در جواب سؤال باید گفت: بحث زندان از منظرهای گونهگون قابل بررسی است، ولی به سؤال باید از منظر تفسیری پاسخ گفت:
1. ابتدا واژهشناسی: واژههای سجن، حبس، حصر، امساک، وقف و نفی، از جمله واژههای قرآنی و روایی هستند که در مورد زندان و یا اعم از آن استعمال شدهاند. «سجن»[1] به معنای زندان میباشد. «حبس»[2] به معنای جلوگیری و ممانعت از برخاستن است. «حصر»[3] به معنای تضییق و تنگ گرفتن و احاطه و استیصاب است. «امساک»[4] به معنای حفظ و نگهداری و حبس است. وقف و «نفی فی الارض»[5] که به معنای تبعید در سرزمین و یا به معنای حبس در زندان است.
2. اما تعریف زندان: «زندان یکی از انواع «تعزیرات و امور بازدارنده از تخلفات است، به علاوه گاه برای جلوگیری از فرار و یا تحت فشار قرار دادن بدهکاران برای ادای دیون، چارهای جز بازداشت و زندانی کردن آنها نیست.»[6] «زندان در معنای عام کلمه محلی است که در آنجا متهمان و یا محکومان کیفری با قرار و یا حکم کتبی مقامات صلاحیتدار قانونی موقتاً یا برای مدت معین یا به طور دایم نگهداری میشود.»[7]
3. فلسفه و اقسام زندانها: 1. اما زندان معقول و فلسفههای معقول: «بیشک بیشتر زندانها در طول تاریخ ظالمانه و به صورت ابزاری در دست افراد خود کامه، کینهتوز و انتقامجو برای رسیدن به مقاصد نامشروع بوده است، ولی این مانع از فلسفه واقعی زندان، و آثار مثبت آن در اصلاح افراد متخلف و مبارزه با فساد اجتماعی نیست.[8]
این سلب آزادی، یک اهرم سنگین برای فشار روی افراد زندانی است تا یکی از اهداف و فلسفههای دهگانه زیر تحقق یابد:
1. زندان ایزایی و مجازاتی: این نوع زندان معمولاً برای کسانی است که مرتکب خلافی شدهاند، آزادی آنها را سلب میکنند تا متوجه زشتی اعمال خود بشوند و در آینده از تکرار چنان اعمالی خودداری کنند، دیگران عبرت گیرند…
2. زندان اصلاحی: این نوع زندان در مورد کسانی است که به عادت بدی گرفتارند مانند معتادان به مواد مخدر.
3. زندان احتیاطی: این نوع زندانی، در مقابل حادثه مهمی مانند قتل نفس و… برای مدت موقت صورت میگیرد.
4. زندان تأدیبی: این نوع زندان بیشتر در مورد کودکانی است که جنبه تأدیبی و تربیتی را به همراه دارد.
5. زندان سیاسی: معمولاً زندانی سیاسی به کسانی میگویند که فعالیتهای سیاسی آنها مخالف مصالح جامعه و نظام موجود است.[9]
6. زندان استحقاقی: منظور از استحقاق در اینجا گرفتن حق است. همانند بدهکاری که از اداء دین خودداری میکند.
7. زندان حفاظتی: معمولاً در انقلابها و طوفانهای اجتماعی و هیجان احساسات عمومی مصداقهایی پیدا میکند.
2. اما انگیزههای نامعقول و نامیمون از زندان: 1. زندان انتقامی؛ 2. زندان برای درهم شکستن مقاومتها؛ 3. زندان به منظور از بین بردن رابطه رهبری؛ 4. زندان برای رفع مزاحمت؛ 5. زندان به خاطر پاکی!
4. اما زندان از دیدگاه قرآن: اما واژهشناسی در آیینه آمار:
1. واژه «سجن» با مشتقاتش در نه مورد از آیات قرآن مجید در سوره یوسف به مناسبت زندانی شدن این پیامبر بزرگ و پاکدامن، به کار رفته است. به عنوان نمونه در آیه 38 سوره یوسف آمده:
«یا صاحِبَیِ السِّجْنِ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» یعنی ای دوستان زندانی من! آیا خدایان پراکنده بهترند، یا خداوند یکتای پیروز؟! واژه سجن یک مورد هم در سوره شعراء، آیه 29 دیده میشود که به داستان فرعون اشاره دارد که موسی بن عمران را تهدید به سجن میکند.
«لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ» یعنی اگر معبودی را جز من برگزینی تو را از زندانیان قرار میدهم.
2. واژه حبس در دو مورد در قرآن مجید به کار رفته است، اما نه در معنی زندان، ولی در احادیث اسلامی به طور وسیع و گسترده در این معنی به کار رفته است. یکی در سوره مائده، آیه 106 و دیگری در سوره هود، آیه 8. به عنوان نمونه در سوره هود آیه 8 آمده: «لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ…» یعنی از روی استهزاء میگویند: چه چیز مانع آن شده است؟! 3. سومین واژه قرآنی زندان «امساک» است که تنها در یک مورد در قرآن مجید به معنی زندان آمده است و آن در مورد زندان زناکار است که در آیه 15 سوره نساء دیده میشود که عبارت است از: «فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّى یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ…» اگر گواهی دادند، آنان را در خانههاشان نگاه دارید تا مرگشان فرا رسد؛ یا اینکه خداوند، راهی برای آنها قرار دهد.
4. چهارمین واژه قرآنی در مورد زندان، «نفی» از «ارض» (بیرون کردن از سرزمین) است که در آیه 33 سوره مائده آمده است. «أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ» یعنی از سرزمین خود تبعید گردند.
5. آخرین واژه «ارجاء» است که در دو مورد، در قرآن دیده میشود. آیه 111 از سوره اعراف و سوره شعراء آیه 36. آمده: «قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ اَبعَثْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرِینَ» یعنی کار او و برادرش را به تأخیر انداز، و جمعآوری کنندگان را به همه شهرها بفرست.
به یقین بسیاری از فلسفههایی که برای زندان گفته شد، معقول و قابل درک است، و در واقع زندان با توجه به آنها یکی از ضرورتهای اجتماعی است، چه برای مجازات مجرمان باشد، یا اصلاح و تأدیب آنها، یا قطع خطر، یا قطع ماده فاسد و یا غیر اینها، در قرآن مجید نیز اشارات متعددی به این معنا شده است که گذشت.[10]
5. رفتار انسانی با زندانیان: علیرغم سوء استفادههای فراوان که در طول تاریخ از موضوع زندان شده، این مسأله از دیدگاه اجتماعی و انسانی برای مبارزه با جرایم و جنایات و تربیت نفوس یک امر ضروری است، ولی با حدود و شرایط معین و حساب شده!
یکی از شرایط آن، این است که مسائل انسانی در مورد زندانیان به کار گرفته شود و با آنها به عنوان یک انسان معامله گردد، تضییقات ظالمانه درباره آنها عمل نشود، کسی به گناه دیگری زندانی نگردد، هیچ کس بیش از استحقاقش حتی یک ساعت در زندان نماند، و تمام برنامههای آن در مسیر تعلیم و تربیت زندانی صورت گیرد، و به تعبیر دیگر زندان، یک مزکر مجرمپرور یا کانون انتقام جویی نیست بلکه یک کلاس تربیتی است، و ویژگیهای چنین کلاس را باید داشته باشد.[11]
اسلام به رعایت حال زندانیان و اهتمام به آسایش آنان و اظهار عاطفه نسبت به آنها، توجه ویژه نموده است. اسلام عزیز میخواهد انسانیت زندانی را از نو بیدار کند و بنای شایسته جدیدی در زندگی او به وجود بیاورد که تاریخ زندان این همه حق قایل شدن را جز در پیشرفتهترین زمانها به خود ندیده است تا جایی که باید ساختمان زندان دارای تسهیلات رفاهی باشد و زندانی را از سرما و گرما محفوظ نگاه دارد، و او در آنجا احساس راحتی کند؛ و از این جهت است که میبینیم رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ زندانیان را در خانههای معمولی که سایر مردم در آنجا سکونت داشتند حبس میفرمود که در آنجا نور و وسعت به اندازه کافی وجود داشت… چیز دیگری که در اهتمام به زندانی و رعایت حال او بیشتر جلوه میکند، این است که اکثر فقها در مورد آداب قاضی توافق نظر دارند که بر او واجب است که به مجرد وارد شدن به یک شهر، کارش را به تفحص از حال زندانیان شروع کند، و در پرونده آنها نظر نماید و به آزاد کردن کسی که برای حبس او موجبی وجود ندارد فوراً اقدام نماید، تا احدی قربانی مسامحه کاری او نگردد…[12]
بالاخره در زندان، تعلیم و تربیت زندانی، توجه به بعد اخلاقی، شغل آموزی و گاهی سوادآموزی، انجام کارهای اقتصادی برای خود و دولت، مرخصی و اجازه برای ارتباط با خانواده، حفظ شؤون خود و خانواده، تعلیم و تعلم و استفادههای دیگر که هم آیات و هم روایات و تاریخ به آن اشاره و توجه شده است.
همچنین برخورد مردم در خارج از زندان و برخورد دولت با زندانیان باید حساب شده باشد. بحث عبرتآموزی، ترحم، زمینهسازی برای آزادی و… از جمله بحثهایی هستند که پیرامون زندان در قرآن قابل طرح و بررسی است.
آنچه به اختصار باید بیان گردد، عبارت است از اینکه: زندان از منظر قرآن دارای فلسفهها و انگیزههای معقول میتواند باشد و از این منظر زندان مورد تأیید قرآن میباشد و در برخی موارد زندان یک ضرورت اجتماعی محسوب میگردد، منتهی در کنار آن باید به زندانی به عنوان یک انسان نگریست و تلاش گردد تا زندانی، انسانیت و شخصیت خود را بازیابد و مجدداً به جامعه محل زندگی برگردد. البته گاهی زندانی کردن به خاطر انگیزههای نامعقول و نامیمون است و حربه مستبدان است علیه معصومان و مصلحان.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. احکام زندان در قرآن، محمدحسن بکائی، ص261.
2. پیام قرآن، حضرت آیت الله مکارم شیرازی، ج10، ص235.
3. تفسیر نور، محسن قرائتی، ج5.
4. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج11.
ذیل سوره یوسف آیات 33 و36.
پی نوشت ها:
[1] . یوسف/33،36،38،41،100 و شعرا/29.[2] . مائده/106.
[3] . توبه/5 و بقره/273 و اسراء/8.
[4] . نساء/15.
[5] . مائده/33 و انعام/27و30.
[6] . تفسیر موضوعی پیام قرآن، قم, مدرسه الامام علی بن ابیطالب، 1374، ج10، ص224.
[7] . آخوندی، محمود، آئین دادرسی کیفری، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد، چاپ دوم، 1374، ج3، ص87.
[8] . تفسیر موضوعی پیام قرآن، قم، مدرسه الامام علی بن ابیطالب، ج10، ص230.
[9] . همان، ص231ـ232.
[10] . پیام قرآن، همان،ص235.
[11] . همان، ص240.
[12] . وائلی، احمد، احکام زندان در اسلام، مترجم محمد حسن بکائی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، 1375، ص261ـ266.