مسلمانان معتقدند که فرد مسلمان، در مقابل فرد کافر قصاص نمی‌شود و در مقابل، کافر برای جنایت بر مسلمان قصاص می‌شود. یعنی یک مسلمان برای قتل یک کافر باید فقط دیه بدهد و قصاص نمی‌شود، مگر اینکه فرد مسلمان به کشتن کافران عادت داشته باشد. تا جایی که می دانیم از دیدگاه اسلام هر کسی مسلمان نباشد کافر است. مگر مسیحی‌ها آدم نیستند که ما با آن‌ها این‌گونه رفتار می‌کنیم؟ با این دستور مثلاً اگر یک مسلمان معتاد، یک دانشمند مسیحی را بکشد قصاص نمی‌شود، ولی اگر یک دانشمند مسیحی یک معتاد مسلمان را بکشد باید اعدامش کنند.

مسلمانان معتقدند که فرد مسلمان، در مقابل فرد کافر قصاص نمی‌شود و در مقابل، کافر برای جنایت بر مسلمان قصاص می‌شود. یعنی یک مسلمان برای قتل یک کافر باید فقط دیه بدهد و قصاص نمی‌شود، مگر اینکه فرد مسلمان به کشتن کافران عادت داشته باشد. تا جایی که می دانیم از دیدگاه اسلام هر کسی مسلمان نباشد کافر است. مگر مسیحی‌ها آدم نیستند که ما با آن‌ها این‌گونه رفتار می‌کنیم؟ با این دستور مثلاً اگر یک مسلمان معتاد، یک دانشمند مسیحی را بکشد قصاص نمی‌شود، ولی اگر یک دانشمند مسیحی یک معتاد مسلمان را بکشد باید اعدامش کنند.

نقد و بررسی:
در این پرسش چند نکته مطرح است: 1. چرا به اهل کتاب کافر گفته می‌شود؟ 2. کامل بودن دین اسلام را از کجا بفهمیم؟ 3. چرا اسلام در امر قصاص مساوات بین کافر و مسلمان را رعایت نکرده است؟
1. مفهوم کافر
کافر از ماده کفر مشتق گردیده و کفر در لغت به معنای پوشاندن چیزی را گویند. کافر در عرف دین، به کسی گفته می‌شود که وحدانیّت یا نبوت یا شریعت یا هر سه را انکار کند.1 یا طبق گفته مرحوم طبرسی، کفر عبارت است از انکار آنچه خدا، معرفت آن را واجب کرده است از قبیل وحدانیت و عدل خدا و معرفت پیغمبرش و آنچه پیغمبر آورده از ارکان دین؛ هر که یکی از این‌ها را انکار کند کافر است.2
بنابراین، به غیرمسلمان (اهل کتاب) بدان جهت کافر گفته می‌شود که نبوت پیامبر خاتم و شریعت اسلام را، که حقیقت جاودانه است، انکار می‌کنند.
2. کامل بودن دین اسلام
دین کامل و تمام، یعنی مجموعه‌ای از قوانین الهی برای بشر تا روز قیامت که: 1. انسان را به هدف نهایی برساند؛ 2. به خارج از خودش (سایر مکاتب) احتیاج نداشته باشد.
ادیان الهی، بنا به نیاز امت‌ها و تناسب محیط زندگانی با هم مختلف بوده و هر دینی تکمیل شده دین قبلی است و چون اسلام، آخرین دین الهی است، تمام نیازمندی‌های بشر را برای هدایت و سعادت دارد.
بشر در دوران زندگی خود یک رشته نیازمندی‌های اصیل و ثابتی دارد و نیز در میان شئون زندگی بشر، مانند قوانین طبیعت، واقعیت‌هایی هست که گذشتِ زمان، از اصالت آن‌ها نمی کاهد؛ زیرا واقعیت، همیشه واقعیت است. اساس دین اسلام بر این حقایق نهاده شده و قوانین آن بر پایه احتیاجات تکوینی و فطری انسانی مستقر گردیده است. بعضی از این قوانین ثابت است و برخی دیگر نیز متغیر و بنا به مصلحت روز، از احکام کلی دین استنباط می‌شود. در نتیجه، چون تمامی نیازمندی‌های بشر برای هدایت و سعادت در دین اسلام وجود دارد می‌توان گفت که دینِ اسلام دین کاملی است. البته شناخت تفصیلی این مسأله مستلزم تحقیق و تأمل در منابع معرفتی اسلام و مقایسه تطبیقی آن با دیگر ادیان و مکاتب است. راه دیگر این است که فرد با یک اعتماد علمی به نوشته‌ها و اظهارنظرهای کسانی رجوع کند که مطمئن است چنین راهی را پیموده و چنان تأمل و مقایسه را انجام داده‌اند و در نهایت به برتری و کامل بودن اسلام بر همه ادیان و مکاتب اقرار کرده‌اند.
