روش شناسی مطالعات حوزه اخلاق در مکتب امام صادق (ع)

روش شناسی مطالعات حوزه اخلاق در مکتب امام صادق (ع)

نویسنده: احد فرامرز قراملکی

مقدمه
امام صادق ( علیه السلام ) به دلیل وضعیت خاص تاریخی و سیاسی توانستند، رهنمودهای متنوع و فراوان در مسائل فقهی و اخلاقی معطوف به همه شئون آدمی را ارائه دهند.(1) این رهنمودها به منزله ی گنجی است، که دستیابی به آنها و به کار بستن آنها محتاج روش و فن آوری معینی است. دانشمندان سلف بر حسب توسعه ی دانش روزگار خود، با تأسیس و توسعه ی دانش هایی چون رجال، درایه، تفسیر، فقه الحدیث و … سعی می کردند، ابزار لازم برای برخوردرای از این گنج را به دست دهند. این تلاش ها غالباً در خدمت استفاده ی فقهی و برای شناخت تکالیف فقهی معطوف بود، اما در بعد اخلاق پیشرفتی در علم و فن آوری استفاده از روایات نمی بینیم.
رهنمودهای اخلاقی گزارش شده از امام صادق ( علیه السلام ) بخش مهمی از آموزه های اسلامی در اخلاق است و استفاده ی روشمند بهره مندی از این ذخائر را افزون تر می کند. فرض کنید به منبعی از آن دست یافته اید و تنها بیست ساعت فرصت دارید از این منبع آب استخراج کنید. آیا با هر ابزاری به دست شما می رسد، به استخراج مشغول می شوید یا بخشی از بیست ساعت را برای به دست آوردن یا ساختن ابزار مناسب برای استخراج بیشتر صرف می کنید؟ مواجهه ی عامیانه با روایات بهره برداری از سطح خاصی از آموزه های روایی است، که مواجهه ی عالمان به دست آوردن لایه های مختلف و به طور گوناگون پیام معصوم ( علیه السلام ) است. علم اخلاق در تمدن اسلامی شأن و هویت واسطه ای داشته و به نحو روشمند و با مبانی خاص معرفتی آموزه های اخلاقی وحی ( کتاب و سنت ) را در اختیار مخاطبان وحی قرار می دهد ( فرامرز قراملکی، 1387، ص 80 ) حاصل این اجتهاد علم اخلاق اسلامی است. واژه ی اسلامی در این جا به معنای دقیق کلمه به کار رفته است. علم کلام و علم فقه نیز در فرهنگ اسلامی چنین شأن و هویت واسطه ای دارند. به همین دلیل مواجهه ی عالمانه، روشمند و با استفاده از ابزار لازم است. این روش ها و ابزارها کدامند؟ مفهوم روش و ابزار اعم از مقام دستیابی تاریخی به روایات اخلاقی گزارش شده از امام صادق ( علیه السلام ) و درمقام تحلیل و کاربرد روایات است. اما در مقاله حاضر پژوهش محدود به مقام دوم است. فهم ژرف استفاده ی بهینه از مضمون روایات اخلاقی امام صادق ( علیه السلام ) در گروه چه روش ها، رهیافت ها و ابزارهایی است. جستجو از پاسخ به این مسئله را ابتدا با مطالعه ی مورد پژوهانه آغازمی کنیم. برای این منظور کتاب شرح عبدالرزاق گیلانی بر مصابح الشریعه را برگزیده ایم و روش و رهیافت مؤلف را در فهم و استفاده از مکتب امام صادق ( علیه السلام ) را در حوزه اخلاق مورد تأمل قرار می دهیم. انگاره فرضیه زیر را با روش تحلیلی به آزمون می نهیم: نگرش سیستمی به روایات اخلاقی امام صادق ( علیه السلام ) فهم روایات را ژرف تر و استفاده از آنها را وسیع تر و جامع تر می کند. مراد از فهم ژرف تر در این فرضیه دستیابی به لایه های زیرین مضمون روایات، فراتر از سطح ظاهری آنها است و مراد از استفاده ی وسیع تر و جامع تر، کاربرد روایات در شئون مختلف زیست اخلاقی فراتر از موقعیت است، که روایت در آن موقعیت وارد شده است.

مطالعه ی موردپژوهانه
نمونه های فراوانی از تلاش دانشمندان اخلاق پژوه در بهره مندی از آموزه های اخلاقی و روایات وجود دارد. به عنوان مثال، حافظ ابن أبی الدنیا ( 208-281 ) در مکارم الاخلاق روایاتی را درمسائل اخلاقی از پیامبر گرامی اسلام ( صل الله علیه و آله و سلم ) جمع کرده است. البته مؤلف این اثر به دلیل آن که به دربار امویان تعلق خاطر دارد، علاوه بر روایات نبوی گزارش هایی از کسان دیگر به ویژه امرای اموی نیز دارد. در فرهنگ شیعی می توان از اخلاق محتشمی تألیف محقق گران قدر خواجه نصیرالدین طوسی نام برد، که سعی می کند در مسائل اخلاقی ابتدا از سفره ی آیات و روایات بهره ببرد. از این گونه آثار فراوان می توان گزارش نمود.
کتاب مصاباح الشریعه و مفتاح الحقیقه در این میان جایگاه خاصی دارد. این اثر مشتمل بر صد باب در معارف، مواعظ، اخلاق و آداب است. مؤلف بر این است، که از مکتب امام صادق ( علیه السلام ) مسائل اخلاقی را بهره مند شود. در این که این روایات اصالتاً از امام صادق ( علیه السلام )است یا نه، مسئله مورد بحث ما نیست. (2) بلکه روش مؤلف و شارح در برخورداری از این روایات محل بحث است. البته این اثر به منزله یک مورد برسی می شود و حاصل بررسی قابل سرایت به سایر موارد نیست. هدف از بررسی مورد، اخذ درس روش شناسی در تحلیل روایات اخلاقی امام صادق ( علیه السلام ) است. مهم ترین ویژگی این اثر موضوع محوری آن است. یک صد موضوع با بهای صدگانه اثر را تشکیل می دهند و در هر بابی روایات مختلف پیرامون موضوع ان به میان می آیند و شارح آنها را در حد امکان مورد شرح قرار می دهد. نمی توان گفت ابواب صدگانه هیچ ترتیب منطقی ندارند، ولی پیوستگی و ارتباط منطقی بین موضوع ها چندان آشکار نیست. در غالب موارد موضوع های گوناگون به ترتیب وضعی کنار هم قرار دارند، این امر را می توان نخستین رخنه اثر دانست: نبودن یا حداقل روشن نبودن نقشه کتاب و پیوستگی منطقی مباحث آن.
شارح در توضیح روایات در هر باب به ترجمه فارسی و ذکر پاره ای نکات توضیح متن بسنده می کند. دومین رخنه یا نقصان روشی عمده در این اثر، فقدان رهیافت مسئله محور است. یعنی مؤلف و شارح در ذیل هر موضوع به بیان مسائل و ذکر روایات ناظر به هر یک از مسائل نمی پردازد و این سبب شده است، که ره آورد مؤلف از روایات توصیه هایی اخلاقی و سلوکی پیرامون موضوع های مورد بحث باشد. در حالی که هر یک از این روایات می تواند در پاسخ به مسئله ای به کار آید. مسئله، پرتویی در فهم ژرف تر و کاربرد وسیع تر روایات است. این امر را می توان با مقایسه جهل حدیث امام خمینی؛ با شرح مصباح الشریعه بهتر توضیح داد. امام خمینی ( رحمه الله ) وقتی به روایت عُجب، به عنوان مثال، می پردازد، مسائل گوناگونی را به روایت عرضه می کند و از آن روایت پاسخ هر یک از مسائل را می طلبد. رهیافت مسئله محور به روایات علاوه بر آن چه گفتیم معنای دیگری نیز دارد که در مباحث آتی مورد بحث قرار می گیرد. رخنه ی روشی سوم نپرداختن به تحلیل مفهومی به معنای جدید کلمه است. الفاظی که در روایات به میان آمده اند در کاربرد خاص این روایت معنایی دارند و آن معنا دارای مؤلفه ها و مقوماتی است. مثلاً وقتی در روایت خشوع بحث می شود، باید مفهوم خشوع را در این روایت مورد تحلیل قرار داد. این سخن به معنای آن نیست، که شارح به بیان معنا نپرداخته است؛ بلکه مراد تحلیل معنا است. به عنوان مثال در باب پنجاه و یک روایات مختلف درباره حسد به میان آمده است. این روایات در حل مسائل مختلف حسد به کار گرفته نشده اند: مسائلی چون پیشگیری از حسد، نحوه ی مواجهه ی محسود با حاسد و … و مفهوم حسد در روایات ائمه؛ تمایز آن از غبطه مورد بحث قرار نگرفته است.
رخنه ی چهارم روشی، فقدان تحلیل گزاره ای است. شارح جملات را ترجمه کرده است اما مداقه در سبک جمله، قیدها و ساختار منطقی آن در میان نیست، مقایسه چنین رهیافتی با مداقه فقها در روایتی چون « خذ مال الناصبی حیث وجدته » که شامل مباحث گوناگونی چون استقراق یا عهد ذکری بودن ( ال ) می شود، مراد را روشن می کند. سخن این نیست که شارح روایات را توضیح نمی دهد بلکه سخن در بسنده کردن به سطح نخست مضمون روایات و ژرف تر نرفتن به مضمون درونی آنها از طریق تحلیل گزاره ای و موشکافی ساختار منطقی و نحوی روایات است.
مقایسه شرح گیلانی بر مصباح الشریعه با چهل حیث قاضی سعید قمی ( به عنوان مثال ) مراد ما روشن می سازد. تحلیل هر یک از واژه ها، هیأت نحوی جمله، قیدها، قرائن مقالی و حالی و سایر فنونی که بتواند ژرفای روایت را به دست دهد، دراین شرح درمیان نیست. مراد از فرا رفتن از سطح نخست روایت، دعوت به تأویل نیست بلکه دعوت به عبور از کالبد به روح روایت است. فرض کنید مؤلف یا شارح این اثر از تجربه های مدیریتی برخوردار بود و مناسبات اخلاقی در یک گروه اجتماعی دغدغه ی حرفه ای بود. در این صورت وی در هر یک از موضوع های اخلاقی، ده هامسئله داشت. این مسائل پرتوی در گزینش روایات و ابزاری در فهم عمیق تر روایات می شدند. اگر عبدالرزاق گیلانی با پدیده هایی چون زیر آب زنی، ارتشاء، اختلاس در یک سازمان روبرو می بود و برای حل آنها به روایات امام صادق ( علیه السلام ) مراجعه می کرد، مداقه ی او در سیاق، نحو سخن، قیدهای عبارت، واژه های حاضر و الفاظ غایب می توانست بهره ی بیشتری از روایت را نصیب او بگرداند.
رخنه ی پنجم، عدم توجه به زمینه ها(3) و عوامل ورود روایت است. این که این روایت در چه مقامی و درمواجهه با کدام رفتار فردی یا اجتماعی بیان شده است پرتوی در فهم ژرف تر پیام اخلاقی روایت دارد. هر پیامی، بستر و زمینه ای دارد: جواب سؤال یا درخواستی است، اشاره ای به موقعیتی در فرد یا گروه خاص است، ردّ یک مخاطره است. برانگیختن شنونده به امری است و … روایات اخلاقی بر اساس این موقعیت ها محتوی و مضمون خود را می نمایانند. رخنه ی ششم، عدم مقایسه فرمایش امام صادق ( علیه السلام ) با دیدگاههایی که در برخی مکاتب وجود دارد. درمباحث آتی، در خصوص برکات و اثر معرفتی مطالعه ی تطبیقی بحث می کنیم. بر حسب بررسی مورد پژوهانه، می توان چند اصل و قاعده را در فهم ژرف تر و جامعی از روایات به کار بست. در این نوشتار، ادعای کمال در میان نیست بلکه توجه به برخی قواعد راهگشا مراد است.

مواجهه ی مسئله محور
در پرتو مطالعه ی موردی به اهمیت مواجهه ی مسئله محور در برابر موضوع محوری اشاره کردیم. مطالعه ی موضوع محورانه روایات را به نطق نمی آورد اما رهیافت مسئله محور کلیدی برای ورود به لایه های درونی روایت و کشف مضمون آن می شود. جنبه ی دیگر ازمواجهه ی مسئله محور در برابر مواجهه با دغدغه ی نظریه ی خاص یا دیدگاه معین قرار دارد. درمطالعه ی موردی شرح مصباح الهدایه به این نکته اشاره نشد. در بسیاری از رهیافت های کلامی، فلسفی و عرفانی به روایات نمونه های فاروان را از این گونه مواجهه می توان نشان داد. تفسیرهای روایی برآنند، که در آیه شریفه ی « قل کل یعمل علی شاکلته » مراد از شاکله نیت است اما تفسیرهای فلسفی آن را در نظریه ی ملکه نفسانی ( خلق ) می فهمد. کسانی که به دلایل تربیتی با دیدگاه آشنایند یا وفادار به نظریه ای هستند، در مواجهه به روایات در پی یافتن شواهد تأییدی برای آن دیدگاه یا نظریه دست به قرائت غیر وفادار به روای تمی زنند. دیدگاه ها و نظریه ها سبب سوی گیری می شود. نگارنده قصه امتناع تخلیه ذهن از ذهنیات و آکنده بودن نگاه و فهم از ذهنیات و حتی زمینه مند بودن تجارب بشری را نادیده نمی گیرد، ولی بر این باور تأکید می کند که مواجهه ی مسئله محور می تواند راه آوردی بیشتر از مواجهه با دغدغه تأیید یک دیدگاه به دست دهد.
این دو بُعد از مطالعه موردی را با ذکر مثال توضیح می دهیم: یک، زمانی موضوع محورانه در باب حسد به بحث از هر نکته ای می پردازیم اما گاهی به دلیل دغدغه های عملی یا چالش های نظری با مسائل خاصی در حسد روبرو هستیم: وظیفه ما در برابر حسودچیست؟ تفاوت حسد و عداوت در چیست؟ حسد با غبطه چه فرقی دارد؟ پیشگیری از حسد چه برنامه ای دارد؟ چگونه می توان حسد را درمان کرد؟ زمینه ها و عوامل بروز حسد کدام است؟ طرح مسئله و ارائه آنها به روایات اخلاقی امام صادق ( علیه السلام ) بر غنای نظری دانش اخلاق اسلامی و کارآمدی آن خواهد افزود. دو، گاهی به رهیافت خاصی حصر توجه می کنیم و صرفاً آن چه را که در رهیافت مثلاً اخلاق سلامت محور مورد بحث قرار می گیرد، به میان می آوریم. این امر هم چشم را نسبت به مسائل جدید مبحث حسد نابینا می سازد.

مواجهه ی تحلیلی
علی رغم رونق بازار رهیافت هرمنوتیکی، اصل در فهم روایات مواجهه ی تحلیلی است اما نه به نحو حصرگرایانه. روایات اخلاقی در مکتب اخلاقی امام صادق ( علیه السلام ) در مقام تعلیم و تربیتند و برای مخاطبانی ارائه می شوند که با ابزارهای فهم متن از آن روایات بهره می برند. به عنوان مثال، تا دلیل ارجح در میان نباشد نمی توان مفاد لغوی یک لفظ را در فهم روایت کنار نهاد. مواجهه ی تحلیلی در درجه ی نخست با ابزارهای معناشناختی به فهم متن می پردازد و در درجه دوم با ابزارهای منطقی به تحلیل مفاهیم، تحلیل ساختار گزاره ای و تحلیل سیستمی می پردازد. به عنوان مثال در مواجهه ی تحلیلی بیان می شود، که مفهوم حسد چه مؤلفه هایی دارد و آیا آن از سنخ محمول های یک موضعی است؟ یا چند موضعی است؟ اگر محمول چند موضعی است، چگونه با بخش های اسمی معنای تامی پیدا می کند؟ تمایز این که امام ( علیه السلام ) در بیان یک فضیلت یا رذیلت یا به طور کلی در بیان یک خصلت آیا درمقام تعریف اند یا در مقام توصیف اهمیت راهبردی در این میان دارد. این تمایز نه صرفاً از طریق تحلیل مفهومی و نه از طریق تحلیل گزاره ای حاصل می آید بلکه محتاج شناخت زمینه های ورود روایت و عوامل مربوط به آن است و درمواردی محتاج به دست آوردن جهان بینی خاصی است که روایت عنصری در آن جهان بینی است. در این صورت بدون شناخت امام، امکان تحلیل روایت حاصل نمی شود.

اهمیت مطالعه ی تطبیقی و معضلات روش شناختی آن
یکی از رهیافت های مؤثر در فهم روایت استفاده از مقایسه است. استفاده از چنین رهیافتی علاوه بر آن که محتاج ابزارها و فنون علم است. (4) به دقت هایی در حوزه مطالعات اخلاقی محتاج است. فرض کنید کسی می خواهد در مطالعه ی تطبیقی، بیان امام ( علیه السلام ) را در خصوص یک مسئله اخلاقی با سایر دیدگاه های موجود در جهان مقایسه کند؛ اگر وی سعی کند جایگاه تحلیل امام ( علیه السلام ) را در طبقه بندی رایج از دیدگاه های اخلاقی نشان دهد، ممکن است در آستانه سقوط در خطای روش شناختی قرار گیرد. اگرچه در رویکرد مطالعه ی انتقادی موجه می نماید که بپرسیم این تحلیل امام ( علیه السلام ) مبتنی بر نتیجه گرایی ( و اگر بلی در کدام دسته ازجریان های نتیجه گرایی )، وظیفه گرایی، فضیلت گرایی و … است؟ اما آیا انطباق بیان امام ( علیه السلام ) که می تواند از نمط دیگری باشد، منشاء برونی متن روایت نمی شود؟ آیا آن سبب قرائت بیان امام ( علیه السلام ) در چارچوب نظریه ای احتمالاً بی ارتباط نخواهد شد؟
این پرسش ها ممکن است رهیافت محقق را مورد تردید قرار دهد: آیا باید از مطالعه ی تطبیقی صرف نظر کرد/ پاسخ مثبت به این مسئله در واقع خطای حذف مسئله به جای حل مسئله است و پاسخ منفی مستلزم دستیابی به ابزارهای مناسب مطالعه ی تطبیقی در حوزه اخلاق است. مطالعه ی تطبیقی در این مقام نباید به معنای انطباق روایات اخلاقی بر یکی از مکاتب اخلاقی در تقسیم بندی های اعتباری از آراء رایج در مغرب زمین باشد بلکه باید به صورت مسئله محور از مواضع متفاوت و تشابه روایات اخلاقی با دیدگاه های دیگر پرسیده شود. به عنوان مثال در مسئله شناخت عیوب خویش که نقش راهبردی دارد، آموزه های اخلاقی امام صادق ( علیه السلام ) یا میراث یونان در دوره ی اسلامی تفاوت آشکاری دارد. در آثار ادیسوس و جالینوس و به تبع آنان در طب روحانی رازی ( ص34 ) که بدون ارجاع به وی نزد غزالی نیز مقبول افتاده است ( محمد غزالی، ج3، ص 65-64 ) شناخت عیوب به وسیله ی خود فرد امکان ندارد و طریق آن را مراجعه به دیگران و دل سپردن به نقد دیگران است در حالی که بر حسب روایات اسلامی کسی که خود نتواند خود را بشناسد و بر عیوب نفس واقف گردد، نسبت به نقد دیگران ناشنوا می گردد « وعلموا أنه من لم یعن علی نفسه حتی یکون له منها واعظاٌ و زاجرٌ، لم یکن له من غیرها لا زاجر و لا واعظ » ( نهج البلاغه، خطبه 90، ص 123 )
محقق در تمامی مطالعه ی تطبیقی پس از دستیابی به این تفاوت در میراث یونانی و آموزه های اسلامی می تواند به تبیین و جستجو از علل این تفاوت بپردازد. این جستجو، تمایز روش، منبع، رهیافت و سایر اضلاع معرفتی را به دست می دهد. مثال دیگر، مقایسه میراث یونانی و حتی میراث مسیحی آموزه های اخلاقی با روایات در تحلیل مسئله مرگ، مواجهه فرد، مرگ، مرگ اندیشی، همسانی مرگ و زندگی فرد و … است.

کل گرایی روش شناختی
تأکید بر مسئله محوری در مطالعه روایات اخلاقی امام صادق ( علیه السلام ) از یک حیث می تواند آسیب زا باشد و آن عدم وقوف برکلیت نظام معرفتی است که روایات گزارش از آن هستند. به عنوان مثال، می دانیم کلیت طب روحانی محمد بن زکریای رازی، شناخت، طبقه بندی و علت یابی بیماری های نفس و راه کار پیشگیری و درمان آنها در رفتار ارتباطی درون شخصی است. این راهبرد تمام آراء رازی را در فصول مختلف کتاب قابل فهم می کند و نیز نواقص آن را، مانند نپرداختن به مسائل اخلاقی در رفتار ارتباطی بین شخصی و برون شخصی قابل تبیین می سازد.
در رهیافت سنتی، مانند کتاب مصباح الشریعه، بر سر سفره ای نامعلوم نشسته ایم و تنها برخی از غذاها را می بینیم. کلیت نظام معرفت اخلاقی امام ( علیه السلام ) بر ما مکشوف نیست. البته مراد از وقوف بر آن در این جا شناخت بالجمله نیست که گفته شود، چنین توقعی محال است. به نظرنگارنده، علامه مجلسی؛ در بحارالانوار، آن جا که می خواهد خواننده را به مهمانی پیام اخلاقی ائمه ( علیه السلام ) دعوت کند، ابتدا دیدگاه کلی از نظام معرفت اخلاقی ائمه ( علیه السلام ) را ترسیم می کند. می دانیم علامه مجلسی؛ در کتاب الایمان بحار الانوار به بحث از اخلاق می پردازد. وی پس ازتکمیل این کتاب، آن را به نحو مستقل و با عنوان کتاب الشرف قرار می دهد. ( مجلسی، 1403ق، ج71، ص 72-73 ) علامه مجلسی؛ این اثر را با رساله ی الحقوق منسوب به امام سجاد ( علیه السلام ) آغاز می کند. وی نام آن را جوامع الحقوق می خواند و همه مباحث اخلاقی و روایات را بر آن استوار می کند.
علامه مجلسی، خود، به علت و دلیل مطلب اشاره نمی کند اما می دانیم که رساله ی الحقوق الگوی اخلاقی حقوق محور(5) را به شکل رعایت حقوق افراد در رفتار ارتباطی وظیفه ی اخلاقی است، ارائه می کند.
این الگو بر خلاف دیدگاه هایی مانند طب روحانی رازی بر گونه ی خاصی از رفتار ارتباطی محدود نیست بلکه رفتار ارتباطی درون شخصی(6)، بین شخصی(7) و برون شخصی(8) را فرا می گیرد و علامه مجلسی؛ بر این جامعیت وقوف دارد.
این الگو زیست اخلاقی را در تعامل فرد با خود در دو بعد جسمی و روحی، ارتباط شخص با خدای خود، تعامل فرد با دیگران و حتی سایر موجودات ترسیم می کند. چنین نظام اخلاقی نه صرفاً معطوف به دیگران است و نه محدود به دغدغه ی سلامت نفس یا کمال آن است. عدم وقوف برخصلت های نظام اخلاقی در آموزه های ائمه: ما را در فهم روایات ناکام می کند. بر حسب مثالی که زدیم، اگر جامعیت نظام اخلاقی در آموزه های ائمه اطهار ( علیه السلام ) را لحاظ کنیم ژرفای روایتی که حسد را کفر نعمت الهی می داند ( در رفتار ارتباطی بین فرد و خدایش ) و در عین حال موجب تضییع حق فرد مورد حسد هم می داند ( رفتار ارتباطی بین شخصی ) و سبب خودآزاری حسود هم تلقی می کند ( رفتار ارتباطی درون شخصی ) برای ما آشکار می گردد.

نتیجه گیری
کسب معارف از گنجینه ی معرفتی اخلاقی در مکتب امام صادق ( علیه السلام ) محتاج اخذ روش های کارآمد و ابزارهای مناسب است: مسئله محوری، مطالعه ی بدون سوی گیری و گرایش به انطباق، مواجهه ی تحلیلی با استفاده از ابزارهای تحلیل محتوا و فنون تحلیل مفهومی، گزاره ای و سیستمی، مطالعه ی تطبیقی روش مند، توجه به زمینه های تاریخی ورود روایت و کل گرایی روش شناختی نمونه هایی از این روش ها هستند، که در مقاله حاضر به آن ها پرداخته شد.

پی نوشت ها :

1- استاد دانشگاه تهران
2- نک: مقدمه شرح عبدالرزاق گیلانی ازمحدث ارموی.
3- context.
4- ر.ک: فرامرز قراملکی، روش شناسی مطالعات دینی، ص 289.
5- Right proented dthics.
6- Intral personal.
7- Inter personal.
8- Extera personal.
منابع :
نهج البلاغه.
[ امام سجاد ( علیه السلام ) ] ( 1385 )، رساله الحقوق، شرح علی محمد حیدری نراقی، قم: انتشارات مهید نراقی.
امام خمینی، روح الله ( 1368 )، چهل حدیث، مرکز نشر فرهنگی رجاء.
رازی، محمد بن زکریا ( 1386 )، الطب الروحانی، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران: دانشگاه مک گیل.
طوسی، خواجه نصیر الدین ( 1377 )، اخلاق محتشمی، به سه رساله دیگرمنسوب به او، مصحح محمد تقی دانش پژوه، تهران: دانشگاه تهران.
غزالی، ابو حامد ( بیتا )، احیاء علوم الدین، بیروت: دار المعرفه.
فرامرز قراملکی، احد ( 1387 )، هندسه معرفتی کلام جدید، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ترجمه عربی این اثر به قلم حسن العمری و حیدر نجف، به اشراف الرفاعی، با عنوان الهندسه المعرفیه للکلام الجدید، ( 1423 ق )، بیروت: الهادی.
فرامز قراملکی، احد؛ فلاح، محمد جواد ( 1389 )، نقش راهبردی رساله الحقوق در اخلاق کاربردی، در: اخلاق کاربردی در ایران و اسلام، به اهتمام احد فرامرز قراملکی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
قاضی، سعید قمی( 1379 )، شرح الاربعین، مصحح: نجفقلی حبیبی، تهران: میراث مکتوب.
گیلانی، عبدالرزاق ( 1373 )، شرح فارسی مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، مصحح جلال الدین محمدث، تهران: صدوق.
مجلسی، محمد باقر ( 1403ق )، بحار الانوار، بیروت: دار الحیاء التراث.
منبع مقاله :
پاکتچی، احمد؛ (1391)، مبانی و روش اندیشه ی امام صادق (ع)، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید