قرآن کریم می فرماید: « … جَاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ …[1]؛ از سوی خدا به سوی شما نوری و کتابی آشکار آمد که به سوی خدا راه مینماید … .»
این آیه و آیاتی دیگر، کارکرد و کاربرد قرآن کریم را، هدایت بندگان دانسته و آن را غرض واحداز برای خلق می داند.[2]
هدایت از ماده ی « هدی» که به معنای « راهنمایی همراه با لطف» است.[3] علّامه طباطبائی میفرماید: هدایت عبارت از دلالت و نشان دادن هدف، به وسیله ی نشان دادن راه است، که این خود یک نوع رساندن به هدف می باشد.[4] در آیات نوزدهگانه ی ابتدای سوره ی بقره که حال مؤمنین وکفّار و منافقین را بیان میکند، از اوصاف متّقین را تنها پنج صفت: ایمان به غیب، اقامه ی نماز و … اشاره میکند و سپس درباره ی کسانی که دارای این پنج صفت هستند، میفرماید: چنین کسانی بر طریق هدایت الهی هستند. این گونه بیان، به خوبی میفهماند: چون از ناحیه ی خدای تبارک و تعالی هدایت شدهاند، دارای این صفات هستند. یعنی اگر هدایت خدا نبود، هرگز دارای این صفات نبودند.
آنگاه قرآن کریم را چنین معرّفی میکند: هدی للمتقین، این کتاب هدایت همین متّقین است، یعنی هدایت قرآن کریم، غیر از هدایت اوّلی است که لازمه ی متّقین شدن است. سادهتر این که متّقین دارای دو هدایت هستند:
1. هدایت اوّلی که صاحبان آن متّقی و دارای آن صفات پنجگانه شدند.
2. هدایت دوّم که خدای سبحان به پاس تقوایشان به ایشان کرامت فرمود.
متّقین میان دو هدایت هستندکه اوّلی را خودشان داشتهاند و دوّمی را خداوند به عنوان پاداش بر تقوایشان به ایشان داده است و این هدایت دوّم به وسیله ی قرآن کریم، صورت میگیرد. یعنی تمام مراحل و مراتب و سیر و سلوک آن ها از آثار هدایت قرآن کریم است.[5]
نخستین اثر هدایت قرآنی کریمف فهم قرآن است، علاّمه طباطبای میفرماید: قرآن کریم خود را هدایت برای مردم و جداسازنده ی حقّ از باطل معرّفی نموده است؛ میفرماید: « … هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ ….»[6] چگونه ممکن است قرآن کریم، هدایت، بیّنه، فرقان و نور برای مردم در تمامی حوائج زندگیشان باشد، ولی در ضروریترین حاجتشان که فهم خود قرآن کریم است، نه هدایت باشد، نه تبیان، نه فرقان و نه نور؟ قرآن کریم، به تمامی افرادی که در راه خدا مجاهدت میکنند، مژده داده است، که ایشان را به راههای خود هدایت میکند و فرموده: « وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا … »؛ آن گاه در مهمّ ترین جهادشان که همانا فهم کلام پروردگار است، ایشان را هدایت نکند؟[7]
شرح صدر، یکی دیگر از آثار هدایت قرآنی است. خداوند میفرماید: « فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ …[8]؛ کسی را که خدا بخواهد هدایت کند، سینهاش را گشاد میسازد.» گشادگی سینه به معنای وسعت آن است،
وسعتی که هر تنگی و تنگ نظری و بخل را از آن دور میسازد و هم چنین در جای دیگر فرموده: « … وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[9] ؛کسی که او را از بخل درونی حفظ کرده باشند، چنین کسانی از رستگارانند.» چنان که میفرماید: « اولئکَ علی هدی من ربهم و اولئکَ هم المفلحون.»[10] بنابراین رستگار شدن، اثر دیگر هدایت قرآنی است.
روشنگری و تشخیص حق و باطل یکی دیگر از آثار هدایت قرآنی است، علّامه طباطبایی در ذیل آیه ی: « … هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ ….»[11] میفرماید: «کلمه ناس به طیف پایین جامعه که سطح فکرشان نازلترین سطح است، بیشتر اطلاق میشود و آیه ی: « … وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ.»[12] معنایی اعمّ از علماء و غیر علماء دارد و این اکثریت همان کسانی اند که اساس زندگی آن ها بر تقلید است و خود نیروی تشخیص و تمییز در امور معنوی به وسیله ی دلیل و برهان را ندارند، نمیتوانند از راه دلیل میان حقّ و باطل را تشخیص دهند. مگر آن که کسی دیگر ایشان را هدایت نموده، حقّ را بر ایشان روشن سازد و قرآن کریم همان روشنگری است که میتواند برای این طبقه حقّ را از باطل جدا کند و بهترین هدایت است، امّا خواصی از مردم که در ناحیه ی علم و عمل تکامل یافته و استعداد اقتباس از انوار هدایت الهیّه و اعتماد به فرقان میان حق و باطل را دارند. قرآن کریم برای آنان بیّنات روشن و شواهدی از هدایت است و برای آنان نیز جنبه ی فرقان را دارد، چون این طبقه را به سوی حقّ هدایت نموده، حقّ را بر ایشان مشخص می نماید و روشن میکند چگونه باید میان حقّ و باطل فرق گذاشت، هم چنان که فرمود: « یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه و یهدیهم الی صراط المستقیم.»[13]
قابل توجّه این که «فرقان» در آیه ی مورد بحث به صورت نکره و مطلق ذکر شده که هم دلالت بر عظمت این نور الهی و هم دلالت بر گستردگی آن دارد و شامل مسائل اعتقادی و مسائل علمی و هر گونه اظهار نظر در امور مهمّ زندگی میشود و به این ترتیب میوه ی درخت تقوی، راه یافتن به شناخت هر خیر و برکت، و دور ماندن از هر گونه شرّ و فساد است.[14]
اثر دیگر هدایت قرآن در سوره ی بقره، ذکر شده است « … وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ[15]؛ از خدا بپرهیزید. خداوند شما را تعلیم میدهد»، در تفسیر قرطبی آمده است: منظور آیه چنین است: در قلبش نوری قرار میدهد که آن چه به او القاء میشود درک مینماید.[16]
یکی دیگر از آثار هدایت قرآن کریم در سوره ی حدید، ذکر شده است، … اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ … وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ.»[17] ؛ « قرآن برای کسانی که تقوای الهی پیشه کنند و ایمان به رسول الله بیاورند، سه پاداش بیان فرموده، نخست این که نصیبی از رحمتش به چنین افرادی میبخشد و دیگر این که خداوند به خاطر این ایمان و تقوی نوری برای آن ها قرار میدهد که راه خود را به وسیله ی آن باز کنند، و سوّم این که گناهان آن ها را در پرتو ایمان و تقوی میبخشد و مشمول رحمت خاصّش میسازد. و یغفر لکم و الله غفور رحیم.»[18]
یکی دیگر از آثار هدایت خداوند به واسطه ی وحی، مصون ماندن از هر گونه گمراهی و کوری در دنیا و آخرت است. خداوند میفرماید:« پس هر هدایتی که از طرف من به سوی شما آمد یا خواهد آمد، در آن هنگام هر کس هدایت مرا پیروی کند، گمراه و بدبخت نمیشود و هرکس از یاد من اعراض کند، زندگی سختی خواهد داشت، علاوه بر این که در روز قیامت کور محشورش خواهیم نمود و چون بگوید: پروردگارا من که بینا بودم، چرا کور محشورم کردی؟ در جوابش خواهد فرمود: همان طور که آیات من به سویت آمد، و تو از روی آگاهی آن را فراموش کردی، امروز ما هم تو را فراموش کردیم.»[19] از این روی میتوان نتیجه گرفت: هر کس مشمول هدایت قرآن کریم، نشود در دنیا بدبخت و گمراه است و در آخرت هم کور محشور میشود.
اثر دیگر هدایت قرآن کریم، رسیدن به کمال است. علّامه طباطبائی میفرماید: یکی از شئون خدایی خدا، این است که هر چیزی را به نقطهای که خلقش را تمام میکند، هدایت نماید و یکی از چیزهایی که خلقت آدمی به آن تمام میشود، کمال وجودی در دنیا و آخرت هدایت است.
خداوند در سوره ی اسراء، میفرماید: « کُلا نُمِدُّ هَؤُلاءِ وَهَؤُلاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا[20]؛ هیچ کس از لطف و عطای پروردگار محروم نخواهد بود، هر کس که در راه حیاتش و وجودش محتاج مدد است، مدد میدهد و آن چه را که مستحقّ است عطا میکند و عطای او از ناحیه ی او دریغ نمیشود مگر آن که شخص خود از گرفتن عطای او دریغ کند.»
معلوم است که انسان خودش نمیتواند نقیصه ی خود را تکمیل کند، چون فطرتِ خود او این نقیصه را پدید آورده، بنابراین برای دفع نقیصه و رسیدن به کمال و سعادت راه دیگری لازم است که عبارت از تفهیم الهی و غیر طبیعی است که از آن به نبوّت و وحی تعبیر میکنیم.[21]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. فرید وجدی، محمّد، نقش قرآن در هدایت انسان،.
2. ، پهلوان، علیرضا، هدایت.
پی نوشت ها:
[1] . مائده: 5/15 ـ 16.
[2] . طباطبائی، سیبد محمّدحسین، المیزان، ج1، ترجمه ی سیّد محمّد باقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی، پنجم، 1374، ص 26.
[3] . مفردات راغب، نشر شریعت، 1423، ص 835.
[4] . ترجمه المیزان، همان، ج1، ص56.
[5] . همان، ج1، ص 69.
[6] . بقره: 2/185.
[7] . همان، ج1، ص 18.
[8] . انعام: 6/125.
[9] حشر: 59/9.
[10] . همان، ج1، ص 74.
[11] . بقره:2/ 185.
[12] . یوسف:12/ 38.
[13]. همان، ج2، ص 30.
[14] . مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن،ج1،قم: مدرسه الامام امیر المؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ ، دوّم،1368، ص432.
2. بقره: 2/282.
[16] . پیام امام، پیشین، ج1، ص 433.
[17]. حدید: 57/28.
[18] . همان.
[19] . طه: 20/123 ـ 129.
[20]. اسراء: 17/17.
[21] . طباطبائی، سیّد محمّد حسین، المیزان، ج2، ترجمه ی موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی، پنجم، 1374،