آیه شریفه “الْیَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکمْ نِعْمَتِی؛ امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم”.3 به این معناست که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ با استفاده از نیروی وحی، آخرین مرحله کمال دین را با تمام شرایط و خصوصیات در اختیار بشرِ حق جو قرار داده و موانع کار را نیز از سر راه آن‌ها برداشته است، به طوری که دیگر هیچ نقصی تا قیامت برای راهنمایی انسان باقی نمانده است: “وَتَمَّتْ کلِمَتُ رَبِّک صِدْقًا وَعَدْلاً لاَّ مُبَدِّلَ لِکلِمَـتِهِ؛4 و کلام پروردگار تو، با صدق و عدل به حد تمام رسید؛ هیچ کس نمی‌تواند کلمات او را دگرگون سازد.5
3. عدم قصاص مسلمان به خاطر کافر6
برای توضیح این مطلب ذکر چند نکته لازم است:
نکته اول: از نظر اسلام، کشتن بی‌دلیل هر موجود زنده امری مبغوض و گناه است7 و کشتن انسان (خواه مسلمان وخواه کافر) از بزرگ‌ترین گناهان کبیره و دارای مجازات دنیوی و اخروی است. در عظمت و بزرگی گناه قتل همین بس که قرآن کریم در این مورد می‌فرماید: “مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعا؛ هر کس یک انسان را بکشد بدون اینکه او کسی را کشته باشد و یا فسادی در زمین کرده باشد مثل این است که همه مردم را کشته‏ است”.8
ممنوعیت قتل، از نخستین فرمان‌هایی است که پیامبر بزرگوار ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ برای بت‌پرستان حجاز آورد. در سوره انعام ـ که از سور مکی است ـ می‌خوانیم:9
“قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکمْ عَلَیْکمْ أَلاَّ تُشْرِکوا بِهِ شَیْئاً… وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی‏ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذلِکمْ وَصَّاکمْ بِهِ لَعَلَّکمْ تَعْقِلُونَ؛ فرا آیید تا آنچه را که خداوند بر شما حرام ساخته، برایتان بازگویم: به خداوند هیچ گونه شرکی نورزید… و جز به حق، جان‌های محترم را نگیرید”.10
بنابراین، از نظر اسلام هیچ کس اجازه آزار و اذیت هیچ انسانی را ـ جز با دلیل به حقی ـ ندارد؛ چرا که استعداد انسان شدن در تمام آدمیان (حتی کافران) وجود دارد و به لحاظ این استعداد امکان کرامت یافتن انسان همواره محتمل است.
نکته دوم: خداوند انسان را به عنوان گل سر‌سبد بوستان خلقت بر دیگر مخلوقات، شرف وجود بخشید11 و بر این خلقت میمون و زیبا، آفرین گفت12 و چنانچه گذشت، قتل یک انسان به غیر حق را به مثابه قتل تمام انسان‌ها دانست. از طرف دیگر، بعضی از انسان‌ها را به خر،13 سگ14 و یا دیگر حیوانات تشبیه کرد و بعضی را مانند حیوان و حتی پست‌تر از حیوانات دانست15 و بخشی از همین انسان‌ها را پلید و نجس خطاب کرد16 و از مسلمانان خواست که از آن‌ها اجتناب کنند.
نکته سوم: با دقت در آیات نورانی قرآن کریم در می‌یابیم که راز این دوگانگی گفتاری پروردگار، در هدف آفرینش انسان نهفته است؛ با این توضیح که ایمان به خداوند و یگانگی او بزرگ‌ترین هدف خلقت انسان17 و بهترین و نجات‌بخش‌ترین وسیله برای تعالی و سعادت اوست18 و هدف و غایت دین الهی به عنوان برنامه سعادت تحقق ایمان است.19
از نظر اسلام سعادت ابدی و کمال نهایی که حیات جاودانی نفس است در سایه توحید محقق می‌گردد20 که ایمان زمینه‌ساز و شرط لازم آن است. در مقابل، شرک به عنوان آفت ایمان21 و ضرر رساننده‌ترین چیزها است22 که سبب هلاکت می‌گردد23 و نقطه مقابل توحید و در جهت گمراه کردن انسان از راه درست و سعادت است”.24
نکته چهارم: بر اساس آیات و روایات فوق، انسان‌ها به دو دسته توحیدمداران و شرک‌باوران تقسیم می‌شوند؛ توحیدمداران به لحاظ ایمان به خداوند و فرمان‌بری از دستوراتش راه کمال می‌پیمایند و هم چنان مورد تکریم إلاهی باقی می‌مانند و کفرورزان به خاطر شرک و عصیان شان ضلالت پیشه می‌کنند و در شمار چهارپایان و پست‌تر از آنان قرار می‌گیرند و اکرام و احترام شان را از دست می‌دهند. یعنی اینکه هر کس یک سر و دو گوش داشت و هیکل انسان، در جمیع ابعاد انسانی و حقوق مثل یکدیگر نیستند.
با توجه به نکات چهارگانه می‌توان گفت: یکی از شرایط معتبر در قصاص، تساوی جانی (جنایتکار) با مجنّی (قربانی) در دین است. بر اساس آموزه‌های دینی، احترام انسان به عنوان مخلوق خدا در اطاعت و فرمان‌برداری از دستورات إلاهی است. از این رو شخص کافر به خدا و شخص مطیع خدا از نظر احترام مساوی نیستند؛ لذا نبایستی شخصی که نزد خدا محترم است (مسلمان) به خاطر کافر که غیر محترم است کشته شود.
بنابراین، فرد مسلمان را به خاطر قتل غیرمسلمان قصاص نمی‏کنند؛ چون در فرمان‌برداری از خدا در مهم‌ترین فرمان إلاهی یعنی دین برابر نیستند. ولی به خاطر گناهی که مرتکب شده است مجازات کرده و به پرداخت دیه مجبور می‌نمایند.

پی‌نوشت‌ها:
1. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص714.
2. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج6، ص12.
3. مائده / 3.
4. انعام / 115.
5. www.askquran.ir/showthread.php?t=4505 .
6. بیش‌تر مطالب این قسمت از سایت پرسمان گرفته شده است.
7. “عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: إِنَّ امْرَأَهً عُذِّبَتْ فِی هِرَّهٍ رَبَطَتْهَا حَتَّی مَاتَتْ عَطَشاً؛ زنی را در قیامت به سبب آن که گربه‌ای را حبس کرده تا تشنه جان داده است، عذاب می‌کنند”. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج11، ص544.
8. مائده / 32.
9. جوادی آملی، عبدالله، فلسفه حقوق بشر، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ چهارم، 1375ش، ص184.
10. انعام / 151.
11. “وَ لَقَدْ کرَّمْنا بَنی آدَم…؛ و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم…”. اسراء / 70.
12. “فَتَبارَک اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ؛ آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است”. مؤمنون / 14.
13. “مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاهَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا؛ مَثَل کسانی که (عمل به) تورات بر آنان بار شد (و بدان مکلّف گردیدند) آن گاه آن را به کار نبستند، همچون مَثَلِ خری است که کتاب‌هایی را بر پشت می‌کشد”. جمعه / 5.
14. “وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کمَثَلِ الْکلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکهُ یَلْهَث…؛ و اگر می‌خواستیم، قدر او [بلعم باعورا] را به وسیله آن [آیات] بالا می‌بردیم، امّا او به زمین [دنیا] گرایید و از هوای نَفْس خود پیروی کرد. از این رو داستانش چون داستان سگ است [که] اگر بر آن حمله‌ور شوی زبان از کام برآورد، و اگر آن را رها کنی [باز هم] زبان از کام برآوَرَد. اعراف 176.
15. “وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِک کالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِک هُمُ الْغافِلُونَ؛ و هر آینه بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ بیافریدیم ـ سرانجامشان به دوزخ می‌رسد ـ [زیرا] دل‌هایی دارند که به آن [حق را] در نمی‌یابند و چشم‌هایی دارند که به آن [حق را] نمی‌بینند، و گوش‌هایی دارند که به آن [حق را] نمی‌شنوند. اینان بسان چارپایانند بلکه گمراه‌ترند همینانند غافلان”. اعراف / 179.
16. “یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکونَ نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا…؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، جز این نیست که مشرکان پلیدند، پس بعد از این سال نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند”. توبه / 28.
17. از امام علی (ع): “الإیمان أعلی غایه”. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، غررالحکم و درر الکلم، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1366ش، ح1455.
18. عنه(ع): “لا وسیله أنجح من الإیمان”. همان، ح740.
19. عنه(ع): “غایه الدین الإیمان”. همان، ح1461.
20. عنه(ع): “التوحید حیاه النفس”. همان، ح1345.
21. عنه(ع): “آفه الایمان الشرک”. همان، ح1508.
22. عنه(ع): “اضر شیء الشرک”. همان، ح 1581.
23. عنه (ع): “سبب الهلاک الشرک”. همان، ح1582.
24. “مَنْ یُشْرِک بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیداً”. نساء / 116.
25. نهج البلاغه.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید