برهان اثبات خدا بر اساس منطق و اصول موضوعه، سازگار با خرد آدمی است. اگر روز گاری این اصول با عقل بشر ناسازگار شود برهان از اعتبار ساقط خواهد شد؟

برهان اثبات خدا بر اساس منطق و اصول موضوعه، سازگار با خرد آدمی است. اگر روز گاری این اصول با عقل بشر ناسازگار شود برهان از اعتبار ساقط خواهد شد؟

در پرسش فوق چند مدعا مطرح شده که خود بر چند مدعای ناگفته دیگر استواراند، برشمردن این نکات پاسخ‌گویی را آسان‌تر می‌کند.
1. ادعا شده است که منطق بر چند اصل موضوعه بنا شده، که نه قابل اثباتند و نه قابل رد. پاسخ این است که اصول موضوعه، قواعدی هستند که در یک علم پذیرفته می‌شوند و درباره صحت و سقم آن‌ها بحثی نمی‌شود؛ ولی علم دیگری متکفل اثبات آن‌هاست[1]. در علم منطق نیز هر چند برخی از اصول مطرح شده  درخود علم منطق رد و اثبات نمی‌شوند، ولی علوم دیگری وجود دارند که به بحث از همین مبادی ‌می‌پردازند که می‌توان فلسفه و معرفت شناسی را جزو این علوم نام برد[2]. به علاوه که برخی از مبادی علم منطق بدیهی هستند، یعنی نیازی به اثبات ندارند، و هر کسی با تأمل در ذهن خویش این حقیقت را درخواهد یافت، مثل این که اجتماع نقیضین امکان ندارد. و لازم به تذکر است که بدیهی بودن به این معنا نیست که راهی برای اثبات آن نداریم بلکه نیازی به اثبات آن نداریم،[3] مثلاً صحت این گزاره که 4=2×2  وقتی اثبات می‌شود که فرد مفهوم 2 و 4 و نیز مفهوم ضرب را درک کند در این صورت این گزاره برای او بدیهی و بی‌نیاز از اثبات خواهد بود و خود به سادگی می‌فهمد که اگر 2 را در 2 ضرب کنیم حاصل آن 4 خواهد شد.
2. گفته‌اید این اصول چون با عقل بشر هماهنگ بوده‌اند، مورد پذیرش قرار گرفته‌اند، پرسش ما این است که مگر درستی و نادرستی مسائل ذهن شناختی معنای دیگری هم دارد؟ توضیح آن‌ که گاهی موضوع گزاره‌های گوناگون در علوم مختلف در خارج از ذهن وجود دارند مثل جوشیدن آب در درجه حرارتی خاص، که صحت آن را می‌توان با آزمایش در خارج مشاهده کرد، و اگر کسی ادعایی کرد و ما در خارج خلاف آن را مشاهده کردیم نتیجه می‌گیریم که گزاره مورد نظر کاذب بوده است. ولی مسائل علم منطق مربوط به فرایندی هستندکه هر گزاره در ذهن انسان طی می‌‌کند و ارتباطی با خارج از ذهن ندارند و روشن است که صدق و کذب گزاره‌های منطقی راهی به جز مطابقت با ذهن ندارد، پس همین که این قضایا با عقل بشر جور درمی‌آیند خود نشانه صحت آن‌هاست.[4] به علاوه که مگر در سایر علوم راه دیگری طی می‌شود؟ آیا راه اثبات گزاره‌ها در علوم تجربی راهی به جز استقراء است؟ و یا اثبات قضایای ریاضی راهی به جز برهان دارد؟ به نظر می‌رسد پرسشگر محترم فقط از دور دستی بر آتش منطق دارند و توجه ندارند که تمامی علوم از گذر ذهن عبور می‌کنند و ذهن نیز بر اساس قواعد منطقی عمل می‌کند و اگر این قواعد قابل اعتماد نباشند هیچ علم و بلکه هیچ گزاره علمی قابل اعتماد نخواهد بود.
3. پس از ذکر مقدمات نتیجه گرفته‌اید، برهانی که بر اساس این اصول موضوعه بنا شده باشد قابل اعتماد نخواهد بود، پاسخ این است که این سخن نیز مشمول همین قاعده است. زیرا در این  گفته نیز یک استدلال منطقی ارائه شده، که می‌توان آن را به این صورت مرتب کرد.
«منطق بر اصولی غیر قابل اعتماد بنا شده است»
«هر چه که بر اصول غیر قابل اعتماد بنا شده باشد، خود غیر قابل اعتماد است»
«پس منطق غیر قابل اعتماداست»
روشن است که این قیاس شکل اول منطقی است، حال اگر منطق را قابل اعتماد ندانیم باید بگوییم که این سخن نیز صحیح نیست زیرا بر اساس قواعد منطقی سخن گفته شده است.
4. ادعا شده است ممکن است روزی بیاید که این قواعد با عقل بشر جور در نیایند. این مدعا نیز خود مبتنی بر یک پیش فرض است و آن امکان تغییر قواعد ثابت عقلی است، که خود تالی‌های فاسد بی‌شماری دارد، تصور کنید تمامی قواعد حاکم بر عقل بشر تغییر کرده‌ باشد، آیا در آن صورت چیزی از علوم و کتب گذشته خواهد فهمید؟
به نظر می‌رسد پاسخ منفی است و گمان نمی‌کنم کسی این نکته را بپذیرد که روزی، ارتباط انسان با گذشته علمی خویش به طور کامل قطع شود. به علاوه که اصلی‌ترین قاعده ذهنی، امتناع جمع بین دو نقیض است، که پرسشگر محترم نیز بر اساس آن قاعده سخن گفته است؛ زیرا گفته که اگر قواعد عقلی تغییر کنند دیگر این براهین قابل اعتماد نخواهند بود، زیرا غیر ممکن است که این براهین هم با قواعد فعلی بسازند هم با قواعدی که احتمالاً در آینده به وجود خواهند آمد،نسازند. و این همان عدم امکان اجتماع دو نقیض است. حال می‌گوییم: اگر قواعد ذهنی تغییر کنند، باید این قاعده نیز تغییر کند، یعنی ممکن باشد که یک چیز هم باشد و هم نباشد، آنگاه باید بگوییم براهین اثبات خدا در آینده فرضی شما هم صحیح هستند و شما نمی‌توانید بگویید، چنین چیزی امکان ندارد زیرا بنا به فرض خود قاعده امتناع تناقض را باطل فرض کرد‌ه‌اید.
5. نکته پایانی این که تمامی دلایل ما بر اثبات خدا براهین منطقی صرف نیستند، بلکه مهم‌ترین و کوتاه‌ترین راه و بهترین راه برای اثبات خداوند متعال رجوع به فطرت پاک و الهی انسان است که خلقت هر انسانی بر اساس آن صورت گرفته است و به تعبیر قران کریم این خلقت و قانون الهی تغییر ناپذیر است. «فأقم وجهک للدین حنیفاً فطره الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله[5]».

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. شناخت در فلسفه اسلامی، جعفر سبحانی، انتشارات برهان، تهران.
2. آموزش منطق، محسن غرویان؛ انتشارات دار العلم؛ قم؛ ص141- 160.
3. معارف قرآن،ج 1-3؛ محمد تقی مصباح یزدی، انتشارات در راه حق، قم، ص19- 47.

پی نوشت ها:
[1] . جوادی آملی، عبدالله، شناخت شناسی در قرآن، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1372، ص221- 222.
[2] . رک: همان، ص47- 51.
[3] . رک: همان، ص206- 208.
[4] . رک: طباطبایی، سید محمد حسین، بدایه الحکمه، تحقیق: علی شیروانی، قم، دار الفکر، 1382، ص 39- 44، و نیز جوادی آملی؛ پیشین، ص386- 389 که بحث نفس الامر مطرح شده است.
[5] . روم/ 30.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید