نقد و بررسی:
تعریف و احکام اجمالی مرتد:
ارتداد در لغت به معنای رجوع و بازگشت است.(1) و منظور از “مرتد” کسی است که اسلام را بپذیرد و سپس از آن بازگشت نموده و اعلام جدایی نماید. در قرآن کریم نیز ارتداد بازگشت به کفر معنا شده است.
غالب، بلکه مشهور فقها، احکام شرعیهی مرتد را بر همین معنا بار کردهاند.(2) امّا در این میان “سید رشتی” از شاگردان سید مرتضی و شیخ طوسی(ره) بر خلاف مشهور، علاوه بر بازگشت از دین، “اظهار کفر” و “انکار و جحد” را ملاک ارتداد دانستهاند.(3) ابوصلاح حلبی از معاصران شیخ نیز این ملاکها را تأیید نموده است(4). یکی از بزرگان معاصر نیز میگوید: احکام مرتد مربوط به کسی است که به اظهار یا تبلیغ کفر بپردازد.(5)
بنابر این، ارتداد به معنای بازگشت از دین، توأم با انکار و جحد است. جاحد کسی است که با وجود علم به حقّانیّت و البته با وجود اتمام حجت، باز هم انکار نماید. در اسلام، مجازات شدیدی برای چنین کسی ذکر شده است که علّت آن را بیان خواهیم کرد.
در قرآن کریم با وجود این که مادهی “ردّ” به معنای بازگشت از دین در آیات متعددی به کار رفته است(6) امّا دلالت آنها در مجازات دنیوی و حقوقی برای مرتد، ظاهر نیست؛ بلکه تنها به مذمت شدید و عذاب اخروی مرتدّ، اشاره شده است؛
در روایات، احکام ویژهای از قبیل قتل، برای مرتد فطری، حبس ابد برای زن مرتده، نقض زوجیت مرتد، نقض اهلیت در تصرفات، عقود، ایقاعات و… برای مرتدّ بیان شده است.(7)
از مجموع آرا و نظریات شیعه و سنّی دربارهی مرتدّ، میتوان به نتایج زیر دست یافت:(8)
1- مرتد گونهای از کافر است که دیگر تأمین جانی و مالی ندارد و…
2- احکام گوناگونِ مرتد، از قبیلِ قتل، استتابه، مصادرهی اموال و… عمدتاً به روایات معصومینعلیهم السلام، اجماعات مورد ادعا و قول و فعل صحابهی پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله مستند شده است.
3- به آیات قرآن مجید غالباً برای نشان دادن اهمیت، شدت، حرمت و مبغوضیت ارتداد، استناد شده است. بعضاً در وجوب قتل مرتد و استتابه نیز تحت عنوان کلّی کافر یا مشرک به قرآن استناد شده است.
4- بعضی، ارتداد را صرف تغییر عقیده نمیدانند، بلکه اظهار شعار کفر و انکار خودخواهانه را در عنوان دخیل میدانند.(9)
5- اجرای احکام مرتد، در نظر غالب فقها، از اختیارات حاکم شرع است.
این که اسلام دربارهی مرتدّ، اشدّ مجازات را در نظر گرفته است، فلسفهی خاص خود را دارد. گفتیم اسلام در مورد کسانی که هنوز اسلام را نپذیرفتهاند، چنین سختگیری نمیکند؛ در اصل پذیرش دین اجباری نیست؛ امّا در مورد کسانی که اسلام را پذیرا شوند، سپس عدول کنند، فوقالعاده سختگیر است؛ چه این که این عمل، موجب تزلزل جامعهی اسلامی میگردد. کسی که با رضایت و آگاهانه اسلام را برگزیده، عدول بعدی او از دو حال بیرون نیست: یا اسلام آوردن او ریایی و از روی نفاق بوده و قلباً کافر مانده که جزای او به دلیل بازی با مقدسات دین، قتل و… است و یا واقعاً اسلام آورده، امّا بعد دچار تردید و وسواس شیطانی شده است. در این حال، با تبیین حقایق و رفع شبهات اتمام حجت میشود؛ اگر پذیرفت، توبهاش (در خصوص مرتد ملی) قبول است؛ والا احکام مرتد بر او جاری میشود. امّا مرتد فطری – کسی که از پدر و مادر مسلمان متولد شده و در یک محیط اسلامی پرورش یافته – بسیار بعید به نظر میرسد که محتوای اسلام را تشخیص نداده باشد؛ بنابر این عدول از اسلام به توطئه و خیانت شبیهتر است تا به اشتباه عدم درک حقیقت؛ چنین کسی استحقاق چنین مجازاتی را دارد؛ بنابر این، توبهی او در ظاهر پذیرفته نیست. ممکن است اگر واقعاً پشیمان گردد، توبهی او در پیش گاه خدا پذیرفته شود. البته اگر مجرم زن باشد، توبهی او مطلقاً قبول است و حکم اعدام ندارد. البته بنابر نظر برخی از فقها مجازات مرتد تنها شامل کسی میشود که پس از ارتداد به تبلیغ عقاید خود بپردازد و به نوعی بر علیه باورهای دینی فعالیت کند که این کار در حقیقت نوعی جرم امنیتی بر لیه امنیت و ایمان جامعه اسلامی محسوب میشود. این نظریه با توجه به دیگر مباحث اسلامی در حوزه دینداری به صواب نزدیکتر می نماید.
کسی که به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و امامان معصوم علیهم السلام و فاطمهی زهرا علیهاالسلام دشنام بدهد و یا اهانت کند، ملحق به مرتدّ میشود و احکام ارتداد بر او جاری است.(10) روایات خاصّی در منابع اسلامی دربارهی مباح بودن خون چنین کسی وجود دارد.(11)
از مجموع آنچه – ولو به طور اجمال – گفته شد، به این نتیجه میرسیم که:
ارتداد به معنای بازگشت از عقیده به اسلام، توأم با انکار و اظهار کفر، یک عنوان ذاتی است؛ به این معنا که خود این عنوان دارای حکم شرعی است و احکامی مانند وجوب توبه دادن و جواز قتل و انتقال اموال به ورثه … بر خود این عنوان مترتب است؛ نه این که با همراه شدن با عناوین دیگری مانند محارب، توطئه علیه حکومت اسلامی و… این حکم را پیدا کنند؛ بنابر این ارتداد، اگر به مرحلهی اظهار برسد، احکام مذکور بر آن مترتب میشود، به خصوص که اظهار ارتداد توأم و ملازم با آثار اجتماعی آن است.
پینوشتها:
1) مقایس اللغه، ج 2، ص 473؛ صحاح اللغه، ج 2، ص 473؛ مفردات راغب، ص 197.
2) سیف اله صرامی، احکام مرتد از دیدگاه اسلام و حقوق بشر، تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، 1376، ص 253.
3) سلسله ینابیع الفقهیه، ج 9، ص 171.
4) الکافی فی الفقه، ص 311.
5) ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج 10، ص 206.
6) سورهی بقره (2)، آیهی 217، آل عمران (3)، آیات 91 86 85 و 106، انعام آیهی 77، نحل، آیهی 109، محمد، آیهی 25، زمرد، آیهی 65.
7) وسائل الشیعه، ج 18، صص 544 به بعد،ابواب حد المرتد.
8) ر. ک: سیف اللَّه صرافی، همان، صص 228 – 167.
9) ر.ک: شافعی، الأم بیروت: دارالمعرفه، ج 6، ص 156.
– شیخ طوسی (ره)، المبسوط (کتاب المرتد) در سلسله ینابیع الفقهیه، ج 31، ص 169.
– سرخسی، المبسوط، )مصر، دارالدعوه، 1326 ه . ق.( ج 10، ص 98.
– علامهی مجلسی، بحارالانوار، تهران، اسلامیه، 1406، ج 9، ص 219 – 215.
– محمدحسین نجفی، جواهرالکلام، ج 6 کتاب الطهاره، ج 29؛ ج30 کتاب نکاح(؛ ج 41 )کتاب الحدود.
10) پیام قرآن، ج 10، ص 204.
11) وسائل الشیعه، ج 18، ص 485، کتاب الحدود، باب 25، حدیث 1 تا 4، ص 461، حدیث 1 تا 6.