آیا سوره کافرون نوعی مصالحه پیامبر با مشرکین نبوده است که دین شما برای شما و دین من برای من، من راه خودم را می روم و شما هم راه خودتان؟

آیا سوره کافرون نوعی مصالحه پیامبر با مشرکین نبوده است که دین شما برای شما و دین من برای من، من راه خودم را می روم و شما هم راه خودتان؟

مصالحه می تواند یکی از دو امر زیر باشد:
ا. زندگی و همزیستی مسالمت آمیز در کنار هم و این که هم مشرکین بر حق هستند و باید پایبند به دانسته ها و اعتقادات خود باشند و هم مسلمان ها.
2. زندگی و همزیستی مسالمت آمیز با رعایت کردن موازین شرعی و احترام به آداب و قوانین اسلامی و عدم تظاهر به گناه و کارهایی که در دین اسلام قبیح شمرده می شود، مثل کمک نکردن به دشمنان مسلمانان در عین اینکه شرک از اساس باطل است و اسلام به هیچ عنوان آن را به عنوان یک تفکر نمی پذیرد، ولی با کفار اهل کتاب می تواند با رعایت این چارچوب زندگی مسالمت آمیز داشته باشد.
مصالحه در معنای اول: دین اسلام بر مسلمانان واجب دانسته که به ادیان آسمانی دیگر و تمام انبیاء ـ علیه السلام ـ معتقد بوده و به همه آنها به دیده احترام بنگرند.[1] با وجود این قرآن از تمام کتب آسمانی گذشته برتر بوده و پیامبر و دین اسلام از تمام پیامبران و ادیان پیشین برتر می باشند، بطوری که قرآن و دین اسلام تمام مطالب و حقایقی را که کتب و ادیان گذشته مصون از تحریف داشتند، را دارد و علاوه بر آنها مطالب زیاد دیگری نیز آورده و حقایق بیشتری را بیان فرموده است.[2] همچنین پیامبر اهل کتاب و مشرکین بت پرست را دعوت به دین اسلام می کردند.
این در نگرش به سیره پیامبر و تلاش در دعوتی که از مردم داشتند (و در این راه چه رنج ها کشیدند) کاملاً مشهود است.[3] قرآن نیز با صوت جلیّ اهل کتاب و مشرکین را دعوت به دین اسلام می کند.[4] علاوه بر این دین اسلام که دین توحید است با شرک در تضاد می باشد و آن را نفی و طرد می کند. بنابراین مصالحه به این معنی قطعاً نادرست می باشد.
اما مصالحه به معنای دوم: «مصالحه» به این معنی جزو مسلّمات شریعت اسلام و تعلیمات اسلامی می باشد. به طوری که در کتب فقهی به این مطلب تصریح شده و در مورد شرایط آن بحث شده است.[5]  آیاتی از قرآن نیز به این مطلب اختصاص داده شده است.[6] و احادیث زیادی هم در احترام به اهل کتاب که در تحت حمایت کشور اسلامی هستند وارد شده است.[7] منظور از کافرون در سوره مبارکه، مشرکینی خاص و طبقه ای معین و معهود از کفار می باشند و در سبب نزول و علت تکرار آیات از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده که: «قریش به رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ پیشنهاد کرده بود، بیا تا بر سر پرستش خدایان مصالحه ای کنیم، یک سال تو خدایان ما را عبادت کن و یک سال ما خدای تو را، باز یکسال تو خدایان ما را عبادت کن و یکسال ما خدای تو را، خدای تعالی در پاسخ آنها عین سخن آنها را یعنی تکرار مطلب را به کاربرد.»
یعنی بیا تا آخر عمر یکسال تو خدایان ما را و یکسال ما خدای تو را بپرستیم و  این سوره درصدد بیان خبر غیبی است نسبت به آن گروه کافران معین که شما تا ابد ایمان نخواهید آورد و من هم هرگز به دین شما نخواهم گروید.[8] بنابراین این سوره تلویحاً بر تمام عقاید مشرکین خط بطلان می کشد. آیه آخر این سوره «لکم دینکم ولی دین» نیز در واقع تأکیدی معنوی بر تمام آیات قبلی می باشد. و غرض آنها را دنبال می کند.[9] لذا سوره کافرون نه تنها دلالتی بر «مصالحه به معنای اول» ندارد بلکه پیامبر را امر بر بیان عدم مصالحه امر می کند.
البته باید یاد آور شد که مصالحه به معنی دوم نیز در این سوره ممنوع است، چرا که مصالحه و همزیستی با کفار اهل کتاب درست است که به عنوان اهل ذمه در حکومت اسلامی زندگی کنند، ولی مصالحه با مشرکان بت پرست به هیچ وجه درست نبوده و بر همین اساس است که سوره برائت تکلیف بت پرستان را روشن نمود، که یا باید دست از بت پرستی بر دارند و یا امنیت جانی نخواهند داشت.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. مجمع البیان؛ فضل طبرسی، مترجم گروهی از مترجمان، تهران، فراهانی، اول، ج27، صوره کافرون.
2. تفسیرنمونه؛ ناصر مکارم شیرازی، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، ج27، سوره کافرون.
3. تفسیر نمونه، ج7، سوره توبه.

پی نوشت ها:
[1] . جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، مرکز نشر اسراء، چاپ سوم، 1381هـ ش، ج2، ص 194 الی 196، سوره بقره، آیه 4.
[2] . ر.ک: طباطبایی، محمد حسین، المیزان، مترجم سید محمد باقر موسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ یازدهم، 1378، ج5، ص 570 و 571، سوره مائده آیه 48.
[3] . ر.ک: قرشی، سید علی اکبر، خاندان وحی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1368ه‍ ش، ص 17.
[4] . ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، قم، اسراء، چاپ سوم، 1381ه‍ ش، ج2، ص48 و ج5،‌ ص 483.
[5] . ر.ک: شهید اول، الروضه البهجه فی الشرح اللمعه الدمشقیه، بی جا، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ سوم، بی تا، ج1، کتاب الجهاد.
[6] . طباطبائی، محمد حسین، المیزان، مترجم محمد باقر موسوی، قم، انتشارات اسلام، چاپ یازدهم، 1378ه‍ ش، ج9، ص209.
[7] . ر.ک: نهج البلاغه، مترجم محمد دشتی، خطبه 27، ص 51.
[8] . طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی، قم، انتشارات اسلامی، چاپ یازدهم، 1378ه‍ ش، ج20، ص645.
[9] . همان، ص 644.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید