آیات و روایاتی را که در زمینه حکم مرتد وارد شده است بیان فرمایید؟

آیات و روایاتی را که در زمینه حکم مرتد وارد شده است بیان فرمایید؟

ارتداد در لغت به معنای بازگشتن است و در اصطلاح خروج فرد مسلمان از دین اسلام و بازگشت از ایمان به کفر را گویند.[1] قرآن‌ کریم، در برخی آیات به اصطلاح ارتداد اشاره فرموده است از جلمه:
1. «… وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَهِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ…؛«[2] «ولی کسی که از آیینش برگردد، و در حال کفر بمیرد، تمام اعمال نیک (گذشته) او در دنیا و آخرت، بر باد می‌رود؛ و آنان اهل دوزخند؛ و همیشه در آن خواهند بود.»
2. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ…؛»[3] «ای کسانی که ایمان آورده‌اید هر کس از شما از آیین خود بازگردد (به خدا زیانی نمی‌رساند) خداوند جمعیتی را می‌آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند…»
3. «إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ» «کسانی که بعد از روشن شدن هدایت برای آنها، پشت به حق کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهای طولانی فریفته است.» و همچنین سوره‌ها و آیات: آل‌عمران، 86، 91؛ نساء، 137؛ و… درباره مرتد و ارتداد می‌باشد.
از آیات قرآن کریم استفاده می‌شود که مجازات مرتد به خاطر ماهیت مجرمانه عمل او و جلوگیری از پیامدهای ارتداد است؛ زیرا پذیرش دین اسلام باید براساس منطق باشد، کسی که بعد از تحقیق و پذیرش دین اسلام را رها کند و به سوی آیین‌های دیگری برود، غالباً انگیزه صحیح و درستی ندارد و بازگشت و ارتداد او به خیانت شبیه‌تر است و به تعبیر قرآن کریم[4] شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و یا زندگی پست دنیا را بر آخرت ترجیح داده است.[5] هرچند قرآن به صراحت حکم مرتد را نفرموده ولی این حکم از روایات استفاده می‌شود.
و از تعبیرهای قرآن درباره مرتد مثل «کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْماً کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ؛[6] چگونه خداوند جمعیتی را هدایت می‌کند که بعد از ایمان و گواهی به حقانیت رسول و آمدن نشانه‌های روشن برای آن‌ها کافر شدند؟ و خدا جمعیت ستمکاران را هدایت نخواهد کرد!» نشان می‌دهد که این افراد از روی لجاجت، کینه‌توزی، هتک مقدسات، مقابله با اسلام و… از دین اسلام دست برمی‌دارند و مؤید آن حوادث آغاز اسلام (اهل ردّه) است که وقتی عدد مرتدین زیاد شد، آنان به قصد نابودی اسلام به مدینه حمله کرده و با مسلمانان وارد جنگ شدند.[7] افزون بر این، اگر به افراد اجازه داده شود که هر روز مایل باشند خود را مسلمان و هر روز که مایل نباشند خود را غیرمسلمان معرفی کنند، جبهه داخلی کشور اسلامی از هم متلاشی می‌شود و دچار هرج و مرج می‌گردد.
ارتداد گاهی فردی است و از حدود زبان تجاوز نمی‌کند و بر اثر گرفتار شدن در دام شبهات می‌باشد؛ ولی بحث ما جنبه کلی دارد و احکام تابع یک فرد و دو فرد نمی‌شود، بلکه مجموعه افراد را به طور کلی باید در نظر گرفت از این جهت می‌توان گفت بازگشت فرد مؤمن به انکار و اعتراض (ارتداد) غالباً خالی از واکنش و تحریک بر ضد نظام اسلام نخواهد بود؛ و تحریک نیز بر ضد نظامی که با تلاش‌های زیاد پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و یارانش و به قیمت خون میلیون‌ها انسان فداکار و جانباز تمام شده است. در چنین شرایطی ارتداد فرد به صورت هسته فتنه در آمده و تحریکات و واکنش‌های او منشأ جذب دشمنان و افراد ضعیف الایمان می‌شود.
دین مقدس اسلام برای جلوگیری از چنین فتنه‌هایی، دستور داده است که مرتد کشته شود تا مغرضان با دین و مکتب خدا بازی و غرض‌ورزی نکنند. البتّه میان مرتد فطری (کسی که از پدر و مادر مسلمان متولد شده و پس از قبول اسلام از اسلام برگشته است) و مرتد ملّی (کسی که پدر و مادر او به هنگام انعقاد نطفه‌اش مسلمان نبوده‌اند و او بعداً اسلام را پذیرفته و سپس از آن برگشته) و نیز بین زن مرتد و مرد مرتد فرق است، مرد اگر مرتد فطری باشد، بدون قید و شرط اعدام می‌شود ولی اگر مرتد ملی باشد، در صورت عدم توبه کشته می‌شود. ولی زن مرتد (چه فطری و چه ملّی) در اسلام کشته نمی‌شود، بلکه حبس می‌شود و آن هم شاید به این جهت باشد که زن هرچند انسان کاملی است؛ ولی به خاطر داشتن عواطف سرشار، زودتر تحت تأثیر قرار می‌گیرد و همان‌طور که زودتر به انحراف کشیده می‌شود، زودتر نیز به سوی حق بازمی‌گردد.[8] قرآن کریم در جایی دیگر می‌فرماید: «…وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْ‏آخِرَهِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ؛…» «ولی کسی که از آیینش برگردد، و در حال کفر بمیرد تمام اعمال نیک (گذشته او) در دنیا و آخرت، بر باد می‌رود؛ و آنان اهل دوزخند، و همیشه در آن خواهند بود.»
درباره ارتداد و حکم مرتد فطری روایات فراوانی نیز وارد شده که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
1. پیامبر گرامی ـ صلی الله علیه و آله ـ می‌فرماید: «من بدل دینه فاقتلوه؛[9] هر کس (مرد مسلمانی) دینش را تبدیل و تغییر داد او را بکشید.»[10] 2. علی بن جعفر می‌گوید: از حضرت امام موسی بن جعفر ـ علیه‌السّلام ـ درباره مرد مسلمانی که نصرانی شده بود سؤال کردم امام ـ علیه‌السّلام ـ فرمود: «یقتل و لا یستتاب…؛[11] چنین کسی کشته می‌شود و توبه او پذیرفته نیست».
3. امام صادق ـ علیه‌السّلام ـ می‌فرماید: «کل مسلم بین مسلمین ارتد عن الاسلام و حجد محمداً ـ صلی الله علیه و آله ـ نبوته و کذبه فانّ دمه مباح لکل من سمع ذلک منه و امرأته بائنه من یوم ارتد فلا تقربه و یقسم ماله علی ورثته…؛[12]» «هر مرد مسلمانی از میان مسلمانانی از دین اسلام برگردد و حضرت محمد و نبوت او را تکذیب کند ریختن خون او برای کسی که ارتداد او را شنیده و فهمیده مباح است و زن مرتد از روزی که مرتد شده باید از او جدا شود و به او نباید نزدیک شود و مالش نیز در میان ورثه تقسیم می‌شود…».

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. علامه طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، (بیروت، مؤسسه اعلمی) ج 2، ص 342ـ347.
2. شیخ صدوق، من لا یحضر الفقیه، (قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه)، ج 3، ص 152؛ ج 4، ص 332.
3. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، (تهران، دارالکتب الاسلامیه) ج 2، ص 278ـ281؛ ج 11، ص 418ـ421 و ص 426ـ427.
3. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، پیام قرآن، (تهران، دارالکتب الاسلامیه)، ج 10، ص 203ـ207.
4. قرائتی، محسن، تفسیر نور، (قم، مؤسسه در راه حق) ج 1، ص 433.
و…

پی نوشت ها:
[1] . ر.ک: قرشی، سید علی‌اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 3، ص 79.
[2] . بقره/217.
[3] . مائده/54.
[4]. محمد/25.
[5]. نحل/107.
[6] . آل‌عمران/86 و نیز محمد/25.
[7] . ر.ک: حسن ابراهیم حسن، تاریخ اسلام، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 1، ص 344ـ353.
[8] . ر.ک: سبحانی، جعفر، پرسشها و پاسخها، قم، مؤسسه سیدالشهداء، ص 255ـ260؛ طباطبایی حکیم، سید محسن، مستمسک العروه، نجف، چاپ چهارم، ج 1، ص 378ـ384.
[9] . ر.ک: حر عاملی، محمد بن حسن، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل‌البیت ـ علیهم السلام ـ، ج 18، ص 164.
[10] . محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ج 4، ص 97.
[11] . کلینی، محمد بن یعقوب، اصول الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 7، ص 257.
[12] . اصول الکافی، همان.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید