانی فرو می رود و با غفلت از صورت آفرین و زیبابخش، در آستانه ی سقوط و رسوایی قرار خواهد گرفت:
«فَاعتَبِرُوا یا اُولُوالأبصار».(31)
اشک های محبت آمیز
اصولاً هر اندازه عواطف انسان بیشتر و روح او لطیف تر باشد، اشک چشم و گریه ی او نیز بیشتر خواهد بود؛ اگر افراد پاک و وارسته در مناجات با محبوب یگانه و بی نظیر، از نعمت چشم گریان برخوردارند و در برابر امور عاطفی و احساسات، اشک هایشان سیلاب وار جاری می شود به همین خاطر است و چون زنان براساس آفرینش خود، از روان لطیف و احساسات پاک و عواطف سرشار بهره مندند، لذا سریع البُکاء ـ زودگریه کننده ـ می باشند. البته این ویژگی در زنان به میزان اهمیت و حساسیت شدید عاطفی آنان در برابر حوادث بستگی دارد.
توسل به گریه یکی از مکانیسم ها و شیوه های جذب و نفوذ از جانب زن است که عواطف مرد را تحت تأثیر قرار داده و احساسات او را در توجه به زن و خواسته های مشروع وی تحریک و تهیج می کند و در درون مرد تلاطم و طوفان ایجاد می نماید؛ در نتیجه زن را زیر چتر محبت بیشتر او قرار می دهد.
صدای ظریف و لبخند ملیح
جاذبه ی صدای ظریف، آهنگ شیوا، خنده و تبسم ملیح زن از جمله ابزارها و سلاح های طبیعی زن برای نفوذ و جذب مردان است؛ زن با اصول دلربا و خنده نمکین، دل همسر را نوازش می دهد و غبار غم، اندوه و خستگی را از صورت و چهره ی جان او می شوید، به ویژه اگر با ناز و نرمش و سخنان حق و روشنگرانه همراه باشد و به زندگی مرد حرارت، گرمی و صفا بخشیده و محبوبیت خود را نزد او حفظ و استوار می کند.
تأثیر و نفوذ صدای زیبای زن اگر توأم با ناز و کرشمه در برابر نامحرم باشد، به ویژه همراه با خنده و تبسم به روی بیگانه ای که از نبود یا کمبود عاطفه در خانواده یا اجتماع رنج می برد، آن چنان اثرگذار است که طوفانی در دل اوـ مخصوصاً اگر جوان باشدـ ایجاد می کند که اعتدال و آرامش او را بر هم می زند و ذهن و اندیشه ی او را تا مدت ها به زن معطوف می کند و از امور حیاتی و ضروری منحرف و به لذت های شهوانی مشغول می نماید، در حالی که زنان، معمولاً به راحتی از کنار این موضوع می گذرند و رعایت احتیاط و احساس مسئولیت در برابر مردها و جوانان و نوجوانان با آن ضعف غریزی و خلاً عاطفی نمی کنند.
تأثیر جاذبه های فوق، همانند سایر جاذبه های خدادادی زن تا اندازه ای است که گاه باعث می شود مردان بیمار دل و شهوت طلب را به طمع انداخته، امنیت زن را به خطر اندازند و یا در صدد اغفال زن برآمده عفت، حیثیت و آبروی او را لکه دار کنند. در این باره، قرآن کریم، با نگاهی روان شناختی و جامع می فرماید:
«فَلا تَخضَعنَ بِالقولِ فَیَطمعَ الّذی فی قلبِهِ مَرضٌ و قُلن قولاً معروفاً»؛ [با مردان] با نرمی و ناز و کرشمه سخن نگویید که انسان بیماردل در شما طمع کند و سخن نیکو و شایسته ای که عقل و وحی آن را به رسمیت شناخته بگویید.(32)
پی نوشت ها :
1- مسئله حجاب، ص63-62.
2- نظام حقوق زن در اسلام، ص49.
3- ویل دورانت، لذات فلسفه، ص141.
4- نظام حقوق زن در اسلام، ص47، با تلخیص.
5- کنزالعمال، ج16،ص371.
6- نظام حقوق زن در اسلام، ص219.
7- انفال (8)آیه 29.
8- احزاب (23)آیه 32.
9- اسراء (17)آیه 7.
10- بقره (2)آیه 9.
11- نور (24)آیه 32-33.
12- میزان الحکمه، ج10،ص80.
13- آل عمران (3)آیه 9.
14- نساء (4)آیه 122.
15- نساء (4)آیه 34.
16- ر.ک: بقره (2)آیه 221.
17- مقدمه ای بر روان شناسی زن، ص110.
18- سیمای زنان، ص57.
19- شعراء (26)آیه 89-88.
20- غررالحکم، ج1،ص387.
21- مریم (19)آیه 96.
22- فاطر (35)آیه 10.
23- منافقون (63)آیه 8.
24- توبه (9)آیه 62.
25- مائده (5)آیه 16.
26- تفسیر نمونه، ج13،ص145.
27- میزان الحکمه، ج6،ص290.
28- یوسف (12)آیه 23.
29- یوسف (12)آیه 23.
30- انعام (6)آیه 86.
31- حشر (59)آیه 2.
32- احزاب (33)آیه 32.