مقالات مربوط به زندگی گهربار امام رضا علیه السلام را میتوانید اینجا مطالعه کنید (لطفا کلیک کنید)
امروز صبای دل را با عبیر ارادت به جانب انیس نفوس و آفتاب توس، روان کردم و جان نیز بی اجازت یار، راهی شد.
امروز می خواهم در پای جمال گل آل یاسین؛ پرپر شوم.
امروز شمع شعف در شبستان آرزوهایم فروزان شده و آهوی رمیده ی اشتیاقم ضمانت دلدار می جوید.
امروز وصال دست قنوت با ضریح زیبای رضا، نیاز را به ضیافت سحاب سخاوت می خواند.
امروز آوای اذان اهل راز از گلدسته های صحن خلوص، می خیزد و جماعت عاشقان برپاست.
مشهد، بهشت شیعه و نعیم پایدار یار در هماره ی هستی است.
قبله ی قبیله ی قرب است و مطاف پروانه های شوق.
مشهد، تنها قطعه ای پاک از بسیط خاک نیست؛ عرش نامتناهی رحمان و عطای بی انتهای سبحان است و کعبه ی اهل زمین و بیت المعمور ساکنان آسمان.
مشهد، کربلای رضاجویان عاشورایی است.
سلام بر تو ای خورشید خورشیدها و ای مونس جان ها!
شقایق های احساس و نسترن های نیاز و بنفشه های عطوفت، نثار گام هایت باد ای هشتمین شمشاد ولایت!
سلام بر تو ای یاور مستمندان!
درود نرگس و تحیت شمشاد و سپاس یاس و سلام سپیدار بر آستان قدسی ِ پناه ضعیفان و بارگاه باهر کرامت یار و رواق رفیع شفاعت.
در میلاد نور و شکفتن غنچه ی اشراق، بر باره ی طرب می نشینیم و در رکاب رهوار دل به سوی سپیده می رویم.
خاک وجود شیعه را از ازل با باده ی ولایت و عشق سرشته و ویرانه سرای دلش را مهیای عمارت و عمران ساخته اند و رضای آل محمد(ص)، هشتمین خُم طهور دلدادگان است.
ای اولین غریب ارض و هشتمین قریب عرش!
ذره ای از غبار قدومت را به سایه ی طوبی و بهشت برین نمی دهیم.
ضریحت مأمن وفاست و حرم پاکت عطر جانبخش ولا دارد.
ای کلید حصن «لا اله الا الله»!
ای ولیّ عهد عشق و مولای عاشقان!
عمرمان در آرزوی اشارتی از خمار دیدگانت گذشت و بانگ دلبستگی مان به وجاهت سیمای دلربایت تا فراسوی کائنات رسید.
زائران کوی تو هنگام وصال یار، ناز بر افلاک کنند و حکم بر خورشید برانند.
غبار آستان تو همسنگ حکمرانی آسمان و زمین است و زائرانت سدره نشین بهشتیان.
ذکر محفل وارستگان و عارفان، نام زیبای «رضا» ست.
یاد تو قرار از دل می رباید و مرهم لطفت زخم های کهنه ی کالبد بیمار عشق را مداوا می کند.
مهرورزی تو با میهمانان حریم عرشی ات شهره ی شهرها و دیارهاست.
از پگاه ازل تا عشاء ابد، پیمان یاران با جمال تو پایدار است.
رهسپاران حرم قدسی ات به تو محتاجند و مشتاق.
حرم تو قبله ی حاجات و زیارتت سبز ترین لحظه ی مناجات است.
سلام بر تو ای امام مهربان.
عزت ما از روشنایی آستان پر فروغ توست.
از کوچه های ذی قعده عطر حضورت می وزد
کوچه به کوچه می گذرم، هر روز را
ده روز را
ناگهان پیچک های امید از پنجره هایی سبز به دور دستانم می پیچد. بهجتی سبز وجودم را فرا می گیرد پنجره مرا به خود فرا می خواند. از یازدهمین منزل فرود می آیم. به پنجره خیره می شوم و دریچه هایی که در سپیدی پروانه های شادی قاب شده است
طنین ترانه میلاد به گوش می رسد این ترنم شادی فرشتگان است یا … نمی دانم!
می دانم، آمده ای شهر را پر از بشارت پرنده و پروانه و بهار کنی.
آمده ای تا پیچک سبز حقیقت را به گرد ساقه های دل حق پرستان بپیچانی دست ها را بگیری تا قد بکشند تا عروج.
آمدی تا خاک را عطر و بوی بهشت بخشی؛ بذر عشق بکاری و از چشمه تسنیم و کوثر سیرابش کنی. می شناسیمت ای هشتمین چراغ
آمدی تا نور بخشی زمین را و به دست هر عاشقی شاخه معرفتی بدهی دست سرگردانان تپه جست وجو را بگیری از میان امواج خروشان طوفان ضلالت عبورشان دهی.
آمدی تا مهربانی را تکرار باشی علی دیگر باشی و ابوالحسن؛ صاحب زیبایی ها
آمدی تا با تو آینه ای شویم، شسته دل از غبارها
آمدی قلب ها را دگرگون کنی به اشارتی و روایتی؛
تا سلسله الذهب شوند همه
طلایی شوند از تابش نور علوی ات
بر ردای روشن امامتت حلقه بزنند
در حصن حصین ولایتت آرام بگیرند.
از انزوای این همه تاریکی به تو پناه می برم ای هشتمین خورشید
از تشویش بِرَهانم
باران کرامتت را بر من بگستران
مرا به افق های طلایی حضور بخوان روشنم کن!
بر آستان حرم تو آهویی پریشانم که کوچه به کوچه تو را جست وجو کرده است
هر سال، ده روز ذی قعده را به شوق شمرده ام
رازی میان زمزمه های من با تو جاری ست؛ راز نهانی ام را بخوان….
بر آستانه حرم تو هر که سر فرود بیاورد، بزرگ خواهد شد.
دستها بر بلنداى رداى تو حلقه اند و نفسها، گره خورده اند به حال و هواى حرمت.
پیمودن بیابانها سهل است؛ اگر تو بطلبى و از تاریکى جاده ها چه باک، اگر مشعل به دست تو باشد.
هر که در پیشگاه عرفانى ات سر فرود بیاورد به لذت آزادگى خواهد رسید و رها خواهد شد از دریچه هاى بسته.
مسیحا دمى… و اشاره ات کافى است تا دگرگون شدن قلبها را رقم بزند.
هر که دل به دست تو بسپارد، روح عطوفت را در او خواهى دمید و روانه اش خواهى کرد به حصار حصین ولایت.
همه چیز بوى رضا(علیه السلام) مى دهد
درخت هاى این سرزمین، با نور گلدسته هاى تو بزرگ مى شوند و گلها، طراوت از گنبد طلایى تو مى گیرند. بادهاى این سرزمین، هر سحر بوى تو را مى دهند و بارانها، لطافت تو را دارند.
عشق در این مرز و بوم، در نام تو خلاصه شده است و حیات، شجره اى است که باغبانش تویى. افتخار علم و دانش در این دیار این است که پیشکش سراى تو باشد. نشانه اى قهرمانى، ضرب نام تو را دارند و تابلوهاى مینیاتور، تنها برگ سبزى است هدیه درویش.
پهلوانان در این آب و خاک، مریدان بارگاه تواند و دانشمندان، شاگردان مکتب آسمانى ات.
از تو نوشتن، مایه مباهات است و از تو سرودن، افتخار زبانها. چه سعادتى بالاتر از آنکه براى تو قلم بزنیم!
فقط تو را مى شناسیم
باور کن اشکها براى زیارت تو، لحظه شمارى مى کنند و نفسها، حبس مى شوند تا کبوترانه، پیش پاى ضریحت بپرند؛ نکند لیاقت کبوتر شدن در آسمان حرمت را نداشته باشیم! اى سلطان توس، اى شمس الشموس! این همه دست برافراشته مى شود تا برسد به خاک پاى تو. دستها بسته نیستند؛ دستها هنوز مى توانند برخیزند و جرعه اى از تو بطلبند؛ نکند دستهایمان را برگردانى!
اى یادگار اهلبیت در غریبستان مرو! غریبه هاى این مرز و بوم تنها تو را مى شناسند و حرمت، کعبه نیازمندان شده است.
اشتیاق، قلب هایمان را سوزانده است؛ نکند آشنا نشویم با رایحه شفاعت تو و در ظلمت خویش بمانیم!
مقالات مربوط به زندگی گهربار امام رضا علیه السلام را میتوانید اینجا مطالعه کنید (لطفا کلیک کنید)